eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir ادامه 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 محی الدین ابن عربی و ابن فارض و ملامحمد بلخی صاحب‌ مثنوی‌ و عطّار و أمثالهم‌ که‌ در تراجم‌ و احوال‌ ، حالشان‌ ثبت‌ و ضبط‌ است‌ ، بدون‌ شکّ در ابتدای‌ امر خود سنّی‌ مذهب‌ بوده‌اند ؛ زیرا در حکومت‌ سنّی‌ مذهب‌ و شهر سنّی‌نشین‌ و خاندان‌ سنّی‌ آئین‌ و حاکم‌ و مفتی‌ و قاضـی‌ و امـام‌ جمـاعـت‌ و مـؤذّن‌ تا برسد به‌ بقّال‌ و عطّار و خاکروبه‌ برِ سنّی‌ نشو و نما یافته‌اند . مدرسه‌ و مکتبشان‌ سنّی‌ بوده‌ و کتابخانه‌ و کتابهایشان‌ مملوّ از کتب‌ عامّه‌ بوده‌ و حتّی‌ یک‌ جلد کتاب‌ شیعه‌ در تمام‌ شهر ایشان‌ یافت‌ نمی‌شده‌ است‌ . ولی‌ چون‌ روز بروز در راه‌ سیر و تعالی‌ قدم‌ زدند ، و با دیده‌ انصاف‌ و قلب‌ پاک‌ به‌ جهان‌ شریعت‌ نگریستند ، کم‌ کم‌ بالشُّهود و الوجدان‌ حقائق‌ را دریافتند ، و پرده‌ تعصّب‌ و حمیّت‌ جاهلی‌ را دریدند ، و از مخلِصین‌ موحّدین‌ و از فدویّین‌ شیعیان‌ در محبّت‌ به‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌السّلام‌ شدند . غایة‌ الأمر اسم‌ شیعه‌ و ابراز بغض‌ و عداوت‌ با خلفای‌ غاصب‌ نه‌ تنها برای‌ آنها در آن‌ زمان‌ محال‌ بود ، امروز هم‌ شما می‌بینید در بسیاری‌ از کشورهای‌ سنّی‌ نشین‌ مطلب‌ از این‌ قراراست‌. امروز هم‌ در هر گوشه‌ از مدینه‌: خانه‌ رسول‌ اللـه و بیت‌ فاطمه‌ و محلّ گسترش‌ جهاد و علوم‌ أمیرالمؤمنین‌ علیهم‌السّلام‌ ، اگر کسی‌ در اذان‌ خود و یا غیر اذان‌ علناً بگوید : أشْهَدُ أنَّ عَلِیًّا أمِیـرُ الْمُؤْمِنِیـنَ وَ وَلِیُّ اللـهِ خونش‌ را می‌ریزند ، و قبائل‌ و طوائف‌ خونش‌ و گوشتش‌ را برای‌ تبرّک‌ می‌برند ، و نمی‌گذارند جسد او باقی‌ بماند تا آن که‌ وی‌ را دفن‌ کنند ؛ ولی‌ اگر یک‌ ساعت‌ تمام‌ از عائشه‌ تمجید و تعریف‌ کند ـ با آن‌ سوابق‌ شوم‌ و تاریخ‌ سیاه‌ او ـ دور او جمع‌ می‌شوند و نُقل‌ می‌پاشند و هلهله‌ می‌کنند . بنابراین‌ ، آنچه‌ را که‌ این‌ بزرگان‌ در کتب‌ خود آورده‌اند ، بر ما واجب‌ نیست‌ که‌ بدون‌ چون‌ و چرا بپذیریم‌ ، بلکه‌ باید با عقل‌ و سنّت‌ صحیحه‌ و گفتار ائمّه‌ حقّه‌ تطبیق‌ کنیم‌ . آنچه‌ را که‌ درست‌ است‌ می‌پذیریم‌ و استفاده‌ می‌کنیم‌ ، و اگر أحیاناً در کتابهایشان‌ چیزی‌ نادرست‌ به‌ نظر آمد قبول‌ نمی‌نمائیم‌ ، و آن را حمل‌ بر تقیّه‌ و أمثالها می‌کنیم‌ ؛ همانطور که‌ دأب‌ و دَیْدن‌ ما در جمیع‌ کتب‌ حتّی‌ کتب‌شیعه‌ از این‌ قرار است‌ . (برگرفته از کتاب روح مجرد ) طهرانی ادیان مختلف مجرد @soltannasir ☪✝✡☯☮☪✝✡☯☮
@soltannasir در کتاب روح و ریحان (شرح احوال آیت الله سید عبدالکریم کشمیری ) صفحه 153 آمده 👇👇👇👇👇👇👇 حضرت استاد فرمودند: قلب سوره ياسين، آيه 58 است «سَلام قُولاً من رَبّ رَحيم» در آيه نقطه بالا و نقطه پائين دارد. چهار ملك موكل دارد، داراى ختوماتى است از جمله: به عدد جمع آيه يك اربعين براى روحانيت و معنويت خوب است. از حروف آيه حرف سين مورد نظر است.  از جمله ختومات اين آيه، «ختمى است كه از مرحوم سيد هاشم حدّاد نقل شده است كه: سوره ياسين را شروع به خواندن كند وقتى به اين آيه رسيد 1000 مرتبه آن را تكرار كند، بعد بقيه سوره خوانده شود شرح کلام ایشان : اگر قلب قرآن سوره یاسین است قلب این سوره آیه 58 می باشد . اما چرا ? عزیزان دقت نمایید کلمه یس در حساب جمل ی=10 و س =60 می باشد جمع آن 70 که با این حدیث که قرآن هفتاد بطن دارد یا حدیثی که قرآن هفت بطن دارد و هر بطنی خود ده بطن مجموعا هفتاد بطن تطابق دارد اما یس چون حروف آن با زبر بینه نوشته شود یاسین در حساب جمل می شود یا =11 سین =120. 120+11= 131 و آیه سلام قولا من رب رحیم با اسم سلام که از اسما الله می باشد شروع می شود و سلام در حساب جمل 60+30+1+40=131 می باشد پس یاسین با اسم سلام ارتباطی معنا دار دارد. و یس, سلام است و سلام ,یس می باشد . سلام سوره یس همین آیه سلام قولا من رب رحیم می باشد . ایشان فرمودند که ختم آیه به عدد جمع آیه مجرب است عدد مجموع آیه در حساب جمل 818 می باشد سلام (131)قولا (137)من (90)رب (202) رحیم (258) مجموعا =818 می شود و جالب این است که کلمه 👈تحیت 👉 نیز که به معنی سلام و خوش آمد گویی می باشد به حساب جمل 818 است سلام قولا من رب رحیم سلام و تحیت سخنی از جانب خدای مهربان می باشد که آیه اشاره به تحیت و خوش آمدگویی به مومنان در بهشت از سوی خداوند دارد از سویی آیت الله کشمیری اشاره به نقطه بالا و پایین دارند . در جایی به نقل از ایشان آمده که ایشان گفتند که دو نقطه. بالا و دو نقطه پایین اشاره به موکلین این آیه دارد . در این صورت 👇👇👇👇👇👇 دو نقطه بالا ,نقطه های ق کلمه قولا می باشد و دو نقطه پایین نقطه های ي رحیم می باشد و ق (100)+ی (10)می شود قی 110 برابر با اسم علی (110)می شود . عدد شماره آیه سلام قولا 58 بود و کلمات موحد به حساب جمل 58 و محبوب 58 می باشند بنابراین می توان اینچنین ،تاویل نمود که موحدین مورد خطاب سلام خداوند قرار می گیرند و موحدین محبوب پروردگار می باشند سوره یس 83 آیه دارد و اسم جمیل نیز به حساب جمل 83 می باشد در نتیجه سوره یس سوره ای است که مظهر اسم جمیل خداوند است این که آیت الله کشمیری به سین اشاره نمودند تفسیر حرف سین باشد زمانی دیگر اما ایشان اشاره به ختم نمودند که سید هاشم حداد توصیه می نمودند در شیوه نقل شده فقط 1000بار سلام قولا آمده بود . شیوه کامل این ختم همان است که ما نقل نمودیم یعنی 333 بار یس و القرآن الحکیم و 1000بار سلام قولا من رب رحیم والسلام 😊 @soltannasir 👥👥👥👥👥👥👥👥👥👥👥👥👥👥
@soltannasir ذکر این نکته خالی از لطف نیست که افراد مستعد برای واسطه گری در ارتباط با ماورا بیشتر بانوان هستند و آقایان استعداد کمتری برای واسطه گری دارا می باشند . و این بدلیل خاصیت انفعالی در خلقت بانوان است یعنی برای واسطه گری روح و روان شخص باید پذیرنده باشد تا از عالم ماورا بر روح واسطه تاثیر گذارند . واین پذیرندگی خاصیت انفعالی است که از ویژگی های بانوان می باشد. چنانچه در عالم جسمانی نیز بانوان پذیرنده نطفه و محل تکوین می باشند و به این دلیل در بسیاری از قبایل بدوی نظیر قبایل آفریقایی و قبایل شمنی مغول ها , جادو درمانگران اکثرا از بانوان بوده اند. و کاهنه های معابد نیز در طول تاریخ اکثرا از بانوان بوده اند . حتی انبیای الهی نظیر حضرت رسول(ص) که آیات الهی بر آنان وحی می شد . روحشان حالت پذیرندگی و انفعالی را داشته که توانستند آیات الهی را به صورت وحی دریافت نمایند. نکته : این استعداد واسطه گری با عالم ماورا هیچ ارتباطی با متشرع بودن افراد ندارد . این نکته ای می باشد که بسیاری از افراد که اهل سیر و سلوک _در خانقاه ها و حوزه ها _می باشند در موردش اشتباه می نمایند . بسیار پیش می آید خانمی که متشرع نمی باشد (یعنی نه حجاب درستی دارد و نه اهل نماز و.... می باشد ) دارای استعداد واسطه گری بسیار بالا می باشد . و اگر اینان به اهل سیر و سلوک (در خانقاه ها و یا حوزه ها ) رجوع نمایند و از حالات خویش بگویند , با واکنش انکار از سوی آقایان مواجه می شوند . این در حالی است که واسطه گری , یک استعداد می باشد. استعدادی که به نظر بنده بخش اعظم آن ریشه در ژنوم فرد دارد . کسی که با چنین استعدادی متولد می شود. مطمئنا یکی از اجداد وی تا هفت نسل پیش , واسطه فعال بوده است . و یکی از اجداد وی تا چهل نسل پیش , یک واسطه قدرتمند بوده است . بنابراین شخص مومنی ممکن است سالها نماز شب وی قضا نشود , اما کشف و شهودی نداشته باشد . و یک واسطه تنها به دلیل استعداد روحی و ژنی خویش بدون تمرین و ریاضت , توان روشن بینی و رویا بینی و سفر روح را داشته باشد . یا شخصی ممکن است بر اثر سال ها سیر و سلوک منازلی را پشت سر بگذارد . دارای مکاشفات و مشاهداتی باشد کراماتی داشته باشد . اما اگر به عالم جنیان پای بگذارد نتواند . دریچه ورود به عالم موازی که در درون آن عالم قرار دارد را پیدا نماید . اما ممکن است یک بانو با استعداد واسطه گری خیلی زیاد , با چند سال تمرین , توان چنین سفری را داشته باشد. حتی اگر این بانو شریعت را رعایت ننماید . این نکته را بدین خاطر بیان نمودم تا شما به مانند آقایان (اهل سیر و سلوک در حوزه و خانقاه ) اشتباه ننمایید . @soltannasir 💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙
@soltannasir { مسبحات و چاکراها 96 } { تعلیقات 6 } { تحقیق حقیقت قلم و تطابق آن 3 } { تحقیقی در جایگاه فرشتگان در بدن } ادامه ...👇 اما اینکه در حدیث آمده که نون فرشته ای است که وحی را به قلم می رساند و قلم به لوح و لوح فرشته ای است که وحی را به اسرافیل می رساند و او به میکاییل و او به جبراییل و جبراییل هم به پیامبران می رساند . اگر قلم با استخوان جناغ و ریه ها با لوح تطابق داشته باشد . بنابراین احتمال دارد که سایر فرشتگان نیز در بدن انسان تطبیقی با اندام های بدن داشته باشند . در حدیث آمده که قلم وحی را به لوح وولوح به اسرافیل می رساند . حال جایگاه اسرافیل در بدن کجاست ? جایگاه قلم در بدن استخوان جناغ است و سر استخوان جناغ (قلم ) و ریه ها (لوح ) رو به سوی 👈 پرده دیافراگم است که در عمل تنفس نقش مهمی دارد . بنابراین پرده دیافراگم میتواند با توجه به حدیث مزبور جایگاه اسرافیل باشد . و نکته جالب این تطبیق این است که می دانیم یکی از اعمال اسرافیل نفخ صور است . بنابراین اسرافیل با عمل دم و تنفس ارتباط معنا دار دارد . اما جایگاه میکائیل کجاست ? در حدیث آمده بود که اسرافیل وحی را به میکائیل می دهد . از سویی می دانیم که در عمل تنفس عضلات شکمی نقش مهمی دارند . همچنین می دانیم که میکائیل ملک موکل بر ارزاق است . و رزق با دستگاه گوارش ( معده و روده ها ) ارتباط دارد . بنابراین جایگاه میکائیل در بدن انسان دستگاه گوارش می باشد . نکته : پیشتر در دروس اشاره شد که دستگاه گوارش با برج سنبله تطابق دارد بنابراین میکائیل نیز با برج سنبله در ارتباط است . اما جایگاه جبرائیل کجاست ? جایگاه جبراییل در گلو و به طور خاص حنجره و تارهای صوتی أن می باشد . همانگونه که جبرائیل پیام وحی حق تعالی را به انبیا الهی می رساند . حنجره و تارهای صوتی آن نیز هوای تنفس شده را به صورت صوت در می آورند . جایگاه آریل کجاست ? یکی از فرشتگان خداوند «آریل» یا 👈شیر خدا است که در حدیث مزبور بدان اشاره نشده بود . از آریل با عنوان 👈 پادشاه بادها نیز یاد می شود . پیشتر گفته شد که کبد با برج 👈اسد در ارتباط است . و آریل هم شیر خدا است . همچنین کبد در زیر پرده دیافراگم قرار دارد . و بخشی از عضلات شکمی که در محل کبد ( سمت راست شکم) قرار دارند در عمل تنفس نقش دارند . اما جایگاه عزرائیل کجاست ? حق تبارک تعالی در قرآن مجید و عزیز در آیه 83 سوره واقعه می فرماید : 👇 { فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿۸۳﴾ پس چرا هنگامي كه جان به گلوگاه ميرسد (توانائي بازگرداندن آن را نداريد)؟! (۸۳ ) }ّ بنابراین جان در منطقه حلقوم یعنی محلی بالاتر از حنجره ( محل جبراییل ) قبض می شود . توسط چه کسی ? عزراییل در طب نیز اشاره به این نکته شده که روح بخاری اگر از دهان بیرون بیاید . شخص می میرد . و اصطلاح معروف جان به لب شدن از اینجاست . بنابراین محل عزرائیل منطقه حلقوم و دهان است . پیشتر در دروس تطابق شکل صور فلکی دایره البروج با اندام های بدن گفته شد که برج سرطان شامل قفسه سینه و دستگاه تنفس نای و نایژه ها می باشد که به خرچنگ شباهت دارد و برج ثور به استخوان اسفنوئید شباهت دارد . بنابراین با توجه به این مسئله همانگونه که ملاحظه می نمایید روح از محل برج سرطان از بدن خارج می شود . در کتاب اساطیر یونانی و صور فلکی صفحه 33 درباره اسطوره برج سرطان آمده : 👇 { بسیاری از اقوام باستانی در صورت فلکی سرطان که به علت ستاره های کم سویش مانند لکه کم رنگی در آسمان رویت می شود 👈 دروازه ای را تصور می کردند . آنها معتقد بودند که 👈 روح آدمیان از میان این دروازه از 👈 آسمان به زمین می آید. } یعنی روح از محلی در عالم کبیر که به بدن وارد می شود از همان محل در عالم صغیر از بدن خارج می شود . منتهی در هنگام تولد روح مجرد( بنا به اسطوره ) به سوی بدن حرکت می نماید و در هنگام مرگ روح بخاری . اما جایگاه ابلیس (عزازیل ) لعنت الله علیه پیش از خلع و لعن کجا بود ? به نظر فقیر جایگاه وی در محل شاخ برج ثور یا استخوان اسفنوئید بود . یعنی محل چاکرای آجنا در بدن . در حدیث وی معلم ملائکه بود . بدین خاطر وی دارای چنین جایگاه رفیعی بوده است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 127} {سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 5 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس و نقش وی به عنوان قاضی 1 } ادامه...👇 در ادامه باید گفت اگر دقت نموده باشید عدد عطارد نیز در علم اعداد 5 می باشد که علت این امر نیز در تعداد انگشتان دست می باشد . اما یکی از احکام عطارد که در کتب کمتر بدان توجه شده است . مقام وزارت برای عطارد است . اگر دقت نموده باشید در اساطیر ایزد نبو علاوه بر آنکه پیک خدایان بود و با کتابت و سخنوری در ارتباط بود . وزیر مردوخ نیز بود . در کتاب التفهیم در باب دلالت عطارد بر گروهان مردم صفحه 387 آمده : 👇 { بازرگانان و دبیران و صاحب دیوانان و صاحب خراجان و بندگان و کشتی گیران } و در همان صفحه در باب دلالت کوکب مشتری بر گروهان مردم آمده : 👇 { ملکان و 👈وزیران 👉 و بزرگان و قاضیان و دانشمندان و زاهدان و بازرگانان و توانگران و آنک از وی شکر کنند و او را بستایند .} مطمئناً عطارد با مشاغل دیوانی و مالیاتی و کاتبین و درباری و تدریس علوم مختلفه در ارتباط است . زیرا هم ایزد کاتب است و هم این مشاغل با دستان در ارتباط است . اگر سخن از بازرگانان شده ، همانگونه که پیشتر گفته شد عطارد حاکم برج جوزا است و برج جوزا در بدن حاکم دو دست می باشد . و داد و ستد با دستان انجام می شود . همچنین پیشتر گفته شد که در اساطیر (مرکوری) ایزد عطارد نگهبان تجّار و بازرگانان در سفر می باشد . اما اینکه در بعضی کتب به مانند التفهیم وزارت را با کوکب مشتری در ارتباط می داند . چندان درست نیست . و وزارت از خصوصیات کوکب عطارد می باشد . نخستین شاهد ما در اساطیر بود که آنجا آمده بود ایزد نبو (عطارد ) وزیر مردوخ (مشتری) بود . اصولاً کوکب زحل(عقل ) و مشتری (قلب) سلطان هستند . و مشتری را با وزارت کاری نیست . نکته 1: در نجوم احکامی بعضاً کوکب 👈شمس را نیز سلطان می دانند . و آن را با سلاطین مرتبط می دانند . در بعضی اساطیر ملل ایزدان شمس رئیس ایزدان بودند . در مصر ایزد فرومایه «رع» رئیس ایزدان بوده است و در دوره ای ایزد فرومایه «هورس» و در دوره ای نیز «آتوم» که هر سه ایزد خورشید می باشند . در ایران نیز در دوران کهن که مهر پرستی دین غالب این سرزمین بوده است . ایزد مهر (خورشید) با سلطنت و حکومت در ارتباط بوده است . و این با جایگاه جغرافیایی ایران که در اقلیم شمس نیز قرار دارد تطابق داشته است . اما پس از غلبه دیانت زرتشتی بر مهر پرستی ، ایزد مهر تضعیف می شود . و در بعضی راویات زرتشتی اهورامزدا پس از خلقت امشاسپندان شش گانه ، هورمزد (مشتری ) را _ به عنوان امشاسپند هفتم _ خلق می نماید و خود در وی تجلی می نماید . و هورمزد نمودی از اهورا مزدا می باشد . نکته 1 از 1 : نمادی که به نام فروهر در کشور معروف است ، هورمزد ایزد مشتری و تجلی اهورامزدا است . و ارتباطی به فروهر که فرشتگان آیین مزدیسنا هستند ندارد . نکته 2 از 1: در روایت زرتشتی اهورامزدا از دریچه هورمزد ( ایزد مشتری ) که تجلی و تشخص وی است . به خلقت آسمان و زمین می پردازد . با توجه به تطابق عالم کبیر و عالم صغیر (جسم انسان ) نکته جالب ماجرا اینجاست که در جسم انسان نیز قلب، که مظهر کوکب مشتری است . در حکمت قدیم محل روح بخاری می باشد و قلب با فعالیت خویش در دوران جنینی اقدام به خلقت اعضا می نماید . و روح بخاری خود مرتبه ای از مراتب روح مجردی است که حق تعالی در باب آن می فرماید : «نفخت فیه من روحی» بنابراین بعید نیست که همانگونه که در عالم صغیر خلقت توسط قلب و روح بخاری که با مشتری در ارتباط است انجام می شود . در خلقت عالم کبیر(خلقت به معنای صورتگری) نیز به همین گونه توسط کوکب مشتری و یا هورمزد انجام شده باشد و همانگونه که روح مجردی که دمیده می شود از روح خداوندی است . هورمزد (مشتری) نیز تجلی اهورامزدا می باشد . حال طبع مشتری چه بود ? بادی روح به چه معناست ? در زبان عبری به روح روخ «רוח» می گویند . که به معنای باد است در زبان عربی نیز روح معنای باد را می دهد . به حدیث زیر توجه نمایید : 👇 ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 128 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 6} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 2} ادامه ...👇 { سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي كَيْفَ هَذَا اَلنَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ اَلرُّوحَ مُتَحَرِّكٌ كَالرِّيحِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ رُوحاً لِأَنَّهُ اِشْتَقَّ اِسْمَهُ مِنَ اَلرِّيحِ وَ إِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَنْ لَفْظَةِ اَلرِّيحِ لِأَنَّ اَلْأَرْوَاحَ مُجَانِسَةٌ لِلرِّيحِ وَ إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلَى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اِصْطَفَاهُ عَلَى سَائِرِ اَلْأَرْوَاحِ كَمَا قَالَ لِبَيْتٍ مِنَ اَلْبُيُوتِ بَيْتِي وَ لِرَسُولٍ مِنَ اَلرُّسُلِ خَلِيلِي وَ أَشْبَاهِ ذَلِكَ وَ كُلُّ ذَلِكَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مُحْدَثٌ مَرْبُوبٌ مُدَبَّرٌ =محمد بن مسلم گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خداى عز و جل (38 سوره 11): «چون او را درست كردم و در او از روح خود دميدم» آيا اين دميدن چگونه بوده است؟ فرمود: روح چون باد در جنبش است، و براى اين به نام روح ناميده شده كه از ريح اشتقاق يافته و بدين جهت از كلمه ريح اشتقاق يافته كه ارواح همجنس بادند و همانا خدا آن را به خود وابسته است چون كه او را بر ارواح ديگر برگزيده است چنان كه به يك خانه گفته است: خانه من و به يك فرستادهاى در ميان رسولان گفته است: خليل من، و مانند آن، و همه اينها آفريده و ساخته و پديد شده و پروريدهاند. } (کتاب اصول کافی ، کتاب توحید بخش روح ) بنابراین همانگونه که ملاحظه می نمایید روح از باد است . هر چند اصل روح از عالم امر می باشد و بر طبق نظر حکما مجرد است . ممکن است سوال پیش بیاید که جایگاه روح بخاری در قلب است . اگر روح بخاری در عالم صغیر جایگاه آن قلب می باشد . مگر نه اینکه جبرائیل(ع) روح است ! شما در دروس جایگاه جبرائیل را در بدن گلو دانستید . و چندی پیش هم وی را با کوکب عطارد مرتبط دانستید . مگر نه اینکه جبرائیل روح است ?! پس باید جایگاه وی قلب باشد !!! پاسخ : درست است که عمده مفسرین جبرائیل را روح می دانند . و در احادیثی نیز بدان اشاره شده است . اما در احادیث متعددی در کتب شیعی روایت شده که روح غیر جبرائیل(ع) است و جایگاهی رفیع تر از ملائکه مقرب دارد . به احادیث زیر توجه نمایید : 👇 در کتاب تفسیر روایی البرهان در تفسیر آیه 38 سوره مبارکه نبأ یعنی آیه 👈{ يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا ﴿۳۸﴾= روزى كه روح و فرشتگان به صف مى ايستند و [مردم] سخن نگويند مگر كسى كه [خداى] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گويد (۳۸) }به نقل از آمده : 👇 { 11919/1) علی بن ابراهیم گفته است : فرمایش خداوند متعال : « وَكَأْسًا دِهَاقًا » یعنی جام هایی لبریز می باشند ، «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا » روح عظیم تر از جبرئیل و میکائیل است و همیشه همراه رسول خدا (ص) می بود و با ائمه (ع) هم بود .} همچنین در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیه 4 سوره مبارکه قدر یعنی آیه 👈{ تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ﴿۴﴾=در آن [شب] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى [كه مقرر شده است] فرود آيند (۴) } آمده : 👇 { 12353/1) (محمد بن حسن صفّار و ) سعد بن عبداللّه (قمی) با سند خود از ابوبصیر روایت کرده است ، که گفت : 👇 در خدمت (ع) بودم که حضرت یادآور هنگامی شد که امام تولّد می یابد ، پس فرمود : در شب قدر ملک روح بر او نازل می شود ، عرض کردم : فدایت گردم ! مگر روح همان جبرئیل نیست ? فرمود : جبرئیل از فرشته ها است و روح موجودی عظیم تر از فرشته ها می باشد ، مگر نه این که خدای عزّ و جلّ می فرماید : « تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ » ، که فرشته ها با روح نازل می شوند . } همچنین در کتاب اصول کافی کتاب عقل و جهل در باب روح. حدیثی آمده : 👇 { سعد اسكاف گويد: مردى خدمت امير مؤمنان (ع) آمد و از روح پرسيد، گفت او همان جبرئيل نيست؟ امير المؤمنين فرمود: جبرئيل از فرشتهها است و روح جز جبرئيل است و آن را چند بار بدان مرد فرمود: آن مرد بدو عرض كرد: سخن بزرگى گفتى! احدى معتقد نيست كه روح جز باشد، امام فرمود: تو گمراهى و از گمراهان سخن باز گوئى. خدا تعالى به پيغمبر خود فرمود (1 سوره نحل: «آمد امر خدا، در باره آن شتاب مورزيد پاك و برتر است خدا از آنچه شريك او دانند، فرشتهها را با روح فرود آيند» (روح را فرود آرند ) جز فرشته است .} ادامه دارد ... @soltannasir 🌛
@soltannasir { پاسخ به سوالات 129} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 7 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 3} ادامه ...👇 { و نیز در مورد توصیف روح امیر المومنین (علیه السلام ) مى فرماید: از براى او (روح ) هـفـتـاد هـزار زبـان لغـت کـه تـسـبـیـح خـداى تـعالى به آن لغات کند. و خداوند مـتـعال بر هر تسبیحى فرشته ای را خلق مى کند که با ملائکه تا روز قیامت پرواز کند؛ و خـداونـد خـلقـى را اعـظـم از او غـیـر از عـرش خـلق نـکـرد، و اگـر او بـخـواهـد (بـه عـنوان مـثـال و تـقـریب ذهن به عظمت وجودى و توانایى او) آسمان هفت گانه و هفت طبقه زمین را یک لقمه کند، قدرت دارد. } بنابراین آنچه می توان از احادیث بدان پی برد . این است که احتمالاً روح غیر جبرائیل (ع) است . حال با توجه به آنچه تاکنون گفته شده است . باید به این نکته توجه داشت که الله تبارک تعالی در قرآن مجید در آیاتی نظیر آیه 28و 29 سوره مبارکه حجر 👈«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ﴿۲۸﴾فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۲۹﴾ =و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشرى را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو خواهم آفريد (۲۸)پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد (۲۹ ) » اشاره به این نکته دارد که از روح خویش در آدم دمیده است . آیا این روحی که حق تعالی آن را به خویش نسبت می دهد . همان روحی است که مقامی بالاتر از دارد ? در کتاب تفسیر روایی البرهان در باره تفسیر آیات 28 و 29 سوره مبارکه حجر آمده است : 👇 {6128/17) شیخ صدوق با سند خود از محمدبن مسلم روایت کرده است ، که گفت : از امام باقر (ع) دربارهٔ فرمایش خدای عزّ و جلّ : « وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي » ، سوال کردم ? فرمود : روحی است که خدا آن را اختیار کرده و آفریده و آن را به سوی خود نسبت داده است و بر همهٔ ارواح فضیلت و برتری بخشیده و امر نمود تا از آن در (وجود) آدم دمیده شد . 6129/18) همچنین با سند خود از حلبی و زراره روایت کرده است ، که گفت : امام صادق(ع) فرمود : خداوند تبارک تعالی یگانه ای است ، که همهٔ نیازمندان ، قصد او را دارند و برای او درونی خالی وجود ندارد و به درستی که روح آفریده ای است از آفریده های او و (این روح وسیلهٔ) یاری ، تأیید و قوّت خواهد بود ، که خداوند آن را در دل های پیامبران و مومنان قرار می دهد . } همانگونه که ملاحظه می نمایید در احادیث به این مسئله که این روح همان روحی است که از ملائکه برتر است مستقیماً اشاره نشده است . هر چند که در حدیث بالا اشاره شده که این روح بر همه ارواح برتری و فضیلت دارد . پس از این جنبه این احتمال وجود دارد که این روح همان روح باشد . البته در کتاب در ذیل تفسیر آیات 27 الی 35 سوره مبارکه حجر حدیثی بلند از ابن عباس آمده که به خلقت آدم(ع) اشاره می نماید و به این موضوع اشاره شده که روحی که در آدم(ع) دمیده شده همان روحی است که بر همه ارواح فرشتگان برتری دارد : 👇 { ...( در ادامه ) گفت : هنگامی که خداوند اراده نمود از خود در جسد آدم(ع) بدمد ، روح آدم همچون دیگر ارواح نبود و این همان روحی بود که خداوند متعال آن را بر همه ارواح فرشتگان و دیگران فضیلت و برتری داد ، و به همین خاطر (خطاب به فرشتگان ) فرموده است : « فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ » _موقعی که او را آفریدم و از روح خود در او دمیدم ، در برابر او سجده کنید _ و نیز [به رسولش حضرت محمد(ص) ] فرمود : «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي » _ و از تو (ای پیامبر !) دربارهٔ روح سوال می کنند ? بگو : روح از امر پروردگارم می باشد _. ...} همانگونه که ملاحظه می نمایید در این حدیث روحی که در آدم صفی الله دمیده می شود . همان روحی است که بر فرشتگان برتری دارد . همچنین در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیات نامبرده شده(27الی35سوره مبارکه ) باب خلقت آدم و تکلم وی به زبان های گوناگون آمده : 👇 { ... ( علیه السلام در ادامه ) فرمود : خداوند متعال فرموده است : «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها »_ و (خداوند) تمامی اسم ها را به آدم آموخت _ به طوری که تمام لغت ها را فرا گرفت ، حتی لغت مارها ، قورباغه ها ، خرچنگ ها و تمامی آن چه در دریاها و خشکی ها می باشد ، همه را فرا گرفت . ابن عباس گوید : همانا (ع) به 👈هفتصد میلیون لغت ، تکلم کرد و سخن گفت ، که افضل و برتر آن ها زبان عربی بود . } ادامه دارد ... @soltannasir ⭐️🌙🌛🌞
@soltannasir { پاسخ به سوالات 130} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره با دین 8} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 4} ادامه ...👇 عزیزان دقت نمایید در حدیث امیرالمومنین (ع) روح به هفتاد هزار زبان لغت ، تسبیح حق تبارک تعالی می نماید . و آدم(ع) نیز پس از مشرف شدن به نفخت فیه من روحی و عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ، به تمامی لغات سخن می گوید . و در حدیث ابن عباس سخن از هفتصد میلیون لغت شده است . آیا می توان بین «نفخت فیه من روحی» و «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» پیوند برقرار نمود ?! و اینگونه گفت که چون روح خداوندی به همه لغات حق تبارک تعالی را تقدیس می نموده ، هنگامیکه از روح به آدم صفی الله دمیده شد . وی به تمام اسماء و لغات آگاه شده است . اگر هم علم الاسماء را به مانند صوفیه و عرفا به عنوان دانش اسما الله در نظر بگیریم . باز می توان آگاهی به این علم را نتیجه نفخت فیه من روحی دانست . زیرا قلب است که محل تجلی تمامی اسماالله می باشد . چنانچه در دروس مسبحات مربوط به سوره حشر این مسئله را بررسی نموده ایم . اما هدف از تمامی این بررسی ها این بود که نشان دهیم بسیار محتمل است . که هورمزد زرتشتی معادل در عالم اسلام باشد . در فلسفه آفرینش اوستایی ، اهورامزدا ، هورمزد ( هفتم و ایزد مشتری) را از خویش آفرید و وی تجلی اهورامزدا می باشد . و این هورمزد است که به آفرینش جهان اقدام می نماید . نکته : اوستایی با روح در عالم اسلام یکی هم باشد . باید به این نکته توجه داشت که تمامی آموزه های اوستایی با آموزه های اسلامی در چگونگی آفرینش قابل تطبیق نیست ! نکته2 : در بسیاری از بخش های این هورمزد است که به زرتشت آموزش می دهد و زرتشت با وی سخن می گوید . می توان این تجربه زرتشت را نیز شبیه به سایر انبیای الهی دانست که روح همراه آنان بوده است . اما با اینحال اگر دقیق و جزئی نگاه نماییم . بخشی از آموزه های هورمزد در اوستا ، در نقطه مقابل آموزه های اسلامی است . در اینجا یا باید قائل به این باشیم که این آموزه های متضاد در اثر تحریف موبدان و مغان وارد آیین زرتشت شده است . یا اینکه اگر به اصالت آموزه های زرتشتی و عدم تحریف آن قائل باشیم . آنگاه ، هورمزد زرتشتی هیچ تشابهی به روح در عالم اسلام نخواهد داشت . از سویی در عالم صغیر (جسم انسان) نیز روح بخاری جایگاه رویش آن قلب است . و این مرتبه نازله روح مجرد است . و روح بخاری از جنس باد است . و کوکب مشتری نیز بادی است که با جایگاه قلب ارتباط دارد . بنابراین همانگونه که روح بخاری مرتبه نازله روح انسانی است . هورمزد (مشتری) نیز که بادی است مرتبه نازله و تجلی اهورامزدا است . از طرفی دیگر در نظام آفرینش اسلامی نیز روح مقامی برتر از ملائکه دارد . و حق تبارک تعالی آن را به خویش نسبت داده است . و احتمالاً همین روح است که با نفخ حق تعالی باعث حیات در آدمی شده است . حال اگر از نظریه تطابق عالم صغیر و کبیر استفاده نماییم . نسبت روح بخاری در بدن با روح مجرد را می توان با نسبت روح به حق تبارک تعالی شبیه دانست . همچنین قلب در عالم صغیر به مثابه عرش الرحمن در عالم کبیر است . و اگر محل رویش روح بخاری است . عرش الرحمن چه ? آیا محل رویش روح در عالم کبیر است ? آیا همانگونه که روح انسانی از طریق روح بخاری که از شأنی از شئونات وی است و محل رویش آن قلب است بر مملکت جسم شهریاری دارد . در عالم کبیر نیز محل رویش روح عرش الرحمن است ? و الله تبارک تعالی از طریق این روح بر عالم کبیر شهریاری دارد ? آیا می توان روح را با این تشبیهات معادل همان نفس الرحمانی فرض نمود که در عرفان نظری ابن عربی از آن سخن گفته شده است ?! در کتاب المعجم الصوفی یا دانشنامه اصطلاحات ابن عربی به نقل از فتوحات مکیه وی در ذیل مدخل روح کل آمده : 👇 { مدخل روح کل : 👈در شرح روح کل و رابطه آن با ارواح جزئی زیاده گویی نمی کنیم . زیرا فلسفه ی اسلامی پیش از ابن عربی این موضوع را به قدر کافی مورد بررسی قرار داده است . ولی آن چه اکنون مورد توجه ماست ، اشاره به موازنه ی آن در ساختار فلسفی شیخمان است . روح کل نزد او مترادف با نفس رحمانی است . گوید : «... ارواح جزیی که در اجسام دمیده شده ، معادل و هم جنس با طبیعت عنصری است که روح کل اضافه شده به آن است . از این رو خداوند ذکری از خلق آنها پیش از اجسام به میان آورده است . یعنی مقدر و معین کردن آن . برای هر جسم و صورتی ، روح تدبیر کننده ای است که بالقوه در این روح کل موجود است ... و آن همان نفس رحمانی است ...» مدخل نفس الرحمان : 👇 « ...نفس : آسودگی از مشقت است . در حدیث آمده است که : « لا تسبوا الریح فانها من نفس الرحمان = باد را دشنام مدهید که نفس رحمان است »...} ادامه دارد ... @soltannasir 🌫🌪💨
@soltannasir { پاسخ به سوالات 138} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 16 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 12} ادامه ...👇 {... از دیرباز یکی از شرایط اصلی تداوم زندگی روح بعد از مرگ حفظ تن بود ، و چنین بود که از روزگار کهن تلفیق اوزیریس و خورشید با ( مالیدن بوی خوش نظیر کافور بر بدن مردگان در طی عمل غسل و تدفین ) تن همراه بود . و چنین بود که غذا ، خادمان فراوان و مجموعه ئی از اوراد ، که کتاب مرده نام یافته ، در دسترس قرار داده می شد تا او را در برابر ارواح خبیث محافظت کند ، و چنین بود که شهریار مرده به گذز از دروازه های جهان زیرین و ورود به جهان ابدی امیدوار می شد . باورهایس از این دست گویای قرار گرفتن در نقش خورشید خدا و بدان سان که گزارش شد فرعون را به هیأت تنی مومیایی شده در شبانه خورشید و همراه با خدایانی تصویر می کردند تصویر می کردند که روح فرعون را در این سفر شبانه پاسداری می کردند. } ( کتاب اساطیر مصر 202 الی 204) همانگونه که ملاحظه نمودید در ابتدا بود که حاکم جهان زیرین بود . اما به مرور نقش خویش را به اوزیریس می دهد . و حورس که وی نیز ایزدی خورشیدی می باشد . اوزیریس پدر خویش را در نقش جدید وی یاری می نماید . اما اکنون بخش داوری مردگان را از کتاب اساطیر مصر نقل می نماییم پس از پایان به تحلیل و داوری و قضاوت وی می پردازیم : 👇 { « داوری مردگان » با اجرای دقیق مراسم آئینی حنوط و تدفین روح مرده به در راه می یافت و در این تالار مرده پاسخ گوی رفتار و کردار دورهٔ زنده بودن خویش بود . تعویذها و ترفندهای به کار بسته شده در پاپیروس همراه مرده همه برای مداهنهٔ خدایان و فریب دادن آنان در مورد منزلت مرده و درستکاری تنظیم شده بود . چنین ترفندهائی اما به سختی می توانست در روبرو شدن با که مرده شهریاری دادگر و مهربان بود و پسر او نیز از این مسیر بر ست پیروز شده بود و مؤثر واقع شود . در محاکمهٔ ست و حورس پیروزی حورس بدان دلیل بود که خدایان او را «صدای حقیقت » شناختند و از گناهانی که ست بدو نسبت داده بود تبرئه و به شهریاری دست یافت . در روایتی از اسطوره ، اوزیریس به یاری ایزیس و نفتیس در این محاکمه به دادگاه خدایان راه می یابد و در داوری در مورد پسران خویش او نیز «صدای حقیقت » نام می گیرد . به منظور تلفیق مراسم آئینی تدفین مرده با اسطورهٔ اوزیریس مورد داوری قرار گرفتن روح مرده در تالار داوری جهان زیرین ضروری بود . در مراسم تدفین مرده علاوه بر نهادن تعویذ و اورادهای مختلف در تابوت مرده کاهنان مشایعت کننده چنین اورادی را بر زبان جاری می ساختند و از آن جا که گسترش چنین کیشی با همگانی شدن آن میسر بود چنین مراسمی نه تنها خاص فرعون که با گذشت زمان در مسیر دست یابی به سعادت ابدی از طریق نیکوکاری و عدالت همگانی شده بود . پیش از این در دوره های آغازین داوری نهائی منسوب به رع و با گذشت زمان مجریان آن جب و تحوت بودند و بی تردید از دورهٔ فرمانروایی سلسلهٔ هجدهم بود که داوری ارواح مردگان به «یگانهٔ نیکو » اوزیریس واگذار شد . بدین روایت اوزیریس در تالار داوری موسوم به «تالار حقیقت » بر تختی نشسته و داوری مردگان را نظارت می کرد . این تخت بر فراز پلکانی قرار داشت که نماد تپه آغازین و جائی بود که رع در آن جا هستی یافت و هم آن جا آفرینش جهان را آغاز کرد . و چنین بود که با گذشت زمان این ویژیگی به اوزیریس نسبت داده شد .تخت همانند صندوقی بود که ادوات مقدس در آن نگهداری می شد و به شکل تابوتی چوبی و آرایش یافته بود ، شبیه تخت فراعنه با زیورهای یوریس ، سوکر شاهین سر ، یگانه شده با اوزیریس که بر فراز تخت داوری می کرد . اوزیریس در چنین هیأتی جبه ئی از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف ، پرهای آرایشی تاج ، عصای سرکج سلطنتی ، شلاق و نیز عصای واس Vas [ نماد توانائی و جاودانگی ] که خاص خدایان است برخوردار بود . در این نقاشی ها چهره اوزیریس را به رنگ سبز نقاشی می کردند و رنگ سبز نماد خدای حاصل خیزی بود . در این تصاویر پشت سر اوزیریس ایزیس و نفتیس و در جلوی او چهار پسر حورس یعنی امست ، حاچی ، اپی ، دوامتوف و قبح سنوف پاسداران کوزه های امعا و احشاء مردگان نقاشی می شدند . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝🌚🌛🌜🌔🌓🌏🌍🌎🌙⭐️☀️
@soltannasir { پاسخ به سوالات 141} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 19 } { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 15 } ادامه ...👇 ادامه نکته 5 : البته در کتاب احادیثی وجود دارد مبنی بر این که روح مرده به صورت پرنده به نزد خانواده خویش می آید . در کتاب معاد شناسی این احادیث را از باب تمثیل می داند : 👇 { ...و در کافی با سند خود از اسحق بن عمّار از حضرت أباالحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام روایت می کند که : «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ يَزُورُ أَهْلَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَقُلْتُ: فِي‌ كَمْ يَزُورُ؟ قَالَ: فِي‌ الْجُمُعَةِ وَ فِي‌ الشَّهْرِ وَ فِي‌ السَّنَةِ ؛ عَلَي‌ قَدْرِ مَنْزِلَتِهِ. فَقُلْتُ: فِي‌ أَيِّ صُورَةٍ يَأْتِيهِمْ؟ قَالَ: فِي‌ صُورَةِ طَآئِرٍ لَطِيفٍ يَسْقُطُ عَلَي‌ جُدُرِهِمْ وَ يُشْرِفُ عَلَيْهِمْ ؛ فَإنْ رَءَاهُمْ بِخَيْرٍ فَرِحَ، وَ إنْ رَءَاهُمْ بِشَرٍّ وَ حَاجَةٍ حَزِنَ وَ اغْتَمَّ.» «إسحق‌ بن‌ عمّار ميگويد: از حضرت‌ أبی الحسنِ الاوّل‌ راجع‌ به ارواحِ درگذشتگان‌ پرسش‌ كردم‌ كه‌: آيا آنها اهل‌ خود را ملاقات‌ و ديدار می‌كنند؟ حضرت‌ فرمودند: بلی‌. گفتم‌: در چه‌ مقدار از زمان‌ ديدار می‌كنند؟ حضرت‌ فرمود: در هر جمعه‌ و در هر ماه‌ و در هر سال‌ يكبار ؛ برحسب‌ منزلت‌ و مكانت‌ مؤمن‌. گفتم‌: در چه‌ صورتی‌ آنها برای ديدار أهل‌ خود مي روند؟ حضرت‌ فرمود: در صورت‌ پرندۀ لطيفی كه‌ خود را به‌ روی‌ ديوارها می‌اندازد، بر ديوارهای‌ آنها فرود مي‌آيد و بر آنها اشراف‌ می ‌يابد ؛ پس‌ اگر آنها را در خير و خوبی‌ مشاهده‌ كند خوشحال‌ مي شود، و اگر آنها را در بدی و حاجتمندی‌ بنگرد اندوهگين‌ و غمناک‌ ميگردد. و در «كافي‌» با سند خود از عبدالرّحيم‌ قصير روايت‌ ميكند: 👇 «قَالَ: قُلْتُ لَهُ: الْمُؤْمِنُ يَزُورُ أَهْلَهُ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، يَسْتَأْذِنُ رَبَّهُ فَيَأْذِنُ لَهُ، فَيَبْعَثُ مَعَهُ مَلَكَيْنِ فَيَأْتِيهِمْ فِي‌ بَعْضِ صُوَرِ الطَّيْرِ يَقَعُ فِي‌ دَارِهِ، يَنْظُرُ إلَيْهِمْ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُمْ. » «به‌ آن‌ حضرت‌ عرض‌ كردم‌: آيا مؤمن‌ اهل‌ خود را ديدار و زيارت‌ ميكند؟ فرمود: بلی‌، از پروردگارش‌ إذن‌ مي‌طلبد و او به‌ آن‌ مؤمن‌ اذن‌ ميدهد و دو فرشته‌ نيز همراه‌ او گسيل‌ می‌نمايد، آن‌ مؤمن‌ به‌ صورت‌ بعضی‌ از پرندگان‌ به‌ سراغ‌ اهل‌ خود آمده‌ و در خانه‌اش‌ قرار ميگيرد، بطوريكه‌ نظر به‌ اهلش‌ ميكند و كلام‌ آنها را مي‌شنود.» نزول‌ ارواح‌ به‌ دنيا به‌ صورت‌ پرنده‌، از باب‌ تمثيل‌ است‌ البتّه‌ در اينجا كه‌ حضرت‌ ميفرمايد: به‌ صورت‌ پرنده‌ و طير بر ديوارها می‌نشيند، منظور اين‌ نيست‌ كه‌ واقعاً روح‌ مؤمن‌ تعلّق‌ به‌ صورت‌ مرغی‌ و حيوانی‌ ميگيرد، و انسان‌ ممكن‌ است‌ بعضی‌ از اوقات‌ مرغی‌ را كه‌ بر روی ديوار خانه‌ می بيند واقعاً روح‌ مردۀ او باشد ؛ بلكه‌ حضرت‌ تمثيل‌ مي‌كنند بدين‌ طريق‌ كه‌ همانطور كه‌ مرغها بر روی ديوارهای‌ شما خود را مي‌اندازند و به‌ آسانی رفت‌ و آمد می كنند، همينطور هم‌ روح‌ مؤمن‌ می ‌آيد و سركشی‌ ميكند و از اهل‌ خود و احوالات‌ آنها اطّلاع‌ پيدا ميكند. } ( کتاب معادشناسی علامه طهرانی جلد سوم صفحات 221 الی 233) نکته 6: در اسطوره مصری به شخصی که بیگناهی وی ثابت شود . و آبجو داده می شود . این مسئله تا حدودی شباهت به توصیف در دین اسلام دارد . با این تفاوت که و نوشیدنی ای که در بهشتی که در قرآن مجید و عزیز وعده داده شده ، از جنس شراب انگوری و مسکرات نیست . و همین امروز نیز حق تبارک تعالی این شراب را در کاس وجود عارفان و سالکان الی الله می ریزد . و این طایفه این معنی و حقیقت را نقد در وجود خویش می یابند . نکته 7: به بوسیدن آستانهٔ توسط مرده در اساطیر مصری توجه نمایید . این آداب ، جزء آن دسته آدابی است که از گذشته های دور بین اقوام و ادیان مختلف توحیدی و غیر توحیدی وجود داشته است . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌝
@soltannasir { پیوند اسطوره با دین 69} { کُستی و میان بستن 2} ادامه ...👇 نکته 1: باید در نظر داشت که بهترین تفسیر برای میان بند آن است که بگوییم که میان بند دو نیمه روشن و تاریک بدن را از یکدیگر جدا می نماید. نیمه بالایی نیمه روشن 6برج اول در بدن است و نیمه پایینی، نیمه تاریک یا 6برج دوم در بدن می باشد. چنین تفسیری مشکل ثنویت گرایی مغان و موبدان ایران باستان را حل می نماید. زیرا اگر ما نیمه بالایی را متعلق به هورمزد بدانیم و نیمه پایین را متعلق به اهریمن، به نوعی به ثنویت قائل شده ایم. شاید کسی بگوید که شما خود گفتید اهریمن در دیانت زرتشتی جوهره تاریک و نیروی تاریک است و با ابلیس ادیان ابراهیمی تفاوت دارد ! پس چرا نیمه تاریک متعلق به اهریمن نباشد ? و نیمه روشن متعلق به هورمزد ? در پاسخ باید بگویم که ابتدا به یاد بیاوریم که هورمزد که بود ? در دروس پیشین گفتیم که اهورامزدا در روند خلقت امشاسپند هفتم را هورمزد یا کوکب مشتری قرار دارد. و این هورمزد شأنی از شئونات اهورامزدا است. همانگونه که در عالم صغیر یعنی بدن انسان روح بخاری شأنی از شئونات نفس ناطقه مجرد می باشد. همچنین گفته شد که کوکب مشتری (هورمزد) کوکبی بادی است و گفته شد که روح نیز در لغت به معنای باد است و گفته شد که روحی که به نوعی فرشته است ولی مقامی بالاتر از تمام فرشتگان مقرب نظیر جبراییل و میکاییل و... دارد. و حق تعالی آن را به خود نسبت داده است. (نفخت فیه من روحی) بسیار محتمل است که با هورمزد در نزد زرتشتیان یکی باشد. و با توجه به اینکه در عالم صغیر ، قلب انسان محل تکون روح_بخاری است. و این روح بخاری در کل بدن سریان دارد. بنابراین با توجه به ارتباط عالم صغیر و کبیر، اگر هورمزد را در عالم کبیر معادل، بخاری در عالم صغیر بدانیم. آنگاه همانگونه که نیمه پایینی بدن از روح بخاری خالی نیست ! در عالم کبیر نیز نقطه ای نیست که از روح کل () خالی باشد. بنابراین تقسیم بدن به دو نیمه و اهریمنی حتی بر اساس آموزه های خود زرتشیت غلط می باشد و همانگونه که گفته شد بهتر است که میان بند را جدایی دو نیمه روشن و تاریک بدن از یکدیگر بدانیم. نکته 2 : باید در نظر داشت، واژهٔ کُستی در ادبیات پارسی معاصر به کُشتی تبدیل شده است. (واک س به ش تبدیل شده) ریشه ورزش کُشتی نیز در همین کلمهٔ کُستی است. در ایران باستان هنگام کشتی گرفتن هر کدام از دو کشتی گیر سعی می نمودند با گرفتن بند کُستی حریف وی را بر زمین زنند. در میان کُردان کرمانج خراسان شمالی نوعی از ورزش کُشتی به نام کُشتی باچوخه وجود دارد. که خود این کلمه چوخه نام لباس 👈 پشمی کُردان خراسان است. و اینان کمربندی با نام پُشتی ( واک «ک» به «پ» و واک «س» به «ش» تبدیل شده) یا پُشتیند به مانند زرتشتیان سه دور بر کمر می بندند. و در زمینی به شکل 👈دایره با یکدیگر مبارزه می نمایند. چنین آدابی مسلماً ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد و با اندکی تفاوت در سرتاسر کشور عزیزمان ایران و در بین اقوام گوناگون این آب و خاک وجود دارد. نکته 3 : برای توضیح سدره و اینکه سدره پوشی چیست. مدخل سدره (جامه) را از کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی نقل می نماییم : 👇 { سدره پیراهنی است سفید، گشاد، آستین کوتاه و بدون یخه که در گذشته روی لباس های دیگر و امروزه در زیر لباس پوشیده می شود. در جلوی سدره از گریبان تا سینه دارای چاک است و در انتهای آن کیسه کرفه نامیده می شود و به عقیده زردشتیان گنجینه اندیشه و گفتار و کردار نیک است. جنس این لباس از 👈پشم و پنبه و گاهی ابریشم و پوست و حتی مو بوده است. سدرهای که ریشه گیاهی داشته باشد مطابق کتب مقدس است . هر زردشتی که به سن پانزده سالگی می رسد باید سدره بپوشد. سدره جامه ستایش و بندگی اورمزد و به منزله زرهی در برابر تمایلات نفسانی و صفات رذیله است. بدون سدره راه رفتن از گناهان بزرگ محسوب می شد. در مینوی خرد آمده : بدون کُستی و سدره راه نرو تا از تو به دو پایان و چهارپایان و به فرزندان گزند نرسد. در متون پهلوی از آن با عنوان «شبی» (پهلوی) یاد شده است. نکته 1 از 3 : عزیزان به شباهت های سدره پوشی زرتشتیان و خرقه پوشی صوفیان یا به اصطلاح کفنی پوشیدن آنان دقت نمایید. پیراهن سدره اندکی از زانو پایین تر است و اصل خرقهٔ بعضی از سلاسل درویشی نیز اندکی از زانو پایین تر است. سدره از دو طرف چاک دارد و خرقه بعضی سلاسل نیز از دو طرف چاک دارد. نکته2 از 3 : سدره پوشی و سن آن در دین زرتشتی 15 سالگی است و سن تکلیف پسران نیز در دین مبین اسلام سن 15 سالگی می باشد. نکته 4 : یهودیان نیز، کمربندی به مانند کُستی می بندند. در حالی که علمای پیشین یهود در دوران ساسانی در عصر نوشتن تلمود کُستی بستن زرتشتیان را مورد انتقاد قرار می دادند. اما خود در نهایت از این آیین استفاده نمودند. @soltannasir 🌞🗡