eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir (جغرافیای علوم غریبه در ایران 33) (داستان تهمورس دیوبند 2) وبر اهریمن که به پیکر اسبی در آمده , سوار شود . ادامه 👇👇👇👇👇👇👇 و به مدت سی سال از این کران تا آن کران جهان براند . فره تهمورس را یاری می کند و او دیوان را شکست داد . به بت پرستان و مردان و زنان جادوگر تاخت و حرمت راستین آفریدگار را رواج داد و از دیوان 👈خطوط هفت گانه👉 آموخت . همین اسطوره هست که بعدها در روایات داراب هرمزد یار مفصلا آمده است . و بنا بر آن تهمورس بر اهریمن غالب می شود . و سی سال بر او سوار می شود . تا این که اهریمن 👈همسر او را می فریبد 👉 و در می یابد که تهمورس هنگام پایین آمدن از سراشیبی کوه البرز می ترسد . و در گذرگاه تنگ البرز اهریمن , تهمورس را بر زمین می زند . و می بلعد پس از آن است که جمشید او را از شکم اهریمن بیرون می کشد (روایات داراب هرمزد یار) به روایتی دیگر در فرروردین روز خرداد (6فروردین) تهمورس اهریمن دروند را به مدت سی سال به باره خود کرد . اهریمن نزد زن تهمورس رفت و او را به ابریشم و انگبین فریفت تا از شوهرش بپرسد که وقتی سوار بر اهریمن است . آیا جایی هست که از آن بترسد . تهمورس نیز گفت بر فراز کوه البرز بسیار می ترسد . و اهریمن او را بر فراز کوه البرز بر زمین زد و بلعید . تا این که برادرش جم او را از دل اهریمن بیرون کشید . (به موجب بعضی روایات جم پسر تهمورس است ) سپس جمشید به بالین تهمورس آمد و دستور داد برای وی استودانی (استخوان دان, محل جای دادن استخوان ) بسازند و او را در آن قرار دهند . تهمورس دارای وزیری خردمند بوده است نام وزیر تهمورس در شاهنامه شهراسپ  آمده و از او به عنوان کسی که رایش از کردار بد دور بود یاد گردیده است . همچنین حمدالله مستوفی بنای شهر الیپی (کرمانشاه )و ساری را نیز به تهمورس نسبت می دهد . ظهور آتش های مقدس سه گانه نیز در زمان او رخ داد . @soltannasir 🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪
@soltannasir { پاسخ به سوالات 133 } { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 11} { در نقش و پایان فرمانروایی شمس 7} ادامه ...👇 جایگاه ایزد مهر را در اعتقادات زرتشتیان ملاحظه نمودید که وی ایزدی است که بر سر پل چینود به حساب ارواح مردگان رسیدگی می نماید . و دو ایزد رشن و سروش در این مهم همکار وی هستند . در اساطیر میان رودانی نیز ایزد شمش (خورشید ) ایزد دادگر و قانون و عدالت است . چنانچه در توصیف وی آمده : 👇 {شمش : ایزد خورشید ّهر صبحگاه « کژدم_انسان » های ساکن کوهستان خاور ، ورود خورشید را میسر می کنند ، زیرا در بزرگ تاشوی دامنه کوهستان را می گشایند . شمش ، ایزد خورشید ، در سفر روزانه خویش از همین روزنه فرا می جهد . ایزد پدیدار می گردد ، پرتوهای تابناک ظاهراً از شانه های وی ساطع می شوند . در دستش شیئی را نگاه می دارد که به تیغهٔ اره همانند است ، آیا سلاح یا در واقع کلید دروازه خاور نمی تواند باشد ? شمش هشیارانه گام بر می دارد . از کوهستان بالا می رود و به گردونه ران خویش ، می پیوندد ، که در حال یراق کردن گردونه ای است که خداوندگار در آن خواهد آرمید . شمش گردونه اش را به سوی کوهستان بزرگ باختر می راند . دروازه ای باز می شود و او به ژرفای زمین نفوذ می کند . خورشید ناپدید می گردد . شمش در طول شب مسیر زیر زمینی اش را می پیماید تا پیش از سپیده از نو به کوهستان خاور رسد . قدرت و شهامت از جمله صفات بارز این ایزد بود که بر شب چیره گشت و زمستان را گریزاند . اما پیش از هر چیز ، او ایزد 👈دادگری بود . پرتو درخشنده اش سایه های جنایت کاران را دنبال می کند و ترس بر دل بدکاران می افکند . او « شاخ بدکار را می شکند . » چگونه کسی می توانست از او بگریزد ? او نه تنها همه چیز را می دید ، بلکه پرتو انوارش تور گسترده ای بود که همه جنایت کاران را به بند می افکند . بنابراین ، او عنوان👈 «دادور آسمان ها و زمین » ، 👈«دادور بلند پایه ایزدان » و 👈 «خداوندگار دادوری » را کسب کرد . پرستشگاهش در بابل👈«خانه دادوری جهان » خوانده می شد . شمش با نقش دادوری اش به گونه نشسته بر اورنگ نمایانده می شد که عصا و حلقه شهریاری را در دست راستش گرفته است . شمش نقش دیگری هم داشت ، او نیز همچون ایزد متآخر یونانی ، آپولون ، خدای خورشید ، ایزد غیبگویی به شمار می رفت و به واسطه فال بین ، رازهای آینده را بر مردمان فاش می کرد . فال بین پس از آنکه برای شمش قربانی می کرد به اشکال گوناگونی که روغن در آب درون طشت مقدس پدید می آورد ، می نگریست ، یا جگر جانور قربانی شده را آزمون می کرد ، یا فرمان ایزدان را از روی وضع استقرار ستارگان ، حرکات سیارات و شکل ظاهری شهاب های آسمانی رمزگشایی می کرد . در شهر سیپار ، شمش را بسیار می ستودند و بدو افتخار می کردند و می پنداشتند که وی هنر غیب گویی و فال بینی را در اینجا رونق بخشیده بود . در این شهر شمش را در کنار همسرش ایا ، می پرستیدند . از این زوج ایزدی دو شخصیت ایزدی انتزاعی زاده شدند : کیتو و میشارو که نماد دادگری و قانون بودند . } ( کتاب جهان اسطوره ها صفحات 61 و 62) عزیزان دقت نمایید ایزد و است . ( البته داوری از نوع اعتقادات این موجودات نه از منظر ما ) همچنین دقت نمایید که ایزد شمش در پیش گویی نقش دارد . بنابراین هر دوی این صفات را ما می توانیم جزو صفات کوکب نیز در نظر بگیریم . اما حال به اساطیر مصری رجوع می نماییم . و بخش دیگری از صفات ایزد فرومایه را که از ایزدان در تمدن مصر است . را بررسی می نماییم : 👇 {رع در زمان آغازین بر زمین و جهانی که خود آفریده بود فرمان می راند و عصر فرمانروایی او بر زمین عصر زرین و زمان همجواری انسان ها و خدایان بود . رع به هنگام جوانی نیرومند ، فرمانروایی او استوار و نظم خدایی و قدرت ، ماعت بر همه جا حاکم بود . کار روزانه او تغییر ناپذیر و هر بامداد ستاره صبح چاشت او را فراهم و رع پس از پوشیدن لباس و شرکت در مراسم آیینی از مقام بن بن (ابلیسک) در هلیوپولیس عازم سفر روزانه و همراه «شو» از دوازده 12 قلمرو فرمانروایی خویش ( 12ساعت روز ) می گذشت . گه گاه دیدار وی از نزدیک موجب طغیان گرما ، در فصل تابستان ، و عصیان رعایا می شد اما آنان را در برابر شهریار قدرتمند توانی نبود . در یکی از عصیان ها اپیپ Apep با دیگر دشمنان رع همدستان و بر آن شد که طی دسیسه ئی رع را به هنگام برخاستن خورشید نابود کند اما پس از یک روز جنگ اپیپ و همدستان او شکست یافتند . در نبردی دیگر رع به هیأت گربه یا که شیری در آمد تا سر از تن اپیپ جدا سازد . سرانجام رع پیر و نیروی او تحلیل رفت و هیأت پیر مردی خطاکار در آمد که از این راه بدان سان که خواهیم دید ایزیس و اوزیریس نیز گه گاهی با رع برخورد داشتند از دیگران موفق تر بودند . ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌛🌝
@soltannasir { پاسخ به سوالات 135} { سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 13} { عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 9} ادامه ...👇 پیش از آنکه به رع در نقش داوری مردگان بپردازیم ابتدا توضیحاتی در باره اُزیریس نواده فرومایه وی می پردازیم و سپس تغییر و تحول اسطوره مصری را در باب آئین مردگان بررسی می نماییم و در انتها شرح کلی در باب نقش شمس خواهیم داد . حال توضیحاتی در باب ایزد اُزیریس : 👇 { اُزیریس : ایزد مردگان اُزیریس شکل یونانی شدهٔ ایزد مصری اوزیر است که با چند خدای یونانی نیز یکی گرفته می شد ، اما عمدتاً او را با دیونزوس و هادس یکی می پنداشتند . نخست اُزیریس خدای طبیعت به شمار می رفت ، روح گیاهان را در برداشت و به نگام درو می مرد و به هنگام جوانه زدن غلات زنده می شد . آنگاه در سراسر مصر ، به عنوان « » پرستیده شد و در این مقام بود که وارد مجموعهٔ ایزدان مصری گردید و شایستگی یافت . نوشته های تصویر نگار به زندگی و اعمال اُزیریس در طول اقامت ناپایدار او بر زمین بارها اشاره کرده اند ، اما افسانهٔ زندگی او را به تمام و کمال مدیون پلوتارک هستیم . اُزیریس فرزند نخست جب و بود و در شهر تب در مصر علیا زاده شد . به هنگام تولدش ندایی اسرار آمیز ، آمدن « خداوندگاران جهانی » را نوید داد ، فریاد شادمانی برخاست که به زودی به اشک و سوگواری مبدل گردید . زیرا دریافتند که او سرنوشتی بدفرجام خواهد داشت . به رغم نفرینی که بر نوت روا داشته بود ، با شنیدن خبر تولد اُزیریس شاد شد و چون نوزاد را نزد وی بردند ،نوهٔ بزرگش را که جانشین تاج و تختش بود ، باز شناخت . اُزیریس چهره ای زیبا و پوستی تیره داشت و بلند قامت تر از همهٔ مردان بود . چون پدرش جب ، کناره گیری کرد و به آسمان ها رفت ، اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و اُزیریس در مقام پادشاه مصر به جایش نشست و ایزیس _ خواهرش _ را شهبانوی خویش کرد . نخستین اقدام شهریار جدید ، از میان بردن آدمخواری بود . آنگاه اعمال نیمه وحشیانهٔ انسان را به هنر کشاورزی و پرورش نباتات مبدل ساخت . به انسان آموخت که چگونه برای خوراک خویش ، غله و انگور تولید کند ، نان بپزد ، آب جو و می(شراب) تهیه کند. هنوز آیین ایزدان به وجود نیامده بود . اُزیریس آیین ها پرداخته کرد و نخستین پرستشگاه را هم او ساخت که مزیّن به نگاره های ایزدان گشت . مراسم دینی را جزو قوانین کشور کرد و حتی دو نوع نی لبک ساخت که با ترانه و موسیقی جشن ها هم آوا می شد . پس از این ، شهرها بساخت و قوانین دادگرانه برای مردم وضع کرد . بدین گونه بود که عنوان انوفریس (باشنده متعال ) را بدو بخشیدند و همچون چهارمین فرعون ایزدی ، آوازه یافت . او که از مصر متمدن شده چندان خشنود نبود ، آرزو داشت که مرزهای فرمانروایی خویش را در سراسر جهان بگستراند . پس نیابت سلطنت را به ایزیس ( همسر و خواهرش ) واگذارد و عزم فتح آسیا کرد . بزرگ خویش👈 توث( ایزد عطارد و ماه ) و سرهنگان برجسته اش ، آنوبیس و اوپوآوت را نیز با خویش برد . اُزیریس دشمن خشونت بود و تنها به واسطهٔ نرم خویی بر کشورها فرمان می راند و پیروز مندانه اهالی را به ترانه خوانی و نواختن آلات موسیقی وامی داشت . پس از آنکه به همهٔ نقاط جهان سفر کرد و تمدن را در همه جا گستراند ، به مصر بازگشت . در باز گشت به میهن ، قلمرو شهریاری او راه کمال پویید ، چه ایزیس در غیاب او خردمندانه کشور را اداره کرده بود . اما چند ماهی نگذشت که اُزیریس آماج توطئهٔ سازمان یافتهٔ برادرش ، ست که به پیروزی برادرش رشک می برد ، قرار گرفت . بعدها جزئیات ماجرا را خواهیم آورد . در اینجا تنها می گوییم که در هفدهمین آثیر یعنی در بیست و هشتمین سال شهریاری اُزیریس ، این «باشندهٔ متعال » ( فرومایه از نظر ما ) در پی دسیسه های توطئه گران سقوط کرد و همسر وفادار او جسدش را یافت و به بازگرداند . فعلاً کافی است بگوییم که ، با بهره گیری از قدرت افسونگری و به یاری ، و موفق شد که کالبد مردهٔ همسرش را به حیات مجدد بازگرداند . به زودی به اتهامات پاسخ گفت و در برابر نشست ایزدان به رهبری ، از حقّانیت خویش دفاع کرد . اُزیریس که از آن جهان بازگشته ، از تهدید مرگ در امان بود و می توانست تاج و تخت خویش را از نو باز یابد و به فرمانروایی خویش بر زندگان ادامه دهد . اما ترجیح داد از این حیات خاکی دست شوید . پس کناره گرفت و به کشتی الیسی رخت بربست و در آنجا ارواح دادگران را به گرمی پذیرا شد و بر مردگان فرمانروا گشت . چنین است افسانه اُزیریس . می توان خاستگاه واقعی او را چنین بر شمرد که وی بت یک طایفهٓ پیروز بود که برای نخستین بار در «بوزیریس » ، واقع در مصر سفلی نصب شده بود . } ادامه دارد... @soltannasir 🌞🌝🌛🌟⭐️💫🌙🌏🌚