eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران48} { ارتباط داوود(ع) با ایران 5} { نگاهی به مراسم رقص مذهبی } حکیم معروف یونانی فیثاغورث در سفرنامه خویش در باب دیدار از یک مهرابه(معبد مهری) اینگونه می نویسد : 👇👇👇👇👇👇👇 { در بیرون شهر (شوش) در مدخل غاری تاریک حاضر شدم از غرابت تعیین این محل , برای برپا داشتن جشن درخشنده ترین ستارگان(خورشید) متعجب بودم , با تنی چند از تماشاچیان به درون رفتم ; آن قدر اعمال و شعائر و مراتب ستایش از پیش چشمم گذشت که حافظه درستکار من توانایی بیان آن را ندارد , واقفان اسرار را دیدم , پیرامون چشمه آب روان , بدن را می شستند... به مساعدت 👈جامه پشمین خویش 👉که ماننده جامه حاضرین بود توانستم به پیکر مقدس مهر نزدیک شوم ... ایرانیان در نیایش و مناجات به مهر های سه گانه توجه داشتند ... و با رقص هایی که حاکی از حرکات سالانه و روزانه آفتاب بود , جشن مقدس را به انتها می رسانیدند} نکته1: توجه نمایید که مهرپرستان از جامه پشمین یا صوف در بیش ار دو هزار سال پیش استفاده می نمودند و پوشیدن جامه صوف توسط صوفیان ریشه در آیین های ایرانی نظیر مهرپرستی دارد . ضمنا پوشیدن جامه صوف با سند اتصال نسبت خرقه صوفیان تا رسول الله(ص) متفاوت است . نکته2: در هند نیز در آیین یوگا هندوان در روز به هنگام نیایش ایزدخورشید (سوریا) حرکات ناشی از طلوع و غروب خورشید به نام «سوریا ناماسکار» 👈به معنی سلام بر ایزد خورشید سوریا 👉انجام می دهند . که این حرکات با حالات طلوع تا غروب خورشید ارتباط دارد . نکته3: سابقه رقص مذهبی دست جمعی در فلات ایران قدمتی چند هزار ساله دارد و در ادیان اولیه فلات ایران دیده می شود . امروزه نقش های مانده از رقص مذهبی دسته جمعی ، قدمتی بیش از هفت هزار سال یافته است. در حفاری های تل جری فارس در نزدیکی تخت جمشید ظرف سفالی ویژه ای به دست آمده است که رقص مذهبی را در یک مراسم آیینی نشان می دهد. در این ظرف که در موزه ایران باستان نگهداری می شود . گروهی از مردان عریان را نشان می دهد که در حالی که نیم خیز هستند، در لبه دوار ظرف سفالی حلقه ای را تشکیل داده اند و هر مرد دست بر شانه مرد روبرو گذاشته است. این ظرف متعلق به هزاره پنجم قبل از میلاد است. نمونه هایی دیگری از این دست در حفاری های تپه های باستانی سیلک، تل جری ،چشمه علی و ... به دست آمده و نمایانگر برخی آیین های باستانی است که در آن رقص و موسیقی با اشکالی از فرم های رقص های گروهی وجود دارد . نکته4 : مراسم رقص فردی و دسته جمعی در تمام طول دوران باستان در میان تمدن های کهن منطقه خاورمیانه وجود داشته است . و تنها به آیین مهر پرستی ارتباطی ندارد . اصولا در دنیای باستان رقص مذهبی را در معابد برای خدایان باستانی انجام می دادند . گاه این رقص به شکل دسته جمعی توسط پرستندگان انجام می شده و گاه به شکل انفرادی (رقص انفرادی بیشتر توسط کاهنه های زن انجام می شده) همچنین مراسم ها گاه با لباس خاص مذهبی و گاه به صورت نیمه برهنه یا کاملا برهنه در معبد خدایان انجام می شده است . علت انجام رقص مذهبی رسیدن به حالت خلسه عرفانی بوده بدین علت که خدای مورد نظر از عالم خویش که عمدتا در ابعاد دیگر کواکب منظومه ما بوده به زمین سفر نمایند و در نزد پرستندگان خویش حاضر شود و ظهور یابد و رقصندگان خویش را با حضور و ظاهر شدن خویش مورد مرحمت قرار دهد . در دوران بسیار گذشته که مرز عوالم باز بوده و بعد مثالی و یا مینوی عالم با بعد مادی آمیختگی داشته (البته بر طبق نظر قدما و حکما. این نظر آنان هر چند درست است ولی ناقص است توضیح موکول به آینده ) این ظهور به صورت کامل بوده , که برای همگان قابل رویت بوده است . اما در دوران های بعد که مرزها تا حدودی بسته شدند . حضور خدایان فقط برای عده ای خاص که کاهنین بودند قابل رویت شد . در بعضی از اسطوره ها این خدایان مورد نظر بر کاهنه های زن وارد می شدند و پس از آمیزش با آنان به عالم خویش باز می گشتند. (فراعنه سلسله اول تا سوم مصر خود را از نسل رع می دانند چون که خدای فرومایه رع عاشق کاهنه ای که خود همسر یکی از کاهنانش بوده در هنگام رقصیدن در معبد شده و او را به همسری خویش در آورده است . فراعنه خود را از نسل این زن و خدای رع می دانند . و یا سارگون اول پادشاه آکد نیز از مادری کاهنه و پدری از خدایان که با مادر وی هنگام رقصیدن آمیزش نموده بدنیا آمده است ) ادامه دارد @soltannasir 💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران49} { ارتباط داوود(ع) با ایران6} { نگاهی به مراسم رقص مذهبی2} نگاهی به مراسم سماع و رقص مذهبی نشان می دهد که این روش مذهبی و عبادتی بیش از آنکه در سیره انبیای الهی و ادیان توحیدی وجود داشته باشد. در ادیان باستانی اولیه و آیین های شرک آمیز رسم بوده است . پیشتر به فلسفه سماع و رقص در این آیین ها اشاره نمودیم . که این رقص های مذهبی برای خلسه و حضور یافتن خدایان در بین رقصندگان انجام می شده است . در سنت اسلامی (احادیث محکم و با سند صحیح) سماع و رقص مذهبی نه از رسول الله(ص) و نه از امامان معصوم(ع) گزارش نشده است . (ان شاالله بررسی علت این موضوع در دروس مربوط به سماع در آینده ) هر چند صوفیان و عرفای جهان اسلام سعی نمودند در آثار خویش دلایلی را برای مجوز سماع در سنت رسول الله(ص) بتراشند . اما به نظر فقیر در این امر ناموفق بودند و دلایل آنان کافی نمی باشد . درست ترین نظر در باب سماع آن است که آن را از ابداعات صوفیان ایرانی جهان اسلام بدانیم که از فرهنگ و آیین های ایران باستان علی الخصوص مهر پرستی و زرتشیت گرفته شده است . نگاهی به نحله های غربی تصوف در جهان اسلام در کشورهای مصر و اندلس و شام و .. نشان می دهد که انجام مراسم سماع هیچ موقع در میان صوفیان غرب جهان اسلام آنگونه که در میان صوفیان ایرانی مرسوم بوده , رایج نبوده است . مقایسه شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی به عنوان بزرگترین نماینده صوفیان غرب جهان اسلام از سرزمین اندلس(اسپانیا) و مولانا جلال الدین بلخی رومی بزرگترین نماینده صوفیان شرق جهان اسلام از ایران , که تقریبا معاصر یکدیگر بودند . خود نشان دهنده تفاوت دو مکتب شرق و غرب تصوف در جهان اسلام می باشد . (توضیح این که ابن عربی اهل سماع نبود و مولانا صاحب سماع بود.) اما داوود(ع) بنا به روایت عهد عتیق _نه روایت قرآنی _ و همچنین روایت شفاهی که در آن داوود(ع) در دوره ای در خاک اطراف دریاچه چیچست باستانی( دریاچه ارومیه) به سر برده است . یکی از اولین اشخاصی بوده است که پس از آشنایی با مغان مهر پرست , از رقص و موسیقی به عنوان ابزاری برای عبادت خدای یگانه استفاده نمود . عبادتی که به جای حضور خدایان باستانی این بار با تجلی یهوه همراه می شده است . همانگونه که در مراسم رقص و سماع صوفیان نیز بنا به گزارشی که بر اساس تجربیات درونی آنان می باشد . حق تعالی بر ایشان تجلی می نموده است . چنانچه مولانا جلال الدین می گوید : 👇👇 {در آن مجلس كه درويشان شراب عشق مي نوشند درآيد خضر پيغمبر شود ساقي درويشان درآن مجلس كه درويشان به ذكر حق مي جوشند 👈خدا »آيد در آن مجلس شود مهمان درويشان} یهودیان علی الخصوص یهودیان حسیدیسم و همچنین مسیحیان سعی می نمایند که رقصیدن و تشکیل حلقه رقص و سماع و سرود خوانی همراه با آلات موسیقی را به داوود(ع) نسبت دهند . در حالی که آنان خود به خوبی می دانند که وام دار فرهنگ ایران زمین و علی الخصوص آیین مهرپرستی باستانی می باشند . در تاریخ کلیسای عیسوی راجع به تنظیم سرودهای مذهبی چیزی نوشته اند که : « در قرن پنجم میلادی (عصر ساسانیان) دو نفر ایرانی برای یاد دادن سرودهای مذهبی به "میلان می روند . آهنگهایی که این دو نفر در کلیسا تنظیم کرده بودند به طوری موثر بوده که سنت اگوستین هنگام شنیدن آنها اشک از چشماش روان می گردیده است. » امروزه اکثر محققین بی طرف در حیطه ادیان به تاثیر عمیق آیین مهر پرستی بر آیین مسیحیت اذعان دارند . تاثیر پذیری یهودیت حسیدیسم نیز از آیین مهری در بعضی موارد نظیر حلقه رقص شبیه حلقه رقص مهرپرستان و یا حلقه ذکر صوفیان و استفاده از کمربند مقدس نظیر کمربند کستی زرتشتیان و مهرپرستان و همچنین استفاده از مشعل در اجرای بعضی مراسم ها کاملا مشهود است . نکته : مسئله سماع و رقص و موسیقی مسئله بسیار حساسی است . و شاید بهترین جمله در وصف سماع آن است که رسول الله (ص) به ابوسعید خراز فرمودند : «شر این از خیر این بیش است .» صوفیان متشرع خود در کتب خویش مسئله سماع را مورد بررسی قرار داده اند و به نقات قوت و ضعف آن اشاره نموده اند . @soltannasir ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
@soltannasir { جغرافیای علوم عریبه در ایران50} { ارتباط داود(ع) با ایران 7} { محراب } حق تبارک تعالی در قرآن مجید سوره مبارکه «ص» آیه 21 می فرماید : 👇👇👇👇👇👇 { وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ(21)} سوره «ص» ترجمه👇 { آيا خبر دادخواهان چون از محراب نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد (۲۱)} عزیزان دقت نمایید آنچه در آیه بالا مد نظر ماست . کلمه« محراب » است . علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان در تفسیر آیه 21 سوره صاد می فرماید : 👇👇 { کلمه «خصم» مانند کلمه « خصومت» مصدر است و در این جا منظور اشخاصی است که خصومت بینشان افتاده . و کلمه «تسور» به معنای بالا رفتن بر دیوار بلند است , مانند کلمه«تسنم» که به معنای بالا رفتن بر کوهان شتر است . و کلمه «تذری» که به معنای بالا رفتن بر بلندی کوه است . مفسرین کلمه « محراب» را به بالاخانه و شاه نشین معنا کرده اند . و استفهام «هل آتیک» به منظور به شگفتی واداشتن و تشویق به شنیدن خبر است . و معنای آیه این است که : ای محمد(ص) آیا خبر به تو رسیده که قومی متخاصم از دیوار محراب داوود(ع) بالا رفتند ?} (ترجمه تفسیر المیزان جلد 17 ص 290) شیخ حسن طبرسی در تفسیر مجمع البیان در مورد معنی واژه محراب آورده است . 👇👇👇 { «محراب» : به مفهوم صدر مجلس و جایگاه بزرگان آمده و به همین جهت به مسجد و قبله و جایگاه نماز نیز گفته می شود } اما معنی صدر مجلس یا بالانشین برای لغت محراب یک معنی اصطلاحی است نه لغوی . عده زیادی از مفسرین اسلامی و لغت دانان عرب سعی نمودند . که واژه محراب را از نظر لغوی بر وزن مفعال از ریشه «حرب» (جنگ کردن) بدانند . و این دسته از مفسرین و لغت دانان می گویند چون محراب نماز , محل حرب (جنگ) با شیطان است . بنابراین معنی لغوی کلمه «محراب» به معنای محل حرب یا جنگ می باشد . نظر این دسته از مفسرین و علمای لغت عرب خالی از اشکال نیست . زیرا اولا که :نماز را با جنگ چندان قرابتی نیست ثانیا آنکه: اگر در نماز به پیکار با شیطان بپردازی به واقع از توجه به حق که معبود و مقصود است وا مانده ای و این خود دو بینی و شرک است . ثالثا آنکه :محل صلوة(نماز) را علی القاعده باید مصلی بنامند نه محراب . رابعا این که :معنای محل جنگ برای واژه «محراب» , با معنای اصطلاحی آن یعنی صدر مجلس نیز قرابتی ندارد . خامسا اینکه : محراب بر وزن مفعال است . و از این وزن در زبان عربی بیشتر برای اسم ابزار یا آلت استفاده می نمایند . بنابراین محراب به معنای آلت حرب (جنگ) می شود , نه محل جنگ زیرا در ادبیات عرب اسم محل را بیشتر بر وزن مفعل یا مفعله می سازند . مانند مسجد به معنای محل سجود , یا مصلی محل صلوة و قس علی هذا بنابراین این نظر علما و مفسرین چندان قابل قبول به نظر نمی رسد . بهترین نظر در باب واژه محراب آن است که آن را شکل عربی شده واژه مهراب ایرانی بدانیم . که خود از دو واژه مهر+آب تشکیل شده است . که آب یا آو یا آوه در فارسی باستان و امروزه به معنای سقف ضربی یا گنبدی شکل است . این کلمه در نام های ساوه (سه آوه =سه گنبدان) و آوه(آوج=گنبد) و در واژه سرداب و سردابه که به زیرزمین های خنک اطلاق می شود . همچنان کاربرد دارد . بنابراین «مهراب» یا «مهراو» یا «مهراوه» نام معابد آیین مهری بوده است . که این مهراوه ها عمدتا دارای سقفی گنبدی شکل بوده اند . و ساختمان آن بسیار به زورخانه های قدیمی ایران شباهت دارد . در خود مهراوه ها (معابد مهری) نیز پیکره ایزد «مهر» را در محلی می تراشیدند . و معمولا وی را در حال کشتن گاو حجاری می نمودند . نقطه ای که پیکره حجاری شده ایزد مهر در آن قرار داشت را مهراوه اصلی می نامیدند . زیرا تمثال ایزد مهر در آن محل قرار داشت . و مغان مهر پرست به سوی آن محل نیایش های خویش را انجام می دادند . و داوود(ع) نخستین پیامبری از بنی اسرائیل بود که پس از برخورد با مغان مهر پرست در مهراوه های ایران , برای پرستش «یهوه» از شیوه معماری مهراوه های ایران استفاده نمود . (ع) @soltannasir
@sotannasir {جغرافیای علوم غریبه در ایران51} { ارتباط داوود(ع) با ایران8} { محراب 2} عده ای از اساتید ایرانشناس و پژوهندگان تاریخ معماری نظر بر این دارند که کلمه محراب پس از حمله تازیان به خاک ایران وارد فرهنگ واژگان مسلمین شده است . و این کلمه همان مهراب یا مهراوه ایرانی است . به نظر فقیر شق دوم نظر آنان درست است . منتهی اگر این اساتید کمی با قرآن مجید آشنایی داشتند . متوجه این نکته می شدند .که واژه محراب پیش از حمله تازیان به ایران در قرآن مجید بکار رفته است . بنابراین حداقل می توان گفت که اعراب با این واژه یک آشنایی اولیه داشته اند . همانگونه که گفته شد فقیر را نظر بر این است که داوود(ع) پس از آشنایی با مهرپرستان و گذراندن دوره های سلوکی در نزد مغان مهری (بنا به روایت شفاهی) در منطقه آذرباییجان از شیوه معماری مهراوه اصلی که در آن مغان مهر پرست ایرانی به سوی پیکره ایزد مهر نیایش می نمودند . تاثیر گرفت و برای پرستش یهوه «خدای یکتا» محراب(مهراب) ساخت . منتهی در مهرابه های آیین مهر پرستی به سوی پیکره ایزد مهر نیایش می شد و در محرابی که داوود(ع) ساخت «یهوه» خدای یکتا پرستش می شد . چنانچه امروزه در محراب مساجد اسلامی «الله» تبارک تعالی(خدای یکتا) عبادت می شود . اما مهمترین دلیل بر ساخت اولین محراب(مهراب) توسط داوود(ع) خود قرآن مجید است . آیاتی از قرآن که کلمه محراب به صورت مفرد در آن آمده به این ترتیب می باشد . 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 { فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(آیه 37 سوره آل عمران )   {پس پروردگارش وى [=مريم] را با حسن قبول پذيرا شد و او را نيكو بار آورد و زكريا را سرپرست وى قرار داد زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى شد نزد او [نوعى] خوراكى مى يافت [مى]گفت اى مريم اين از كجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد بى شمار روزى مى دهد } و 👇👇👇👇👇👇 { فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ(آیه 39سوره آل عمران ) {پس در حالى كه وى ايستاده [و] در محراب [خود] دعا میکرد فرشتگان او را ندا دردادند كه خداوند تو را به [ولادت] يحيى كه تصديق كننده [حقانيت] كلمة الله [=عيسى] است و بزرگوار و خويشتندار [=پرهيزنده از آنان] و پيامبرى از شايستگان است مژده مى دهد( آیه39آل عمران) } و 👇👇👇👇👇👇 { فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا (آیه 11 سوره مریم) { پس(زکریا ع) از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد (آیه 11سوره آل عمران)} و واژه محراب به شکل جمع(محاریب) مهرابه ها 👇👇👇👇👇 { يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ (آیه 13 سوره سبأ) {[آن متخصصان] براى او هر چه مى خواست از نمازخانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ها و ديگهاى چسبيده به زمين مى ساختند اى خاندان داوود شكرگزار باشيد و از بندگان من اندكى سپاسگزارند} دقت در این آیات و البته آیه «21 سوره صاد » که پیشتر گذشت نشان می دهد که داوود(ع) قدیمی ترین شخصیت تاریخی قرآن است که الله تبارک تعالی در کتاب خویش کلمه محراب عبادت را برای وی بکار می برد . و سلیمان(ع) فرزند وی و زکریا(ع) و مریم(س) همگی بعد از دوران داوود(ع) زندگی می نمودند . بنابراین سنت ساختن محراب(مهرابه) اولین بار توسط داوود(ع) وارد معماری عبرانیان شده است . و این پس از آشنایی داوود(ع) با مغان مهر پرست ایرانی در مهرابه های ایران بوده است . زیرا انبیای بنی اسرائیل را بنا به گزارش عهد عتیق رسم بر این بوده که یهوه در خیمه اجتماع بر آنان تجلی نماید و بقول راویان عهد عتیق ظاهر شود . (ع) @soltannasir 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 52} { روایت شفاهی علت حضور داوود(ع) و سلیمان (ع) در ایران } { «زوهر» و «زاهاو »} از آنجا که پیشتر گفته شده بود که ما از حضور داوود(ع) و سلیمان(ع) در خاک جغرافیای مورد نظر به مرکزیت حیطه دریاچه ارومیه روایت شفاهی در اختیار داریم و گفته شد که مهمترین علت حضور این دو نبی الهی در آن منطقه را هنوز بازگو ننمودیم . فقیر اکنون تصمیم بر این دارم که داستان شفاهی را نقل و سپس تا حدی شرح دهم . بیش از چهل سال است که سران قبالای یهودی داخل و خارج از کشور از این داستان اطلاع دارند . این داستان تا آنجا که فقیر تحقیق نمودم در هیچ کتاب داخلی و خارجی چاپ نشده است . و آقایان قبالیست ها علاقه ای به فاش نمودن این داستان تاکنون نداشته اند . بنابراین داستانی که در ادامه می خوانید . داستانی مستند به کتب چاپی و الواح و گل نوشته ها نیست . داستانی است که روایت شفاهی آن در وادی این موجودات حفظ شده است . هر چند که بخشی از اسناد این داستان در دل خاک سرزمین مقدس آذرباییجان موجود است و تنها نیاز به حفاری های گسترده دارد . فقیر از همه خوانندگان علی الخصوص افرادی که در حیطه دشمن شناسی فعالیت دارند تقاضا دارم که این داستان را با دقت مطالعه نمایند . زیرا راز بعضی مسائل پس از مطالعه این داستان مشخص خواهد شد . داستان خدای «زوهر» و «زاهاو» :👇👇👇 { در حدود هفت هزار سال پیش یعنی زمانی که هنوز حضرت آدم صفی الله توسط «الله »متعال خلق نشده بود . و زمانی که بشر پیشین یعنی بشری که پیش از خلقت آدم(ع) بر روی زمین ساکن بود . دورانی که از آن در متون اسطوره ای به عصر زرین یاد می شود . یعنی عصری که خدایان(فرومایه ) و انسان های پیشین بر روی زمین در جوار یکدیگر زندگی می نمودند . در این دوران در حیطه جغرافیایی اطراف دریاچه ارومیه تمدنی وجود داشت . که بخش اعظم خاک مقدس آذرباییجان (اردبیل و آذرباییجان شرقی و آذرباییجان غربی ) را به همراه بخشی از استان کردستان و کرمانشاه و زنجان را در بر می گرفته است . مرکز این تمدن باستانی تپه حسنلو در شهرستان نقده در استان آذرباییجان غربی بود .(با تمدن مان ها که بعد ها در حدود سه هزار سال پیش در این منطقه حکومت داشتند اشتباه نشود ) در این دوران رهبری این تمدن باستانی بر عهده دو خدای کیمیاگر بوده است . که این دو خدای باستانی را ما به نام «زوهر » و «زاهاو» می شناسیم . در این دوران در حیطه سرزمین میان رودان نیز تمدنی وجود داشت .( که شاید همان سومر باستانی باشد یا تمدنی که بعدها هسته اولیه تمدن سومر را تشکیل داد ) در این دوران سه تن از خدایان این تمدن یعنی خدایانی که ما آنان را امروزه با نام «مردوخ» و «انلیل» و «نرگل» می شناسیم . به دلیل بعضی دشمنی ها و اختلافات با خدای «زوهر» و «زاهاو» با سپاهی متشکل از انسان ها (انسان های پیش از آدم «ع») و سایر موجودات فرومایه (احتمالا جنیان و دیوان و پریان و یا بعضی از آنان ) که در حیطه جغرافیای میان رودان بودند . به خاک امروز آذرباییجان و تمدن باستانی آن منطقه به مرکزیت تپه حسنلو حمله نمودند . و از این دو خدای کیمیاگر و ساحر که رهبری مردمان آن تمدن را بر عهده داشتند شکست خوردند . ...} ادامه دارد @soltannasir ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 54} { زوهر و زاهاو3} { نگاهی مجدد به واژه زوهر } نکته جالبی در باب واژه زوهر وجود دارد . و آن اینکه این واژه با کمی تغییر در تلفظ در ایران باستان نیز رایج بوده است . واژه «زوهر » از آن در اوستا زَاُثرَzaothra و در پهلویzavrو زوهر zohr است. امروزه زردشتیان آن را آب «آب زور» می نامند که معنی دهش و نذر آشامیدنی و مایع را می دهد. زوهر پیشکش یا نثاری است که به منظور تقدیس و برکت بخشی به👈« آتش» 👉 یا 👈«آب» 👉می دهند . در آیین زرتشتی به دو نوع زوهر , یعنی 👈« آتش زوهر»👉 و 👈«آب زوهر»👉 بر می خوریم . «آتش زوهر » نثار و پیشکشی به آتش است . که پیه یا چربی و روغن برای سوختن آن می نهند . رسم نهادن چربی حیوانی بر آتش به عنوان زوهر از 50 سال پیش در ایران منسوخ شده است . معمولا هنگام نشاندن آتش بهرام , زوهر نثار می شود . آتش زوهر را می توان به آتش های دیگر نیز داد . آتش واسطه رسانیدن قربانی به خدایان تمدن آریایی (هند و ایران) است . که بقایای آن به شکل دادن زوهر به آتش تا امروز پابرجا است . (نکته : در آیین یهودیت نیز قربانی حیوانی را طی مراسم خاصی می سوزانند . و همچنین در آیین های باستانی خدایان میان رودانی نیز چنین عملی انجام می شود) زوهر گوسپند و بز و گاو و خر و خوک نیز جایز است . در قرن های بعد از اسلام بتدریج زوهر خوک و گاو ترک شد . زوهر همچنین در مورد گوشت قربانی که به ایزدان اهدا می شده به کار رفته است . این رسم در میان زرتشتیان ایران بسیار رایج است . و در میان پارسیان هند نیز اثری از آن را می یابیم : گوسفندی را می کشند . و سرخ می کنند و قطعه کوچکی از آن موبد در هنگام اجرای مراسم یزش خاص می خورد . بخشی از آن را به فقرا می دهند و بقیه به موبد می رسد . آب زوهر , آب تقدیس شده است . که در مراسم مذهبی مانند یسنا , ویسپرد و وندیداد از آن استفاده می شود . تهیه آب زوهر مراسم خاصی دارد و معمولا ترکیب آب با هوم , شیر و یا انار است که با دعا خوانده شده و گیاه دیگری آمیخته می شود . در کتاب مینوی خرد یکی از تاثیرات آب زوهر نابودی حیوانات موذی دریایی ذکر شده است . نکته : مقدس بودن آب و آتش و آیین های مربوط به آن در نزد ایرانیان سابقه ای بسیار طولانی دارد . آیین پیشکشی زوهر آب مربوط به ایزد «اردوی سورا آناهیتا» است . . زیرا ایزد آناهیتا ایزد آب است که با کوکب زهره مرتبط است به همین دلیل این کوکب در ایران ناهید نامیده می شود .و عنصر کوکب زهره در نجوم آب است . و زوهر آتش پیشکشی به ایزد مهر است . که ایزد کوکب خورشید است و عنصر کوکب خورشید آتش است . آنچه اینجا برای ما اهمیت دارد این است که چرا به پیشکشی قربانی زوهر گفته می شود . ما در روایت شفاهی داریم که مردمان تمدن باستانی ساکن در اطراف دریاچه ارومیه برای الهه «زوهر» و اله «زاهاو» قربانی می نمودند . و الهه «زوهر» نیز الهه کوکب زهره است و با عنصر آب مرتبط است . و اله «زاهاو » نیز اله کوکب شمس است و با عنصر آتش مرتبط است . آیا ممکن است قربانی هایی که در دریاچه ارومیه به این دو خدای باستانی پیشکشی می شده است . باعث این شده باشد که در دیانت زرتشتی به پیشکشی به درگاه ایزدان و علی الخصوص پیشکشی آب و آتش , زوهر بگویند . اگر تاریخ زندگانی زرتشت در حدود سه الی چهار هزار سال پیش بوده باشد. این احتمال وجود دارد . نکته دیگر آنکه واژه زوهر به صورت زور در می آید و امروزه زرتشتیان به آب زوهر «آب زور» می گویند . و واژه «زاهاو» در پارسی به صورت «زر» در می آید . بنابراین دو واژه آشنا در ادبیات عامیانه مردمان ایران یعنی دو کلمه «زر» و «زور» که همواره در کنار هم بکار می رود , شاید ریشه در داستان الهه «زوهر »و اله «زهاو» داشته باشد . {ادامه روایت شفاهی 2} 👇👇👇 { ادامه روایت شفاهی ..... طراحی ستاره شش پر و طلسمات آن برای اولین بار توسط این دو خدای کیمیاگر { «زوهر » و «زاهاو»} انجام شد . این دو خدای کیمیاگر در دوران سلطنت شاه فریدون افسانه ای از خدمت گزاران وی بودند . و در دانش کیمیاگری و طلسمات و افسونگری بسیار به وی کمک نمودند . ... ادامه دارد } نکته :حکیم نظامی گنجوی در کتاب شرفنامه در بخش رفتن اسکندر به کوه البرز بدنبال گنج فریدون آورده :👇👇 باید ساقی آن شیر شنگرف گون که عکسش در آید به سیماب خون به من ده که سیماب خون گشته ام به سیماب خون ناخنی رشته ام بر آنم من ای همت صبح خیز که موج سخن را کنم ریز ریز به زرین سخن گوهر آرم به چنگ سر زیر دستان در آرم به سنگ 👈زر 👉آن👈 زور👉 و زهره کی آرد به دست که دارای دین را کند زیر دست در ادامه به داستان فریدون می پردازیم @soltannasir ☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 56} { مقدمه ای بر داستان فریدون وضحاک و درفش کاویانی2} ادامه ...👇👇👇 از نظر ایشان دوران هزار ساله ای حکومت آژی دهاک بر خاک ایران (بنا به نقل بعضی متون نظیر شاهنامه ) .همان دوران هزار ساله فوران آتشفشان دماوند است که از 7000سال پیش شروع و در حدود 6000سال پیش پایان یافته است . که هنوز این مسئله از نظر دانش زمین شناسی به اثبات نرسیده است . اما فقیر برخلاف اسطوره شناسان و اساتید تاریخ باستان و ایرانشناس , داوود(ع) و سلیمان (ع) را اشخاص حقیقی و تاریخی می دانم . و اساسا شاکله فکری فقیر در باب مسائل تاریخی و ماوراء با آقایان متقاوت است . اما در باب ماجرای سلیمان (ع) , آنچه که ما از روایت شفاهی در وادی این موجودات در اختیار داریم . پس از وفات سلیمان (ع) در بنی اسرائیل پسر وی رهبعام جانشین سلیمان (ع) شد . اما سلیمان(ع) همسر و فرزندی در ایران نیز داشته است . فرزندی که وارث بخشی از دانش وی شد . و حکومت وی نیز بر بخشی از خاک ایران علی الظاهر مانند برادرش در فلسطین چندان دوام نیاورد . و وی بدست گروهی از مغان سیاه کار (جادو گران سیاه ) و همکاران جحودشان که به دنبال یافتن امانات سلیمان(ع) بودند . به قتل رسید . این فرزند , به قالیچه پرنده و تخت پرنده دسترسی داشته , که در شاهنامه بخشی از داستان زندگی وی با جمشید باستانی خلط شده و در هم آمیخته شده است . بعضی را گمان بر این است که مغان ایرانی هنگام حضور سلیمان(ع) به وی قالیچه پرنده اهدا نمودند . و یا دانش بافتن قالیچه پرنده را به سلیمان (ع) آموختند . اما در روایت شفاهی از این موجودات اینگونه نقل است که قالیچه با نقش ستاره ایرانی شش پر با تمام ریزه کاری ها توسط سلیمان (ع) طراحی شد . و جنیان این قالیچه را برای وی بافتند . قالیچه ای که تاکنون در کف دریاچه تخت سلیمان مدفون است . از این دوران به بعد ظاهرا سنت وجود قالیچه پرنده در ایران زمین سنتی ادامه دار بوده است زیرا در داستان های هزار و یک شب و سایر افسانه های ایرانی به وجود چنین قالیچه هایی اشاره شده است . نکته : مهمترین امانات سلیمان(ع) انگشترین سلیمانی است که شامل انگشتری نرینگی و انگشتری مادگی می باشد . و همچنین مهر جداگانه سلیمانی که با انگشترین متفاوت است . و همچنین گردنبند سلیمان(ع) که همگی توسط سلیمان (ع) به مغان مهری ایرانی(نحله مغان سفیدرنگ و الهی) تحویل داده شد . و این امانات در عوالم خاص حفظ می شده تا از دست اندازی تشنگان قدرت محفوظ بماند . جحودان از همان دوران بخوبی از این نکته اطلاع دارند . که امانات سلیمان هرگز حتی به انبیای بنی اسرائیل نرسید . جحودان برای بدست آوردن این امانات با مغان سیاه کار ایرانی وارد معامله شدند . و بر سر اهداف مشترک به توافق رسیدند و با یکدیگر همکاری نمودند . در واقع یهودیان به سرزمین ایران پس از وفات سلیمان (ع) وارد شدند . به طمع یافتن امانات وی و بدست آوردن قدرت در جهان ماوراء . شاید اکنون پاسخ این سوال که در تمام دوران پس از سلیمان(ع) انگشتری وی کجا بوده و چه سرنوشتی داشته تا حدودی روشن شود . ان شاء الله در آینده بیشتر بدان خواهیم پرداخت. نکته2: در باب روایت شفاهی باید بگویم تعدادی از جنیان و پریان عصر سلیمان(ع) هنوز زنده می باشند . و تعداد زیادی نیز با یک واسطه عصر وی را درک نموده اند . چنانچه ملکه قیطون , ملکه خاندان خدام مسکنیة , از جنیان شیعه , که 42 سال پیش به رحمت حق رفت . و 17 سال هم همسر سلمان فارسی بوده است . مادر وی ملکه قنطونه از همسران سلیمان(ع) بوده است . نکته3 : در کتاب اسوه عارفان صفحه 111 آمده 👇👇 علامه طباطبائی می‌فرماید؛ برادر ما به وسیله شاگردش از حضرت قاضی سوال کرده بود که: قالیچه حضرت سلیمان که آن حضرت روی آن می‌نشست و به مشرق و مغرب عالم می‌رفت؛ آیا روی اسباب ظاهریه و چیز ساخته شده‌ای بود؟ و یا از مُبدعات الهیّه بود و هیچ گونه با اسباب ظاهریه ربطی نداشت؟   آن شاگرد چون از مرحوم قاضی سوال می‌کند، ایشان فرموده بودند: فعلا چیزی در نظرم نمی‌آید و لیکن یکی از موجوداتی که در زمان حضرت سلیمان بودند و در این کار تصدّی داشتند الان زنده‌اند، می‌روم و از او می‌پرسم. در این حال مرحوم قاضی روانه شدند و مقداری راه رفتند، تا آنکه منظره کوهی نمایان شد چون به دامنه کوه رسیدند یک شبحی در وسط کوه که شباهت به انسان داشت دیده شد. آن شاگرد از مکالماتشان هیچ نفهمید، ولی چون مرحوم قاضی برگشتند، گفتند: می‌گوید از مبدعات الهیه بود و هیچ‌گونه اسباب ظاهریه در آن دخالتی نداشته است. نکته :نظر فقیر همان است که در بالا گفته شد و این که قالیچه بدون هر نوع دخالت اسباب ظاهری ایجاد شده برخلاف ممشای الهی و روایت شفاهی است . 😊 @soltannasir ❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜
@soltannasir { جغرافیای علوم غریبه در ایران 57} { مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی3} { جمشید } { وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا (80) و بگو پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى بخش قرار ده (80) } چون با جمعی از عزیزان خویش در باب این که داستان فریدون و ضحاک را چگونه آغاز نمایم . سخن گفتم . آنان را نظر بر این بود که داستان را از کمی پیشتر یعنی خلاصه ای از داستان جمشید آغاز نمایم . و فقیر نمی دانم که با دانش اندک خویش به درستی از عهده نقل این داستان بر می آیم یا که خیر . امیدوارم خوانندگان گرامی کم و کاستی ها را به بزرگی خویش بر بنده ببخشایند . آنچه فعلا در دروس بدان اشاره خواهد شد . پیش زمینه ای است . برای نظریاتی خامی که در باب دنیای باستان شاید حدود یک سال دیگر در کانال ارائه شود . نظریات خامی که شاید برای تکمیل آن به ده الی پانزده سال تحقیق مستمر و حفاری های دامنه دار در کشور نیاز است . ان شاء الله {داستان جمشید } نام جمشید , در زبان اوستایی به گونه ییم خش ات (yima khsha eta ) یا (yimaxsaeta ) آمده است . که خود از دو بخش «ییم»(yima) و «خش ات» (khsh eta) تشکیل شده است . «ییم» در زبان اوستایی به معنای «همزاد » یا «دوقولو» معنی می دهد . است . (فرهنگ واژه های اوستایی جلد نخست صفحه 181) این واژه در زبان سنسکریت (yama) و سپس از زبان اوستایی به زبان پهلوی بگونه «یم » (jam) تغییر شکل داده است . (آشنایان با علم زبان شناسی و زبان های آریایی می دانند که واک «ی» و «ج» گاه به یکدیگر تبدیل می شوند چنانچه واژه یاتو به جادو تبدیل شده است .} و در بعضی نقاط ایران زمین همچنان به همان صورت اولیه با «ی» تلفظ می شود . چنانچه در استان کرمان دو فرزند همزاد را «یومولو» می نامند . در زبان مردمان میناب و همچنین بخش هایی از تاجیکستان نیز کم و بیش اینگونه است . در بجستان استان خراسان این واژه بگونه «جملی » و در زبان لری بویر احمدی «جومو جومو» می خوانند . همچنین در زبان کوردی به آن «جمیک » و «جمک » و « جه وی » می گویند و در زبان شیرازی این واژه به صورت «جومولی» یا «جومولو» تلفظ می شود . در ارومیه به گونه «جمیل » و در خوی و ماکو«جمیک» و در یزد «جملی» خوانده می شود . در زبان فرانسه نیز که شاخه ای از درخت بزرگ زبان های آریایی است . این واژه بگونه «jumelle» تلفظ می شود . همچنین واژه «gemini» در زبان انگلیسی که نام صورت فلکی جوزا یا دو پیکر است ریشه در این نام دارد . {کتاب مانی و مانویان نوشته دکتر ایرج وامقی صفحه 268و 269} نکته : نام صورت فلکی جوزا نام سومین برج از صور فلکی دایره البروج می باشد . که در فارسی امروز دو پیکر نامیده می شود . و در زبان یونانی باستان ظاهرا (didymoi) خوانده می شود . که جزء دوم واژه یعنی ymoi بی شباهت به( yima) در زبان اوستایی نیست . نکته 2: عزیزان به ریشه ها در فرهنگ کهن خویش توجه نمایند . @soltannasir ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
@soltannasir {جغرافیای علوم غریبه در ایران 62} {جمشید 6} بهشت «ایندرا» را نیز توشتری بنا نهاده و «سورگ» نام دارد . «سورگ» در 👈کوه مرو 👉قرار دارد و به گونه ای است که چون گردونه ای به هر جا کشیده می شود . «سورگ » نیز چون بهشت های دیگر باروئی از درختان بهشتی دارد و پرندگان خوشنوا بر شاخسارش آواز می خوانند و از بوی گل ها سرشار است . «ایندرا » در بارگاه خود با ملکه خویش بر مسندی با شکوه نشسته و با جامه های سفید و تاج گل و گردن بند های رخشان آراسته است . خادمان بارگاه ایندرا از ماروت ها , خدایان بزرگ , فرزانگان عارف , قدیسان و کسانی که ارواح پاک و بی گناه آنان چون آتش می درخشد تشکیل می شود . و هنوز از بهشت «ایندرا» با چنین ویژگی هایی یاد می شود . بهشت «ایندرا » دیاری بدون اندوه , بی نشان از رنج و ترس , مأوای ارواح نیکبخت , مردان دین , و پیروان شادمان , فرزانه و وفادار است . در این بهشت جلوه های طبیعت چون باد , تندر , آتش , آب ابرها , نباتات , ستارگان و سیارات نیز وجود دارند . و شادمانی ساکنان این دیار را «آپسره ها » و «گند هروها» , ارواح بهشتی و قهرمانان و جنگجویان آسمانی با خواندن سرود و نواختن ساز و برپا کردن مراسم آئینی و مقدس فراهم می آورند . در این بهشت پیامبران آسمانی پیوسته در گردونه های بهشتی از این سوی به آن سوی می روند . و بهشت توسط خدای جنگ اداره می شود . در بسیاری از روایات بهشت ایندرا جایگاه همیشگی یا موقتی جنگجویان است . در کتاب «مهابهاراته » پسر ایندرا , آرجونا جنگجوی بزرگ ساکن کوه «مرو» کس است که ورود قهرمانان دو لشکر و کسانی را که وظایف جنگی خود را انجام داده اند . به بهشت خوشامد می گوید . برخی از کسانی که به بهشت «ایندرا» وارد می شوند . از امتیازات خاصی برخوردار می گردند . که از آن جمله بهیشما که به مقام مشاوری ایندرا دست می یابد . با پیدایی بهشت های دیگر نقش «یمه» تغییر می یابد. و بهشت به جای آنکه جایگاه هم مردگان باشد پاداش فضیلت و تقوا و نیز افراد بد اقبالی است . که بی فرزند مرده اند و کسی نیست که برای آنان فدیه و قربانی بدهد . به تدریج آرزوی رفتن به 👈سرزمین نیاکان👉 به آرزوی رفتن به 👈دیار خدایان 👉تبدیل می گردد . و پس از آن اندک اندک قلمرو یمه به دوزخ و جایگاه شکنجه گناهکاران تبدیل می شود . «یمه » در این نقش سیمایی وحشت بار دارد و در روایات مختلف از چندین دوزخ سخن می رود . برخی تعداد دوزخ ها را صدها هزارها و برخی از «28» و یا «7 »دوزخ سخن می گویند . در این دوزخ ها شکنجه ها مختلف و در خور گناهکاران است : انسان های ظالم را در 👈 روغن👉 می جوشانند ; آنان که به حیوانات ستم روا می دارند . به دوزخی می روند که آنجا هیولایی آنان را تکه تکه می کند . و این شکنجه جاودان ادامه دارد ; آنکسی که برهمنی را بکشد به اعماق دوزخی فرستاده می شود . که دهانه آن چون ماهیتا وه ئی است . شاهان ستمگر میان دو غلتک خرد می شوند و این شکنجه آنان همیشگی است ; آن کسی که پشه ای را بکشد به شکنجه بی خوابی گرفتار می شود . آن کسی میهمان نواز نیست به دوزخی می رود که به کرم بدل می شود و کرم های دیگر او را می خورند ; کسی که با فردی خارج از کاست خود ازدواج کند محکوم می شود هیأت انسانی آتشین را در آغوش کشد ; فرامانروایان و وزیرانی که به مراسم آیینی بی اعتنا بوده اند در رودی از وحشتبار ترین ناپاکی ها افکنده می شوند تا طعمه حیوانات خبیث آبزی شوند . این نظریه های استادانه درباره زندگی پس از مرم توسط بسیاری از فیلسوفان دوره برهمنی مورد تایید قرار گرفت و تعمیم یافت . اکنون برهما نزد عامه مردم همانا آفریننده بود و رشد و گسترش اعتقاد برهمنی اعتقاد به تناسخ , مهاجرت روح و ادامه زندگی بعد از مرگ را پدید آورده بود . اعتقادی که از اعتقاد به زایش دیگر باره , سمسارا [دایره وجود] و پیوند روح فرد با روحی جهانی بود که عامه مردم به درستی آن را درک نمی کردند . اعتقاد بر این بود که گناهکاران پس از مردن به هیأت کرم , شب پره , اژدرمار سمی و جز آن در می آمدند و در جنوب و در یکی از دوزخ های «یمه» مأوا می گزیدند ; و نیکوکاران به سرزمین نیاکان در جنوب شرقی می رفتند . و از آنجا از طریق 👈ماه👉 به شمال و سرزمین خدایان و سرانجام به 👈خورشید👉 راه می یافتند . بدان سان گناهکاران را به گروه های مختلف تقسیم می کردند نیکوکاران نیز چنین بودند . بدین سان با گذشت زمان سرزمین نیاکان از قلمرو «یمه» به بهشت های دیگر منتقل شد . و تنها کسانی به دیار نیاکان راه می یافتند که پیرو «درمه» خویش و مطیع باشند و به هنگام زنده بودن به مراسم قربانی , بخشندگی و ریاضت کشیدن وفادار و به عبارت دیگر پیرو سنت ها باشند . {کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس صفحات 56و58} ادامه دارد ...👇 @soltannasir 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴?
@soltannasir {درد و دل 50} {انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 18} ادامه .. . همچنین شرحی که فاضل گرامی جناب استاد محمد حسین نائیجی از شاگردان علامه بزرگوار حسن زاده آملی بر کتاب مصباح الانس ابن حمزه فناری در پنج جلد نوشته اند . سبک فلسفی دارد . و ایشان نیز نتوانستند آنچنان که شایسته است از پس شرح این کتاب بر بیایند . همچنین حکیم و دانشمند معاصر جناب دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز هر چقدر که در تدریس فلسفه و حکمت اسلامی کر و فر دارند و الحق و الانصاف در تدریس این علم ید بیضا می نمایند . و از ویژگی های ایشان این است که فکرشان محدود به هیچ کدام از دستگاه های فلسفی اسلامی نمی باشند . و ایشان هنگام تدریس فلسفه و حکمت اسلامی به شاگردان شیوه اندیشدن را آموزش می دهند . و عملا در سر کلاس های خویش شاگردانشان را درگیر تفکر می نمایند . اما با این حال در تدریس علم تصوف و شرح مقصود صوفیان و عارفان مسلمان آن تبحری که در تدریس علم حکمت اسلامی دارند . از ایشان مشاهده نمی شود ! یکی از دلایل این مسئله این است که ساختمان فکری این بزرگوار نیز به مانند استادشان علامه طباطبایی و علامه رفیعی فلسفی است نه عرفانی . 😊 ایشان تصوف و عرفان اسلامی را از منظر یک حکیم مسلمان عرفانی مشرب می نگرند . نه یک صوفی صافی مسلمان . نکته بعدی : پیشتر از خاندان های حکمای صدرایی شهر قزوین و تبحرشان در علوم غریبه گفتیم . علمای علوم غریبه شهر قزوین از یکی از علمای این خاندان ( رفیعی قزوینی) که هم اکنون در استان قزوین زندگی می نماید به عنوان زرآبادی ثانی یاد می نمایند . 😊 @soltannasir 💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
@soltannasir { درد و دل 72 } { درس نسبت سه به یک در علوم غریبه2} ...دچار مشکلاتی شده اند . ادامه 👇👇👇 امیدوارم همه عزیزان دروس تشابه انوار را بخاطر داشته باشند . علاوه بر مسئله تشابه انوار ما مسئله دیگری نیز داریم . و آن مسئله تشابه افکار است ! امواج ظریف فکر و آگاهی بر اساس تشابه در جو معنوی یک شهر با یکدیگر برخورد می نماید و به یکدیگر می پیوندد . هنگامی که شخصی بیش از حد ، به فعالیت های دشمن علی الخصوص انجمن های مخفی (فراماسونری و ایلومیناتی و ...) فکر می کند . امواج فکر وی با امواج فکر اعضای انجمن های مخفی و مراسم های جادوی باستانی و آیینی آنان برخورد می نماید . و این مسئله برخورد امواج فکر شخص با امواج فکر و مراسم های اینان باعث می شود که ناخودآگاه ، اعضای انجمن های مخفی بر سر راه وی قرار گیرند . و ممکن است مسائل و مشکلاتی در زندگی این شخص پیش بیاید . همچنین دیده شده که بعضی از عزیزانی که به مباحث دشمن شناسی بیش از حد پرداخته اند . و نسبت سه به یک را در مطالعات و تفکر رعایت ننمودند . جذب جبهه دشمن شده اند . 😔( آنقدر به دشمن فکر نمودند که خود دشمن شدند ) نکته بسیار مهم : عزیزانی که به مباحث دشمن شناسی علاقه مند هستند . و با حضور در کلاس ها و دوره های دشمن شناسی که موسسات دشمن شناسی آن را برگزار می نمایند این مباحث را به طور جدی دنبال می نمایند . مراقب باشند . زیرا تقریبا در اکثر این کلاس ها عوامل نفوذی دشمن وجود دارند ! اگر روزگاری سفارت آمریکا لانه جاسوسی آمریکا بوده ، امروزه لانه جاسوسی صهیونیسم است . بسیاری از این عوامل دشمن ، به مرور توسط سربازان گمنام امام زمان شناسایی شده اند . و تحت رصد های اطلاعاتی هستند . و به حال خویش گذاشته شده اند تا به فعالیت هایشان همچنان ادامه بدهند . تا اینکه .... نکته 2 : مسئله قدرت امواج و ارتعاش فکر و دریافت آن مسئله ای بسیار حساس در جنگ های باطنی می باشد . هر چقدر که سالکی پیشرفت بیشتری داشته باشد و روح وی منازل بیشتری را قطع نماید . امواج فکر وی قدرتمند تر می شود . و چنین سالکی توانایی دریافت امواج و ارتعاشات ظریف فکر دیگران را نیز بیشتر دارا خواهد بود . نکته 3 : سالکین متوسطی که توانایی مکاشفات و مشاهدات را دارا می باشند . باید بیش از افراد عادی در باب مسائل دشمن فکر خویش را کنترل نمایند . ( علی الخصوص بانوان که حالت انفعالی و دریافت کنندگی بالا دارند . )زیرا در اثر تفکر به فعالیت های دشمن در حیطه ماوراء ، ممکن است که برای آنان مشاهداتی رخ دهد که فعالیت های قبالیست ها و یا انجمن های مخفی را در حین انجام یک مراسم خاص مشاهده نمایند . و هنگامی که برای سالکی متوسط چنین مشاهداتی رخ دهد . قبالیست های یهودی که در حال انجام مراسمی خاص هستند . ممکن است متوجه شوند که در معرض مشاهده سالکی هستند . اما شاید در ابتدای امر نتوانند محل وی(مشاهده کننده ) را پیدا نمایند . اما سالک متوسط معمولا پس از مشاهده تصاویر واقعی مربوط به انجام یک مراسم ، تا مدتها فکر وی مشغول صحنه هایی است که مشاهده نموده و اگر بیش از حد مجاز به تصاویر دیده شده فکر نماید . ممکن است که بار دیگر برای وی مشاهده ای جدید در باب فعالیت های همان گروه خاص از قبالیست ها که پیشتر مشاهده نموده بود پیش بیاید . اما اینبار قبالیست هایی که مراسم خاص را انجام می دهند . هوشیار هستند و اگر در معرض مشاهده قرار بگیرند . احتمال اینکه حدود محل زندگی سالک مشاهده کننده را پیدا نمایند بسیار زیاد است . جان چنین سالکی در اثر چنین مشاهداتی ممکن است به خطر بیفتد . اگر چنین سالکینی تحت تربیت پیر صاحب ولایت باشند . چنین پیری می تواند با تصرفات باطنی خویش ، رشته ارتباط مشاهده ی سالک را با مراسم های قبالیست ها قطع نماید . نکته 4: تنها اولیاءالله توانایی رصد از راه دور مراسم های قبالیست ها را بدون متوجه شدن آنان از این در معرض مشاهده بودن دارا می باشند. @soltannasir 🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪