eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir {درد و دل 31} { انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور و تحلیلی بر داستان جمشید و آنچه تا کنون گفته شده است6 } انتقاد استاد آشتیانی از شرایط دانشگاه ها در حیطه علوم انسانی مربوط به دوران قبل از انقلاب می باشد . و شاید کسی با خود بگوید بعد از انقلاب شرایط بهتر شد . به نظر فقیر در بعضی زمینه ها بهتر شد .(مانند علوم پایه و مهندسی و پزشکی ) اما در حیطه علوم انسانی شاید کمی بدتر هم شد اصولا ما در حیطه تولید علم و پژوهش با دو مشکل اساسی مواجه هستیم . 1: مردن روح علم جویی و تحقیق در جامعه که استاد آشتیانی به درستی به آن اشاره می نمایند . ملتی که روزگاری بزرگترین دانشمندان جهان را به عالم بشریت تحویل داده است . امروزه در بسیاری از زمینه ها به تنبلی در حیطه تولید علم خو نموده است . بسیاری از اساتید ما (حتی اساتید بزرگ) چه در دانشگاه و چه در حوزه تاجر و کاسب هستند !!! و به تدریس در یک دانشگاه یا در یک حوزه قناعت نمی نمایند بلکه در چندین دانشگاه به تدریس می پردازند و عملا همان جمله استاد آشتیانی در مورد آنان صدق می نماید . مدرک وسیله ارتزاق آنان است ! و متاسفانه وزارت علوم بر حجم ساعت های تدریس اساتید خویش هیچ نظارتی ندارد ! مشخص نیست که این دسته از اساتید در طول هفته چند ساعت فرصت مطالعه و تحقیق را دارند !😔 بنابراین اگر وضعیت ما در تولید علوم نامناسب است یک علت را باید در عدم کنترل نظام تدریس و تحقیق وزارت علوم بر اساتید خویش دانست . 2: ناکارآمدی سیستم آموزش عالی کشور : اشاره کردیم که در حیطه علوم انسانی ما شاید در بعضی زمینه ها پسرفت نیز داشته ایم . خود استاد آشتیانی با سالها تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد , نتوانستند حتی یک شاگرد در حد و اندازه های خویش تحویل جامعه دهند ! بسیاری از اساتید بزرگ حیطه علوم انسانی از دنیا رفتند و هیچ جانشینی برای آنان در دانشگاه پیدا نشد ! 😔 اساتیدی نظیر 👈بدیع الزمان فروزانفر , عبدالحسین زرین کوب , ذبیح الله صفا , علی اصغر حکمت , سعید نفیسی , مهرداد بهار , فره وشی , احمد آرام , ابراهیم پورداوود, مجتبی مینوی و محمد جواد مشکور و بسیاری از بزرگان دیگر ..... نکته : این روند در حوزه های علمیه نیز کم و بیش وجود دارد اساتید بزرگ حوزه ها که امروزه شاهد این هستیم که آخرین نسل آنان که تربیت یافته های حوزه های علمیه قبل از انقلاب هستند یکی یکی از میان ما می روند . و هیچ جانشینی که در حد و اندازه های آنان باشد به جامعه حوزوی تحویل داده نشده است . اساتیدی نظیر آیت الله العظمی بروجردی , امام خمینی , علامه طباطبایی , شهید مطهری , آیت الله العظمی بهجت , علامه محمدتقی جعفری , آیت الله العظمی میلانی , آیت الله شعرانی , آیت الله رفیعی قزوینی , آیت الله قمشه ای , آیت الله فاضل تونی , علامه طهرانی و ..... نکته : بنده نمی گویم ما در حوزه و دانشگاه (علوم انسانی) شخصیت های فاضل و دانشمند نداریم ! بلکه سخن این است که نسل بزرگان در حال از بین رفتن است و هیچ جانشینی برای آنان تربیت نشده است . و علت این امر ناکارآمدی سیستم آموزشی ماست . که خود فضلای دانشگاهی و حوزوی به آن اذعان دارند . در نظام آموزشی که بر اساس واحد های درسی طراحی شده است . و هر دانشجو برای گذراندن واحد درسی مورد نظر حداکثر 12 جلسه آموزشی را می گذراند . و کتابی که به عنوان منبع به دانشجو معرفی می شود . و استاد از روی آن تدریس می نماید . حتی یک پنجم آن قرائت نمی شود . در چنین سیستم آموزشی متخصص تربیت نمی شود . برای مثال شخصی که مدرک دکترا در حیطه فلسفه اسلامی می گیرد . باید کتبی نظیر اشارات و تنبیهات ابن سینا را از نمط سوم تا دهم و الاهیات و طبیعیات و نفس شفا ابن سینا را و حکمة الاشراق با شرح قطب الدین شیرازی و تعلیقات ملاصدرا و شرح منظومه حکیم سبزواری را تمامی بخش های آن را به غیر از منطق آن و شواهد الربوبیه ملاصدرا و اسفار اربعه ملاصدرا را حداقل سفر اول آن را زیر نظر استاد به طور کامل قرائت نموده باشد . اما متاسفانه در دانشگاه های ما حتی یک سوم این کتب تدریس نمی شود . جدای از اینکه اساتید قابلی که توان تدریس عالی کتب مذکور را داشته باشند بسیار قلیل می باشند . اما با این حال همین اساتیدی هم که وجود دارند . سیستم نظام آموزشی بر اساس واحد های درسی اجازه تدریس کامل این دروس را به آنان نمی دهد . بنابراین مشخص است که طی چند نسل متخصصین بی تخصص تربیت می شوند و در این حیطه به عنوان استاد وارد دانشگاه می شوند . ضمن اینکه برای تربیت یک متخصص در حیطه فلسفه اسلامی لازم است که در برنامه درسی دانشحویان این رشته , مختصری حساب و هندسه و علم اعداد و علم هیئت و موسیقی و علم النفس وطبیعیات قدیم و طب و فیزیک و فیزیک کوانتوم تدریس شود . @soltannasir 📓📓📓📓📓📓📓📓📓📓
@soltannasir { درد و دل 32 } { انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور و تحلیلی بر داستان جمشید و آنچه تا کنون گفته شده است 7} ...و فیزیک کوانتوم تدریس شود . ادامه 👇👇👇👇 زیرا شخصی که با علوم نامبرده شده آشنایی کافی نداشته باشد . به عنوان یک استاد کامل در حیطه فلسفه اسلامی شناخته نمی شود . متاسفانه امروزه در دانشگاه ها و حتی در حوزه ها از فلسفه فقط الاهیات امور اعم و امور اخص تدریس می شود . و مدرسین و برنامه ریزانی که دروس رشته فلسفه اسلامی را در حوزه و دانشگاه برنامه ریزی می نمایند . تدریس علوم نامبرده شده را (حساب و هندسه و ...)برای فهم فلسفه اسلامی لازم و ضروری نمی دانند . که این مسئله خود جای سوال دارد که چرا ? به نظر فقیر, فقر دانش اساتید این رشته در دانش های نامبرده شده مهمترین دلیل عدم گنجاندن این دروس در نظام آموزشی در حیطه فلسفه اسلامی در حوزه ها و دانشگاه ها می باشد ! اما علاوه بر مسائل گفته شده : رشته فلسفه و کلام اسلامی به اعتقاد فقیر باید در مقطع ارشد حیطه فلسفه و کلام در آن از یکدیگر جدا شود . و در مقطع دکترا , فلسفه اسلامی به گرایش های 1: فلسفه عمومی 2:فلسفه مشائی 3: فلسفه اشراق ,4: فلسفه صدرایی تقسیم شود . و در شاخه کلام : به گرایش های 1: کلام اهل سنت 2: کلام شیعه 3: کلام عمومی تقسیم شود. همچنین در رشته دیگر مورد علاقه فقیر یعنی عرفان اسلامی در جامعه دانشگاهی , دانشجویان ما نیاز دارند که کتب علمی عرفان نظیر اشعة اللمعات جامی (شرح لمعات عراقی) و انسان کامل جیلی و تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی و شرح فصوص قیصری به همراه فکوک و اعجاز البیان قونیوی را به طور کامل زیر نظر استاد قرائت نمایند . که تقریبا اکثر کتب نامبرده شده در دانشگاه یا تدریس نمی شود . یا چند صفحه از آن به صورت گزینشی تدریس می شود . 😔 نکته : فقیر کتاب مصباح الانس ابن حمزه فناری (شرح مفتاح الغیب قونیوی) که در حوزه های قدیم تدریس می شده را به دلیل مشکل بودن و نفحات الهیه قونیوی را که فهم بعضی از نفحه های آن جدا جان را به لب می رساند را از این فهرست حذف نمودم . 😊 مشخص است که فارغ التحصیل دکترای این رشته تا چه حدی تخصص در این رشته مهم را دارا می باشد . و ضمن اینکه در این رشته نیز ما نیاز داریم که از مقطع ارشد حداقل دو گرایش 1: سیر تاریخ عرفان و جریان شناسی عرفان تا عصر حاضر و 2: عرفان علمی تخصصی را داشته باشیم اما در رشته دیگر مورد علاقه فقیر یعنی ادیان و عرفان نیز اصولا باید کلمه عرفان از نام این رشته حذف شود . و این رشته در همان مقطع کارشناسی به دو رشته : 1: ادیان و 2: اسطوره تقسیم شود . سپس رشته ادیان در مقطع ارشد به گرایش هایی نظیر 1: اسلام 2: مسیحیت 3: یهودیت 4: ادیان ایرانی (زرتشیت و مهرپرستی و مزدکی و مانوی و زروانی) 5: ادیان هندوها (وداها و جینیسم و بودیسم و هندویسم و یوگا و..) 6ادیان خاور دور (بودیسم و تائویسم و کنفسیوس و شینتویسم و..) تقسیم شود . و سپس در حیطه دکترا تخصصی تر به هر کدام از ادیان نامبرده شده پرداخته شود . و عرفان های ادیان نیز در حیطه همان دین بررسی شود . و در رشته ای نظیر اسطوره شناسی نیز در مقطع ارشد شاخه هایی نظیر 1: اسطوره های غربی(یونان و روم و شمال و سلتی و انگلیسی و اینکاها و مایاها و سرخپوستی) 2: اسطوره های شرقی ( چین و هند و ژاپن و مغولستان و تایلند و ...) 3: اسطوره های خاورمیانه ای (مصر و کلدان و سومر و بابل و..) و 4: اسطوره های آریایی (ایرانی و ودایی ) باید ایجاد شود . و در مقطع دکترا نیز باید به هر کدام از شاخه ها اگر امکان آن وجود داشته باشد . تخصصی پرداخته شود . @soltannasir 📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕📕
@soltannasir {درد و دل 44} { انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 12} ادامه 👇👇👇 نکته : .. نوشته شدن تفسیری جدید بر قرآن بیست سال از عمر خویش را صرف نوشتن المیزان نمودند . و این مسئله باعث شد که از آن حال و هوای فلسفی در بیایند . و متاسفانه هیچ کدام از شاگردان نخبه فلسفی ایشان نظیر علامه حسن زاده آملی , آیت الله جوادی آملی و آیت الله مرتضی مطهری , آیت الله سید جلال الدین آشتیانی و علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی و شاید از همه مهمتر فاضل و حکیم معاصر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی و ...راه فلسفی ایشان را ادامه ندادند . و ما در سیر فلسفه اسلامی نتوانستیم آنچنان که باید و شاید رو به جلو برویم . به اعتقاد فقیر از میان شاگردان ایشان دکتر دینانی بهترین شخص برای ادامه دادن این نهضت فکری بودند . منتهی به ظن فقیر حضور ایشان در جامعه دانشگاهی کشور ایشان را تا حد زیادی محافظه کار نمود . و ایشان با وجود توان علمی بدلیل محافظه کاری راه استاد خویش را ادامه ندادند . اما به ادامه سخن خویش باز گردیم آقایانی که سخن از کشک بودن فلسفه و عرفان می نمایند . ? و دعوی این دارند که قادر به تدریس تمام کتاب اسفار اربعه و .. می باشند . کاش حداقل یکی از این آقایان و یا اساتید پیشینشان یک دوره کامل , کتبی نظیر اسفار و یا شفا و یا شرح حکمه الاشراق قطب الدین شیرازی و یا شرح فصوص قیصری و یا تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی و مصباح الانس ابن حمزه فناری را کامل به مانند یک استاد فلسفه و عرفان , تدریس می نمودند . تا تسلطشان بر این متون مشخص شود , آنگاه این قدر راحت سخن از کشک بودن فلسفه و عرفان می نمودند . آقایانی که می گویند تمام معارف در قرآن و حدیث است و ما نیازی به فلسفه یونانی و اسکندرانی نداریم . بفرمایند و فقط به جای نقد فلسفه و عرفان , کمی هم به خود زحمت ساختن کاخی رفیع بر پایه قرآن و حدیث بدون بکار گرفتن دست آوردهای معرفتی بشری بنمایند .که آنچنان جامع باشد که بخش اعظم مشکلات معرفتی بشر امروز را در حیطه نظام معرفت شناسی الهی حل نماید . و پاسخ گوی بسیاری از سوالات بی پاسخ در حیطه جهان بینی الهی باشد . و این که بعضی از این بزرگان نظیر علامه محمدرضا حکیمی درکتاب خویش « مکتب تفکیک» بیان می نماید که مکتب تفکیک دارای 50مطلب بنیادین و 900 مطلب اساسی است . فقیر با وجود علاقه به ایشان و آثارشان هر چقدر که مجموعه آثار ایشان و همچنین کتاب دایره المعارف الحیات ایشان و آثار اساتیدشان را مطالعه نمودم . ندیدم که مکتب تفکیک درباره تمام این 50 مطلب بنیادین و 900 مطلب اساسی کامل وارد شده باشد . و نظراتی جامع و بدیع ارائه نموده باشد . که سوالات بی پاسخ را پاسخ دهد . فقیر این نکته را بدون تعصب می گویم که عرفان نظری ابن عربی(البته شکل تکامل یافته آن که این تکامل از قونیوی شروع و تا حدود یک قرن پیش که در حوزه های علمیه شیعه به اوج بالندگی و پختگی رسید ) و همچنین حکمت صدرایی (شکل تکامل یافته آن از مدرس بزرگ اسفار حکیم ملاعلی نوری تا علامه طباطبایی ) هنوز هم بهترین و جامع ترین نظام فکری در حیطه الاهیات در بین تمامی ادیان و مذاهب جهان می باشد . البته این به این معنا نیست که بر بعضی نظرات عرفا و حکما اشکال وارد نیست . اما با این حال نظام معرفت شناسی فلسفه و عرفان اسلامی , جامعیت بیشتری برای پاسخ گویی به سوالات بی پاسخ در حیطه جهان بینی الهی دارد . و البته این نکته را نیز باید گفت که در بعضی زمینه ها نیز جواب ندارد و یا جواب کاملی ندارد . آنچه که باید مد نظر داشت این است که امکان نسخ عرفان نظری ابن عربی و یا فلسفه صدرایی وجود دارد . اما به شرطی که نظراتی جامع تر و کامل تر بیان نموده شود که یافته های علمی امروز بشری را نیز در خود حل نماید . یعنی فلسفه ای که نظرات علمی جدید را بررسی و تصحیح و حتی نقد نماید . یعنی فلسفه ای که از دستاوردهای فلاسفه و عرفای جهان اسلام (با توجه به قرآن و احادیث و علوم جدید ) پلی به سوی آینده بسازد . نه بازگشتی به سوی گذشته . آنچه که امروز در بین مخالفین فلسفه و عرفان در نقد فلسفه و عرفان دیده می شود . نوعی بازگشت به گذشته در ساحت اندیشه است . آن هم بازگشتی با حیطه و چهارچوبی محدود , نه چهارچوبی جامع و کامل . جالب است که ما در میان مخالفین فلسفه و عرفان در حوزه می بینیم که آقایان به قول خود با استناد به بعضی نظرات دانشمندان علم فیظیک و فیظیک کوانتوم بعضی قواعد فلسفی نظیر قاعده «الواحد» و یا قاعده علیت را نفی می نمایند . فقیر قصد جسارت به آقایان را ندارم . اما آیا واقعا آقایان متوجه هستند که نفی قاعده الواحد و علیت , چه نتایج خطرناکی را در ساحت هستی شناسی به بار می آورد . ادامه 👇 @soltannasir 🙇🙇♀🙇🙇
@soltannasir { پاسخ به سوالات 117 } ادامه ...👇 نکته مهم 3: با توجه به جدول نسبت ساعات روز و شب به کواکب ، ذکر این نکته خالی از لطف نیست :👇 می دانیم که در تقسیم ساعات روز جمعه آخرین ساعت شب جمعه منسوب به کوکب شمس است . که در بین الطلوعین می افتد . و ساعت اول روز جمعه که با طلوع آفتاب شروع می شود منسوب به کوکب زهره می باشد . اگر دروس گذشته را به یاد بیاورید پیشتر گفته شده بود که حضرت از محلی بین اقلیم شمس و زهره ظهور می نماید . در چه ساعتی ? ساعت شمس در چه روزی ? روز زهره و در ظهر جمعه در مکه حضور خواهند داشت . همچنین گفته شده بود که کوکب زهره با زهرا و زوهر و ظهور و ظهر از منظر زبان شناسی ارتباط دارد . حال دقت نمایید شب جمعه و روز جمعه منسوب به کوکب زهره است . و شمس ولایت حضرت صاحب الامر و صاحب الزمان (عجل الله) در ساعت شمس در روز زهره ظهور خواهد نمود . ساعتی که ساعت دوازدهم شب جمعه می باشد و امام دوازدهم در آن ظهور می نمایند . ( در بعضی احادیث ،بین الطلوعین جزء ساعات روز و شب محسوب نشده است . اما علی ای حال در طبقه بندی تقسیم ساعت شب و روز ، بین الطلوعین جزء شب محسوب می شود . طبق نظر مشهور علمای این علم و اساتید فقیر) نکته 4 : در نجوم احکامی زهره ایزد لهو و لعب و بازار و تجارت و آسایش و ... بود. ولی از سوی دیگر کوکب دین اسلام نیز می باشد . بدین خاطر در روز جمعه که منسوب بدین کوکب است، عبادات مختلفی نظیر 100بار خواندن سوره قدر 1000صلوات خواندن دعای ندبه و زیارت جامعه و سوره کهف و مومنون و ... و یادگیری مسائل دینی توصیه شده است . حال برای تعلیم حکمت و فلسفه و الاهیات چه زمان مناسب است ? در نجوم احکامی ،کوکب زحل ، حکیم سیارات است و ملاحظه نمودید که در اسطوره آفرینش سومری از « اآ » که ایزد کوکب زحل می باشد ، با عنوان عقل کل یاد شده است . ال (אל) فینیقی و کنعانی و اوگاریتی نیز در اساطیر اینگونه است و با کوکب زحل در ارتباط است . اساساً الاهیات فلسفی چه الاهیات امور عامه و چه الاهیات به معنای اخص با ال و اله و کوکب زحل ارتباط دارد . بنابراین برای تعلیم فلسفه و حکمت چه روزی مناسب است ? روز شنبه که منسوب به زحل است . چه ساعتی ? اگر به فلسفه مشاء و غربی و فلسفه علم می پردازیم . ساعت زحل مناسب است . زیرا طبیعت زحل مادی و خاکی است . اگر به فلسفه اشراقی و یا حکمت متعالیه و یا عرفان علمی می پردازیم ساعت شمس مناسب است . چرا ? پیشتر گفته شد که چاکرای تاج سر منسوب به کوکب زحل است . و زحل با عقل مرتبط است . محل عقل در عالم ماده کجا بود ?عقل با مغز و قوای دماغی ارتباط دارد . حال محل مغز منسوب به کدام برج بود ? برج حمل هر چند که برج حمل منسوب به مریخ است . و مریخ کله شق و جنگجو اما با اینحال حمل برجی است که شمس در این برج در شرف خویش است . و زحل در هبوط خویش . و این ساختار کمک به متعادل شدن ذهن انسان می نماید . بنابراین تعقلات فلسفی با زحل در ارتباط است . و تابیدن 👈انوار اشراق بر سر با کوکب👈 شمس مرتبط می باشد . نکته : در حوزه های علمیه معمولاً دروس فلسفه ای که جزء دروس رسمی نمی باشد . نظیر شفا و اسفار و ... و یا دروس عرفان در پنج شنبه ها تدریس می شده . ( اکنون اطلاعی از چگونگی تدریس و روز آن ندارم . پیشتر اینگونه بوده ) زیرا روز پنج شنبه روز تعطیلی دروس رسمی بوده است . و این مسئله از منظر نجوم احکامی درست نیست بهتر است شنبه ها تعطیل باشد و در این روز ، علوم عقلی و فلسفی و عرفان علمی تدریس شود . نکته 2 بسیار مهم و جالب که خود شامل نکات بسیاری است : 👈 ابن ندیم در کتاب الفهرست خویش صفحه 440 در باب شرایط تعلیم فلسفه و حکمت اینگونه آورده : 👇 { در قدیم آموختن حکمت قدغن بود ، مگر برای کسانیکه اهلیت و قابلیت دانستن آنرا داشته ، و معلوم شده باشد که طبیعتاً استعداد فراگرفتن حکمت را دارند . و فلاسفه در 👈 زائجه کسیکه خواستار آموختن حکمت و فلسفه بود نظر مینمودند ، و اگر در آن زائجه وجود استعدادی از همان آغاز ولادتش دیده می شد ، او را استخدام نموده و به وی حکمت می آموختند ، و در غیر اینصورت از آموختن حکمت به وی خودداری می نمودند . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌛
@soltannasir { پاسخ به سوالات118 } ادامه ...👇 دقت در روایت ابن ندیم در عدم آموزش همگانی حکمت ، حاوی نکات بسیار قابل توجهی می باشد . چیزی که متاسفانه در حوزه ها و دانشگاه های ما رعایت نمی شود . شخصی که زحل و عطارد و شمس قوی در زایچه نجومی خویش علی الخصوص در خانه نهم که با فلسفه و خداشناسی و عقل و خرد ارتباط دارد . نداشته باشد ، بعید است که بتواند در علم حکمت و فلسفه به مدارج عالیه برسد و موفق شود . شخصی که شمس و مشتری را به همراه قمر داشته باشد . ممکن است علی رغم نبوغ و استعداد دارای تفکراتی نسبتاً بسته باشد . نکته : کوکب شمس با قضاوت و عدالت و کوکب مشتری با دین و کوکب قمر و عطارد نیز با دین در ارتباط می باشند . وجود کوکب یا کواکب در این خانه (خانه نهم ) و نسبت این کواکب با دیگر خانه های زایچه نجومی ، شخصیت شخص را می سازد . و اینگونه می توان پی برد که شخصی که صاحب این زایچه است . دارای چه نوع ساختمان فکری خواهد بود . باید توجه داشت که داشتن نبوغ در ادبیات عرب با نبوغ در علوم ریاضی با نبوغ در فقه با نبوغ در علوم حکمت کهن و نبوغ در الاهیات فلسفی مشائی با نبوغ در الهیات فلسفی اشراقی و عرفان با یکدیگر متفاوت است . و این مسئله از نظر علم جدید و تحقیقات دانشمندان علوم جدیده نیز اثبات شده است . کم پیش می آید که یک شخص در جملگی علوم توان و استعداد فوق العاده داشته باشد . و بتواند در جملگی علوم صاحب نظر باشد . در ضمن باید توجه داشت که بین صاحب نظر بودن در علوم مختلف با تولید معرفت جدید و مطالب جدید در همان علم تفاوت وجود دارد . و دومی بر اولی برتری دارد . ممکن است شخصی در حوزه دارای استعداد و نبوغ عجیب در تحصیل باشد. و مدارج علمی را به سرعت طی نماید . اما همین شخص علی رغم نبوغ تحصیلی در دروس رسمی حوزه ، و وادی فقه و اصول ، در فهم بعضی مطالب و نظرات حکما و فلاسفه و عرفا ، اشکال داشته باشد . و آنگاه به جان فلسفه و عرفان بیفتد و به نقد آن بپردازد . مطمئناً اگر ما زمان دقیق تولد بسیاری از علمای بزرگی که مخالف فلسفه و عرفان رسمی بوده اند . را در اختیار داشته باشیم . و بتوانیم زایچه نجومی آنان را رسم نماییم . می توانیم شواهد این مخالفت را در زایچه آنان ببینیم . باید توجه داشت که تعدادی از اشکالات مخالفین فلسفه و عرفان بر آرای حکما و عرفا کاملاً وارد است . در آثار عرفا و حکما بعضاً تأویلات اشتباه و حتی سخیف دیده می شود . ضمن اینکه اشتباهات تاریخی و حدیثی بسیاری نیز در آثار صوفیه و عرفا دیده می شود . اشتباهات معرفت شناسی نیز وجود دارد . اما با اینحال بعضی اشکالاتی که مخالفین وارد می نمایند . از نظر فقیر و کثیری از دوستداران عرفان وارد نیست . برای درک بعضی مسائل عرفانی باید ذوق فهم عرفان داشت . و این ذوق را بعضی از آقایان از مخالفین با اینکه از نظر علمی در سطح بسیار بالایی بوده اند . و از نظر معنوی و سلوکی نیز در جایگاه رفیعی بوده اند . نداشته اند . و ندارند . در حالی که ممکن است شخصی با عدم تحصیلات رسمی این ذوق را داشته باشد . ( نظیر مرحوم حاج سید هاشم حداد موسوی ) و یا حتی بسیاری افراد در سطح جامعه ممکن است این ذوق را داشته باشند . بعضاً عده ای می گویند که افرادی که ذوق فهم مطالب عرفا را دارند . دل دارند . و بدلیل صاحب دل بودن اینگونه اند. این حرف تا حد زیادی اشتباه است . اگر به صاحب دل بودن بود .بسیاری از مخالفین مقامات برجسته عرفانی و سلوکی داشته اند . بنابراین صاحب دل بوده اند . پس مشکل در داشتن یا نداشتن دل نیست . مشکل در جای دیگر در نسبت کواکب در زایچه نجومی شخص است . کاش امروز نیز به مانند گذشته طلاب استعداد یابی میشدند و تنها به مستعدین حکمت و فلسفه آموخته می شد . اگر اینچنین می شد مشکلاتی که ما اکنون شاهد آن هستیم . دیگر وجود نداشت . نکته 2: در یک جامعه آرمانی می توان با ثبت تاریخ دقیق تولد کودکان و محاسبه درست زایچه آنان و سپس در طی تحصیل با تست های مختلف استعداد سنجی به شیوه علمی ، استعداد کودکان را به شکل بسیار درست و صحیح ارزیابی نمود و کودکان را به سمت درستی سوق داد . و چنین جامعه ای به سمت نخبه پروری پیش خواهد رفت . ادامه دارد ... @soltannasir 🌞🌛🌝