مسئله، مسئله داعیه خلافت و امامت بود. درراه اين داعيه، ائمه ما كشته شدند، يا به زندان رفتند. امامت يعنى چه؟ آيا يعنى همین‌که مسئله بگويى و دنيا را ديگرى اداره كند؟ آيا معناى امامت در نظر شيعه و در نظر مسلمين، اين است؟ هيچ مسلمانى اين را قائل نيست؛ چه طور من و شماى شيعه مى‌توانيم به اين معنا قائل باشيم؟ امام صادق دنبال امامت بود ـ يعنى رياست دين و دنيا ـ منتها شرايط جور نمى‌آمد؛ اما ادعا كه بود؛ براى خاطر همين ادعا هم آن بزرگواران را كشتند. پس اين معناى حاكميت دين است كه پيامبران برايش مجاهدت كردند و ائمه برايش كشته شدند. حالا حاكميت دين، در بلد و در وطن خود ما ـ نه آن سر دنيا ـ به وجود آمده است؛ آيا مى‌شود يك نفر بگويد من دین‌دارم، من آخوندم، اما خودش را سرباز اين دين نداند؟ مگر چنين چيزى مى‌شود؟ @t_manzome_f_r مجموعه‌ی تبیین منظومه فکری رهبری