🔰 راه بی‌بازگشتِ اندیشیدن ✍️ میلاد نوری 🔘 بخش 1 از 2 🔸فراز و فرود تاریخی، ساختارها را بر افراد تحمیل نمی‌كند چراكه خود ایشان بخشی از این فراز و فرودند. را همین كسانی می‌سازند كه در میان آن گرفتار شده‌اند. نسبتی دوسویه میان جزء و كل برقرار است. بسیاری از مردمان نمی‌دانند كه چرا می‌كنند و شایسته كدام مسیر و غایتند؛ اینها رنج‌كشانی‌اند كه حاصل دسترنج‌شان نانی است كه بر سفره دیگران است؛ دیگرانی كه بر اسب نادانی ایشان می‌تازند. كسی را یارای آن نیست تا این اسب را به زیر كشد زیرا اگر لب گشاید و از جایگاه پر از رنج آنان سخن گوید، اول كسی كه بر او خواهد آشفت همین رنجورانند كه نادانی خود را می‌پرستند. ایشان دشمن هر كسی‌اند كه بیچارگی‌شان را گوشزد می‌كند. 🔹ساختارها «اندیشه» را به انزوا می‌رانند؛ كسانی به دشمنی با آن برمی‌خیزند، را به سُخره می‌گیرند و هرگونه تلاش برای «فهمیدن» را رنج بی‌حاصل می‌دانند، حال آنكه رنج «نادانی» را انكار می‌كنند. اگر روزی فروغ اندیشه‌ای در ذهن كسی بدرخشد كه به هزار جان كندن، ارمغانی برای جان‌های آگاه آورده است، پاسبانِ باورهای مألوف بر آن می‌شود تا این شمع را فروكشد. آن رنجوران و این پاسبانان برای كشتن اندیشه هم‌داستانند. آن یكی از خوابگردی خود آسایشی ساخته و این یكی از پاسبانی خود منزلتی فراچنگ آورده است. 🔸كسانی نیز نظاره‌گر خویشند. هر روز هزار بار از آنچه داشته‌اند، می‌گسلند و راه نو می‌جویند. در افق اندیشه‌های نو سیر می‌كنند؛ افقی سوی بینش‌های مألوف است. ایشان را یارای سخن نیست اما قدرت سكوت نیز ندارند؛ اگر دم دركشند با وجدان خویش دست‌ به گریبانند و اگر سر بر كنند، گرفتار طعن كسانی كه نیندیشدن را پیشه كرده‌اند؛ كار ایشان ستیزه كردن با و فراخواندن به راه بی‌بازگشت «اندیشیدن» است. ✔️ [ادامه دارد...] ⚜️ @taammolat74