سه روز گذشته رو از صبح تا شب در خونه ی رفیقم ریحانه گذروندم و امشب ب خونه ی خودمون برگشتم. من و ریحانه سه روزه که داریم حساب های صندوق قرض الحسنه امام حسن مجتبی ع رو به روز میکنیم و دائما با ملیحه سادات در تماسیم و هر جا گیر میکنیم بهش زنگ میزنیم و کمکمون میکنه... اگر خدا بخواد چند روز دیگه عازم کربلا هستم و با همه ی وجودم قصد کرده بودم که قبل از رفتنم حتما حساب کتاب صندوق رو بروز کنم‌. نمیتونستم و نمیشد ک با حق الناس پا بذارم تو این مسیر😔 خدا رو شکر میکنم که کمکمون کرد ک امشب این کار تموم بشه.🙏 حس میکنم یک بار بزرگ از دوشم برداشته شده. ممنونم از مامان و بابا و پوریا که فاطمه رو با خودشون بردن باغ ک چند روزی مشغول باشه و من بتونم ب راحتی ب کارم برسم. ممنونم از همسرم ب خاطر حمایت هاش که تونستم با خیال راحت چند روزی برم خونه ی رفیقم. خیلی خیلی ممنونم از رفیق عزیز بچگی هام ریحانه که صبورانه و فداکارانه و با روی باز، سه روزِ تمام از من در خونه اش هم پذیرایی کرد و هم بسیاااااار کمک و حمایتم کرد که این کار به بهترین شکل انجام بشه.❤️ ممنونم از رفیق شفیقم ملیحه سادات که هر وقتی از روز و شب بهش زنگ زدم با خوش اخلاقی و شوخی و خنده گوشی رو جواب داد و باهامون از راه دور همکاری کرد و لبخند به لبمون آورد. ممنونم از همسر و خونواده ی عزیز و بزرگوار ریحانه که این سه روز کمک و حمایت کردند ما رو و شرایطی رو فراهم کردن ک بتونیم ب راحتی ب کار صندوق برسیم. من واقعا در برابر این همه لطف و محبتشون هیچی ندارم که بهشون بدم. جز یک دعا که ان شاء الله قول میدم اگر پام برسه به کربلا حتما در حقشون بکنم. دعایی که اگر نبود امیدم به لطف و کرم امام حسین ع هرگز روم نمیشد ک همونم انجام بدم. @yaremehrabanema