▫️پسر جوانی داشت جلوِ خانهی اکرم، موتورش را تعمیر میکرد. میدانستم خانهی
#خلیفهمحمدعلی کجاست، اما به عمد از او آدرس آنجا را پرسیدم. اظهار بیاطلاعی کرد و پرسید: "خلیفه محمدعلی دیگر کیست؟" گفتم: "خانهاش همین جاها بود." گفت: "اشتباه میکنی! اینجا کسی به اسم خلیفه محمدعلی نداریم." پرسیدم: "چند سال است در این کوچه و خانه ساکن هستید؟" گفت: "حدود هشت سال."
▪️بدون آنکه حرفی بزنم، درِ خانهی
#اکرم را زدم. صدای زنی از داخل آمد. با صدای بلند گفتم: "خانهی خلیفه محمدعلی اینجاست؟" پسر تعمیرکار موتور سرش را بلند کرد و نگاهی عاقل اندر سفیه به من انداخت. زن داخل خانه پاسخ داد: "بفرمائید." گفتم: "اکرمخانم! من حسین پاپلی هستم." گفت: "حسینآقا؟... چهعجب!... بفرمائید... بفرمائید...خوش آمدید!" اکرمخانم در آن هنگام (۱۳۹۲) ۷۵ سال داشت. به پسر تعمیرکار گفتم: "اینجا خانهی خلیفه محمدعلی و شهربانوست. اگر این دفعه کسی از شما آدرس آن را پرسید، نشانش بدهید."
▫️دیگر روزگارِ این که اعضای محله همدیگر و آبا و اجدادشان را بشناسند، گذشته است. حالا حتی در
#یزد خانهها پنجرهی بیرونی دارند؛ یعنی پنجرههایی که به داخل کوچه باز میشوند. خانههای سنتی یزد هرگز پنجره به داخل کوچه نداشتند، اما حالا دارند. این پنجرهها به غیر از نورگیری، به چه کار میآید؟ دیگر عصر همسایگی و نان قرضدادن گذشته است.
▪️روی لبهی ایوان خانهی اکرم مینشینم. از هر گوشهی آن خانه، خاطرهای دلپذیر🍃 به یاد دارم. صورتِ نورانی
#شهربانو، بساطِ
#آسیه آن زن یهودیِ دورهگرد، چهرهی همیشه عصبانیِ
#رقیه و نگاه مهربانِ
#صفورا از مقابل چشمانم میگذرد. عقرب کشتن و احساس قهرمان بودنم و رفت و آمدهای آن روزی که زیرزمین را تمیز میکردیم را به چشم میبینم.
▫️حوضِ خانه آب نداشت. خشکِ خشک بود. دیگر عصری که خانههای یزد حوض داشته باشند، تمام شده است. البته خانهی
#ثروتمندان جکوزی، سونا و استخر دارد. قبلاً در یزد مثل شهرهای دیگر، آب متعادلتر مصرف میشد. حالا چطور؟ مصرفِ آب هم
#طبقاتی شده است.
▪️روی لبهی تالار نشستهام و چای مینوشم. حوض وسط حیات آب ندارد. دیگر عصر پُر آبی سپری شده است. عصر آب ارزان تمام شده است. اما باغچهها باصفاست.
#اکرمخانم در آن خانه تک و تنها زندگی میکند. بچههایش همگی ازدواج کرده و پیِ زندگیشان رفتهاند. او حالا ۹ نوه و دو نتیجه دارد. از زیبایی دلانگیزش جز موهای تماماً سفید و شبیه به چتری برفی، چیزی نمانده است.
#صورتش_نورانی_است. بعید میدانم هرگز از کرم ضدّ آفتاب و انواع پودرهای آرایشی استفاده کرده باشد.
📚 شازده حمام، جلد ۴
✍
#دکتر_محمدحسین_پاپلی_یزدی
@zarrhbin