#روز_نگاشت - 1380
#معلمان_دینی
#مسؤولان_نماز_مدارس
*دوشنبه – 16 مهرماه 1380 – 20 رجب 1422 – 8 اکتبر 2001
از امروز گزارشی از برنامههای نماز کلاس سوم دبستان صلحا (منطقه ی 4 تهران) را با دانش آموزانی که سال گذشته با بنده کلاس دینی و نماز و قرآن داشتند آغاز می کنم. حضور من در این مدرسه به معنی تأیید یا ترویج این مدرسه نیست. چگونگی آغاز به همکاری ام را با این مجموعه در بخش های دیگر روزنگاشت هایم آورده ام.
در اواخر سال تحصیلی گذشته کلاس نمازی با پیگیری بنده برای پایه های دوم تعیین شد تا به شکل تمرینی آموزشهایی در ادامه ی آن چه در کلاس دینی گفته می شد، انجام یابد. جشن نماز بچهها هم در پایان سال گذشته و با حضور در مسجد جامع ضرابخانه (غدیر حم) طی مراسم ویژهای صورت گرفت. این دانش آموزان امسال در یک زنگ دینی و دو زنگ نماز معلم خود را همراهی میکنند. از درگاه خدای متعال، توفیق و از محضر امام حی و غریب درخواست عنایت دارم. سید محمد خردمند.
در روز شنبه (14/7/1380) و امروز، دو جلسه پس از اقامه ی نماز، درباره آن چه باید در نمازخانه متفاوت از جاهای دیگر انجام شود توضیحاتی دادم و در هر دو جلسه نمازهم اقامه شد. با این تفاوت که در جلسه ی امروز بین دو نماز تمریناتسرودی هم درباره ی نماز شروع شد.
با توجه به تعداد دانش آموزان که ۳۱ نفر هستند و سن بچهها، این کلاس مقتضیاتی دارد؛ از جمله شکل دادن بچهها با محیط نمازخانه و آداب آن، ضمن آن که باید محیط نیز برای بچهها محیطی شیرین و دلنشین باشد.
برگههای سرود در اختیار بچهها قرار گرفت تا در حفظ زودتر آن مؤثر باشد، اما پس از تمرین جمع شد تا حلاوت آن تا نمازهای بعدی باقی بماند، ضمن آن که برگهها برای استفاده بچهها تا زمانی که سرود را حفظ شوند سالم باقی بماند!
http://sm-kheradmand.com/
#روز_نگاشت - 1378
#معلمان_دینی
#مسؤولان_نماز_مدارس
* یکشنبه - 3/11/1378 - 16 شوال 1420 - 23 ژانویه 2000
• در برنامه ی مدرسه، در کلاس دینی دوم، ابتدا از برگههای اصول دینشان خواندم و به بهانه ی تصحیح کردن، مدام بحث ها را برایشان مرور کردم. بعد داستان کشف چاه توسط حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کنار دیر راهب را گفتم و بعد نوار نمایش آن را برایشان گذاشتم؛ البته نخواستم داستان را به عنوان تکلیف بنویسند به جایش برگه هایی را دادم مزین به نام مولا علی علیه السلام که رنگ کنند.
• در کلاس دینی سوم ها، داستان یک کره اسب را گفتم که جدا شده بود. شغالی دنبالش در کوه آمد صدای پایش پیچید، فرار کرد. بعد خواستم ادامه داستان را خودشان بگویم. بد نبود. بعضی انتظار داشتند داستان حتما مربوط به دینی و تاریخ اسلام باشد. بعضی هم فهمیدند داستان مربوط به درس معاد است.
• نماز پنجم و چهارم خوب است.
* دوشنبه - 4/11/1378 - 17 شوال 1420 - 24 ژانویه 2000
• در مدرسه، دانش آموز خاکی صدیق (کلاس چهارم دبستان) داوطلب اجرای برنامه به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام بود که با آقای فلاحی صحبت کردم و برای اجرای او در کلاس موافقت کردند. زنگ دوم سوم ها دوازده سؤال دینی طرح کردند و زنگ سوم سوال ها را جواب دادند. امتحان را خود طراحان سؤال بُردند خانه برای تصحیح.
نماز پنجم ها نه چندان خوب و نماز سوم با حضور آقای محمدی و تذکر همراه با تندی به دانش آموز .... خوب بود.
بازخوردها راجع به امتحان دینی امروز جالب بود. دانش آموز گرامی می گفت: بامزه ترین امتحان! دانش آموز ... منفی نگر است و منفی گو! پس در بهترین شرایط هم جملاتش مثبت نیست! دانش آموز ... هم وای وای وای. دانش آموز ... هم معمولاً منفی و ناامید است. خدایا به لطفت یاریم ده.
* سه شنبه - 5/11/1378 - 18 شوال 1420 - 25 ژانویه 2000
• در مدرسه، در نماز پنجم ها تعدادی را مأمور کردم که نمازخانه را بگردانند. نمازخانه به هم ریخته بود. بعد از نماز ظهر رفتم جلو و یک سخنرانی قراء کردم! با نامه ای شروع کردم. یک نامه ای نوشتم و چند خطش را از رو خواندم و بقیه را از ذهنم. نماز خانه معلم و مسؤول نمیخواهد ... از وقت استفاده کنید.
• به مشکلات اقتصادی مردم اشاره کردم. گفتم ببینید مرا که دارم می سوزم و می گویم! چه کسی باید امام زمان علیه السلام را یاری کند. نماز ظهر را با اینهمه تذکر سبک می شمارید و بیچاره هایی هستند که محروم از کمترین امکانات شما! شرمندگی ندارد؟ ...
• به خواندن دعا نرسیدیم اما بچه ها تحت تأثبر قرار گرفته بودند و گیج از نمازخانه خارج شدند!
• نماز چهارم یک حدیث درباره نماز از امام صادق علیه السلام از کتاب شکوفه های سخن خواندم. گروه اجرایی را طلبیدم و همه ماندند. نمیشود با چهارم به صورت عمومی کار کرد باید چندتا چندتا به کارشان بگیرم. خدایا توفیقم بده و مرا یاری کن.
https://ble.ir/S_M_Kheradmand
#روز_نگاشت - 1378
#معلمان_دینی
#مسؤولان_نماز_مدارس
*شنبه – 21 اسفند 1378 – 4 ذی الحجه 1420 – 11 مارچ 2000
• الان سر کلاس پنجم «ب» هستم، کلاس آقای حاتمی. برخورد غرور آمیز آقای حاتمی ستودنی است. کلاس فارسی است و بچه ها به چهار گروه تقسیم شده اند. یک نوبت در ابتدا، یکی از بچه ها شعر را برای همه خواند و بعد مقرر شد در گروه های ۵ نفره هر کسی یک بار شعر را برای گروهش بخواند. سرگروه های این کلاس عبارتند از شیرازیان و سلطانی و ... و حبیبی.
• دانش آموزان ساده دل و بابایی با شیردستیان در یک گروه هستند. به نظر می رسد مشکلات ایجاد شده بین آنان و حرف های پوچ، به جهت نزدیکی بیش از حد آن ها با هم است. خواندن شعر «ترانه بهاری» کتاب فارسی که پس از خوانده شدن شعر مقرر شد کلمه و ترکیب ها را نگاه کنند و جایگاهش را در بیت پیدا کنند و اگر غیر از کلمات تازه، کلمه ای در شعر هست که معنی آن را نمی دانند علامت بزنند. فرصت داده میشود تا آن کلمات پرسیده شود و بچهها شعر را معنی کنند.
• صدای نسبتاً خشن آقای حاتمی و چهره ی او در نظم بسیار مؤثر است. کلاس جهت تخته، حضور و غیاب، پخش دفتر کار های کلاسی و پخش قرآن صبحگاهی مسؤول دارد که هر هفته عوض میشود.
• فرصتی داده شد تا تشبیه ها را بیابند؛ پس بچه ها تشبیه را بلدند. آیا تشبیه را باید در کلاس پنجم بدانند؟ کم دیده ام معلمین پنجم با هم در حال تبادل نظر باشند. البته شاید ابتدای سال چنین گفتگو هایی بود و شاید به جهت حضور تازه ی آقای حاتمی در رودربایستی بوده اند. البته این جدایی معلمین بی دلیل نیست. آقای حاتمی ابتدای سال از نحوه جدا شدن بچه ها اعتراضی داشتند و البته برخی اختلاف نظر ها هم در زمینه ی مسائل اجتماعی بین ایشان و آقای حبیبی – معلم دیگر کلاس پنجم- مشهود است.
• امروز کمی گرفتار مشکلات بیرون از مدرسه بودم.
• بحثی درباره ی مسائل دینی با آقای امیدمعظم و آقای سیداحمد نژادحسینیان داشتیم. آقای نژادحسینیان می گویند: «سعی من آن است که مطالب کتاب را بسط دهم؛ بیشتر عرق دینی را خواسته ام ایجاد کنم. خواسته ام احساسی کار کنم. مسائلی که گفته ام کلی باشد. کارهای تحقیق سخت است و برای دبستان نیست. بعضی حرف ها را باید گفت و رفت!» آقای امید می گویند: «در مسائل دینی چند بعد کار میشود. عقلانی و اطلاعات، احساسی و عاطفی و عملکردی. حتی در آموزشهای کل جامعه هم این توضیح احساس میشود».
• تناساین سه بعد برای من جای سؤال دارد. سؤال اول من از آقای امید این است که: ما از هر کدام چه درصدی باید داشته باشیم؟ در کلاس های دینی که شاید اثر زیادی هم بر مسائل اموزشی نداشته باشد.
• آن چه برای من سؤال است بیشتر آن جنبه ی عقلانی است چون جنبه ی احساسی بیشترین حضور را دارد! به نظر من در جنبه عقلانی در جامعه توجهی نیست و مسئله ی اطلاعات دینی هم به شکلی از تناسب خارج شده که زدگی ایجاد کرده است. آن چه من خیلی مد نظرم هست بحث عملکردی است. قسمت عملکردی خیلی به نظر من توسری خورده است. سؤال من این است که چرا روی مسئله عملکردی مدارس کم تأکید می کنند. ما با مباحث انسانی چه می کنیم؟ با صداقت و وفای به عهد. این ها کجاست؟!
• آقای امید: به نظر می رسد باید عملی تر فکر کنیم. گرچه من در این زمینه حرف هایی دارم! ... زنگ خورد و چیزی نگفتند.
• زنگ نماز جدای کلاس «الف» و «ب» را مشترک کردیم. چون زنگ قرآن آقای مشکینی برعکس من بود.
• کلاس را با حضور آقای داوری و آقای لاری (دفتردار) و آقایان محمدی و مشکینی برگزار کردیم؛ آقای مرتضایی نیامدند. خیلی خوب شد که که لاری را آوردم. زنگ دوم بعد از مسابقه، نماز هم خواندیم. خیلی نمازخانه عالی و خوبی داشتیم. آقای لاری هم از قدیم گفتند که در مدرسه شان تنها یک خدمتگزار بود که قرآن بلد بود و او هم چند سالی رفته بود نجف و قرآن یاد گرفته بود و دوباره بازگشته بود سر کار قبلی خود. آقای محمدی هم گفتند با این که تمام مدت تحصیلشان پس از سال 1357 بوده، اما این گونه معلم قرآن و دینی ای نداشته اند؛ شرمنده شدم.
• آقای مشکینی همراهی بسیار عالی ای نمودند. صندلی گذاشته بودند و میز، و آب نباتی که صبح خریدم دادیم. خیلی زنگ های خوبی داشتیم. خدا را شکر می کنم.
• زنگ نماز پنجم، اول نمازهایمان را خواندیم بعد نواری برای بچه ها گذاشتم که با صدای خودم بود. تشویق به غدیر بود و تشکر از از زحمات آن ها. اول بعضی شیطنت می کردند اما بعد همه تقریباً تحت تأثیر قرار گرفتند.
• الان که می نویسم زنگ اول بعد از ظهر است و سر کلاس آقای محمدی یعنی سوم «ب» هستم. کلاس جالبی است بچه ها دارند؛ تحقیق هایشان را درباره ی مراسم نوروز شهرستان ها می خوانند؛ چه کار جالبی است. یک نکتهای که برای من خیلی خیلی جالب است آرامشی است که خود آقای محمدی و همه ی کلاس دارند. اگر بعضی بچه ها حواسشان پرت است ولی باز هم آرامش جالبی دارند.
• آیا واقعاً معلمان پاره وقت نمیتوانند چنین آرامشی را برای کلاسشان
#روز_نگاشت - 1378
#معلمان_دینی
#مسؤولان_نماز_مدارس
* چهارشنه، 7 مهر ماه 1378 - ۱۸ جمادی الثانی ۱۴۲۰ – 29 سپتامبر 1999
• قرار شده بود امسال مسؤولیت نمازخانه و زنگ های دینی دبستان صلحا (واقع در منطقه ی 4 تهران) را برعهده بگیرم. بر این اساس امروز با جناب آقای مشکینی و جناب آقای غفاری درباره ی برنامه ی نماز سال گذشته و کار نمازخانه ی دبستان گفتگوهایی داشتم. با جناب امید و آقای ترقی هم درباره ی برنامه ی ساعتها، اطلاعاتی رد و بدل نمودیم و گفتگویی هم با آقای مهدی نورمحسنی در رابطه با برنامه های نماز و نظامت سال گذشته داشتم.
• از جمله نکاتی که آقای غفاری به آن اشاره داشتند اینها بود: «زمان ۴۵ دقیقه ای نماز ما در سال گذشته که مسؤولیّت کلاس پنجم آن با من بود و از ساعت ۲ تا ۲:۴۵ برقرار بوده، کارهای مختلفی صورت می گرفته؛ وضو گرفتن، جفت کردن کفش ها که خیلی توجه داشتم. به ترتیب لیست اذان می گفتند و امام جماعت می شدند. نماز را اوایل بلند میخواندم و بعد نوار گذاشتم. بین دو نماز تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها و گاهی تذکراتی در قالب احکام. در پایان سال مدتی کتاب سیاحت غرب را بعضی قسمت هایش را خواندم و نوارش را هم گذاردم. گاهی از میان مجموعه کتاب هایی که داریم و داشتیم داستان های کوتاه و شنیدنی را برایشان میگفتیم».
• نکاتی که آقای مشکینی اشاره داشتند: «برنامه ی چهارم پارسال خیلی جدی نبود (که این بچهها الان پنجم هستند). به من در کارم خیلی اعتراض می شد اما گوش نمی دادم؛ کار خودم را می کردم. من کارهایی را در نمازخانه انجام میدادم که بچه ها به خاطر نماز نمی آمدند بلکه به خاطر آن کارها و جذابیت آن کارها میآمدند. بچه های سوم سال گذشته شاید نماز را یاد نگرفتند ولی هدفم بیشتر علاقه مند کردن بچه ها به نماز بود. یعنی مثلاً یک روز ۱۰ دقیقه نماز می خواندم و حدود نیم ساعت بازی زو و گانیه انجام می دادیم. درباره ی معجزات اهل بیت علیهم السلام، صلوات و بسم الله هم مطالب جالبی می گفتم (احتمالاً منظورشان ثواب ها و عظمت و گرهگشایی های این دو ذکر مبارک بود) گاهی داستان های قرآنی به شکل سی دی برای بچه ها پخش می کردم. مسابقه ی حروف و بله و خیر می دادم. اذان به شکل اختیااری و مسابقه بین دو کلاس سوم برگزار می شد. می گفتم هر کس در نمازخانه خوب باشد امتیاز می گیرد. ما هر روز بهترین نمازخوان و هر هفته هم بهترین نماز خوان را تعیین میکردم. گاهی اوقات زود نماز می خواندیم و بعد به فوتبال می رفتیم. وقتی من مثلاً امام جماعت را انتخاب می کردم تا او به جایگاهش برود صلواتی به سبک خاص می فرستادیم و دعای فرج را هم با ریتم خاصی میخواندیم.
https://ble.ir/S_M_Kheradmand
#روز_نگاشت - 1380
#معلمان_دینی
* پنجشنبه – 5 مهر 1380 – 9 رجب المرجب 1422 – 27 سپتامبر 2001
• امروز که اولین زنگ کلاس دینی با بچه های پنجم دبستان صلحا بود، دفتری برداشتم و در ابندای آن نوشتم:
• بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم. آن چه نگاشته شده گزارشی است از گفتارها و برنامههای کلاس دینی سال پنجم دبستان صلحا. دانش آموزانی که امسال – در پایه ی پنجم - در خدمتشان هستیم در سال سوم دبستان در طی کلاسهای دینی و نماز خود با بنده بودند و بخشی از آن ها در سال گذشته در کلاس نماز.
• مطابق روالی که در کلاسها دارم هر آن چه میگویم مستند است، به همین جهت گرچه در کلاس با توجه به سن بچهها اشاره ی زیادی نسبت به سندها ندارم اما به جهت ثبت کامل گزارشات به برخی از اسناد قابل مراجعه اشاره شده است. نکته ی دیگری که تذکّرش لازم به نظر میرسد این است که این گزارشات همه ی حرفها نیست. گاهی در یک کلاس در بخشی نیاز به توضیح بیشتری است و یا با توجه به مطالبی که این دانش آموزان در سالهای گذشته آموختهاند، تذکّر برخی مطالب لازم به نظر نمیرسد.
• پس آن چه مکتوب شده همه ی اتفاقات و جزء به جزء گفتارها نیست اما سعی شده مجموعه ی نسبتاً کاملی به دست آید. از خداوند متعال درخواست لطف دارم و از امام عصر مدد میجوییم. سید محمد خردمند.
• و اولین زنگ دینی کلاس پنجم: با آرامش دعای «اللهم اصلح» را خواندم. خود را به امام عصر سپردم و از بچهها نیز خواستم تا چنین کنند و از مولای خود یاری بخواهند تا آن گونه باشند که او دوست دارد.
• گفتم که نیمه شعبان نزدیک است. ما در کتابمان هم درسهایی راجع به امام عصر علیه السلام داریم، بنابراین بخشی از کلاسهایمان درباره آن بزرگوار خواهد بود. به نام خدا درس اول را آغاز نمودم.
• از مثالی شروع کردم راجع به مدیر هر مدرسه و ارتباط دانشآموزان با او. با خود بچهها تبادل اطلاعات میکردم و به نحوی که همه مشارکت داشته باشند؛ آن ها را در این فضا قرار دادم تا بدانند و حس کنند که با مدیر مدرسه خود ارتباط ویژهای دارند، بعد نام ۱۲ امام و ۱۴ معصوم را با آن ها مرور کردم و از ایشان خواستم تا با توجه به مثال مدیر، توضیح دهند که کدامیک از ائمه علیهم السلام برای ما نسبت به دیگر ائمه یک ویژگی خاص دارند. در طی سؤال و جوابها به شکلی مشارکتی بحثها را به آن جا رساندم که دریابند: آن چه در عالم اتفاق میافتد، در هر زمان به واسطه ی امام زمان همان زمان رخ میدهد و امروز نماینده ی خدا و خلیفه ی خدا و همه کاره ی عالم امام مهدی علیه السلام هستند و ما از هر امام و معصوم حاجتی بخواهیم همه از طریق امام زمان ما یعنی حضرت حجت علیه السلام از ما دستگیری میفرمایند.
• پس از آن که درس را با بچهها مرور کردم و اطمینان نسبی پیدا کردم که قالب بچهها کلیّت بحث را فهمیدهاند داستان حضرت نرجس خاتون علیها السلام را از جشن قیصر برای ازدواج در روم آغاز کردم که توجّه بچهها و همراهی آنها خصوصاً در یکی از کلاسها موجب تعجّب و حیرتم شده بود. خیلی برایشان جالب بود!
• داستان را به آن جا رساندیم که بشیر نامه را به دست کنیز (حضرت نرجس علیها السلام) رسانید تا او ببیند که چه کسی میخواهد او را خریداری کند. و در این جا به جهت جذابیّت داستان، ادامه آن را به جلسه ی بعد موکول کردم.
• از بچهها خواستم دفتر دینی خود را مطابق دیگر دفاترشان جلد کنند و آماده داشته باشند. منابع داستان: کتاب بحارالانوار- ج ۵۱ - ص ۶ الی ۱۰ - کمال الدین- باب ۴۱- ص۴۱۷ الی ۴۲۳ و ....
https://ble.ir/S_M_Kheradmand
#روز_نگاشت - 1380
#معلمان_دینی
* یکشنبه – 15 مهرماه 1380 – 19 رجب 1422 – 7 اکتبر 2001
• در کلاس دینی پنجم، جلسه ی۳ و ۴ چند کار انجام شد که در یکی از کلاسها یکی از برنامهها طولانیتر شد بنابراین دو کلاس عیناً یک کار و در یک زمان انجام نشد.
• الف : ادامهی داستان مادر امام زمان علیه السلام از رسیدن نامه ی بشیر به دست حضرت ملیکه سلام الله علیها تا رسیدن حضرت نرجس سلام الله علیها خدمت امام هادی علیه السلام و حضرت حکیمه خاتون سلام الله علیها و مژده امام هادی به حضرت نرجس سلام الله علیها.
• ب : داستان این که چرا حضرت مهدی علیه السلام را قائم مینامند به نَقل از امام صادق علیه السلام که فرمودند: روز عاشورا که امام حسین علیه السلام را به شهادت میرساندند ملائکه ی خدا از این ظلم عظیم و تنهایی حجت اللّه به درگاه الهی شکایت بردند. خدای متعال نور ائمه علیهم السلام از فرزندان امام حسین علیه السلام را به آنان نمایاند و فرمود: به وسیله این قائم (نماز به پا داشته) انتقام خون حسین را خواهم گرفت. و آن نور امام عصر ارواحنا فداه بود که به نماز ایستاده بود.
• ج : توضیح راجع به معنی روایت و حدیث و از اقسام آن گفتار و فعل و تقریر اهل بیت علیهم السلام. البته گفته شد که همان مفهوم روایت و حدیث را به این معنی که آن چه از معصوم نقل شده بدانند فعلاً کافی است.
• د : متنی گفته شد که تحت عنوان درس ۱ نوشتند و چند سؤالی مطرح شد که تحت عنوان درس ۲ نوشتند تا در منزل پاسخ آن را بنویسند و نیز از آنان خواسته شد تا توضیحات الف، ب، ج ، را در ذیل عنوان درس ۳ در منزل بنویسند.
• و : مقداری بازی کردیم و بازی از این قرار بود که چهار یا پنج نفر پای تخته میآیند و هر کدام پس از گفتن جمله ساخته شده با کلمات دیگران کلمه دیگری بر آن میافزایند. به عنوان تفریح خوب بود.
• متونی که در کلاس نوشتند از این قرار است :
• درس ۱ - خداوند قادر با الذات است. یعنی قدرت و توانایی او ذاتی اوست. (این جمله را در درسهای قبل نگفته بودیم که در حین بیان این مطالب توضیح داده شد). خداوند متعال در هر زمان نمایندهای دارد که ادارهی امور عالم را به او سپرده است. نماینده خدا در هر زمان با قدرتی که خدای متعال به او داده است امور عالم را اداره میکند. امروز که ما زندگی میکنیم نیز خداوند نماینده و حجتی در عالم دارد به نام حضرت م ح م د عجل الله تعالی فرجه الشریف. ائمه ما همگی در زمان خود، امام زمان عصر خود بودند. ما امروز میتوانیم به چهارده معصوم مراجعه کنیم و از آن بزرگواران استمداد نماییم لیکن آن چه خیر و برکت به ما میرسد به واسطه امام زمان عصر ما است. پس بر ما لازم است تا نسبت به مولایمان حضرت صاحب الزمان توجه بیشتری داشته باشیم.
• درس ۲ - چند نام و لقب از امام زمان علیه السلام بنویسید. امام زمان علیه السلام در کدامیک از روزهای هفته به دنیا آمده اند؟ امام زمان علیه السلام در چه ماهی به دنیا آمده اند؟ سال تولد امام زمان علیه السلام را بنویسید. نام پدر و مادر، پدر بزرگ و شهر تولد امام زمان علیه السلام را بنویسید.
• تکلیف: آن چه در شماره ی ۱ و ۲ و ۳ ( الف ، ب ، ج) ذکر شد ذیل عنوان درس ۳ در دفتر نوشته شود. متن نوشته شده در بالا تحت عنوان درس ۱ و ۲ در دفترشان نوشته شود. بعضی دفتر همراه نداشتند و برخی میخواستند کامل کنند و برخی میخواستند ابتکار بزنند.
https://t.me/S_M_Kheradmand