eitaa logo
کانال سیدمحمد خردمند
282 دنبال‌کننده
1هزار عکس
111 ویدیو
162 فایل
سیدمحمد خردمند
مشاهده در ایتا
دانلود
- 1380 *دوشنبه – 16 مهرماه 1380 – 20 رجب 1422 – 8 اکتبر 2001 از امروز گزارشی از برنامه‌های نماز کلاس سوم دبستان صلحا (منطقه ی 4 تهران) را با دانش آموزانی که سال گذشته با بنده کلاس دینی و نماز و قرآن داشتند آغاز می کنم. حضور من در این مدرسه به معنی تأیید یا ترویج این مدرسه نیست. چگونگی آغاز به همکاری ام را با این مجموعه در بخش های دیگر روزنگاشت هایم آورده ام. در اواخر سال تحصیلی گذشته کلاس نمازی با پیگیری بنده برای پایه های دوم تعیین شد تا به شکل تمرینی آموزش‌هایی در ادامه ی آن چه در کلاس دینی گفته می شد، انجام یابد. جشن نماز بچه‌ها هم در پایان سال گذشته و با حضور در مسجد جامع ضرابخانه (غدیر حم) طی مراسم ویژه‌ای صورت گرفت. این دانش آموزان امسال در یک زنگ دینی و دو زنگ نماز معلم خود را همراهی می‌کنند. از درگاه خدای متعال، توفیق و از محضر امام حی و غریب درخواست عنایت دارم. سید محمد خردمند. در روز شنبه (14/7/1380) و امروز، دو جلسه پس از اقامه ی نماز، درباره آن چه باید در نمازخانه متفاوت از جاهای دیگر انجام شود توضیحاتی دادم و در هر دو جلسه نمازهم اقامه شد. با این تفاوت که در جلسه ی امروز بین دو نماز تمریناتسرودی هم درباره ی نماز شروع شد. با توجه به تعداد دانش آموزان که ۳۱ نفر هستند و سن بچه‌ها، این کلاس مقتضیاتی دارد؛ از جمله شکل دادن بچه‌ها با محیط نمازخانه و آداب آن، ضمن آن که باید محیط نیز برای بچه‌ها محیطی شیرین و دلنشین باشد. برگه‌های سرود در اختیار بچه‌ها قرار گرفت تا در حفظ زودتر آن مؤثر باشد، اما پس از تمرین جمع شد تا حلاوت آن تا نمازهای بعدی باقی بماند، ضمن آن که برگه‌ها برای استفاده بچه‌ها تا زمانی که سرود را حفظ شوند سالم باقی بماند! http://sm-kheradmand.com/
- 1378 * یکشنبه - 3/11/1378 - 16 شوال 1420 - 23 ژانویه 2000 • در برنامه ی مدرسه، در کلاس دینی دوم، ابتدا از برگه‌های اصول دینشان خواندم و به بهانه ی تصحیح کردن، مدام بحث ها را برایشان مرور کردم. بعد داستان کشف چاه توسط حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کنار دیر راهب را گفتم و بعد نوار نمایش آن را برایشان گذاشتم؛ البته نخواستم داستان را به عنوان تکلیف بنویسند به جایش برگه هایی را دادم مزین به نام مولا علی علیه السلام که رنگ کنند. • در کلاس دینی سوم ها، داستان یک کره اسب را گفتم که جدا شده بود. شغالی دنبالش در کوه آمد صدای پایش پیچید، فرار کرد. بعد خواستم ادامه داستان را خودشان بگویم. بد نبود. بعضی انتظار داشتند داستان حتما مربوط به دینی و تاریخ اسلام باشد. بعضی هم فهمیدند داستان مربوط به درس معاد است. • نماز پنجم و چهارم خوب است. * دوشنبه - 4/11/1378 - 17 شوال 1420 - 24 ژانویه 2000 • در مدرسه، دانش آموز خاکی صدیق (کلاس چهارم دبستان) داوطلب اجرای برنامه به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام بود که با آقای فلاحی صحبت کردم و برای اجرای او در کلاس موافقت کردند. زنگ دوم سوم ها دوازده سؤال دینی طرح کردند و زنگ سوم سوال ها را جواب دادند. امتحان را خود طراحان سؤال بُردند خانه برای تصحیح. نماز پنجم ها نه چندان خوب و نماز سوم با حضور آقای محمدی و تذکر همراه با تندی به دانش آموز .... خوب بود. بازخوردها راجع به امتحان دینی امروز جالب بود. دانش آموز گرامی می گفت: بامزه ترین امتحان! دانش آموز ... منفی نگر است و منفی گو! پس در بهترین شرایط هم جملاتش مثبت نیست! دانش آموز ... هم وای وای وای. دانش آموز ... هم معمولاً منفی و ناامید است. خدایا به لطفت یاریم ده. * سه شنبه - 5/11/1378 - 18 شوال 1420 - 25 ژانویه 2000 • ‌در مدرسه، در نماز پنجم ها تعدادی را مأمور کردم که نمازخانه را بگردانند. نمازخانه به هم ریخته بود. بعد از نماز ظهر رفتم جلو و یک سخنرانی قراء کردم! با نامه ای شروع کردم. یک نامه ای نوشتم و چند خطش را از رو خواندم و بقیه را از ذهنم‌. نماز خانه معلم و مسؤول نمی‌خواهد ... از وقت استفاده کنید. • به مشکلات اقتصادی مردم اشاره کردم. گفتم ببینید مرا که دارم می سوزم و می گویم! چه کسی باید امام زمان علیه السلام را یاری کند. نماز ظهر را با این‌همه تذکر سبک می شمارید و بیچاره هایی هستند که محروم از کمترین امکانات شما! شرمندگی ندارد؟ ... • به خواندن دعا نرسیدیم اما بچه ها تحت تأثبر قرار گرفته بودند و گیج از نمازخانه خارج شدند! • نماز چهارم یک حدیث درباره نماز از امام صادق علیه السلام از کتاب شکوفه های سخن خواندم‌. گروه اجرایی را طلبیدم و همه ماندند‌. نمی‌شود با چهارم به صورت عمومی کار کرد باید چندتا چندتا به کارشان بگیرم. خدایا توفیقم بده و مرا یاری کن. https://ble.ir/S_M_Kheradmand
- 1378 *شنبه – 21 اسفند 1378 – 4 ذی الحجه 1420 – 11 مارچ 2000 • الان سر کلاس پنجم «ب» هستم، کلاس آقای حاتمی. برخورد غرور آمیز آقای حاتمی ستودنی است. کلاس فارسی است و بچه ها به چهار گروه تقسیم شده اند. یک نوبت در ابتدا، یکی از بچه ها شعر را برای همه خواند و بعد مقرر شد در گروه های ۵ نفره هر کسی یک بار شعر را برای گروهش بخواند. سرگروه های این کلاس عبارتند از شیرازیان و سلطانی و ... و حبیبی. • دانش آموزان ساده دل و بابایی با شیردستیان در یک گروه هستند. به نظر می رسد مشکلات ایجاد شده بین آنان و حرف های پوچ، به جهت نزدیکی بیش از حد آن ها با هم است. خواندن شعر «ترانه بهاری» کتاب فارسی که پس از خوانده شدن شعر مقرر شد کلمه و ترکیب ها را نگاه کنند و جایگاهش را در بیت پیدا کنند و اگر غیر از کلمات تازه، کلمه ای در شعر هست که معنی آن را نمی دانند علامت بزنند. فرصت داده می‌شود تا آن کلمات پرسیده شود و بچه‌ها شعر را معنی کنند. • صدای نسبتاً خشن آقای حاتمی و چهره ی او در نظم بسیار مؤثر است. کلاس جهت تخته، حضور و غیاب، پخش دفتر کار های کلاسی و پخش قرآن صبحگاهی مسؤول دارد که هر هفته عوض می‌شود. • فرصتی داده شد تا تشبیه ها را بیابند؛ پس بچه ها تشبیه را بلدند. آیا تشبیه را باید در کلاس پنجم بدانند؟ کم دیده ام معلمین پنجم با هم در حال تبادل نظر باشند. البته شاید ابتدای سال چنین گفتگو هایی بود و شاید به جهت حضور تازه ی آقای حاتمی در رودربایستی بوده اند. البته این جدایی معلمین بی دلیل نیست. آقای حاتمی ابتدای سال از نحوه جدا شدن بچه ها اعتراضی داشتند و البته برخی اختلاف نظر ها هم در زمینه ی مسائل اجتماعی بین ایشان و آقای حبیبی – معلم دیگر کلاس پنجم- مشهود است. • امروز کمی گرفتار مشکلات بیرون از مدرسه بودم. • بحثی درباره ی مسائل دینی با آقای امیدمعظم و آقای سیداحمد نژادحسینیان داشتیم. آقای نژادحسینیان می گویند: «سعی من آن است که مطالب کتاب را بسط دهم؛ بیشتر عرق دینی را خواسته ام ایجاد کنم. خواسته ام احساسی کار کنم‌. مسائلی که گفته ام کلی باشد. کارهای تحقیق سخت است و برای دبستان نیست. بعضی حرف ها را باید گفت و رفت!» آقای امید می گویند: «در مسائل دینی چند بعد کار می‌شود. عقلانی و اطلاعات، احساسی و عاطفی و عملکردی. حتی در آموزش‌های کل جامعه هم این توضیح احساس می‌شود». • تناساین سه بعد برای من جای سؤال دارد. سؤال اول من از آقای امید این است که: ما از هر کدام چه درصدی باید داشته باشیم؟ در کلاس های دینی که شاید اثر زیادی هم بر مسائل اموزشی نداشته باشد. • آن چه برای من سؤال است بیشتر آن جنبه ی عقلانی است چون جنبه ی احساسی بیشترین حضور را دارد! به نظر من در جنبه عقلانی در جامعه توجهی نیست و مسئله ی اطلاعات دینی هم به شکلی از تناسب خارج شده که زدگی ایجاد کرده است. آن چه من خیلی مد نظرم هست بحث عملکردی است. قسمت عملکردی خیلی به نظر من توسری خورده است. سؤال من این است که چرا روی مسئله عملکردی مدارس کم تأکید می کنند. ما با مباحث انسانی چه می کنیم؟ با صداقت و وفای به عهد. این ها کجاست؟! • آقای امید: به نظر می رسد باید عملی تر فکر کنیم. گرچه من در این زمینه حرف هایی دارم! ... زنگ خورد و چیزی نگفتند. • زنگ نماز جدای کلاس «الف» و «ب» را مشترک کردیم. چون زنگ قرآن آقای مشکینی برعکس من بود. • کلاس را با حضور آقای داوری و آقای لاری (دفتردار) و آقایان محمدی و مشکینی برگزار کردیم؛ آقای مرتضایی نیامدند. خیلی خوب شد که که لاری را آوردم. زنگ دوم بعد از مسابقه، نماز هم خواندیم. خیلی نمازخانه عالی و خوبی داشتیم. آقای لاری هم از قدیم گفتند که در مدرسه شان تنها یک خدمتگزار بود که قرآن بلد بود و او هم چند سالی رفته بود نجف و قرآن یاد گرفته بود و دوباره بازگشته بود سر کار قبلی خود. آقای محمدی هم گفتند با این که تمام مدت تحصیلشان پس از سال 1357 بوده، اما این گونه معلم قرآن و دینی ای نداشته اند؛ شرمنده شدم. • آقای مشکینی همراهی بسیار عالی ای نمودند. صندلی گذاشته بودند و میز، و آب نباتی که صبح خریدم دادیم. خیلی زنگ های خوبی داشتیم. خدا را شکر می کنم. • زنگ نماز پنجم، اول نمازهایمان را خواندیم بعد نواری برای بچه ها گذاشتم که با صدای خودم بود. تشویق به غدیر بود و تشکر از از زحمات آن ها. اول بعضی شیطنت می کردند اما بعد همه تقریباً تحت تأثیر قرار گرفتند. • الان که می نویسم زنگ اول بعد از ظهر است و سر کلاس آقای محمدی یعنی سوم «ب» هستم. کلاس جالبی است بچه ها دارند؛ تحقیق هایشان را درباره ی مراسم نوروز شهرستان ها می خوانند؛ چه کار جالبی است. یک نکته‌ای که برای من خیلی خیلی جالب است آرامشی است که خود آقای محمدی و همه ی کلاس دارند. اگر بعضی بچه ها حواسشان پرت است ولی باز هم آرامش جالبی دارند. • آیا واقعاً معلمان پاره وقت نمی‌توانند چنین آرامشی را برای کلاسشان