eitaa logo
🌹سید روح الله موید🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
275 عکس
96 ویدیو
86 فایل
کانال اشعار سید روح الله موید ارتباط با سید روح الله موید 👇👇👇👇 @seromo 👆👆👆👆
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آسمان بخند که روز شکفتن است حرفی بزن که موقع اسرار گفتن است از روی ماه یار، خدا پرده باز کرد این ماه را به ماه رخش سرفراز کرد ماه رجب مبارک از این نورسیده شد قرص قمر در اول این ماه دیده شد این جلوه ی خداست که روشنگری کند از عاشقان ماه رجب دلبری کند این گل که از بهار گلستان احمد است باشد ز نسل فاطمه، نامش محمد است این ماه از دو جلوه به خورشید می رسد این کعبه از دو قبله به توحید می رسد آیات صبح در رخ او جلوه گر شدند فرزند های فاطمه او را پدر شدند مثل حسن تجلی صبر و کرامت است مثل حسین آیت عشق و شهامت است تا باقرالعلوم قدم روی خاک زد علم از کمال علمی او سینه چاک زد دریای بی کرانه ی علم است سینه اش دل بُرده از پیامبران هم مدینه اش هم نام احمد است و تجلالی حیدر است بابی دگر ز شهر علوم پیمبر است روزی که ضرب سکه به دربار روم بود یک اعتقاد پوچ به دست عموم بود بر سکه ها خرافه ی تثلیث خورده بود این فکر ره به دولت اسلام بُرده بود هرچند شد خلیفه به فکر مقابله تدبیر او کشید به سوی مجادله شرمنده از پیآمد عکس العمل شدند با عجز خویش در طلب راه حل شدند تا آن که آن امام به فریادشان رسید آن علم بی نظیر به امدادشان رسید فرمود آن بزرگ که صنعتگران شهر سازند سکه های طلا با نشان شهر تدبیر خود کفاشدنِ باقر العلوم نابود کرد توطعه ی پادشاه روم این اقتدار حاصل فکر جهادی است او الگوی مقاومت اقتصادی است دانش غلام مکتب علمش به صبح و شام بینش گدای خرمن حلمش علی الدوام کرده است علم او متحیر عقول را جابر به او رسانده سلام رسول را لبخند او حکایتی از صبح صادق است گفتار او تجلی قرآن ناطق است هر جا که بحث علمیِ اصحاب منبر است گلواژه ی روایت او حرف آخر است مردی به طعنه جان و دلش را کباب کرد با حرف زشت مادر او را خطاب کرد در پاسخ جسارت آن مردک یهود آن مرد را به مهر و محبت دعا نمود آن مرد هم که این ادب بی نظیر دید شرمنده، توبه کرده و اسلام برگزید ای بهترین که خُلق نکویت زبانزد است بد بود او ولی تو نگفتی که او بد است ما را هم ای بزرگ، حقیری حساب کن در خانه ی کریم، فقیری حساب کن ما را دعا کنید مسلمانتان شویم تا ریزه خوار سفره ی احسانتان شویم ای نور چشم فاطمه هر چند ما بدیم ما دوست دار احمد و آل محمدیم در هیأتیم اگر دلمان در به در نشد بی گریه بر حسین شب ما سحر نشد آقا شنیده ایم که تهمت شنیده اید در مجلس شراب چه غم ها ندیده اید آقا شنیده ایم که در بزم ظالمان رأس حسین دیده ای و چوب خیزران آقا بگو به ما که چه شد مجلس شراب از خنده های حرمله و گریه ی رباب در شام و کوفه طعنه و بهتان شنیده اید از روی نیزه نغمه ی قرآن شنیده اید آقا شنیده ایم در انظار رفته اید با عمه هایتان سر بازار رفته اید از کودکان ناله کنان روضه ای بخوان از عمه ی سه ساله تان روضه ای بخوان @s_r_moayed
بسم الله العلی قسمتی از شعر یعنی ردیف و وزن و خیال شعر یعنی پلی برای وصال شعر یعنی توازنی پر شور قالبی از صفا و صدق و شعور شعر خوب است پر بها باشد مدحت آل مصطفی باشد شعر اگر شعر اهل بیت شود شاعرش دعبل و کمیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود تیر غیب است و اِذْرَمَیْت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت در بیت شاه بیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت آن در بهشت بیت شود شعر اگر بی علی بیان بشود حیف وقتی که صرف آن بشود مادری با وجاهت خورشید زهره ای با نجابت خورشید آمد از کوچه ی عفاف و حیا در حریم قداست خورشید دامن کعبه را گرفته و گفت: شده وقت ولادت خورشید تا درخشید و در میان آمد نام خورشید و صحبت خورشید کعبه لرزید و دست و پا گم کرد از شکوه و جلالت خورشید و قدم زد به خانه ی معبود مادری با صلابت خورشید جبرئیل از بهشت آمد و گفت: خیر مقدم به حضرت خورشید بی خبر بود آسمان حتی چند روزی ز حالت خورشید تا سه روز آفتاب در دل داشت آرزوی زیارت خورشید عاقبت لب گشود کعبه و گفت: ماجرای ولادت خورشید از حرم آمد آفتاب به دست مادر راست قامت خورشید سجده می کرد حق تعالی را دیده می شد عبادت خورشید قبله را سوی کعبه آورده است این سه روزه اقامت خورشید اَفْلَحَ المُؤمِنون قرائت کرد سال ها قبل بعثت خورشید یار و سردار و جان احمد اوست وصی برحق محمد اوست "سرّ مستور" جلوه گر شده است "رِقّ منشور" جلوه گر شده است دُرّ توحید از صدف آمد کاشف سرّ "لوکشف" آمد نور چشم و دل ابوطالب همه ی حاصل ابوطالب زاده ی بی نظیر بنت اسد پسر شیر و شیر بنت اسد اولین قاری کتاب الله باب علم نبی و باب الله مادر دهر اعتراف کند مثل او لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد هرکس یاعلی مدد خوانده قل هو الله را احد خوانده نام حیدر به سینه حک باشد گفت احمد علی محک باشد با ولای امامتی معصوم راه ازچاه میشود معلوم اسم اعظم دم شبانه ی اوست برخیا ریزه خوار خانه ی اوست آن که معنا کند دلیری را نچشیده است طعم سیری را با نبی سعی در صفا کرده جان خود نذر مصطفی کرده ذوالفقار است ابروی اخمش جان به قربان آن نود زخمش آن زمانیکه حضرت معبود وَ اَلَسْتُ بِرَبِّکُم فرمود همگی یک صدا بلی گفتیم صده و ده بار یاعلی گفتیم آرزویم بُوَد وصال علی نرود از سرم خیال علی کعبه و مروه و صفا و مقام در طواف اند طوف خال علی حق به معراج بُرد احمد را تا نشانش دهد کمال علی اسد الله کارزار علی است شیر بنت اسد حلال علی همدم آفتاب و همسر ماه وه از این بخت و خوش به حال علی بده آقا جواب سائل را که شده بر شما حواله علی فاٰزَ کلبٌ لِحُبِّ کَهفیین کیف اَشْقي لِحُبِّ آل علی یاعلی ای امیر دوران ها ای سرافرازی مسلمان ها در جهان کیست یاعلی جزتو لایق "لٰافَتیٰ" و "مَن کُنتُ" من اسیر تهجدت شده ام عبد ایّاکَ نَعبُد ت شده ام یاعلی من گدای دیرینم من یتیم و اسیر و مسکینم من کجا مدحت امیر نفوس که "علیٌ بِذاتِه مَمسوس" امر شد "قُم" فقط علی برخاست در تکلم فقط علی برخاست سر دست نبی به خمّ غدیر با تبسم فقط علی برخاست از دل ظلمت جهالت ها مثل اَنجُم فقط علی برخاست بار اول فقط علی برخاست بار دوم فقط علی برخاست باز هم گفت مصطفی اما بار سوم فقط علی برخاست مثل شیری که زخمی جنگ است پر تلاطم فقط علی برخاست رجزی راکه عبدِوَد میخواند به تهاجم فقط علی برخاست تا که خوابید گرد و خاک نبَرد آی مردم! فقط علی برخاست دَم شمشیر را به خون می سُفت سُمِّیَت اُمِّ حِیْدَرَه می گفت (برای رعایت وزن کلمه "اُمّی" در مصرع آخر شعر "اُمِّ" به کسر خوانده می شود) @s_r_moayed
شعر یعنی ردیف و وزن و خیال شعر یعنی پلی برای وصال شعر یعنی ترنمی پر شور قالبی از صفا و صدق و شعور شعر یعنی نَمی ز علم لدن فاعِلاتُن مَفاعِلُن فَعَلُن شعر خوب است پر بها باشد مدحت آل مصطفی باشد شعر اگر شعر اهل بیت شود شاعرش دعبل و کمیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود تیر غیب است و "اِذْ رَمَیْت" شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت در بیت شاه بیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت آن در بهشت بیت شود شعر اگر بی علی بیان گردد حیف وقتی که صرف آن گردد 🌺🌺🌺🌺 همه ی خاندان او ولیَ اند اکبر و اصغرش همه علی اند دست ما بر قماط اصغرشان سر ما زیر پای اکبرشان زلف مشکین اکبرش عشق است تار قنداق اصغرش عشق است چشم اگر هست چشم اکبر اوست حُسن اگر هست حُسن اصغر اوست اصغرش آبروی اکبر ها ست من چه گویم از اکبرش که چه هاست چون نبی متصف به خلق عظیم چون علی صاحب کلام و حکیم آسمان خاک راهت ای اکبر مهر در روی ماهت ای اکبر نَقل شیرین میان انجمنی همچو جدت علی، ابالحسنی هر که در خاندان پیغمبر تنگ می شد دلش بر آن رهبر می نشست و تو را نظر می کرد باز یاد پیامبر می کرد ای به مدح تو دشمنت گویا این شنیدم معاویه، گویا پرسشی کرد و پاسخش را خواست که چه کس لایق خلافت ماست؟ چاپلوسان تخت و تاج بسی همه گفتند جز تو نیست کسی باز آن ناخلیفه گفت سخن که ای سفیهان ابله و کودن لایق تخت و تاج پیغمبر هیچ کس نیست جز علی اکبر ای اسیر کلام تو دشمن معترف بر مقام تو دشمن پیش تو آنچه که سعادت بود بهترین فیض ها شهادت بود جان فدایت که محترم بودی اولین کشته حرم بودی اولین کشته بنی هاشم تشنه لب در تهاجم ظالم تشنه لب در جهاد کوشیدی کوثر از دست دوست نوشیدی السلام علی‌‌‌‌ٰ علی اکبر حضرت عشق یا علی اکبر عشق را ابتدا علی اکبر حُسن را انتها علی اکبر اَشهدُ لااله الا الله جلوه بگرفت با علی اکبر نور "الله اکبر" آمده است از سوی عرش تا علی اکبر خون او آبروی وادی طف شاهد کربلا علی اکبر اربا اربا شدن مدالی شد رفت پایین پا علی اکبر رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو در سلام زیارت عاشور سه سلام است بر تو ای همه نور تا سلام امام می گوییم بعد بر تو سلام می گوییم هم تو زینب فزای اولادی هم در اصحاب جزء اوتادی ای جمالت نشانه ی ازلی منطق احمدی و نطق علی پسر ارشد حسین تویی علی و احمد حسین تویی استقامت به قامتت بسته چشم ما بر کرامتت بسته 🌺🌺🌺🌺 الگوی زندگانیم شده ای آبروی جوانیم شده ای ای جوان حسین ممنونم تا ازل بر حسین مدیونم لطف ارباب انتخابم کرد مست از این حسن انتسابم کرد در جوانی چو گُل جوانه زدم سر به این کویِ عاشقانه زدم عشق در چشم من فقط ارباب روحِ در پیرهن فقط ارباب آب اینجاست در سراب مرو در پی عکس بازتاب مرو هر کسی گفت عاشقی دارد یا دل عشق لایقی دارد هر کسی گفت دوستت دارم در دلم عکسی از تو بگذارم هر کسی گفت عاشقم با تو از همه خلق فارغم با تو هر کسی ادعای عرفان داشت گر چه بر جهل خویش ایمان داشت همه را جمع کن نصیحت کن همه را بر حسین دعوت کن عشق و عرفان فقط حسین حسین دین و ایمان فقط حسین حسین شور و مستی فقط حسین حسین حق پرستی فقط حسین حسین مظهر لایزال رحمت اوست بهترین چشمه ی محبت اوست 🌺🌺🌺🌺 شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه ی قتلگاه می آیم با دم آه آه می آیم مادرش آمده است می دانم روضه ی "یابُنَیَّ" می خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت (تا كه او بيشتر نفس ميزد بيشتر ميزدند زينب را) (تيغشان مانده بود در گودال با سپر ميزدند زينب را) شب جمعه است روضه خوان زهراست مجلسی گوشه ی حرم بر پاست یکی از گودی زمین می خواند یک نفر روضه اینچنین می خواند (لب گودال خواهر افتاده  ته گودال مادر افتاده) (آن طرف تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده) (عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی سر افتاده) شب جمعه است مبتلا شده ایم باز مهمان کربلا شده ایم رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو @s_r_moayed
در دل ما محبت مهدی است هستی ما به برکت مهدی است او اولی الامر هر مسلمان است دین ما در اطاعت مهدی است گر چه ما غافلیم از او اما همه عالم به طاعت مهدی است غرب تا شرق، آسمان و زمین همه تحت حکومت مهدی است خیر دنیا به هر کسی که رسد از نگاه عنایت مهدی است آسمان زیر چتر رحمت اوست فیض باران به برکت مهدی است عِدل قرآن به گفته ی ثقلین ذات پر نور حضرت مهدی است تا توانی بخوان کتاب الله فیض قرآن، زیارت مهدی است آیه نور در صحیفه ی نور چهره ی پر طراوت مهدی است احسن الخالقین که فرمودند علتش خلق صورت مهدی است سال ها یوسف و زلیخا را حسرتِ ماهِ طلعت مهدی است هر کجا جمع خوب رویان است گلِ صحبت، حکایت مهدی است خال او یک نشان احمدی است نمکین چهره اش محمدی است ✅ یار گل چهره، ناز هم دارد وصل خوبان، نیاز هم دارد به خدا شکر نوکریّ درش سجده دارد نماز هم دارد وصل، بی ناله ی فراقی نیست این شعف، سوز و ساز هم دارد پای این وصل، جان ببخش و ببین دست مهمان نواز هم دارد خاک شو تا تو را بلند کند هر نشیبی فراز هم دارد او نشسته به انتظار گدا تازه آغوش باز هم دارد در کنار دعای نیمه ی شبش ناله ای جانگداز هم دارد حیف و صد حیف غافل از اوییم سخنی هم از او نمی گوییم ✅ او که آید بهار می آید گل به هر شاخسار می آید عدل پا در رکاب خواهد شد امنیت بر مدار می آید صدق و تقوا و غیرت و اخلاص باز در روزگار می آید خضر و ادریس یاورش باشند عیسي از چرخ چار می آید یا لَثارات روی لب دارد در کفش ذوالفقار می آید بر خلاف تصور بعضی! با همه او کنار می آید مگر آن کس که یار دجال است... ناصبی در شمار می آید در زمان حکومت مهدی دین حق روی کار می آید امن گردد جهان که حتی شیر بی خطر از شکار می آید دولتی که بهار هم عهدی است بهترین ها به دولت مهدی است ✅ ای بهار دلم بیا مهدی! ای همه حاصلم بیا مهدی! غیبت توست، مشکل کارم حل نما مشکلم، بیا مهدی! گرچه شایسته ی تو نیست ولی یک قدم منزلم بیا مهدی! ای دو دست تو آیه ی انفاق پیش تو سائلم، بیا مهدی! سوت و کور است جمع مشتاقان رونق محفلم بیا مهدی! خادم پیر جمکران می گفت: هجر شد قاتلم، بیا مهدی! بعد هر روضه ذکرمان فرج است من به این خوشدلم، بیا مهدی! ای به قربان قلب پر محنت جان نوکر فدای آمدنت @s_r_moayed
سلام الله علیها امشب قلم مسیر تولا گرفته است اذن سرودن از خود مولا گرفته است کار جنون هر شبه بالا گرفته است بعضی کنایه ها پر ما را گرفته است خواهم که باز حق سخن را ادا کنم دستم قلم اگر که قلم را رها کنم لبریز شد ز عشق و محبت سبوی چشم دادم به قطره قطره ی اشکم وضوی چشم وقف جمال آینه شد جستجوی چشم گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم به روی چشم چشمی که روشن از جبل النور می شود سرمه ز تربتش نکشد کور می شود گفتی بگو مقدمه، گفتم رقیه جان گفتی بخوان ز خاتمه گفتم رقیه جان گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم رقیه جان گفتم، بدون واهمه گفتم رقیه جان نام رقیه فاطمه باشد به هوش باش او فاطمه است فاطمه، دیگر خموش باش در بُعد مادّی، ثمر باغ عصمت است در بُعد معنوی که سراپا قیامت است این گفته را دلیل و روایت چه حاجت است دختر به مادرش نرود جای حیرت است این بی قرین تجلی سیمای مادر است یک چشمه ی جدا شده از حوض کوثر است این گل برای خرمی روزگار، بس این لاله بر طراوت باغ و بهار، بس نامش جلالتی است که در ذوالفقار بس باشد به کارنامه اش این افتخار بس او را نسب به سوره ی "والفجر" می رسد با دست او به گریه کنان اجر می رسد هرچند هستیش همه تاراج رفته است در موج خون به سینه ی امواج رفته است احرام اشک بسته، به حجاج رفته است او با سر حسین به معراج رفته است او "تَعرُجُ الملائکه" و "ذی المعارج" است "باب المراد" و دختر "باب الحوائج" است تا شد کنار شمع خرابه نشین مقیم فرمود با حسین که ای در غمم سهیم چون می وزید بر سر زلف شما نسیم می شد دل رقیه ات از غصه ها دو نیم گفتم به خویش آنکه به نی ربنا کند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند؟ حالا که آمدی و نشستی مقابلم حالا که آمدی و شدی شمع محفلم حالا که شعله ور شده از وصل، حاصلم راضی نمی شود به جدایی دگر دلم بوسه گرفت و رفت که از تاب رفته بود انگار سال هاست که در خواب رفته بود بر چهره ی سه ساله کمی ژاله مانده بود بر زخم های پیکر او ناله مانده بود رنگی کبود بر رخ چون هاله مانده بود او مانده بود و آن زن غساله مانده بود با یک سوال تلخ و جوابی که تلخ بود آخر چرا شده است همه پیکرش کبود؟ ای نور چشم و دختر غم پرور حسین یادآور غم و محن مادر حسین جان تو شد فدای حسین و سر حسین دست مرا بگیر تو ای دختر حسین لطفی نما که سختی هجران کشیده ام چندی شده است کرببلا را ندیده ام @s_r_moayed
علیه السلام چنان لبریز از علم است لب های سخندانش که انگشت فقاهت می مکد طفل دبستانش بنازم قدرت علمی "قال الصادق" او را که در دنیا، تمام فرقه ها هستند خواهانش عجب زیبا شناساند به عالم خلقِ خلقت را مفصّل گفته "توحیدِ مفضّل" شرح عرفانش یقین دارم که خود دستی بر آتش داشته ورنه کجا اینقدر آگاه است کس از خلق یزدانش چنان تصویر سازی کرده از آرایش افلاک که گویا هست گردنبد دنیا در گریبانش میان آن همه شاگردِ پای درس خود مولا کسی می خواست تا افشا کند اسرار پنهانش چه لطفی داشت با دانش پژوه علم دین، مولا که میشد نوجوانی چون هشام آرامش جانش هشامی که به زانو آورد در بصره مفتی را هشامی که تجلی میکند "منطق" ز برهانش سخن از چشم و گوش آرد به اثبات "ولی الله" کند مغلوب هر کس را به نور عقل و وجدانش چنان زیبا که بر لب های مولا خنده می کارد چنان زیبا که منبرها شود تعریف جریانش بعید اصلا نباشد این چنین غوّاص هشیاری در آن کشتی که دست "حجت الله" است سکانش صفای مَدرسش عطر جنان دارد، مگر مولا به جای گل، بهاران کاشته در خاک گلدانش کتاب الله را قرآن ناطق اوست پس حتما مصوّر میکند اسلام را تفسیر قرآنش "نبوت" در کلاس درس او معنای کامل شد غدیر از حلم او احیا شده، جان ها به قربانش پس از این، گنج ها را در پسِ ویرانه میبینی اگر دقت نمایی در بقیع و قبر ویرانش پیاده، بی عبا، در خلوت شب میبرند او را چه می خواهند این قوم سراپا مست از جانش درِ آتش زده او را به یاد مادرش انداخت پریشان بود مادر نیز از حال پریشانش اگر چه از جفای دشمنان مسموم شد امّا مدینه سر به سر غم بود در شام غریبانش فدای آن تن پاکی که بعد از قتل و غارت ها میان آفتاب و خون، رها کردند عریانش فدای خواهری گردم که می بیند برادر را به روی نیزه ها بنشسته و بشکسته دندانش فدای دختری گردم که در دیدار بابایش شکایت دارد از بی معجری، با چشم گریانش فدای مادری گردم که با یاد علی اصغر شده در خاطراتش بازهم گهواره جنبانش @s_r_moayed
سلام الله علیها چنان پوشیده در نور است آن تندیس زیبایی که باشد یک به یک شایسته ی القاب زهرایی به دنیایش رضا سوگند، از بس محو حق بوده جدا گردیده از آمال او امیال دنیایی سِواد معجرش آموخت بر شب پرده داری را غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی نخوانده نامه را، پاسخ بگوید دختر موسی به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید: پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را مگر علم لدنّی گفته او را جای لالایی؟ شفاعت می کند از شیعیان در عرصه ی محشر تصوّر کن چقدر آن روز میگردد تماشایی دمی که دید در غربت گرفتار است مولایش عَلَم بر دوش شد در یاری مولا به تنهایی کنیزِ شوکتِ شاهانه ی او مادرِ گیتی غلامِ همتِ مردانه ی او بود آقایی مسیر راه از فیض شما شد جاده ی رحمت به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب خدا شایسته اش دیده برای حکم فرمایی غبار قبرت از علم لَدُن پر بوده تا رفته فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی به دریای علومت دیده ام جمع فقیهان را چنان غواص ها در حال اقیانوس پیمایی بزرگانی چنان بهجت اگر صاحب نفس بودند ز انفاس شما آموختند اعجاز عیسایی به پیشت مجتهد باعلم و عارف با عمل آید حساب عاشقان پاک است از این وسواس مبنایی دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام که من را جز تولا و تبری نیست دارایی گنه کارم من و ای عصمت حق پرده پوشی کن پناه آورده ام در سایه ات از بیم رسوایی @s_r_moayed
علیه السلام ای آسمان بخند که روز شکفتن است حرفی بزن که موقع اسرار گفتن است از روی ماهِ یار، خدا پرده باز کرد این ماه را به ماه رُخش سرفراز کرد ماهِ رجب مبارک از این نو رسیده شد قرصِ قمر در اول این ماه دیده شد این جلوه ی خداست که روشن گری کند از عاشقانِ ماه رجب دل بری کند این گل که از بهارِ گلستان احمد است باشد ز نسل فاطمه، نامش محمد است این ماه از دو جلوه به خورشید می رسد این کعبه از دو قبله به توحید می رسد آیات صبح در رخ او جلوه گر شدند فرزند های فاطمه او را پدر شدند مثل حسن تجلی صبر و کرامت است مثل حسین آیت عشق و شهامت است تا باقرالعلوم قدم، روی خاک زد علم از کمالِ علمی او سینه چاک زد دریای بی کرانه ی علم است سینه اش دل بُرده از پیامبران هم مدینه اش هم نام احمد است و تجلای حیدر است بابی دگر ز شهر علوم پیمبر است روزی که ضرب سکه به دربار روم بود یک اعتقادِ پوچ به دست عموم بود بر سکه ها، خرافه ی تثلیث خورده بود این فکر ره به دولت اسلام بُرده بود افتاد تا خلیفه به فکر مقابله تدبیر او کشید به سوی مجادله شرمنده از پیآمد عکس العمل شدند با عجزِ خویش در طلب راه حل شدند تا آن که آن امام به فریادشان رسید آن علمِ بی نظیر به امدادشان رسید فرمود آن بزرگ که صنعت گران شهر سازند سکه های طلا با نشان شهر تدبیرِ خودکفا شدنِ باقر العلوم نابود کرد توطعه ی پادشاه روم این اقتدار، حاصلِ فکر جهادی است او الگوی مقاومت اقتصادی است دانش غلام مکتب علمش به صبح و شام بینش گدای خرمن حلمش علی الدوام کرده است علم او متحیّر عقول را جابر به او رسانده سلام رسول را لبخند او حکایتی از صبح صادق است گفتار او تجلیّ قرآن ناطق است هر جا که بحث علمیِ اصحابِ منبر است گل واژه ی روایت او حرف آخر است مردی به طعنه جان و دلش را کباب کرد با حرف زشت، مادر او را خطاب کرد در پاسخ جسارت آن مردک یهود آن مرد را به مهر و محبت دعا نمود آن مرد هم که این ادب بی نظیر دید شرمنده، توبه کرده و اسلام برگزید ای بهترین که خُلقِ نکویت زبان زد است بد بود او ولی تو نگفتی که او بد است ما را هم ای بزرگ، حقیری حساب کن در خانه ی کریم، فقیری حساب کن ما را دعا کنید مسلمان تان شویم تا ریزه خوار سفره ی احسان تان شویم ای نورِ چشم فاطمه، هر چند ما بدیم ما دوست دار احمد و اولاد احمدیم در هیأتیم، اگر دل مان در به در نشد بی گریه بر حسین شب ما سحر نشد آقا شنیده ایم که تهمت شنیده اید در مجلس شراب چه غم ها ندیده اید آقا شنیده ایم که در بزم ظالمان رأس حسین دیده ای و چوب خیزران آقا بگو به ما که چه شد مجلس شراب از خنده های حرمله و گریه ی رباب در شام و کوفه، طعنه و بهتان شنیده اید از رویِ نیزه نغمه ی قرآن شنیده اید آقا شنیده ایم در انظار رفته اید با عمه های تان سر بازار رفته اید از کودکان ناله کنان روضه ای بخوان از عمه ی سه ساله تان روضه ای بخوان @s_r_moayed
بسم الله العلی قسمتی از شعر یعنی ردیف و وزن و خیال شعر یعنی پلی برای وصال شعر یعنی توازُنی پر شور قالبی از صفا و صدق و شعور شعر خوب است پُر بَها باشد مِدْحَت آل مصطفی باشد شعر اگر شعر اهل بیت شود شاعرش دِعْبِل و کُمِیْت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود تیرِ غیب است و "اِذْرَمَیْت" شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت در بیت شاهْ بیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیتِ آن در بهشت، بیت شود شعر اگر بی علی بیان بشود حیفِ وقتی که صرف آن بشود مادری با وجاهت خورشید زهره ای با نجابت خورشید آمد از کوچه ی عفاف و حیا در حریم قداست خورشید دامن کعبه را گرفته و گفت: شده وقت ولادت خورشید تا درخشید و در میان آمد نام خورشید و صحبت خورشید... کعبه لرزید و دست و پا گم کرد از شکوه و جلالت خورشید وَ قدم زد به خانه ی معبود مادری با صلابت خورشید جبرئیل از بهشت آمد و گفت: خیر مقدم به حضرت خورشید بی خبر بود آسمان حتی چند روزی ز حالت خورشید تا سه روز آفتاب، در دل داشت آرزوی زیارت خورشید عاقبت لب گشود کعبه و گفت: ماجرای ولادت خورشید از حرم آمد آفتاب به دست مادر راست قامت خورشید سجده می کرد حق تعالی را دیده می شد عبادت خورشید قبله را سوی کعبه آورده است این سه روزه اقامت خورشید "اَفْلَحَ المُؤمِنون" قرائت کرد سال ها قبلِ بعثت خورشید یار و سردار و جان احمد اوست وصیِ برحقِ محمد اوست "سرّ مستور" جلوه گر شده است "رِقّ منشور" جلوه گر شده است دُرّ توحید از صدف آمد کاشف سِرّ "لَوْ کَشَف" آمد نورِ چشم و دلِ ابوطالب همه ی حاصل ابوطالب زاده ی بی نظیرِ بنت اسد پسرِ شیر و شیرِ بنت اسد اولین قاری "کتابُ الله" بابِ علمِ نبیّ و "بابُ الله" مادر دهر اعتراف کند مثل او "لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد" هرکسی یاعلی مدد خوانده "قُلْ هُوَ الله" را اَحد خوانده نام حیدر به سینه حک باشد گفت احمد، علی مَحَک باشد با ولایِ امامتی معصوم راه ازچاه میشود معلوم اسم اعظم، دمِ شبانه ی اوست بَرخیا ریزه خوار خانه ی اوست او که معنا کند دلیری را نچشیده است طعمِ سیری را با نبی سعی در صفا کرده جانِ خود نذرِ مصطفی کرده ذوالفقار است ابروی اخمش جان به قربان آن نود زخمش آن زمانی که حضرت معبود "وَ اَلَسْتُ بِرَبِّکُم" فرمود همگی یک صدا بلی گفتیم صده و ده بار یاعلی گفتیم آرزویم بُوَد وصال علی نرود از سرم خیال علی کعبه و مروه و صفا و مقام در طواف اند طوف خال علی حق به معراج بُرد احمد را تا نشانش دهد کمال علی "اَسدُ الله" کارزار علی است شیر بنت اَسد حلال علی همدم آفتاب و همسر ماه وه از این بخت و خوش به حال علی بده آقا جواب سائل را که شده بر شما حواله علی "فاٰزَ کلبٌ لِحُبِّ کَهفیین" کیف اَشْقي لِحُبِّ آل علی امر شد "قُم" فقط علی برخواست در تکُلّم فقط علی برخواست سرِ دست نبی به خُمّ غدیر با تبسّم فقط علی برخواست از دلِ ظلمت جهالت ها مثل اَنجُم فقط علی برخواست بار اول فقط علی برخواست بار دوم فقط علی برخواست باز هم گفت مصطفی اما بار سوم فقط علی برخواست مثل شیری که زخمی جنگ است پر تلاطم فقط علی برخواست رَجَزی راکه عَبدِوَد میخواند به تهاجم فقط علی برخواست تا که خوابید گرد و خاک نبَرد آی مردم! فقط علی برخواست دَم شمشیر را به خون می سُفت اُمِّ سَمَّتْني حِیْدَرَه می گفت یاعلی ای امیر دوران ها! ای سرافرازی مسلمان ها در جهان کیست یاعلی جز تو! لایق "لٰافَتیٰ" و "مَن کُنتُ" من اسیر تهجّدت شده ام عبد ایّاکَ نَعبُدَت شده ام یاعلی من گدای دیرینم من یتیم و اسیر و مسکینم من کجا مِدْحَت امیر نفوس که "علیٌ بِذاتِه مَمْسوس" @s_r_moayed