صالحین تنها مسیر
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 حَتَّیٰ إِذَا فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِیدٍ إِذَا هُم
#نسیم_قرآن
#قرآنی_داریم_که
🍃قرآنی داریم که
بخاطر بخشیدن غذا به #فقیر و #یتیم و #اسیر، سوره نازل کرده (سوره دهر، در شان حضرت زهرا و حضرت علی(ع) آیه 8)
🍃قرآنی داریم که
برای نهی از بلند صحبت کردن و #داد_زدن آیه نازل کرده. (لقمان 19)
🍃قرآنی داریم که
برای طرز راه رفتن آیه داره: با #کبر و سرمستی گویی که هرگز نمیتوانی به بلندی کوهها برسی، راه مرو (اسرا 37)
🍃 قرآنی داریم که
23 مرتبه درباره #یتیم ها سفارش کرده: از غذا و لباس دادن، تا احترام گذاشتن و دل رو نشکستن. و خوردن مال یتیم رو به خوردن #آتش تشبیه کرده.
🍃قرآنی داریم که
بیش از 23 مرتبه به احسان و نیکی به #پدر و #مادر و رعایت حال آنها امر نموده.
🍃قرآنی داریم که
آخرین سوره ای که ازش نازل شده، سوره #نصر است: هنگامي كه ياري خدا و پيروزي فرا رسد، و مردم را ببيني گروه گروه وارد دين خدا ميشوند. پروردگارت را تسبيح و حمد كن، و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است.
🍃قرآنی داریم که
یکی از سوره هاش از زبان بنده ها نازل شده: سوره حمد
🍃قرآنی داریم که
در یک سوره اش، 70 اسم الهی اومده: سوره #انعام 🌺
🍃قرآنی داریم که
32 بار دستور پرداخت #زکات (صدقه، انفاق و..) 💰 داده و 27 مرتبه زکات رو در کنار #نماز امر کرده.
🍃قرآنی داریم که 98 مرتبه به #نماز و نمازگزارها اشاره کرده.
🍃 قرآنی داریم که
نماز نخوندن، غذا ندادن به فقیر، همنشینی و همصدایی با اهل باطل و انکار روز قیامت، رو علت #جهنمی شدن جهنمی ها گفته. (مدثر 42-46)
🍃قرآنی داریم که
هرگز #بدی رو با #خوبی یه جور نمیدونه، و گفته اگر بهت بدی کردند، میتونی مثل خودشون عمل کنی، اما بهتره با خوبی جواب بدی رو بدهی. ( فصلت 34)
🍃 قرآنی داریم که
130 مرتبه به #صبر و شکیبایی دعوتمون کرده.
🍃 قرآنی داریم که
میگه کسی که #قرض به دیگران میده، به #خدا قرض داده (تغابن 17)
🍃قرآنی داریم که
ادای #امانت 👝 رو دستور الهی میدونه (نسا 58) و امانتداری رو از صفات مومنان و دوستان خدا (مومنون 8) و خیانت در امانت رو در کنار خیانت به خدا و رسول میدونه (انفال27)
🍃قرآنی داریم که
برای #غیبت، برای #تجسس در زندگی خصوصی مردم و برای #گمان بد کردن، آیه نازل کرده و دستور خداترسی داده (حجرات 12)
🍃قرآنی داریم که
برای #اسراف 💰💰 (زیاده روی) نکردن 23 آیه نازل کرده، و اهل زیاده روی در مسائل اقتصادی (تبذیر) رو برادران شیطان نامیده. (اسرا 26)
🍃قرآنی داریم که
سه چیز رو مایه #تسکین و #آرامش انسان معرفی کرده: #ذکر خدا (رعد 28)، #خواب (نبا 9)، #همسر (روم 21)
🍃قرآنی داریم که
بیشترین اسمی که در اون تکرار شده، کلمه "الله" است. 🌺(2699 مرتبه)
🍃قرآنی داریم که
پیامبرمون از مهجوریت آن و دوری امتش از #قرآن، به خدا شکایت کرده (فرقان 30) و خدا نکنه با چنین قرآن زندگی بخش و لطیفی، ما جزء همین شکایت شونده ها باشیم..
✨💠✨🌺
👈👇مادر و...
گفت:از مادر بخوان گفتم:که مادر مهربان
گفت:یک چیز دگر گو گفتمش:آرام جان
گفت:دانی مهربان تر از همه عالم خداست
گفتم:آری در وجود مادرم دیدم عیان
گفت:مادر سیب را ناخورده بودی چون شدی؟
گفتم:آن سیب مادرم را کرد مادر در جهان
گفت:بیرون راند آن سیب مادرت را از بهشت
گفتمش:بنگر بهشت را زیر پای مادران
گفت:شیطان از طریقش پادشاهی می کند
گفتم:از خیر دعایش میروم اندر جنان
گفت:اگر خواهی فروشی مادرت قیمت به چند
گفتم:آن یک قطره اشکش نی فروشم با جهان
#مادر
🌺❤️
🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
"بنام #مادر"
پابه پای غم من پیر شد و حـرف نـزد...!!!
داغ دید از من و تبخیر شد و حـرف نـزد...!!!
شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب.!!!
شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد.!!!
غصه میخورد که من حال خرابی دارم...!!!
از همین غصه ی من سیر شد و حرف نزد!!!
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند!!!
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد!!!
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی!!!
مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد •••!!!
❣درود بر تمامی مادران ،خصوصا مادرانی که فرزندشان #شهیدان_گمنام هست و پرستاری جز ریگ های بیابان و مادری جز #شهیده_حضرت_زهرا_س ندارند❣
#شهدا_شرمنده_ایم
#کوثر
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹☘🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌺 ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و فرارسیدن روز مادر مبارک باد! 🌺
🔷 شیخ مفید رحمه الله می فرماید: «این روز (روز ولادت فاطمه زهرا علیها السلام) روز شریفی است که شادمانی مؤمنان در آن تجدید می گردد و روزه آن و نیز انجام کارهای خیر مستحبی و پرداخت صدقه به مؤمنان، در آن مستحب است».
📚 اقبال الاعمال، ج٢، ص٧٠٧
🔷 «انسان باید در این روز، در سپاس گزاری از خداوند جل جلاله و مقام بلند رسول او صلی الله علیه وآله کوشا باشد و به هر اندازه که توان دارد، به طاعات و اعمال نیک بپردازد؛ اگرچه هرقدر انسان با تمام توان تلاش کند، باز نمی تواند حق خداوند جل جلاله و رسول او و خواص او را برآورده سازد».
📚 اقبال الاعمال، ج٢، ص٧١۵
☑ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله بهجت قدس سره
.
#امام_خمینی(ره): اگر #ذرّهای هوای نفس در انسان باشد، این به مهمانی #وارد_نشده است. یا اگر وارد شده است، #استفاده_نکرده است
.
فداتون بشم! من حرف آخر را همین اول بزنم
هیچ عاملی مثل محبّت اهلبیت آدم را #کمک نمیکند در اینکه هوای نفسش را زیر پا بگذارد.
#ابرقدرت_ترین عامل اینه
.
#شب_عملیات مبارزه با هوای نفس هم شب عملیاتی است برای خودش
آنهایی که جبهه را تجربه کردند میدانند هیچکسی مثل #فاطمه_زهرا(س) بچهها را کمک نکرده،
بگذارید #شب_اول جلسۀمان روز اول ماه رمضان، برویم درِ خانۀ حضرت زهرا(س).
اگر من خودم خیلی بیچاره نبودم، خیلی محتاج نبودم شاید اینجوری مستقیم درِ خانۀ حضرت نمیرفتم، ولی مهمانی شروع شده، ما هم لباسهایمان آلوده است
#مادر باید بیاید لباس بچههایش را عوض کند. دیگر وقتی#مهمانی میشود مادر نمیایستد بگوید
بچه! تو لباست را کثیف کردی، مسئولیتش پای خودت است، برو.
مادر بیشتر از بچه نگران آبروی بچۀ خودش است.
لباسش را عوض میکند، سر و صورت بچهاش را میشوید، کثیفیهای بچهاش را میگیرد، بعد بچهاش را با لبخند تحویل مهمان میدهد میگوید ببینید چقدر بچۀ من زیباست.
در این عالم یک نفر هست میتواند امشب لباس قشنگ به ما بدهد آن هم فاطمۀ زهرا(س) است.
یک نفر،
آن ضجّهای که میکشید، میگفت وقتی علی را داشتند میبردند طوری آمد ناله زد
همۀ مردم مدینه شنیدند، یک خانمی دارد داد میزند.
همش دلش پیش شما بود.
بله، علیبن ابیطالب امام زمانشه، ولی او همه را دارد میبیند. هم امام زمانش را طناب بستند دارند میکشند، این میکشدش،
هم میداند امام را که ببرند، چه بلایی بر سرِ بچههای فاطمۀ زهرا میآید.
بچهها همۀ رنجهای شما، هر رنجی که میکشیم، مال همان روزی است که در کوچۀ بنیهاشم علی را روی زمین میکشیدند و مادرمان ضجّه میزد، ناله میزد
همهاش مال آنجاست. #کربلا هم مال آنجاست ما آمدیم امشب یک مقدار بحث کردیم،ولی
بگویید: مادر! ما نمیتوانیم! ما نمیتوانیم این راهها را برویم
حالا از باب انجام تکلیف، از باب اینکه دست و پایمان را بزنیم، باشد چشم! سعی میکنیم یاد بگیریم، بفهمیم، توجّه کنیم، ولی کار ما با این کارها درست نمیشود ها!
از علّامۀ طباطبایی پرسیدند چیکار کنیم بالاخره؟ فرمود#توسل توسل توسل؛ بروید درِ خانۀ اهلبیت
من تبریک میگم #ماه_رمضان رو چون سی شب پشت سر هم شما میتوانید بروید
جلسۀ #روضه اباعبداللهالحسین، روضۀ اهلبیت.
یکجوری هم تنظیم بکنید قطع نشود، حالا هرجایی رفتید، ما بچۀ جلسۀ روضه هستیم.
آخرش هم میبینی اصلاً هیچی را پیشش حساب نمیکنند
.
#استاد_پناهیان
.
جملاتی از کتاب مادر
کارهای خانه را که میکرد آرامآرام لبهایش هم تکان میخورد
لحظههای شیرینی داشت با جنینی که همراهش بود.
صدای قرآن خواندن پیامبر (ص) که فضا را متحول میکرد
خدیجه (س) مینشست، چشم میبست، لذت میبرد و زمزمه میکرد.
راز و نیازهای سر سجادهٔ خودش و رسول خدا...
هرجایی که بوی زشتی میداد نبود.
بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۷
#مادر
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا (س)
#بریده_کتاب
در کتاب مادر نوشته نرجس شکوریان فرد، نکتههای نابی درباره فخر دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) و شیوه تربیتی و و زندگی این بانو میخوانید.
شکوریان فرد در این کتاب با روایت کردن داستانهای تربیتی و اخلاقی از زندگی حضرت زهرا سلامالله علیها برداشتهای اجتماعی و اخلاقیاش را برای مخاطب نوشته است. با او لحظاتی را در خانه عزیزترین و والاترین انسان چند ساعتی بنشینید و با دنیا و تفکر و شیوه زندگی او آشنا شوید و میزبان سخنان چون در و گوهرش باشید.
خواندن کتاب مادر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به آشنایی با سبک و سیاق زندگی ناب اسلامی را به خواندن این ااثر دعوت میکنیم.
#مادر
#میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🌷 روح خانه پر می کشد اگر مادر نباشد...
در غم ام ابیها (س) و در این ایام بیشتر قدر مادرانمان را بدانیم ...
#فاطمیه
#مادر
✨ @IslamlifeStyles
°
از شخصيت فاطمه سخن گفتن؛
بسيار دشوار است.
فاطمه، يک زن بود،
آنچنان كه اسلام میخواهد كه زن باشد.
تصوير سيمای او را پيامبر خود رسم كرده بود،
و او را در كورههای سختی و فقر و مبارزه و
آموزشهای عميق و شگفت انسانیِ خويش
پرورده و ناب ساخته بود.
وی در همهی ابعاد گوناگون
زن بودن نمونه شده بود.
مظهر يک #دختر ، در برابر پدرش.
مظهر يک #همسر، در برابر شویاش.
مظهر يک #مادر، در برابر فرزنداناش.
مظهر يک #زنمبارز و مسئول"،
در برابر زماناش و سرنوشت جامعهاش.
وی خود يک #امام است،
يعنی يک نمونهی مثالی،
يک تيپ ايدهآل برای زن،
يک اسوه يک شاهد برای
هر زنی كه میخواهد
شدن خويش را خود انتخاب كند...
#دکترعلیشريعتی؛ 📕فاطمه،فاطمهاست.
...♡
•
فرموده بود از نشانه های مومن،
محبت ِ کودکان است که هم رقیق القلب اند
و هم بی کبر اند و هم بی کینه؛
اصلا بچه ها همیشه دوست داشتنی اند...
دختر بچه ها اما؛
دوست داشتنی تر اند!
سه ساله هم که باشند و تازه زبان باز کنند؛
مدام توی این #خیمه و آن خیمه گشت می زنند
و زبان می ریزند و #دل می برند و یک بغل
وان یکاد ِ #عاشقانه جمع می کنند!
خلاصه کلّی هاشمی ِ غیرت اللّهی باید ساعت ها
توی صف ِ انتظار بایستاند تا شاید چند لحظه ای
هم که شده، توفیق ِ به آغوش کشیدن ِ دردانه ی
#ارباب و نوازش آبشار ِ گیسوان ِ حضرتش، رزق
من حیث لایحتسبشان شود!
این وسط اما سهمیه ی آغوش ِ بعضی ها محفوظ
است تا خارج از نوبت های طولانی، خریدار ِ
نازهای حضرت ِ #بانو شوند!
برادرهای بزرگ خصوصا برادرهایی
از جنس ِ #علی، مشتری همیشگی زبان ریختن
های بانوی سه ساله اند و دلشان با هر داداش
علی گفتن ِ حضرت ِ بانو قنچ می رود و مست ِ
تماشای سیمای #فاطمی اش می شوند...
جناب ِ عمو هم که تا بوده جذاب ترین و مردترین
و عبّاس ترین ِ همبازی های #رقیه بوده که هیبت
ِ مردانه اش را هیچ چیز به اندازه ی در آغوش
گرفتن ِ حضرت سه ساله تلطیف نمی کند و با هر
#عمو گفتن ِ حضرت رقیه در حضور جناب ِ امام
و حضرت ِ خواهر؛
سیمای #حیدری اش گل می اندازد و سر ِ ادب ِ
ابالفضلی اش را تا تماشای ارض ِ کربلا نزول
اجلال می دهد...
این وسط اما #رقیه خوب فهمیده
از وقتی به کربلا رسیده اند؛
جنس ِ بغل کردن های #بابا حسابی
فرق کرده است...
این روزها حضرت ِ سه ساله باران ِ چشم های بابا
را زیاد می بیند و هر چقدر هم که زبان می ریزد
برای خنداندن ِ بابا؛
امام بیش تر می بارد...
رقیه اما شکایت ِ #اشک های بابا را فقط به علی
می گوید و علی هم فقط گوش می کند و گاه
گاهی لبخندی تحویل حضرت ِ سه ساله ای
می دهد که خیلی دوست دارد نقش ِ #مادر ِ
شش ماههها را بازی کند...
خلاصه سه ساله، سه ســــــــــــال است از گل
کمتر نشنیده و اگرچه شب های #کربلا زیادی
شب اند و تاریک؛
اما رقیه دلش مثل ِ همیشه روشن است...
آخر اینجا پاسبان ِ خیام #عباس است و #عمو
هست و #امن هست و #بابا هست و #داداش
علی هست و #آب هست و عـ طـ شـ نیست...
تا فردا اما؛
خدا بزرگ است...
#شهدایگمنام🥀'
➣
📜 #یڪـــآیــهقـــــرآن۲۹
قــدر آئیــــنه را بدانید چــو هست
نه در آنوقت ڪه افتاد و شڪست
🔺هرگــز #دو نفـر رو ↶↶
در زندگــیت فـــرامـــوش نڪن!!
ڪسی ڪه همه چیزشو میبازه ڪه
تو برنده باشی #پــدر... ڪسی ڪه
همیشه تو همه دردات باتو شریڪــ
بوده #مـــــادر...
📒 ســوره اســــــراء آیــه ۲۳
👌 #قـــــدر_بدانـــــیم
🍃🍃⚡️⚡️⚡️🍃
#نجوای_جمعه
✍سلام بر مهدی ع. مهدی جان دهه #بصیرت است و دهه ایام الله. از 9 دی گرفته تا 19دی، نهم دی 88 به #لنگرگاه انقلاب هجمه برده شد که به انقلاب #معرفتی_و_بصیرتی منتهی گردید و ضد انقلاب ها را #خانه_نشین کرد چرا که این علی، و امتّش، آن علی ع مظلوم و امت بی بصیر نبوده و نیستند کما اینکه در 19 دی امت تو نائب فقیدت را در قبال #توهین تنها نگذاشتند که ثمره طیبه دفاع از امامشان انقلاب اسلامی شد. چه زیبا #مسلکی است که امت #امامش را نصرت دهد. طوبی لنا و لک المهدی که تو امام ما هستی و ما امت انقلابیت. یابن الزهرا ! چه داغ عظیم و جاودانی است #مادر از دست دادن و چه داغ طویلی است #عمّار عارف و #مجاهد عارف ازدست دادن . مهدی جان پیکرهایشان به رسم امانت و تدیّن به خاک سپرد شد اما #مکتب_و_مسلکشان هرگز، تا غرب آسیا از مرام و منششان سیراب گردد و مهیا ظهور کبری. العجل یا بقیه الله.
•°•°•
رشته مهر دل ما همه در دست شماست
کشور ما به خدا خانه دربست شماست
#مادر🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️عظمت مادری
✍رهبرانقلاباسلامی: روز ولادت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) را روز زن و روز مادر نامگذاری کردهاند؛ میشد گفت روز رهبر یا روز والاترین انسان، اشکالی نداشت؛ امّا امروز نیاز جامعهی ما به این است که بداند مادری یعنی چه؟ زنِ خانه بودن و کدبانو بودن یعنی چه؟ فاطمهی زهرا با آن مقام و عظمت، یک خانم خانهدار است؛ یکی از شئون همین عظمت عبارت است از همسر بودن یا مادر بودن و خانهداری کردن
#مادر
#روز_مادر
#لبیک_یا_خامنه_ای
← تصـویر مـا از فاطمـھ(س)
تعریـف قـرآنۍ اسـت
شـاگـرد درس مڪتبش
قـاسـم سلیمـانۍ اسـت
#روز_مادر #مادر
#میلاد_حضرت_زهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که می روی....😭🖐️
ما حال ملیکا رو نمیفهمیم و نخواهیم فهمید
خدا بهشون صبر بده
#ملیکا #مادر #مادری #مادرم_دوستت_دارم #کرمان #کرمان_تسلیت #دختر #برادر #عشق #محبت
﷽
-------
بانو
مادرشدنتان مبارک! 💗
گمانم از شادی شما
تمام جهان شکفت؛
آن لحظه که برای اولین بار
قنداقه ی حَسَن را به دست گرفتید
و نگاهتان
به چشم های معصوم مولای کریم ما
گره خورد!
اصلاً فکر میکنم #مادری
با تولد نوزاد شما
و جوشش مهر مادرانه شما
متولد شد!...
و نه!
اشتباه میکنم!
مگر نه اینکه از روز الست،
شما مادر ما بوده اید؟...
و حتی مادر پدرتان؟
مادری،
به واسطه وجود شما،
ازلی بوده
و ابدی خواهدبود!
و اصلاً مادریِ شما،
تمام امید ماست
برای آن روز که
«تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ
وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا»!
آن روز ما را
چه پناهی جز
پر چادرتان،
حضرت مادر؟...
🔹🔸🔷🔶🔹🔸🔷🔶🔹🔸
#مادری را
دوست دارم
چرا که
شأنی از شئون شماست!
اصلاً هرچه را که در شماست،
دوست میدارم
حتی شده فقط در دل
با ضعف در عمل...
با تولد هر فرزند،
هربار که مادر میشوم،
حس میکنم مرا
برداشته اند از خاک
تکانده اند
و نشانده اند در طاق افلاک
کنار شما!
یا نه،
حتی شده گوشه ای، کُنجی از آن
سَرسَرای باشکوه مادری!
هر بار که
#مادر میشوم
حس میکنم به دیدنم می آیید
و با لبخندی لطیف
-که امتدادش میرسد به بهشت-
دست بر سرم میکشید؛
چونان که رسم است مادران، به دیدن دخترهای تازه زایمان کرده شان میروند
و عرق از جبینشان میگیرند...
.
.
#مادری را دوست دارم
چرا که اگر #رشد نبود
خداوند آن را
در مسیر زندگی شما قرار نمیداد!
مادری را دوست دارم
چرا که اگر به #بهشت و #رضوان نمیرسید،
بهار عمر کوتاه شما برایش صرف نمیشد!
مادری را دوست دارم
چرا که
اگر از بهترین و والاترین مقام ها نبود
خداوند آن را برای شما
مقدر نمیکرد!
مادری را دوست دارم
چون شأنی از شئون شما
و وجهی از وجوه شماست.
#مادری
مرا
به شما
نزدیک میکند
و این است که با عشق و بی منت،
از جسم و روح و توان و زمان و آبروی خودم
برایش مایه میگذارم🦋
🖋هـجرتــــ
بله و ایتا @hejrat_kon
اینستاگرام @dr.mother8
#نشربامنبع
#مادرم_باافتخار
#مادری_نیمی_از_عرفان_است
#مادری_رشد_است
#مادری_بخشی_از_جهاد_من_است
#مادری #مادر #مادرانه #مادران #زن #کمال #فمنیسم
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#امام_حسن علیه السلام 💚
پینوشت:
- مامان اولی ها، حس اشتراکتون با حضرت مادر رو خریدارم 😍 انشاءالله همگی چهار و پنج فرزندی بشید
و با پرورش اولاد صالح، مایه شادی دل بانو 😊🥺😍
- خدایا، اونایی که فرزند میخوان اما ...
پروردگارا از فضل خودت به حق مولود کریم ماه رمضان الکریم اولاد صالح و سالم و کثیر و کوثر به همه عطا کن...
صالحین تنها مسیر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت صدوبیستم گیج شده بود. شاید هم بخاطر حفظ آرامش علی نباید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان جذاب و آموزنده ســـرباز
قسمت صدوبیست_ویکم
ولی با این حال همه میدونستن به وقتش فاطمه کوتاه بیا نیست.بخاطر همین دقت شون بیشتر شد.
یک سال گذشت.
دختر علی و فاطمه به دنیا اومد.
اسمشو {زینب} گذاشتن.چهره ش شبیه علی بود.حاج محمود به مناسبت تولد زینب،یه آپارتمان بهشون هدیه داد.سه دانگش به نام افشین مشرقی و سه دانگش به نام فاطمه نادری.
حاج محمود میتونست حتی قبل ازدواج شون این هدیه رو بهشون بده ولی میخواست بچه هاش راحت طلب نباشن. به امیررضا و محدثه هم بعد تولد اولین بچه شون یه آپارتمان هدیه داد.
اون روزها بهترین روزهای زندگی علی بود.زندگی علی با فاطمه هرروز شیرین تر از روز قبل بود.فاطمه از وقتی #مادر شده بود،عاشق تر و عاقل تر شده بود. رابطه ش با خدا عمیق تر و عاشقانه تر شده بود.
دخترشون سینه خیز میرفت،
علی و فاطمه با ذوق تشویقش میکردن. زینب غذا میخورد،دوتایی ذوق میکردن. چهار دست و پا میرفت،دوتایی قربان صدقه ش میرفتن.
زینب وسط هال نشسته بود،
و با اسباب بازی هاش بازی میکرد.علی روی مبل نشسته بود و نگاهش میکرد. فاطمه با سینی چایی،کنارش نشست و به علی خیره شد.علی با لبخند نگاهش کرد و گفت:
_دخترتو ببین چکار میکنه.
ولی فاطمه به علی نگاه میکرد.
-علی،ازت ممنونم،بخاطر زندگی خوبی که برام ساختی.کنار تو زندگی خیلی خوبی دارم.تو همون همسری هستی که همیشه از خدا میخواستم.یه مرد واقعی..تو هم همسر خیلی خوبی هستی،هم پدر خیلی خوبی هستی.
شب شهادت امام محمد باقر(ع) بود.
طبق معمول علی و فاطمه و زینب با هم به هیئت رفته بودن.برای کمک تا آخرشب مونده بودن.
تو مسیر برگشت زینب آب خواست.
علی کنار خیابان توقف کرد.از ماشین پیاده شد و به سوپر رفت.
تازه وارد مغازه شده بود که ماشینی چند متر جلوتر،رو به روی بنر بزرگی که به مناسبت شهادت زده بودن،ایستاد.شیشه های ماشین پایین رفت و صدای بلند موسیقی تندی تو فضا پیچید.دو پسر و یه دختر پیاده شدن و شروع به #هتاکی کردن.
فاطمه سریع پیاده شد،
و سمت دختر رفت.صحبت میکرد که یکی از پسرها از پشت فاطمه رو هل داد. فاطمه که انتظارشو نداشت نتونست تعادل شو حفظ کنه و با سر محکم زمین خورد.زیر سرش پر خون شد.
علی از مغازه بیرون اومد.
خانمی رو دید که زمین خورده و دو پسر بالا سرش ایستادن. به سرعت سمت شون رفت.
دختر و پسرها فرار کردن.
وقتی متوجه حال خانم شد،خواست فاطمه رو برای کمک صدا کنه ولی جای خالی فاطمه رو دید...از فکر اینکه اون خانم،فاطمه باشه،لحظه ای قلبش ایستاد...با قدم های لرزان نزدیک رفت. وقتی صورت فاطمه رو دید نفسش حبس شد..با زانو کنارش افتاد...صدای گریه زینب از ماشین شنیده میشد.
چند نفری جمع شدن.
یکی با آمبولانس تماس گرفت.خانمی زینب رو بغل کرد و سعی میکرد آرومش کنه.
روی صندلی بیمارستان نشسته بود.مات و مبهوت...پرستاری نزدیک شد.
-آقا ... آقا!!
علی سرشو بلند کرد.پرستار گفت:
_کسی هست که بیاد دخترتون رو ببره.همش گریه میکنه.بچه گناه داره.
تازه یاد زینب افتاد....
بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
🌸🌸🌸🌸🌸