eitaa logo
مؤسسه فرهنگی، هنری «سَعا»
30 دنبال‌کننده
578 عکس
223 ویدیو
17 فایل
هوالجمیل،کانال مؤسسه فرهنگی،هنری(سرشت عشق ابد)"سَعا"،فعالیت درزمینه تالیف و تدوین پژوهش های ادبی،هنری،رسانه ای واجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
انواع (ی) در زبان فارسی: در دستور زبان فارسی حرف (ی) انواع مختلفی دارد که به برخی از پرکاربردترین آنها اشاره می‌شود. 1- ی مانند: کتابی (یک کتاب) ، کودکی (یک کودک) ناشناس  2- ی (علامت یکی بودن، که بر یک نفر یا یک چیز یا مقدار دلالت دارد) مانند: نصیحتی کنمت. یعنی یک نصیحت یا مثلا پسته کیلویی(؟!) یعنی هر یک کیلو...  3- ی مانند: خستگی، زیبایی، مردی (مردانگی) نبوَد فتاده را پای زدن گر دست فتاده‌ای بگیری مردی  4- ی ، به آخر مصدر افزوده شده و صفت لیاقت می‌سازد. مانند: رفتنی، خوردنی، دیدنی 5- ی مانند: تهرانی، مشهدی (ی نسبت گاهی مفهوم فاعلی دارد مرد جنگی، گاهی معنی مفعولی دارد، تیرِ پرتابی، ارسالی، رازِ نهانی)  6- ی یا جانشین فعل (هستی) مانند: حاضری، خوبی، مردی مردی نبوَد فتاده را پای زدن گر دست فتاده‌ای بگیری 7- ی مانند: چه برف شدیدی!           8- ی مانند: مقام رهبری، نورچشمی، حضرت استادی         9- ی فعل دوم شخص مفرد ماضی و مضارع مانند: دیدی، خواندی، می‌نویسی و... ✅ توجه داشته باشید واژگانی که می‌شوند اگر در اولین قافیه از یای و یا استفاده شود انواع (ی) می‌تواند در قافیه‌ها استفاده شود اما عکس آن خیر. مانند: یاری، خاری، ماری، بهاری، چناری و ... که همه یای نکره هستند. اما در قافیه‌های مانند: قناری، زاری، جاری، خماری، بردباری، اختیاری، و... نباید از و استفاده شود چون الحاقی هستند. آموزش عروض و قافیه و... سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie
🌹🌻صبحی شگرف بس بلند آورده شعر صبح را نامی شگرف می دمد این بار از آیینه ایهامی شگرف جلوه زار کهکشان را، آفتابی می دمد تا زند پیوند شب ها را به ایامی شگرف آمده با کاروان صبحدم، خورشیدوار راه ها را طی کند تا باز، با گامی شگرف پیک واری را نخفته، تا دمد صبحی سِتُرگ لحظه واری سر نبرده، جز به الهامی شگرف آمده تا در غریو حق ستایان، بشکفد روح صفین و جمل، فریاد صمصامی شگرف در شهود لحظه ها انگار می کارد یقین تا بگیرد کربلا مصداق پیغامی شگرف آسمان را می کند تعبیر با گل زخم هاش در شفق زاری که خورشید است و ابهامی شگرف دیدنی تر از شهادت، می سراید عشق را تا بیابد زندگی این بار فرجامی شگرف بعد از این روح سپیده، باز جاری می شود در حریم انتظار قامتِ نامی شگرف💐🕋📚 مکتب شعرامامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی قم - 1380 # *📝 غزل تخصصی درقالب مفهوم شناسی مکتب شعر دینی درایران 📚 🖋️✅ https://telegram.me/saapoem
🌹🌻صبحی شگرف بس بلند آورده شعر صبح را نامی شگرف می دمد این بار از آیینه ایهامی شگرف جلوه زار کهکشان را، آفتابی می دمد تا زند پیوند شب ها را به ایامی شگرف آمده با کاروان صبحدم، خورشیدوار راه ها را طی کند تا باز، با گامی شگرف پیک واری را نخفته، تا دمد صبحی سِتُرگ لحظه واری سر نبرده، جز به الهامی شگرف آمده تا در غریو حق ستایان، بشکفد روح صفین و جمل، فریاد صمصامی شگرف در شهود لحظه ها انگار می کارد یقین تا بگیرد کربلا مصداق پیغامی شگرف آسمان را می کند تعبیر با گل زخم هاش در شفق زاری که خورشید است و ابهامی شگرف دیدنی تر از شهادت، می سراید عشق را تا بیابد زندگی این بار فرجامی شگرف ... بعد از این روح سپیده، باز جاری می شود در حریم انتظار قامتِ نامی شگرف💐🕋📚 مکتب شعرامامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی قم - 1380 # *📝 غزل تخصصی درقالب مفهوم شناسی مکتب شعر دینی درایران 📚 🖋️✅ https://telegram.me/saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🖋️✅📚💐
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۶۹ سلام ألف— إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ ٱلْکِتابَ ب— إِنّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ ٱلْکِتابَ بله! سؤال این مقال معلوم شد. امّا آیه ها را بطور کامل بخوانیم تا سیاق کلام به تفاوت مفهومی دو عبارت فوق الذّکر دلالت کند. ألف— إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ ٱلْکِتابَ بِٱلْحَقِّ فَٱعْبُدِ ٱللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ ٱلدّینَ أَلا لِلّٰهِ ٱلدّینُ ٱلْخالِصُ ( زُمَر ۲ و ۳ ) بدرستیکه ما قرآن مجید را به تو نازل کردیم پس خدا را عبادت کن در حالیکه دین را برای او خالص می‌دانی. آگاه باش که دین خالص فقط برای خداوند متعال است. دین مبین اسلام خالص است و حضرت مولانا جناب خاتم الانبیاء ( عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ ٱلصَّلوٰةُ وَ ٱلسَّلامُ ) مُخْلِص است. ب— إِنّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ ٱلْکِتابَ لِلنّاسِ بِٱلْحَقِّ فَمَنِ ٱهْتَدیٰ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکیلٍ ( زُمَر ۴۱ ) بدرستیکه ما قرآن مجید را به حقّ بر تو برای مردم نازل کردیم پس هرکس هدایت شود به نفع خودش و هرکس گمراه شود جز این نیست که به ضرر خودش گمراه می‌شود و تو بر آنها وکیل نیستی. قبل از بیان تفاوت مفهومی دو آیهٔ فوق همین عبارت آخر را توجّه کنیم. حتّی پیامبر عظیم ٱلشَّأْن اسلام هم ( صَلَواتُ ٱللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ ) وکیل مردم نیست ( أنعام ۶۶ ) و حفیظ مردم نیست ( أنعام ۱۰۴ و هود ۸۶ ) و بر مردم مُصَیطِر نیست ( غاشیه ۲۲ ) فقط وظیفهٔ إِبلاغ دارد و بس. وَ ما عَلَی ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلْبَلاغُ ٱلْمُبینُ ( نور ۵۴ ) در بند آن نباش که نشنید یا شنید. امّا بیان تفاوت آیَتَیْن مَذْکورَتَیْن. آیهٔ أَلف: ( إِلیٰ ) را در إصطلاح حرف إنتهاء غایت گویند یعنی نزول کلام وحي از جانب حضرت ذُو الجَلال ( تَبارَکَ ٱسْمُهُ وَ عَظُمَ شَأْنُهُ ) شروع شده و به وجود محترم حضرت مولانا جناب خاتم الانبیاء ( صَلواتُ ٱللّٰهِ عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ ) منتهي شده. یعنی این آیهٔ شریفه، تکلیف را برای آن حضرت معلوم فرموده و آن بزرگوار مأمور به پرستش و خالص کردن دین برای خداوند متعال است. کلمهٔ ( فَٱعْبُدْ ) مفرد است. نگفته ( فَٱعْبُدُوا ). کلمهٔ ( مُخْلِصاً ) مفرد است. نگفته ( مُخْلِصینَ ). أصلاً در این آیهٔ شریفه صحبتی از ( ناس = مردم ) نیست. آیهٔ ب: ( عَلیٰ ) را در إصطلاح حرف إستِعلاء گویند. یکی از کاربردهای ( عَلیٰ ) در بیان أمور دشوار و همراه با مشقّت است. قتال سختی دارد: کُتِبَ عَلَیْکُمُ ٱلْقِتالُ ( بقره ۲۱۶ ) روزه سختی دارد: کُتِبَ عَلَیْکُمُ ٱلصّیامُ ( بقره ۱۸۳ ) مداومت بر نماز سختی دارد: إِنَّ ٱلصَّلوٰةَ کانَتْ عَلَی ٱلْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً ( نِساء ۱۰۳ ) ولی آنجا که ( کَتَبَ ) بارِ تکلیفی برای مردم ندارد با ( عَلیٰ ) همراه نشده: وَ یا قَوْمِ ٱدْخُلُوا ٱلْأَرْضَ ٱلْمُقَدَّسَةَ ٱلَّتي کَتَبَ ٱللّٰهُ لَکُمْ ( مائده ۲۱ ) در آیهٔ ( ب ) سخن از ( ناس = مردم ) است. معلوم است که آیهٔ ( ب ) در مقام ( تبلیغ ) آمده و بدیهی است که با سختی همراه است. خاکستر بر سرِ آن عالیجناب خواهند ریخت. جنگها صورت خواهند داد. جناب حمزهٔ سید ٱلشُّهَداء را شهید خواهند کرد. زخم زبانها خواهند زد. و غیره. کدام دشوارتر است ؟ شخص فقط خودش دینداری کند یا خواسته باشد تبلیغ دین کند؟ مسلّم است که دومی دشوارتر است. شاید بتوان گفت که آیهٔ ( ألف ) گویای نبوّت و آیهٔ ( ب ) گویای رسالت باشد. إلتماس دعاء بیست و نُهم رمضان ٱلمبارک ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۰ سلام غم زده هستیم که شهر ٱلله ٱلأکبَر، عید أولیاء خدا یعنی ماه زیبای رمضان ٱلمبارک به آخر رسید. عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت حلول ماه شوّال ٱلْمُکَرَّم و عید سعید بندگی بر شما سروران گرانقدر مبارک باشد. در مقال شمارهٔ ۱۶۷ توضیح مختصری از یکی از آیات شریفهٔ سورهٔ مبارکهٔ ( أَلرَّحْمٰن ) عرض کردم و در این مقال یک نکتهٔ مُجمل دیگر عرضه می‌دارم. بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ أَلرَّحْمٰنُ عَلَّمَ ٱلْقُرْآنَ خَلَقَ ٱلْإِنْسانَ با اینکه اینگونه تصور می‌شود که باید ابتداء آدمی آفریده شود تا تعلیم کتاب إلهي معنا پیدا کند. به عبارت دیگر اینگونه به ذهن می‌رسد که ابتداء باید ( خَلَقَ ٱلْإِنْسانَ ) محقّق شود تا ( عَلَّمَ ٱلْقُرْآنَ ) برقرار شود. حال آنکه در آیات فوق ٱلذّکر إبتداء سخن از ( عَلَّمَ ٱلْقُرْآنَ ) آمده و بعد فرموده است ( خَلَقَ ٱلْإِنْسانَ ) چرا؟ مفسّرین محترمین را در خصوص این موضوع إختلاف نظر است که به یک نظریه إکتفاء می‌کنم. یک نجار برای تولید یک عدد میز ناهارخوری به چهار علّت نیاز دارد. علّت فاعلي که کنندهٔ کار است علّت صوري که صورت و نقشه و سایز باشد علّت مادّي که خامات و موادّ أولیه باشد علّت غائي که هدف را مشخص می‌کند. برای ساختن یک ساختمان به طرح و نقشه نیاز است. برای بافت یک تخته فرش به نقشه نیاز است. هدف از آفرینش انسان چیست؟ عبادت به این دلیل: وَ ما خَلَقْتُ ٱلْجِنَّ وَ ٱلْإِنْسَ إِلّا لِیَعْبُدُونِ جنّي ها و إنسانها فقط به هدف عبادت آفریده شده اند. وجود محترم رئیس مکتب جعفری ( عَلَیْهِ أَفْضَلُ ٱلصَّلوٰةِ وَ ٱلسَّلامِ ) در ذیل این آیهٔ شریفه می‌فرمایند مراد از ( لِیَعْبُدُونِ ) همان ( لِیَعْرِفُونِ ) است چون عیادت بدون معرفت ارزش ندارد: أَلْمُتَعَبِّدُ عَلیٰ غَیْرِ ٱلْبَصیرَةِ کَٱلسّائِرِ عَلیٰ غَیْرِ ٱلطَّریقِ لا یَزیدُهُ سُرْعَةُ ٱلسَّیْرِ إِلّا بُعْداً حال آن کسی که بدون بصیرت عبادت می‌کند به حال آن کسی می‌مانَد که راه می‌پیماید ولی نه در مسیر درست. هرچه تُندتر برود بیشتر دور می‌شود. از تهران به قصد مشهد حرکت کنیم ولی جادّهٔ بندر عباس را بپیماییم. معلوم است که سرعتِ حرکت بیشتر ما را از هدف دور می‌کند. وقتی هدف عبادت است قبل از هر چیز به نقشهٔ راه نیاز داریم و قرآن مجید نقشهٔ راه ما است. در نتیجه همانطور که قبل از ساختن میز ناهارخوری و ساختن ساختمان و بافتن فرش به نقشه نیاز است، باید قبل از خلقتِ جِنّ و إِنْس، هدف مشخص باشد و نقشهٔ راه ( کلام وحي ) برای رسیدن به هدف مهیّا باشد. امّا یک موضوع کلامی هم عرض کنم. بحث حُدُوث و قِدَم از مسائل بسیار حسّاس بین متکلّمین است که صاحبنظران علم کلام را إختلاف نظرها فراوان است. عدّهٔ کثیری از علماء محترمین بر این عقیده اند: أَلْقُرْآنُ کَلامُ ٱللّٰهِ = قرآن مجید کلام خداوند متعال است. کَلامُ ٱللّٰهِ مِنْ حَیْثُ ٱلْوُجُودِ أَقْدَمُ مِنَ ٱلْخَلْقِ = کلام خداوند متعال از نظر وجودي أقدم و پیش تر از خلقت انسان و جنّیان و همهٔ کائنات می‌باشد. وَ لِذٰلِکَ ذَکَرَ ٱلْعِلَّةَ أَوَّلاً = و به همین جهت است که اوّل علّت را یعنی تعلیم قرآن کریم را ذکر کرده. ثُمَّ ذَکَرَ ٱلْمَعْلُولَ ثانیاً = سپس معلول را یعنی خلقت انسان را بیان فرموده. ( آدرس: کتاب باب حادي عشر، مرحوم جمال ٱلدّین حسن بن یوسف بن مطهّر، این شخصیت بزرگوار مشهور است به مرحوم علامه حلّي، صفحهٔ ۱۱۲، چاپ انتشارات نوید إسلام ) اولاً تمامی آنچه که برای بقاء مورد نیاز آدمی آدمی است، مرحمت فرموده ولی از بین این‌همه نعمت بی‌شمار، فقط به قدرت ( بیان ) إشاره فرموده ( عَلَّمَهُ ٱلْبَیانَ ) دلائل متعدّده دارد، یکی اینکه تنها وجه إمتیاز إنسان از دیگر مخلوقات، قدرت تعقّل و تفکّر و گفتار و بیان است. ( این مبحث ناتمام ماند. ) إلتماس دعاء أول شوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۱ سلام ألف— إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( یُوسُف ۲ ) ب— إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( زُخْرُف ۳ ) با قراءت این دو آیهٔ شریفه سؤال این مقال معلوم می‌شود. در آیهٔ ( ألف ) آمده: أَنْزَلْناهُ در آیهٔ ( ب ) آمده: جَعَلْناهُ چه تفاوت است بین این دو آیهٔ شریفَتَیْن؟ ألف— آیهٔ ۲ از یُوسُف: وقتی به سیاق آیات توجه کنیم معلوم می‌شود که سخن در بارهٔ ( إِنْزال ) است. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ ٱلْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هٰذَا ٱلْقُرْآنَ ( یوسف ۳ ) ما بر تو بهترین حکایات را بموجب آنچه که این قرآن را به تو وحي کردیم، حکایت می‌کنیم... آیا در این آیهٔ شریفه إیحاء یعنی وحي کردن چیزی جز إنزال است؟ مسلّماً جواب منفي است. أصلاً حکایت جناب یوسف ( سَلامُ ٱللهِ عَلَیْهِ وَ عَلیٰ نَبِیِّنا وَ آلِهِ ) تا زمان نزول این سوره، مجهول بوده: وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ ٱلْغافِلینَ ( یُوسُف ۳ ) سؤال کنندگان می‌پرسیدند: چه چیزی باعث شد که بني إسرائیل در مصر مستقرّ شوند؟ لَقَدْ کانَ في یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسّائِلینَ ( یُوسُف ۷ ) در حکایت جناب یوسف و برادرانش برای سؤال کنندگان نشانه‌ها است. حضرت مولانا جناب خاتم الانبیاء ( عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ ٱلصَّلوٰةُ وَ ٱلسَّلامُ ) به شهادت قرآن مجید، ( أُمّيّ ) است و از این ماجرا أصلاً خبر ندارد: وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ یَمْکُرُونَ ( یُوسُف ۱۰۲ ) قرآن کریم به تفصیل این ماجرا را کامل تر از آنچه در تورات آمده است بیان فرموده. به دو نمونه اکتفاء کنم: تورات گفته ( رَئیسُ ٱلشُّرَطِ = رئیس شُرطي ها = رئیس پلیس ها ) ولی قرآن کریم فرموده ( ٱلْعَزیز ): وَ قالَتِ ٱمْرَأَتُ ٱلْعَزیزِ ( یُوسُف ۵۱ ) که ما فقط می‌توانیم شرح دقیق و ترجمان و تفصیلِ آنچه که صورت گرفته را از طریق قرآن کریم پی ببریم. تورات إسم صاحب آن منصَب را ( إِلٰه ٱلشَّمْس ) گفته که با عقیدهٔ توحیدي تناسب ندارد. تورات گفته ( فرعَون ) در حالیکه در سورهٔ مبارکهٔ یُوسُف أصلاً سخنی از ( فرعَون ) نیست بلکه فرموده: ( مَلِک ) وَ قالَ ٱلْمَلِکُ ٱئْتُوني بِهِ ( یُوسُف ۵۰ ) اینجاست که معلوم می‌شود پادشاهان مصر دو گروه هستند: یکی آنها که مصريّ ٱلأصل هستند که قرآن مجید آنها را به ( فرعَون ) تعبیر فرموده مثل ( خِئُوپْس ) و دیگری آنها که در أصل أَقْباط ( قِبْط = Egypt ) هستند که قرآن کریم آنها را به ( مَلِک ) معرفی فرموده. کلمهٔ ( سَیِّد ) در کلام وحي آمده: وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبیّاً مِنَ ٱلصَّالِحینَ ( آل عمران ۳۹ ) ولی در سورهٔ مبارکهٔ یُوسُف کلمهٔ ( سَیِّد ) در معنای ( شوهر ) آمده: وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَی ٱلْبابِ ( یُوسُف ۲۵ ) که از زبان قِبطي باشد. در کلام عرب هرگز کلمهٔ ( سَیِّد ) در معنای ( شوهر ) شناخته شده نیست. به همین جهت است که در پایان حکایت جناب یُوسُف می‌فرماید: ذٰلِکَ مِنْ أَنْباءِ ٱلْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْکَ ( یُوسُف ۱۰۲ ) این از جمله خبرهای غیب است که ما به تو وحي می‌کنیم. ب— آیهٔ ۳ از سورهٔ مبارکهٔ زُخْرُف: إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ في أُمِّ ٱلْکِتابِ لَدَیْنا لَعَليٌّ حَکیمٌ ( زُخْرُف ۴ ) اصلاً سخن از ( إنزال ) نیست. جَعَلْناهُ = قرآن مجید را قرار دادیم. کجا قرار دادیم؟ في أُمِّ ٱلْکِتابِ أُمِّ ٱلْکِتابِ کجاست ؟ می‌فرماید: نزد خودمان لَدَیْنا أُمّ ٱلْکِتابِ چیست؟ بنا به تفسیر مشهور همان لوح محفوظ است. لوح محفوظ کجاست؟ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ في لَوْحٍ مَحْفُوظٍ ( بُرُوج ۲۱ و ۲۲ ) عَليٌّ حَکیمٌ یعنی چه ؟ شک نیست که این دو لفظ، از أسماء ٱلْحُسْنیٰ باشد و إختصاص به حضرت ذُو الجَلال دارد ( عَظُمَ شَأْنُهُ وَ جَلَّ جَلالُهُ ) و اینکه به کلام وحي إطلاق شده است چون او است که مرتفع است و کلام او نیز مرتفع است و او است که حکیم است و کلام او نیز بر أساس حکمت آمده است. إلتماس دعاء دوم شوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم ربنا انزل علينا رحمة من عندك تكن لنا عيدا وكل عام وانتم بخير 💐
هوالعلیم سلام علیکم و رحمة اللّه جمیعا 🖋️✅نکته: بر حسب دریافت های علمی و تجربی، باید عرض کنم یک شعر بخصوص غزل، برای حرفه ای شدن علاوه بر: ⬅️وزن ⬅️قافیه (موسیقی بیرونی، درونی) ⬅️نظم ⬅️تناسب ⬅️رعایت صناعات ادبی(لفظی، معنوی)،مراعات نظیر،ترکیب،تشبیه،استعاره،کنایه،تمثیل،حس آمیزی، ⬅️محتوا ⬅️نوآوری ⬅️پیام(مخاطب شناسی) ⬅️اصالت (زبانی و بیانی، تناسب زمانی) ⬅️مفهوم شناسی (لغت، بلاغت، تشخص) ⬅️اصالت اعتقادی (باور دینی، فرهنگ ملی) ⬅️رعایت "شأن ممدوح" ⬅️رعایت عدم تخریب،تحریف، تصرف موضوعی ⬅️ویراست درست واژگان باید دارای بهترین ویژگی در انتخاب موضوع و مدیریت ارکان گفته شده باشد و گرنه به موفقیت طولانی و قابل قبول، دست نخواهد یافت! پس دوستان مدعی "" و شاعری بخصوص جوانان به دقت نکات فوق را مد نظر داشته باشند! با چند بیت به ظاهر موزون (انقلابی و مداحی و رومانتیک عاشقانه و عارفانه) و دارای بازی های زبانی، کسی" " نمی شود!!! 🖋️✅چهل سال آزمودیم و دیدیم که نه تنها شاعر نشدیم! در شعر سازی هم، ماهر نشدیم!!! 📚 برقرار باشید ان شاء اللّه قم.سیدعلی اصغرموسوی https://eitaa.com/saa_institute 💐🖋️📚✅
سیدعلی اصغرموسوی : SaaPoem: صنایع ادبی بديع: آنچه كلام معمولى را به كلام ادبى تبديل مى كند بديع نامند و شامل سه فن به اسامى معانى، بيان و بديع است كه بر جمله آنها علم بديع گويند. انواع بديع: بديع يا لفظى است يا معنوى. صنايع لفظيه در بديع آن است كه صورت لفظى كلام را زيبا كند و صنايع معنوى در بديع آن است كه كلام را در معنا زيبايى بخشد. انواع صنايع لفظيه: 1- ابداع 2- اعنات 3- براعت استهلال 4- تجزيه 5-تجنيس 6-ترتيب 7- ترجيع 8- تركيب بند 9- ترجيع بند 10- تشريع و غيره. انواع صنايع معنويه: 1- ابهام 2- ارصاد 3- استعاره 4- اغراق 5- ايهام 6-تجاهل العارف 7- تشبيب 8- تعريض 9- تمثيل 10- حسن مطلع و غيره. ابداع: ابداع در لغت به معناى طرز نو بنانهادن و در اصطلاح ادبى شامل صنايع لفظى و صنايع معنوى هر دو مى گردد. صفت ابداع آن است كه شاعر درشعر خود از چند صفت مختلف استفاده كرده باشد. اعنات: صنعتى است كه در آن چيزى تكلف شود كه وجودش لازم نباشد وبى وجود آن نيز سخن تمام شده تلقى گردد. اعنات بيشتر جهت آرايش كلام مى آيد. براعت استهلال: در اين صنعت شاعر پيش از بيان مطلب اصلى خويش مطلبى مى گويد كه با سخن بعدى او تناسب دارد. خواننده با خواندن مطالب اوليه پى به مقصود اصلى شاعر نيز خواهد برد. تجزيه: آن است كه ابيات شعرى را جزءجزء نمايند و به تعبيرى هر بيت به اجزايى تقسيم شود كه هر جزء با جزء ديگر هم قافيه و جزء آخر با ابيات ديگر غزليا قصيده هم قافيه باشد. مثل: قصيده امير معزى كه در متن آمده است و مطلع آن چنين است: اى ساربان منزل مكن جز در ديار يار من تا يك زمان زارى كنم بر ربع و اطلال و دمن تجنيس: تجنيس انواع مختلف دارد چون: تجنيس تام، تجنيس خط، تجنيس زايد، تجنيس لفظ و غيره و آن عبارتست از آنكه دو كلمه در نوشتن و خواندن شبيه هم باشند اما در معنا متفاوت باشد. مثل اينكه در شعرى «گليم» را به دو معناى فرش و از گِل و خاكيم به كار برند. يا كلمه آهو را به دو معناى حيوان و نيز به معناى عيب به كار برند. ترتيب: صفتى كه در آن اوصافى براى موصوفى به ترتيب آورده شود راترتيب گويند چون اين بيت ناصرخسرو قباديانى: ساقىِ روز ازل ته جرعه بر خاك ريخت تاك شد انگور شد مى شد نصيب يار شد ترصيع: ترصيع در لغت به معناى جواهر نشانيدن است اما در اصطلاح ادبى صفتى را گويند كه در آن قرينه هاى شعرى ممتاز گردد چنانكه در وزن و حروف روى با هم برابرى كنند و در اصل چونان جواهرى به قرينه لازم در شعر بنشينند.(7) تركيب بند و ترجيع بند: آن است كه اشعارى در چند بند آورده شود چنانكه وزن هر بند يكسان ولى قافيه آن متفاوت باشد. حال اگر بين بندها يك بيت مكررتكرار شود ترجيع بند گويند و اگر به وزن يكسان و در قافيه متفاوت باشد آن مجموعه را تركيب بند نامند. چونان ترجيع بند هاتف و تركيب بند محتشم كه درمتن آمده است. تشريع: آن است كه شعرى در يكى از اوزان شعر پارسى گفته شود چنانكه باحذف جزئى از آن شعرى ديگر بر جاى ماند. حالت ديگر تشريع آن است كه فى المثل جزئى از مصرع دوم حذف شود. آنگاه هرچه از مصرع دوم باقى مانده را به مصرع اول افزون كنند تا مصرع تازه با وزن تازهپديد آيد مثل اين دو بيت كه با حذف اجزايى بيت تازه پديد مى آيد: به خوردن چرا در تلاشى تو اى جان مخور آنقدر پر دريغ است كافتى به لاشى چو حيوان مكن اشكم آخور كه با حذف اجزايى مى شود: بخوردن چرا در تلاشى تو اى جان دريغ است كافتى به لاشى چون حيوان ابهام: صنعتى را گويند كه در آن تميز دادن مدح يا ذم در آن آسان نباشد و اين از شدت ظرافت لفظ در شعر بروز مى كند چون اين بيت كه: ديد چون محراب ابروى بتان عشوه ساز جاى آن دارد كه شيخ شهر بگذارد نماز چنانكه ملاحظه مى شود كلمه بگذارد به دو معنى به كار رفته و يا دو معنى ازآن استفاده مى شود. سعدى نيز فرمايد: ترا در بوستان بايد كه پيش سرو بنشينى وگرنه باغبان گويد كه ديگر سرو ننشانم در اين بيت نيز بنشينى و ننشينى هر دو به يك معنى به كار رفته است كه به نظرمن نوعى ابهام شعرى در آن وجود دارد و آن هم از شدت ظرافت لفظ است. ارصاد: صنعتى است كه چون قسمتى از شعرى خوانده شود براى شنونده سهم ديگر شعر مبرهن مى گردد و از اين رو صنعت ارصاد را تسهيم نيز مى خوانند.مثل: آن يكى شير است كادم مى خورد و آن دگر شير است كادم مى خورد استعاره: استعاره به معناى عاريت گرفتن است و در اصطلاح ادبى عبارتست از آنكه يكى از طرفين تشبيه را بيان كنيم و طرف ديگر را در لفظ نياورده باشيم مثل: با كاروان حله برفتم ز سيستان با حله تنيده ز دل بافته ز جان كه در آن مقصود شاعر، قصيدت شعرى خويش است. اغراق: اغراق و مبالغه در شعر صنعتى را گويند كه در آن به افراط و زياده روى وصف يا ذم شىء يا كسى نمايند چنانكه اعجاب و شگفتى خواننده يا شنونده رابرانگيزد. بديهى اس
ت اگر اغراق از حد متعارف بگذرد چنانكه عقل نيز آن را باورندارد آن را غلو نامند. اما با اينهمه شاعرانى چون فردوسى طوسى چنان غلو واغراق را به وجه نيكو تبيين مى كنند كه نه تنها حمل بر نادرستى و كذب نمى گرددبلكه زيبايى از آن مى بارد: ز سمّ ستوران در اين پهن دشت زمين شد شش و آسمان گشت هشت ايهام: صنعتى را گويند كه شاعر با آوردن لفظ يا كلم هاى دو معنى نزديك و دور را در ذهن متبادر سازد مثل اين بيت حافظ كه مى فرمايد: ز گريه مردم چشمم نشسته در خون است ببين كه در طلبت حال مردمان چون است در اين بيت كلمه «مردم» به دو معنى انسانها و نيز مردمك چشم به كار رفتهاست. يا اين بيت فرخى يزدى كه مى گويد: غرق خون بود و نمى مرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شيرين و به خوابش كردم كه در اين بيت نيز كلمه «شيرين» به دو معناى معشوق فرهاد و نيز صفت شيرين افسانه، استعمال شده است. ايهام تناسب آن است كه الفاظ جمله در آن معنى كه مراد گوينده است بايكديگر متناسب نباشد، اما در معنى ديگر تناسب داشته باشد مثل اين بيت سعدى در بوستان: يكى را حكايت كنند از ملوك كه بيمارى رشته كردش چو دوك «كلمه رشته در اينجا به معنى نوعى از بيمارى است كه آن را عرق بدنى مى گويند و از اين جهت با دوك تناسب ندارد اما رشته در معنى ريسمان و نخ باكلمه دوك متناسب است»(8) تجاهل العارف: تجاهل العارف در لغت به معناى خود را به نادانى زدن است ولى در اصطلاح ادبى صنعتى را گويند كه در آن شاعر مضمونى را چنان بيان كند كه اگر چه اظهار بى اطلاعى از آن مى كند در سخن او دانايى اش مشهود باشد.بنابراين تجاهل عارف آن است كه گوينده با علم، خود را به نادانى زند ولذا چون با ظرايف ادبى همراه شود به حسن كلام شاعر بيفزايد چون اين بيت سعدى: ندانم اين شب قدر است يا ستاره روز تويى برابر من يا خيال در نظرم يا اين بيت كه: آفتابا از در ميخانه مگذر كاين حريفان يا بنوشندت كه جامى يا ببوسندت كه يارى تشبيب: صنعتى است كه در آن با بيان احوال شباب و وصف معشوق نمودنو ديگر ظرايف زمينه لازم جهت بيان مطالب اصلى قصيده فراهم گردد. تشبيب كه آن را تغزل هم مى گويند در شعر قدما معمولاً در مقدمه قصايد آمده است. شاعر با استفاده از صنعت تشبيب خواننده را به خواندن شعرش تحريص مى كند. تعريض: اگرچه تعريض در لغت به معناى در كنايه سخن گفتن است اما دراصطلاح ادبى آن است كه: «دلالت كند بر شىء از طريق مفهوم نه به وضع حقيقى ونه مجازى، مثلاً كسى مى خواهد چيزى طلب كند مى گويد من گرسنه هستم پس اين لفظ تعريض به طلب است نه موضوع براى طلب، مثال: دلدار مرا گفت چرا غمگينى غمگينِ كدام دلبر شيرينى برجستم و آيينه به دستش دادم گفتم كه در آيينه كرا مى بينى(9) تمثيل: صنعتى است كه در آن شعر يا نوشتهاى را به سخن مشهور ديگران بيارايند و چون سخن حكيمانه و اديبانه ديگران كه وجهه مثل عمومى پيدا كردهاست در خواننده و شنونده تأثير مضاعف مى گذارد لذا به كار بردن صنعت تمثيل موجب زيبايى و روانى و جزالت شعر مى گردد. مثال از حافظ: من اگر نيكم اگر بد تو برو خود را باش هر كسى آن درود عاقبت كار كه كشت و يا: از مكافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو حسن مطلع: صنعتى است كه در آن بيت نخستين غزل يا قصيده را كه خميرمايه اصلى كلام است چنان به زيبايى و لطافت و شيوايى بيان كنند كه اشتياق خواندن يا شنيدن تمامى غزل يا قصيده در خواننده يا شنونده حاصل شود. حسن مطلع چنانكه گفتيم خميرمايه شعر است و اگر نيكو نشيند چنان جذبهاى در شاعر و بالتبع در شنونده يا خواننده ايجاد مى كند كه تمامى غزل با آن حال و هواى شورانگيز به پايان مى رسد. حسن طلب نيز قريب آن است، اما به هر تقدير طلب و سؤالى را مطرح مى كندكه چنانچه به وجه نيكو تبيين شود تأثير نيكو مى گذارد. چنانكه در تمثيلى آورده اند سلطان سنجر چون در ميدان چوگان از اسب فرو افتاد و خراشى برصورت او نشست امير معزى به بداهه چنين سرود كه: شاها ادبى كن فلك بدخو را كاسيب رسانيد رخ نيكو را گر گوى خطا كرد به چوگانش زن ور اسب غلط كرد به من بخش او را لف و نشر: لف در لغت به معناى پيچيدن است و نشر پراكندن معنى مى دهداما در بديع آن است كه ابتدا چيزهايى در شعر آورند و سپس صفات يا افعال ديگرآورند كه هر يك به يكى از مضمونهاى نخستين ارتباط يابد. كلمات نخستين را لف و امور نسبت داده شده را نشر گويند. بديهى است لف و نشر مى تواند به صورت مرتب بيان شود و يا مشوش باشد. مثل اين ابيات فردوسى: به روز نبرد آن يل ارجمند به شمشير و خنجر، به گرز و كمند بريد و دريد و شكست و ببست يلان را سر و سينه و پا و دست توارد:
سیدعلی اصغرموسوی : SaaPoem: توارد به معناى رسيدن دو نفر به يك مكان است. )وارد شدن( و دراصطلاح ادبى عبارتست از آنكه دو شخص بدون آگاهى از احوال ديگرى شعرى شبيه يكديگر بگويند. مصداق عينى توارد را در بخش مربوط به شعر طبيب اصفهانى آورده ايم. ردالصدر علىالعجز: صنعتى است كه در آن آخرين كلمه هر بيت را درنخستين كلمه بيت بعد تكرار مى كنند. ردالعجز على الصدر آن است كه كلمه نخستين جمله يا بيت را در آخر جمله يا بيت تكرار كنند چون: بيگانه اگر دوستى كند خويش است و خويش چون دشمنى كند بيگانه. يا: قرار از دل من ربود آن نگار بدان عنبرين طره بىقرار تلميح: تلميح در لغت به معناى به گوشه چشم اشارت كردن است و در بديع آن است كه در بيتى اشاره به حديث يا قصه يا روايتى شود مثل: گرش ببينى و دست از ترنج بشناسى روا بود كه ملامت كنى زليخا را كه اشاره به ملامت كردن زنان مصرى است در عشق ورزى زليخا به يوسف.تلميح در شعر پارسى نقش ريشهاى دارد و كمتر بيتى عارى از تلميح است. حشو: در بديع عبارتست از جمله معترضه اى كه چنانچه حذف گردد به اصل مطلب خدشه اى وارد نمى شود اما آوردن آن موجب زيبايى و حسن كلام مى گردد.مثل: دى پير مى فروش - كه ذكرش به خير باد - گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز ياد كه در آن، عبارتِ «ذكرش به خير باد» صرفاً دعاگونه اى است به منظور حسن كلام. حشو بر سه قسم است: حشو مليح، حشو متوسط و حشو قبيح. مراعات نظير: صنعتى است كه شاعر كلماتى از نوع و جنس يكديگر ومتناسب المعانى را بياورد مثل: خود از براى سر، زره از بهر تن بود. عروض: عروض در لغت طريق صعب را گويند و چون ميزان شعر را بدان عرضه مى دارند و خالى از صعوبتى نيست اين علم را عروض گفته اند. بعضى گويند عروض اسم مكه است چون خليل بن احمد در مكه اين علم را وضع نمود به اسم آنجا خوانده شد. به هر حال عروض، معروضٌ عليه شعر است كه شعر را بر آنعرضه مى دارند تا موزون از ناموزون جدا شود.(10) تقطيع: برابر نمودن اجزاء هر بيت را تقطيع گويند. http://telegram.me/saapoem صنایع ادبی بديع: آنچه كلام معمولى را به كلام ادبى تبديل مى كند بديع نامند و شامل سه فن به اسامى معانى، بيان و بديع است كه بر جمله آنها علم بديع گويند. انواع بديع: بديع يا لفظى است يا معنوى. صنايع لفظيه در بديع آن است كه صورت لفظى كلام را زيبا كند و صنايع معنوى در بديع آن است كه كلام را در معنا زيبايى بخشد. انواع صنايع لفظيه: 1- ابداع 2- اعنات 3- براعت استهلال 4- تجزيه 5-تجنيس 6-ترتيب 7- ترجيع 8- تركيب بند 9- ترجيع بند 10- تشريع و غيره. *انواع صنايع معنويه: 1- ابهام 2- ارصاد 3- استعاره 4- اغراق 5- ايهام 6-تجاهل العارف 7- تشبيب 8- تعريض 9- تمثيل 10- حسن مطلع و غيره. ابداع: ابداع در لغت به معناى طرز نو بنانهادن و در اصطلاح ادبى شامل صنايع لفظى و صنايع معنوى هر دو مى گردد. صفت ابداع آن است كه شاعر درشعر خود از چند صفت مختلف استفاده كرده باشد. ادامه مطلب در لینک زیر:👇👇👇 http://telegram.me/saapoem
سیدعلی اصغرموسوی : SaaPoem: صنایع ادبی بديع: آنچه كلام معمولى را به كلام ادبى تبديل مى كند بديع نامند و شامل سه فن به اسامى معانى، بيان و بديع است كه بر جمله آنها علم بديع گويند. انواع بديع: بديع يا لفظى است يا معنوى. صنايع لفظيه در بديع آن است كه صورت لفظى كلام را زيبا كند و صنايع معنوى در بديع آن است كه كلام را در معنا زيبايى بخشد. انواع صنايع لفظيه: 1- ابداع 2- اعنات 3- براعت استهلال 4- تجزيه 5-تجنيس 6-ترتيب 7- ترجيع 8- تركيب بند 9- ترجيع بند 10- تشريع و غيره. *انواع صنايع معنويه: 1- ابهام 2- ارصاد 3- استعاره 4- اغراق 5- ايهام 6-تجاهل العارف 7- تشبيب 8- تعريض 9- تمثيل 10- حسن مطلع و غيره. ابداع: ابداع در لغت به معناى طرز نو بنانهادن و در اصطلاح ادبى شامل صنايع لفظى و صنايع معنوى هر دو مى گردد. صفت ابداع آن است كه شاعر درشعر خود از چند صفت مختلف استفاده كرده باشد. ادامه مطلب در لینک زیر:👇👇👇 http://telegram.me/saapoem
سیدعلی اصغرموسوی : SaaPoem: 📝تعريض: اگرچه تعريض در لغت به معناى در كنايه سخن گفتن است اما دراصطلاح ادبى آن است كه: «دلالت كند بر شىء از طريق مفهوم نه به وضع حقيقى ونه مجازى، مثلاً كسى مى خواهد چيزى طلب كند مى گويد من گرسنه هستم پس اين لفظ تعريض به طلب است نه موضوع براى طلب، مثال: دلدار مرا گفت چرا غمگينى؟ غمگينِ كدام دلبر شيرينى! برجستم و آيينه به دستش دادم گفتم كه در آيينه ،که را مى بينى؟!🌹 http://telegram.me/saapoem
بسم اللّه الرَّحمنِ الرّحیم ‏اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِي إِلَيْكَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِينِ‏ پروردگارا درود فرست بر حضرت جعفر بن محمد امام صادق كه گنجينه علم تو و خواننده خلق با نور علم و حجت روشن بسوى حق است اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ كَلاَمِكَ وَ وَحْيِكَ وَ خَازِنَ عِلْمِكَ وَ لِسَانَ تَوْحِيدِكَ وَ وَلِيَّ أَمْرِكَ وَ مُسْتَحْفَظَ (مُسْتَحْفِظَ) دِينِكَ‏ پروردگارا چنانكه تو او را معدن اسرار كتاب وحى خود و مخزن علم و زبان گوياى به توحيد و معرفت و ولى امر خود و نگهبان دين خويش قرار دادى فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ پس درود فرست بر او بهترين درودى كه بر احدى از خاصان و حجتهاى خود فرستادى كه البته تو اى خدا در صفات و ذات پسنديده و بزرگوارى.🖋️📚 https://eitaa.com/saa_institute 💐🖋️📚
🌴📚🌴 ✍مکتب قم📚 قالَ باقر(ع)،قالَ صادق(ع)، ریشۀ فقه از کجاست؟ حکمتِ احکام و ایمان، ترجمانِ «إنَما»ست* درس شاگردان این مکتب، تواضع هست و بس! روی منبر یازمین، آیینه گی هرجا رواست! قال باقر(ع) گفتن و ممنون شدن از خود چرا؟ طبع طوطی وار ما، شأن پیامش در حیاست از چه از «انذار» می خوانی حدیث خطبه را؟ مکتب صادق(ع) بشارت‌گوی عفو کبریاست «رحمة للعالمین» را با «نذیر» آورده ای؟ با بَشر «تبشیرِ» می آید که اصل ماجراست! آنچه مردم از شما دارند هرجا انتظار قال باقر(ع)، قال صادق(ع) گفتن از فضل خداست حضرت ایشان بسی فرموده از «انصاف و عدل» هرچه«حق» باشد،فقط «تقدیس» احکامش سزاست شهر «قم» ، شهر تعقّل در وجوه «مکتب» است بر چکاد مکتب اش، هم پرچم «آل عبا» ست شعر «قم» دارد نهنگان در «محیط» عقل و عشق «مجمع البحرين» حکمت پویِ عرفان آشناست شهر قم باید که پالایش دهد، هر نیک و بد! شهر قم، شهر«جمیل المشهد» اُخت الرّضاست(ع) حضرت معصومه (ع) با خود این شکوه آورده است کاروانش تاقیامت در عبور از کوچه هاست! کی شود کهنه علوم «آل موسی» در جهان؟ مکتب ِ حقِ «امامیه»، پر از نشو و نماست! درکنار مهدی موعود (عج) و درس جمکران شهر قم درحال تنظیم دروس اولیاست! می رسد روزی که مهدی (عج) می نهد پا در رکاب چشم کم سوی «سعا» هرجمعه سمت کربلاست💐 📚🌴✍️ مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم- ۲۰خرداد ۱۳۹۹ ✍*إنما: آيهٔ «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» 🌴🌴🌴 @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 💐🖋️📚
📚✍️ مکتب شیعهٔ امامیه🌴 حلقه درحلقه کهکشان هارا،رمزومصداق دانش ودین کرد این به آن در مزید ِ علت ها، آن محرّک به دولت این کرد مکتبی لایه لایه از حکمت، در درون و برون پر از دانش هریکی را محافظ آن یک، مثل گل در حریم پرچین کرد آفرید، از نبود بود آورد، خلق را جمله در سجود آورد ازجلالت حریم حکمت را ، با جمال وکمال آذین کرد ** از هیاهوی خلقت آدم(ع)، تا تکاپوی نهضت خاتم(ص) آنکه حتی میان اهل البيت ،حکمت فقه شیعه تبیین کرد! هست مولا امام خیر الناس، جعفر بن محمّد صادق(ع) ازکلامش جميع جنّ و بشر، هرکه شدرستگار، تمکین کرد «مکتب شیعهٔ امامیه»هست شرح شریعت«اسلام» 📚 حضرت حق«امام صادق»را شارح این مرام،تعیین کرد از«سعا»هرزمان ثنایش باد ، بی نهایت،به قدر آنی که - بازسازی زشرح وبسط وبیان،اصل وفرع وشروط آیین کرد.✍️📚 مکتب شعرامامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی قم - خرداد۱۳۹۹ ۲۵شوال ۱۴۴۱   @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 💐🖋️📚
هوالحکیم عروة الوثقی' هُو به لب وقتی شدی با درس عرفان رو به رو رمز"عشق و عاشق و معشوق"را کن جستجو وحدت وکثرت نماد گیسوان درپرسش است تا بگوید از حقایق در دقایق مو به مو بخشی از هستی شناسی در شهود مطلق است دین: درون دارد شبیه مغز انسان، تو به تو! دین فقط نقل حدیث و شرح حال و قصه نیست! از مناسک تا معارف، با تفاوت در وضو قال باقر، قال صادق، شیعه یعنی :عقل محض کم کن از ابهام و امّا و اگر در گفت و گو! "شیعه" می نامند ما را در حصول اعتقاد شیعه یعنی :جوهر ادراک در تفسیر هو مکتبی داریم منشور حقیقت در حیات حکمت آموز طریقت در شریعت، کو به کو مکتب ناب "امامیّه" : "اُولی الاَمر" یقین در اصالت محور تثبیت و حق را رنگ و بو - مکتب عقل است و علم و عشق وآیین وشهود کی فقط نقل حدیث و شرح فقه و خلق و خو؟! گرچه"هو" ذاتاً نهان شد در وجود عقل و عشق اولیا هستند حق را در تجلّی چون سبو جزمسیر اهل بیت (ع)، از حق نمی بینی نشان! هرچه می خواند تو را، در شش جهت یا چارسو با "سعا" همراه دل شو، در مسیر عقل و عشق شعر حق را در شهود "عروة الوثقی' " بجو! مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم ـ اردیبهشت ١۴٠٣ ٢۵شوال ١۴۴۵ @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🖋️📚✅
هوالحکیم عروة الوثقی' هُو به لب وقتی شدی با درس عرفان رو به رو رمز"عشق و عاشق و معشوق"را کن جستجو وحدت وکثرت نماد گیسوان درپرسش است تا بگوید از حقایق در دقایق مو به مو بخشی از هستی شناسی در شهود مطلق است دین: درون دارد شبیه مغز انسان، تو به تو! دین فقط نقل حدیث و شرح حال و قصه نیست! از مناسک تا معارف، با تفاوت در وضو قال باقر، قال صادق، شیعه یعنی :عقل محض کم کن از ابهام و امّا و اگر در گفت و گو! "شیعه" می نامند ما را در حصول اعتقاد شیعه یعنی :جوهر ادراک در تفسیر هو مکتبی داریم منشور حقیقت در حیات حکمت آموز طریقت در شریعت، کو به کو مکتب ناب "امامیّه" : "اُولی الاَمر" یقین در اصالت محور تثبیت و حق را رنگ و بو - مکتب عقل است و علم و عشق وآیین وشهود کی فقط نقل حدیث و شرح فقه و خلق و خو؟! گرچه"هو" ذاتاً نهان شد در وجود عقل و عشق اولیا هستند حق را در تجلّی چون سبو جزمسیر اهل بیت (ع)، از حق نمی بینی نشان! هرچه می خواند تو را، در شش جهت یا چارسو با "سعا" همراه دل شو، در مسیر عقل و عشق شعر حق را در شهود "عروة الوثقی' " بجو! مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم ـ اردیبهشت ١۴٠٣ ٢۵شوال ١۴۴۵ @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🖋️📚✅
‌صادق آل محمد( ص) گنجینه ی حقایق آل محمد است هر سینه ای که عاشق آل محمد است گنج سعادتی که بشر خواستار اوست خاک در سرادق آل محمد است خورشید علم و معرفت و حکمت و کمال یک پرتو از مشارق آل محمد است سیراب تا ز چشمه ی حکمت شود به دهر دل خواستار صادق آل محمد است در بادهای تند مخالف غمش مباد رهرو اگر موافق آل محمد است باغ بهشت با همه زیبایی و شکوه تصویری از شقایق آل محمد است فرمانروای ملک سخن گشت «خوش عمل» در بندگی چو لایق آل محمد است .💐 استاد دکتر عباس خوش عمل کاشانی 🖋️📚 https://eitaa.com/saa_institute ✅🖋️📚
✍️سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات💐 اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز ندانم از پی چندین جفا که با من کرد- نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟ به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار جواب داد :فلانی ازآن ماست هنوز! چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز! 👈🏻عداوت از طرف آن شکسته پیمانست وگرنه از طرف ما ،همان صفاست هنوز !💐 بتا ،تو روی ز من برمتاب ودستم گیر که در سرم ز تو، آشوب و فتنه‌هاست هنوز 👈🏻کجاست خانهٔ قاضی که در مقالت "عشق" میان "عاشق و معشوق "ماجراست هنوز!🍎 نیازمندی من در قلم نمی‌گنجد قیاس کردم و زاندیشه‌ها وراست هنوز سلام من برسان ای صبا به یار و بگو که سعدی از سر عهد تو برنخاست ،هنوز جناب شیخ اجل سعدی شیرازی💐