eitaa logo
کانال انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران موسسه فرهنگی هنری" سعا"
113 دنبال‌کننده
797 عکس
290 ویدیو
23 فایل
انجمن پژوهشی ادبی-دینی-عرفانی، اجتماعی و متون نثر ادب دینی دبیر انجمن : استاد موسوی #سعا قم : خیابان بعثت - بعثت ١۶ - پلاک ۶۶
مشاهده در ایتا
دانلود
از عاشورا تا أربعين مولا جان! هر گاه عطر نامت بر خیالم می وزد، دل به لحظه های عاشورایی ات می دهم و سرشار از یادت،رو به روی گلدسته های دعا می ایستم و سلام می دهم؛ " السلام علیک یا اباعبدالله (ع) ". سلام بر تو و غریبانه هایت؛ سلام بر تو و زخم هایت؛ سلام بر تو و گل های گلستانت که حتی بین تمام لاله ها، برترین است. سلام بر تو و غم هایی که در خاطر ما، مثل جاده های انتظار، به طول آسمان و به عرض زمین است. مولا جان، یا اباعبدلله (ع)! تمام مرثیه ها را کنار هم می چینم و غزل های ناتمام، با تصاویر اشک ها، به پایان می رسند، ولی انگار تازه باید به شروعی دوباره بیندیشم! نمی دانم از کجا شروع کنم؛ از حضور اشک یا سقوط مشک؟ از پرواز علی اصغر (ع) یا عروج قاسم (ع)؟ از نگاه علی اکبر (ع) یا حسرت تماشای پدر؟ از افسوس زینب (ع) یا وداع سکینه (ع)؟ از فرار اسب یا زین واژگون؟ از گودال قتلگاه یا تلّ زینبیه؟ از چه بگویم ... از کجا بگویم! - باز هم اربعین آمد؛ باز هم عطر یاد تو مشام سیب های سرخ را از بوی بهشت آکنده ساخت. باز هم چشمان خورشید، به خون نشست و از شفق دیدگانش لاله بارید. باز هم، آسمان بی تابی حضرت جبریل (ع) را به تماشا نشست. باز هم اربعین آمد تا "شاعر"، مرثیه ی نگاهش را به لهجه ی اشک بسراید: دیدنی تر زآسمان ،اما آه ازاین فرصت تماشایی کاروان خسته باز می آید سمت این غربت تماشایی قسمتی از تمام تصویر است لحظه های غریب عاشورا سینه سینه همیشه می نالد نی نوای غریب عاشورا * مولاجان! تویی چلچراغ هدایت در آسمان باور ما، تا کسی مسیر سعادت را گم نکند. باز هم اربعین آمد تا در قنوت خویش، اشک ها را به تماشا بنشینم و نبض نمازم را با یاد تو هم آهنگ سازم. مولای مهربانی ها! چگونه می توانم از یاد ببرم نماز تو را؛ نمازی که به خون نشست، نمازی را که وضویش با خون، سجاده اش با خاک و مصلایش به وسعت کربلا بود. اگر نبود شکوه شهادتت، زندگی واژه ای متروک در قاموس روزگار می شد. اگر نبود فریاد "هیهات منّا الذلة" ات، مردمان ذلت و خواری را افتخاری برای خویش می شمردند! ..سال ها گذشته است اما چه کسی می تواند بگوید خون حسین (ع) از جوشش افتاده ؟! نگاهی آراسته به وجدان می باید انسان های مغرض را؛ تا ببینند این خیل عظیم عاشوراییان را ، که هر ساله تنها در کشور بی سامان عراق ، در راه زیارت حضرت سید الشهدا ابا عبدالله الحسین (ع)چه تعداد شهید می دهد؛تا چه رسد به قیام های مرتبط با مکتب جهانی عاشورا ؟! اربعین و عاشورا تنها دو روز از روز های سال و دو کلمه از کلمات عربی- فارسی است ؛ اما ذات این کلمات با نام مردی سترگ عجین شده اند. مردی که در عرصه حیات بشری زنده ترین مرد است و آرمانش پویا ترین آرمان ! کدامین تمدن توانسته به اندازه تمدن عارفانه – عاشقانه ی عاشورا این مقدار ماندگاری داشته باشد ؟! کدامین فرمانروا توانسته در طول تاریخ به اندازه امام حسین (ع) بر دل وجان آدمی این مقدار حکومت کند ؟! کدامین رهبر در جامعه توانسته در جهان این مقدار فدایی داشته باشد؟! فدایت شوم پسر فاطمه(س) ! کیستی ای جان ؟! که این گونه جانانه دوستت داریم . سلام و درودمان بر تو ! تویی، که تمام هستی بدون نام تو صفایی ندارد . صل الله علیک یا ابا عبدالله ! مکتب شعر امامیه مکتب ادبیات و هنر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم ـ ۱۳٨٣
"شورحسینی" پیمانِ ما و جرعه ی پیمانه ی حسین مستیم، مستِ مست، به میخانه ی حسین آن را که هست، شورِ حسینی به جان و دل باشد همیشه واله و دیوانه ی حسین بزمِ عزاست میکده و گریه باده است ساقی خدا و چشمِ تو پیمانه ی حسین جانِ حسین، گوهر دریای عاشقی ست هستی فدای گوهرِ یکدانه ی حسین شاهان گدای درگهِ اویند و عاشقان شمع اند در برابرِ پروانه ی حسین شاهی که بُرد نَردِ وفا را به راه دوست دنیاست، ماتِ جلوه ی جانانه ی حسین تاریخ جوشد از لبِ گلگونِ او، که عشق افسون شده ست در برِ افسانه ی حسین "صائم" دیار کرب و بلا، موطنِ من است کاشان کجا و دولتِ کاشانه ی حسین صائم کاشانی ✳کانال اشعار صائم کاشانی👇🏻 @saemkashani
🏴 🥀داغـــــدشـت کربــــــــلا کـــــربــــــــــلا ای وادی گلگـــــــونِ عشق ای به رگ های تو جاری خون عشق ای حریـــــمِ حــــرمـتِ والای دوست ای شقایق زارِ حسرت زای دوست ای تـو را نای شهـــــادت در نـــــوا خاکِ تو گلرنگ، از خون خــــــدا ای فـــــــــرات از ماتمــت گــــریان هنوز دجله بی تاب است و سرگردان هنوز شعــله می خیــزد مگر اینجا از آب؟ کـز شــــرارِ غـــم بـود در پیچ و تاب آفتـاب اینجـــــاست خون آلود درد با شــــــرارِ آه و حــــــرمان هم نورد ابر می پیچد به خویش و بی قرار مثـــلِ تـــــوفــانی در آغـــــوش ِ غبار آسمـــــان در آسمـــــان، دریــای خـون سقف گردون است اینجا بی سکون داغ بر دل لاله هـــای کــــــــــربــــــلا داغــــــدشت عشق و صحرای بــــلا ســرو ها افتاده یک سو سر فــــراز ارغوان ها یک طرف در سوز و ساز دشت و هامون است اینجا نوحه گر خاک، رنــــگین است از خـــونِ جــــگر کـــــــــــــــــــربلا آیینه زارانِ عطـــش لالـه پــــــوشاننــــد یارانِ عطــــــــش میــــــگساران، در بیابانِ وفـاق باده پیمـــــایانِ جامِ اتفـــاق سر فرازان، بی سر و بی دست و پا جان، همه گـــــــــردیده و از تــن رها کاروان در کاروان اشک است و آه جانِ هستــــــی در میانِ قتلــــــــگاه آفتاب آنـک به دوشِ نیزه هاست آفــرینش گلخروشِ نیزه ها ست نغمـه ی گــــل باوران، در گوش عشق غنچه های تشنه لب، مدهوش عشق چشم صائم اشک ریزان، چون فرات در عـــــــــــــــزای افتخـــــــارِ کــــائنــــات https://eitaa.com/saemkashani 💠💠💠💠💠💠💠💠💠
‎خِرَدِ جهانگرا ‎دیوان حافظ برای فال‌گرفتن نیست. ‎حافظ، به معنای سنّتی، عارف نیست. اگر«عارف» را به معنای واژگانی آن در نظر بگیریم و «شناسا» و «شناسنده» بدانیم، البته حافظ عارف بود. اما اگر منظورمان کسی باشد که زندگی و انسان حقیقی را رها کرده و در به در دنبال خدا می گردد، حافظ اصلا چنین کسی نبود. حافظ تکلیفش را با خدا روشن کرده بود: خدا دریافتنی نیست: ‎یارب! به که شاید گفت این نکته که در عالَم، ‎رخساره به کس نَنْمود آن شاهدِ هرجایی. ‎خشم و ناخشنودی حافظ از این که زندگی را بگذاریم و در پی خدا سرگردان شویم، در همین بیت آشکار است. ‎شعر حافظ، سخن زندگی است. زندگیِ آزادانه و آگاهانه. فال گرفتن از شعر حافظ، ستم بزرگی بود درحق شعر او، تا اندیشه های سازنده اش را به سخن سرنوشت و تسلیم و تقدیر تبدیل کنند و از زایندگی و پیش برندگی باز دارند. ‎حافظِ آزاد اندیش به هیأت درمانده‌ای درویش درآمد. ‎وُلتر و روسو با اندیشه‌هایی همانند حافظ، جهانی را دگرگون ساختند و نظامی نوین برای زندگی پرداختند و طرحی برای انقلاب کبیر فرانسه ریختند و زندگی را با فلسفه و خردمندی و پرسشگری و آزادی آمیختند. آنگاه ما با حافظ چه کردیم؟ او را زبان غیب(لِسان‌ُالغیب) قرار دادیم تا رازهای زندگی ما را بگوید و راهی برای بی قراری هایمان بجوید و غبار غم از دلمان بِشوید. نه به پرسش های حافظ توجه کردیم و نه آموزه‌های انسانی و نقّادی‌های او را از وضع سیاسی و اجتماعی زمان خودش در نظر گرفتیم. حافظ راهنمای زندگی را به صورت رَمّال و دعانویس درآوردیم. مردمانِ شگفتی هستیم! ‎اگوست کُنت((1798-1857میلادی) اندیشمند و جامعه شناس فرانوسوی قرن نوزدهم، سیرِ اندیشه‌های انسانی را به سه‌بخش تقسیم کرد: ‎1-دوره‌ی الاهیاتی یا اسطوره‌ای، دراین‌دورهُ که تا امروز در بیشتر سرزمین‌های جهان ادامه یافته و رواج دارد، مردم به جای کشف و درکِ و شناختِ پدیده‌ها و رویدادها، می‌کوشند تا علّت هر پدیده و رفتاری را در آسمان بجویند و برای هرکاری از نیروهای غیبی یاری بگیرند. مردم باور دارند که سرنوشتشان از پیش در عالمِ غیبُ مشخص و معین شده است. با جادو و افسون و دعا و فال‌گرفتن، می‌توان خشنودی نیروهای غیبی را به دست آورد و برخی رویدادها را تغییر داد. پیش‌گویی، بسیار رایج است و برای کوشش‌های فردی در دگرگون ساختنِ زندگی، نقشی قائل نیستند. ‎فال گرفتن یا«تفأّل» از ویژگی‌های ساختاری ذهن و پندارهای انسان‌های ابتدایی و اسطوره‌پرداز ست. برای نمونه از حافظ، که بشری معمولی بود، قهرمانی پیش‌گو می‌سازند که می‌تواند از آینده سخن بگوید. حافظِ بیچاره‌ای که خودش با انواع دشواری‌های زندگی دست به گریبان بود و راهی برای رهایی از سختی‌ها و رنج‌های هستی نمی‌یافت و با انواع ناکامی و فقر می‌زیست. مردمان دوره ی اسطوره ای هرگز از خود نمی پرسند: چگونه می توان ازکسی چشمِ یاری داشت که خودش در فقر و رنج می زیست؟ او اگر می تواست کاری کند اول برای خودش انجام می داد. یا در نمونه‌ی دیگر، اگر از فالگیرها و دعانویس‌ها کاری ساخته بود، خودشان را از وضعیت فلاکت‌بار و فقر و ذلّت و پستی و گدایی نجات می‌دادند. ‎هنوز بسیاری از مردمان روزگارما، چنین پنداری دارند و به جای آموختنِ شیوه‌ی اندیشه و آزادفکری و کاربرد اراده‌ی شخصی از سخنان حافظ، از دیوانش انتظار گره‌گشایی و حل مشکلات شخصی و عاطفی و عشقی دارند. ‎2دوره‌ی متافیزیکی یا فلسفی؛ به گمان اگوست کنت، تنها اروپا وارد این مرحله شده است که از یونان آغاز می‌شود و تا امروز ادامه دارد. دراین‌دوره یا مرحله، مردم می‌کوشند با بهره‌گیری از نیروی اندیشه و ساختن نظریه‌های انتزاعی، جهان و انسان را بشناسند. آموزه‌های دینی کنا رگذاشته می‌شوند. ‎3-دوره یا مرحله‌ی علمی؛ این‌دوره نیز به اروپا تعلق دارد و دیگر سرزمین‌ها هنوز وارد تفکر علمی و خلاقیت و اکتشاف و کاربرد روش‌های تجربی و عینیِ قابل اندازه‌گیری، نشده‌اند. این‌دوره، از قرن شانزدهم میلادی آغاز می‌شود و تا اکنون ادامه دارد و سرعتی شگفت گرفته است. ‎اکنون باید بیندیشیم و ذهنیات خود را بسنجیم و ببینیم این‌سخنان تا چه اندازه درست است و با آن موافقت داریم. در کدام مرحله زندگی می‌کنیم؟ ‎(البته اگر اساسا چنین تقسیم‌بندی زمانی را برای تطّور و تکامل اندیشه‌ها می‌پذیریم.) دكتر احمد عزتي پرور
سلام علیکم و رحمة اللّه برقرار باشید ان شاء اللّه و اما بعد نشانی های سکولاریزه جناب عزتی پرور از عرفا و سالکان طریقت حقیقی برای نیل به حقیقت و ادبیات دین محور، اشتباه که نه، به طرز عمدی حاشاگرانه است و این افراد خوش نام دانشگاهی از عرفان اسلامی فقط لغت "غلط گیری" را یاد گرفته و هرجا را که به مذاقشان لطیف نیامد، پاک یا سیاه یا دورش خط می کشند!!! جناب حافظ (ره) نه تنها عارف و حکیم، که به عنوان یک مصلح و مؤمن به اسلامیت و ایرانیت، همیشه در آثارش انسان به تکامل آرمانی دعوت می کند و آرایه های جمال شناسی، جلال شناسی، کمال شناسی و نیل انسان از عالم ناسوتی به ملکوتی با اتصال به کمال عقلی و حصول به عشق ماورایی، شاهکار ادبی - عرفانی جناب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی (ره) است، والسلام. قم - سیدعلی اصغرموسوی
ادراکات "جمال شناسی" اروپا حتی تا به امروز، از "محاکات" و تقالید طبیعت گرایانه و اصالت "هِلنی - اپیکوریستی" بیرون نرفته و فاقد کمال الهی برای رسیدن به تکامل "انسان کامل "است! متأسفانه غربگرایان غرب زده که محو فلسفه مادی‌گرایانه یونانی اند، از بعد انقلاب فاخر مشروطه به مبانی دینی حکمت و عرفان اسلامی تاخته و همیشه مبانی فکری ایرانی - اسلامی را دست دوم و ناقص و عوامگرا نشان داده اند که گناهی نابخشودنی است!! به آنچه ما توسط قرآن و اهل بیت علیهم السلام و "حکمت متعالیه" رسیده ایم، هزاران سال دیگر هم غربیان با پارامترهای هلنیستی خود و روش های صورت گرایانه نخواهند رسید! بهتر است ارزش تفکرات و ادراکات حِکمی و عارفانه خود را که یادگار تلاش بزرگان حکمت و اندیشه و ایمان در طول تاریخ بوده، پاس بداریم و ناسپاس اهتمام آنان نباشیم! 💐✍️📜📚🙏
BLOGFA http://apad.blogfa.com › post نقش تعقل و تخیل درشعر دینی - انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران - BLOGFA http://apad.blogfa.com/post/19
🌷 هوالحی الذی لایموت شب جمعه،شب رحمت، شب زیارتی حضرت اباعبداللّه الحسين علیه السلام، شب دعا و ذکر و یاد عزیزان رفته تاملکوت. به یاداموات بزرگوارمان،جمیع شهدای اسلام، شهدای کرب بلا، "شهدای قیام های عاشورایی و مؤمنین و مؤمنات،شعرا،علمای مکتب تشیع،اندیشمندان،خادمان و پیشکسوت خدمت به مردم، مداحان و ستایشگران آل اللّه، فقرا وتمام بی وارثان وبدوارثان و تمام محرومین جامعه جهانی شهدای مظلوم فلسطین غزه و همچنین روح معظم والدین و یاسمین دخت گرامی ام واموات محترم و معزز اعضای گروه(رحمت الله علیهم اجمعین)،«فاتحه»ای با صلوات بر محمدوآل محمد،عنایت کنید:اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم واهلک عدوهم من الجن وانس، من الاولین والآخرین،آمین یا رب العالمین اجرکم عنداللّه کثیرا🌷 🏴 @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🌷🖋️📚
🌹✅ اللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ خدایا ما به تو شکایت کنیم از نبودن پیامبرمان که درودهاى تو بر او و آلش باد وَغَیْبَهَ وَلِیِّنا وَکَثْرَهَ عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ و از غیبت مولایمان و از بسیارى دشمنان و کمى افرادمان و از سختى آشوبها و از کمک دادن اوضاع الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَاَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ زمانه به زیان ما پس درود فرست بر محمد و آلش و کمک ده ما را بر این اوضاع به گشایش تُعَجِّلُهُ وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَرَحْمَهٍ فورى از طرف خود و برطرف کردن رنج وناراحتى و یارى با عزت و ظاهر ساختن سلطنت حقه و رحمتى مِنْکَ تَجَلِّلُناها وَعافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ از جانب تو که ما را فراگیرد و تندرستى از طرف تو که ما را بپوشاند به رحمتت اى مهربانترین مهربانان💐💚🙏 @saapoem
🌹🏵️🌹سپیده ای لبریز از تو دست ها به لحظه ها قنوت نزدیک می شوند و سحرگاهان دعا، سرشار از یادت می شود: «اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن. صلواتُک علیه وَ علی ابائِه... چشمه چشمه، چشم ها می جوشند و نگاه ها، مثل اولین روزهای بهار، بارانی می شوند. آه! ای آرزوی دیرین عدالت! اینک این من و این دست های پر از تاول! انگار نجوای سحرگاهان، هیچ فرقی با سنگینی سکوت غروب و آسمانِ لبریز از شفق ندارد! غم و غربت و اندوه، دل را می پوشاند و سجاده، شاهدِ بارش بارانی لطیف و عاشقانه می شود! آه، ای مولای من! این تنها، من نیستم که می گریم؛ محرومان تمام تاریخ با من، می گریند! کجاست، دست های بهاری ات؟ کجاست آیینه نگاهت؟ تا کی برای شهود نگاه ها، باید راه جمکران را پیمود؟ آسمان به دست های تو نیاز دارد؛ تا از بار ناله ها بکاهد! آسمان به دست های تو نیاز دارد؛ تا از نامه های برگشتی خجالت نکشد! آسمان، ناتوان از انعکاس جمال توست؛ بتاب ای زیباترین! به ابدیّت نگاهت قسم که طاقت روزگار، از دست خواهد رفت! اگر نیایی، مولا! مرگ فراگیر خواهد شد! کویر، دست هایش را به سمت جلگه ها خواهدگشود! از باران، تنها خاطره ای به جا خواهد ماند! ابرهای سیاه کینه و نفرت، به سرزمین های نور هجوم خواهند آورد! بزرگ راه های آرزو، طولانی خواهند شد و عبادت های تقلّبی را در بازارچه های بین راهی، خواهند فروخت! بتاب، ای آفتاب حقیقت، بتاب! بتاب؛ همین امروز که آسمان را توان درخشیدن باقی است! قسم به والشمس، به والعصر، به والفجر، به یس، به طه...! که دست های نیاز را برای همیشه، قنوت خواهیم گرفت و تو را از سپیده موعود، خواهیم خواست؛ سپیده ای که یک روز لبریز از تو خواهد شد. صبح آدینه، سپیده می دمد از شرق چشم های بارانی، کجایی ای دوست ماییم و عمری چشم به راهی ات، باز آی🌹 سیدعلی اصغر موسوی ماهنامه اشارات قم-۱۳۸۴ @saapoem
منجی موعود (عج) و جهان معاصر: 🌹آیینه واپسین لولاک ای ذات شریف کبریایی، مولای غریب، پس کجایی؟! لبریز امید هستم، امّا؛ دلواپستان از این جدایی تو راز شگفت کایناتی، آیینه واپسین لولاک واقف به تمام محکماتی، در شیوه حق و حق ستایی! رخسار تو آیه آیه نور، تأویل بدیعِ والنّهار است هم مردمکان بسان والیل، تفسیر شریف دلربایی اشراق شگرفت گیسوانت، آیات بلند و ژرف یاسین محراب قشنگ ابروانت، تصویر عدالت ولایی مخلوق تبسّم نگاهت، خورشید سپیده گاه موعود مستور تجسم پگاهت، ظلمت کده های خودنمایی بس جای ترنج دست ها را، مردم ببُرند عاشقانه گر جلوه کنی به جای خورشید، یا پرده غیب واگشایی تا کی به افق نظاره کردن، گریان تر از آسمان ابری! تا کی به سپیده خیره ماندن، شام غم ما، سحر نمایی تا کی ز هوا ستم ببارد، بر جان گیاه، سمّ بارد! تا کی به کویر، خو بگیرد، گل بوته به جرم بینوایی تا کی ز فقیر، قصه فقر، تا کی ز غنی، حکایت مال! تا کی به ضعیف، طعنه اینکه: تو اهل کدام روستایی؟! تا کی بدمد، گل شقایق، بر خاک مزار گرم عاشق تا کی بخورد زمانه پیوند، با مرثیه های کربلایی! مستور شود شب غریبان، همراه سپیده گر بتابی پر شور شود دل یتیمان، تا از غمشان دهی رهایی این چامه به التفات یادت، سرشار بلاغتی عجیب است : ترکیب تناسبش، مرتب؛ تذهیب تغزلش، خدایی! یا صاحب ذوالفقار حیدر، یا حافظ مصحف پیمبر(ص) یا مظهر عدل حی داور، ای کاش که زودتر بیایی! 💐🌹✅ مکتب شعر امامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی قم - ۱۳۸۰ @saapoem https://eitaa.com/saapoem 💐📜✍️
🌹آیینه‌ی الفت چشم‌هایم با تماشا الفتی دیرینه دارند رازهایی آشکارا، صبح‌ها در سینه دارند هر چه باشد عاشقانند از تبار روشنایی پیش رو شبنم به شبنم، جلوه در آیینه دارند خسته از تکرارهای بی شمار روزهایند حسرت یک ناگهانی، در دل آدینه دارند! در دل آدینه ای که لحظه‌ها از صبح تا شب عطر و طعم سیب و لیمو، وسعت سبزینه دارند! در دل آدینه ای که می‌شود، در اشک‌ها دید: آرزوها با تماشا الفتی دیرینه دارند! می شود همراه شد با هر کسی از جنس عاشق با همان‌هایی، که عشقی آتشین در سینه دارند سینه‌هایی، پر تلاطم، بسته اما لب ز شکوه سینه‌هایی که شباهت با من و آیینه دارند! مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغر موسوی قم - ۱۳۸۱ https://eitaa.com/joinchat/469172940C852ab8532c 💐🖋️📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه خواهران مداح و ذاکر و بانیان جلسات روضه ویژه خواهران! حواستون به میهمانان و مخصوصاً این نوع پوشش ها باشه و بفرستید برای همه همکاران و دوستانتون تا فریب ظواهر را نخورند! 🆔@banavayeneynava
شعرخوانی استادسیدعلی اصغرموسوی در 28 صفر،مصادف با سالروز شهادت حضرت پیامبر صل الله علیه و آله وسلم و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در پشت بام حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، ایوان آیینه سال 1383 به همراه مجری و تهیه کننده توانمند جناب میثم آقا بیگی. https://www.namasha.com/v/iEslxbdc
همواره غریب،🌷🌴 غربت امام حسن علیه السلام وقتی سخن از مدینه، بعد از رسول خدا شد احساس کردم دل من، از قالب جان جدا شد موضوع باغ فدک را، با رای داغ سقیفه بگذار، باشد حسابی از انتخاب خلیفه! حتی غمی را که بشکست، جام شکیب علی را لحظه به لحظه عیان کرد، رنگ سرشک ولی را ! حتی غمی را که دیدی،آن شب به صحرا دمادم با یاد زهرا نهان شد، هم‌سنگ غم‌های عالم ! هریک به نوعی مهم اند، اما مهمتر از آن‌ها این نکته باشد، که دارد، از حق و باطل نشان‌ها: آن روز، وقتی که بردند، اسباب خیمه به غارت آن روز، وقتی ز پستی ، شد بر امامت جسارت آن روز، وقتی حسن را، سردار جاهل رها کرد راه خودش را ز راه حق و حقیقت، جدا کرد آن روز وقتی به ظلمت، گشتند راضی جماعت اسرار اصرار مردم ، شد برملا در خیانت آن روز، وقتی که قصد جان حسن را نمودند یک تن از آنان مسلمان ، حتی به ظاهر نبودند! شد آن زمان آشکارا، مفهوم غربت چه بوده ست غربت، نه تنها که حجم اندوه ومحنت، چه بوده ست وقتی علی بود، با خود، یاران یک‌دل کمی داشت جز چند هم‌خون کنارش، کی "مجتبی" آدمی داشت ؟! یاری که دیدم کنارش ، در پایمردی امین بود سالار مردان حسین و عباس ام‌البنین بود عماراگر بود و مالک ، مقداد اگر بود و سلمان فرزند حیدر به دشمن ، هرگز نمی داد میدان؟! دردا، دریغا، دریغا، فرزند زهرا، چو زهرا در بین دشمن رها شد ، تنهای تنهای تنها .... *** سید علی اصغر موسوی (مکتب شعر دینی) مکتب شعرامامیه https://telegram.me/saapoem قم/ 1387/سیدعلی اصغرموسوی/ /
https://www.aparat.com/v/Q58j2 مرثیه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام،شعرخوانی پشت بام حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به مناسبت ۲۸ صفر همراه مجری توانمند جناب میثم آقابیگی سال ۱۳۸۳🌷🌴📚 ۲۸ @saapoen
ای شهر نشسته در غم (سید علی اصغر موسوی) ای زمزمه نشسته بر اندوه!                                                                                                                                                                                                     ای زمزم گریسته بر خلوت غبار! ای ناله های فروخفته در نای لحظه ها؛ اندوهتان بلند! هان بگویید، اینک این رستخیز نا به هنگام، از پی چیست؟! این که بنشانده ست بر آیینه دل ها، غبار؟! این که برده از دل پیروجوان، اینک قرار؟! ترجمانِ داغِ عالم سوز کیست؟! ای مدینه! اینک تو و این سکوت مُصحف! اینک تو و این غم مضاعف! ای شهر نشسته در غم یار! با رفتن آفتاب مگذار! از خاطره ها رود حضورش! آیینه حق نمای نورش! ای مدینه! بشتاب که می رود امیدت! امیّد همیشه رو سفیدت! بشتاب که می شود فراموش! در خاطر روزهای عیدت! اینک تو و این غم مضاعف! ای مدینه! سرد است نگاه مسجد امروز! آیینه دل نشسته در سوز! بغضی به گلوی خسته دارم! آتش به دلم بیا، بیافروز! اینک تو و این غم مضاعف! ای خانه وحی یاری ام کن! پروانه وحی، یاری ام کن! سرمایه رحمت جهان رفت! آن نورِ زمین و آسمان، رفت! آیینه، غبار غم به دامان! گرید به هوایِ روی جانان! گوید به زبان بی زبانی! شاید به اشاره ای بدانی. ای شهر نشسته در غم یار! با رفتن آفتاب مگذار! از خاطره ها رود حضورش! آیینه حق نمای نورش! ـ ای خانه وحی، کو محمد صلی الله علیه و آله وسلم ؟ آیینه حق نمای سرمد! فرزند حجاز کو، نیامد! آن روح نماز کو، نیامد! محراب نهاده سر به زانو! گر مرثیه خوان و گه سبب جو! آکنده دل از غم صدایش! گوید به میانِ ناله هایش:                                            ای شهر نشسته در غم یار! با رفتن آفتاب مگذار! از خاطره ها رود حضورش! آیینه حق نمای نورش! ـ ای خانه وحی، داغ بابا! آشفته اگرچه قلب زهرا علیهاالسلام ! ما را به شراره ای بسوزان! با مرثیه واره ای بسوزان! شاید به زبان بیت الاحزان! نالیم، که در فراق جانان:  ای شهر نشسته در غم یار! با رفتن آفتاب مگذار از خاطره ها رود حضورش! آیینه حق نمای نورش! ای زمزمه نشسته بر اندوهم! ای کعبه برده از دلم آرامش!                                                                                                                                                                                                      ای گریه آسمانی جبراییل علیه السلام ! ای ناله نای تنهایی ها! بغضی به گلوی خسته دارم! آن روز در آن غروب غمگین با رفتن آفتاب دیدم. در چهره عاشقانِ توحید، غم بود و... 🌷🌴 مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - ١٣٨٣
همواره غریب،🌷🌴 غربت امام حسن علیه السلام وقتی سخن از مدینه، بعد از رسول خدا شد احساس کردم دل من، از قالب جان جدا شد موضوع باغ فدک را، با رای داغ سقیفه بگذار، باشد حسابی از انتخاب خلیفه! حتی غمی را که بشکست، جام شکیب علی را لحظه به لحظه عیان کرد، رنگ سرشک ولی را ! حتی غمی را که دیدی،آن شب به صحرا دمادم با یاد زهرا نهان شد، هم‌سنگ غم‌های عالم ! هریک به نوعی مهم اند، اما مهمتر از آن‌ها این نکته باشد، که دارد، از حق و باطل نشان‌ها: آن روز، وقتی که بردند، اسباب خیمه به غارت آن روز، وقتی ز پستی ، شد بر امامت جسارت آن روز، وقتی حسن را، سردار جاهل رها کرد راه خودش را ز راه حق و حقیقت، جدا کرد آن روز وقتی به ظلمت، گشتند راضی جماعت اسرار اصرار مردم ، شد برملا در خیانت آن روز، وقتی که قصد جان حسن را نمودند یک تن از آنان مسلمان ، حتی به ظاهر نبودند! شد آن زمان آشکارا، مفهوم غربت چه بوده ست غربت، نه تنها که حجم اندوه ومحنت، چه بوده ست وقتی علی بود، با خود، یاران یک‌دل کمی داشت جز چند هم‌خون کنارش، کی "مجتبی" آدمی داشت ؟! یاری که دیدم کنارش ، در پایمردی امین بود سالار مردان حسین و عباس ام‌البنین بود عماراگر بود و مالک ، مقداد اگر بود و سلمان فرزند حیدر به دشمن ، هرگز نمی داد میدان؟! دردا، دریغا، دریغا، فرزند زهرا، چو زهرا در بین دشمن رها شد ، تنهای تنهای تنها .... *** 🌷🌴 (مکتب شعر دینی درایران ) مکتب شعرامامیه سیدعلی اصغرموسوی قم ـ ١٣٨٧ https://eitaa.com/saapoem ✍️📚🌴
هوالعلیم خنیای" اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ" وقتی دلم برای خدا تنگ می شود نبض دعا و عشق، هم آهنگ می شود دیرینه الفتی که میان دل و خداست دل دل نکرده دل به دعا تنگ می شود! وا می کنم نگاه دلم را به سمت نور آژنگ های فاصله کم رنگ می شود لبریز نام و یاد حسین و حسن(ع) شدن منظومهٔ مصوّر فرهنگ می شود آرنگ های زندگی ام گرچه جانگزا ست! اما به لطف دوست، کم آژنگ می شود سر می نهم به سجده و با عشق واژگان شعرم شهود جاری افشنگ می شود شیطان که دائماً پی نابودی "سعا" ست! مثل هُبل، به وقت غزل، سنگ می شود. مکتب شعردینی درایران مکتب شعرامامیه سیدعلی اصغرموسوی قم-١١ شهریور ١۴٠٣ https://eitaa.com/saapoem1402 https://eitaa.com/saapoem 🌷🌴📚✍️