eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
418 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
10.2هزار ویدیو
92 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
❌❌❌ 📣 درخواست تصویب قانون نظارتی قوی برای مقابله با موضوع در 🔴 خواهشمندم اگرمیخواهید در انتخابات های آینده شورای شهر، مجلس ، ریاست جمهوری و ... کسی نتواند با خرید رای انتخاب شود در این کارزار شرکت کنید. 🔴 لطفا کارزار درخواست تصویب قانون نظارتی قوی برای مقابله با موضوع خرید رای در انتخابات را در لینک زیر امضا نمایید.👇 https://www.karzar.net/135101 بزن رولینک وامضاکن👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه می کنم، با دقت ببینید و بشنوید و نشر دهید...دنیای امروز ما و یک سری خواص انقلابی، چه زیبا تشریح کردند امام خامنه ای جانم فدایش...👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 😱 هیات های سکولار 👈روشنگری عاشورائی رحیم پور ازغدی... 👈ملتی که تاریخ نداند محکوم به شکست است.
🌹🕊 بسم الله القاصم الجبارین🕊🌹 ✳️ مقدمه رمان 🌹بر اساس حوادث زمستان ٨٩ تا پاییز ٩۵ درسوریه. و با اشاره به گوشه ای از رشادتهای مدافعان حرم..به ویژه 🕊 و 🕊 در بستر داستانی عاشقانه روایت شد. 🕊هدیه به روح مطهر همه شهدا، سیدالشهدای مدافعان حرم 🌹حاج قاسم سلیمانی🌹 و همه 🕌 🕌 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ١٣٩٠ مانده بود و در این نیمه شب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنی تر بود. روی میز شیشه ای اتاق پذیرایی هفت سین ساده ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوش سلیقه گی ام توجه کند. باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی اش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد. میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی اش همیشه خلع سالحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم _هر چی خبر خوندی،بسه! به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد _شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم! لحن محکم عربی اش وقتی در لطافت کلمات فارسی مینشست، شنیدنی تر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت العربیه باز بود... 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 📓📔📒📕📗📘📙
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🌹🕊 بسم الله القاصم الجبارین🕊🌹 ✳️ مقدمه رمان 🌹بر اساس حوادث #حقیقیزمستان ٨٩ تا پاییز ٩۵ درسوریه.
🕌 🕌 به صفحه گوشی نگاه کردم،.. سایت العربیه باز بود و ردیف اخبار سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم : _با این میخوای انقلاب کنی؟ و نقشه ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد : _میخوام با دلستر انقلاب کنم! نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی مقدمه پرسید: _دلستر میخوری؟ میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال ، هنوز رمزگشایی از جمالتش برایم دشوار بود که به جای جواب، شیطنت کردم : _اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام! دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند _مجبوری بخوری! اسم انقلاب ، هیاهوی ٨٨ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم با دلخوری از اینهمه مبارزه بی نتیجه، نجوا کردم : _هرچی ما سال ٨٨ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید! با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد : _نازنین جان! انقلاب با بچه بازی فرق داره! خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد _ما سال ٨٨ بچه بازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟ و من بابت همان چند ماه، مدال دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد : _ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم! در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و.. 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 📔📒📕📗📘📘📙
مداحی آنلاین - صفحه 8 قرآن کریم.mp3
1.36M
📖 روزمان را با قرآن آغاز کنیم، هر روز قرائت یک صفحه از 🍃صفحات 8 قرآن کریم 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
♦️۳۰ دقیقه ورزش می‌تواند سلول‌های سفید نابودکننده سرطان را افزایش دهد 🔹مطالعه‌ای جدید از دانشگاه تورکو فنلاند نشان می‌دهد فقط ۳۰ دقیقه ورزش می‌تواند به افزایش گلبول‌های سفید خون کمک کند. این سلول‌ها تومور در بیماران مبتلا به سرطان پستان را می‌کشند. 🔹در این مطالعه، بیست بیمار مبتلا به سرطان پستان که بیماری آنها به‌تازگی تشخیص داده شده بود و هنوز درمان‌های سرطانی را شروع نکرده بودند، شرکت کردند. از بیماران خواسته شد ۳۰ دقیقه با درجه مقاومت انتخابی خودشان روی دوچرخه پدال بزنند. نمونه‌های خونی در سه مرحله گرفته شدند؛ قبل از ورزش، حین ورزش و بعد از ورزش. تحلیل و بررسی شدند. 🔹نتایج نشان داد حین ورزش، تعداد گلبول‌های سفید خون ازجمله سلول‌های تی سیتوتوکسیک و سلول‌های کشنده طبیعی که نقش اصلی در ازبین‌بردن سلول‌های سرطانی دارند، به‌صورت قابل‌توجهی افزایش یافت. از سوی دیگر، تعداد سلول‌های تنظیمی تی و سلول‌های مهارکننده میلوئیدی مشتق که می‌توانند رشد سرطان را حمایت کنند، نیز تغییری نکرد
این تخته تریبون آزاد یکی از شهرستانهایی است که دوران تبلیغات انتخاباتی رفتیم برای جهاد تبیین در اغلب موارد دیگر مشابه بود نوع نگارش قلم چینش کلمات و استدلالها را با هم مقایسه کنید متوجه می‌شوید که بسیاری از تحلیلهای به ظاهر تخصصی را باید ریخت دور
🔴‏ببخشید که این سالار مثل شهردار محبوبتون زنش رو توی حموم با اسلحه نمیکشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تمام قول‌های رئیس جمهور منتخب ❗️برخی جناب پزشکیان را فاقد هرگونه برنامه و وعده وعید می‌دانند اما با بررسی سخنان او در ایام انتخابات می فهمیم آقای پزشکیان قول‌های زیادی به مردم داده است که در کلیپ بالا می بینید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺گفتگوی دو بانو از ایتالیا درباره انتخابات بی‌حجاب و باحجاب، پزشکیان یا جلیلی؟! 👈 گفتگوی کامل این برنامه ♦️دوستان بحث قابل توجه ای هست اگر چه از موعدش گذشته اما موارد بسیار جذابی مطرح می‌شود.. 🔻توصیه می‌شود حتما گوش فرا دهیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چرا این سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی در صداوسیما پخش نمی‌شود؟!
تا همین دیروز آقای جلیلی رو ندیده بودم هیچ ارتباطی باهاشون نداشتم. تا قبل انتخابات بچه‌های ستادشونم حتی نمیشناختم. طبق تشخیصی که دادم وظیفه خودم دونستم تبلیغشون کنم، بدون هیچ چشمداشتی. سه چهار میلیون هم تازه از جیب خرج کردیم براش😁 (اون روزی که رفتیم اصفهان) دیروز یه چهار، پنج ساعتی با آقای جلیلی نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی نشستیم و صحبت کردیم. جالب بود. فردای انتخابات آقای جلیلی یه جلسه 45 دقیقه‌ای با آقا داشتن که ظاهراً حرفهای خیلی خوب و مهمی رد و بدل شده بود که رسانه‌ای نشده. آقا خواسته بودند آقای جلیلی این سرمایه‌ی اجتماعی رو رها نکنن و براش برنامه داشته باشن. آقا فرموده بودن این حرکت نباید سست بشه و باید با قدرت ادامه پیدا کنه. من به‌شخصه حتی اگه نمیدیدمشون بازم با تمام انرژی تلاش می‌کردم کارهاشون پیش بره. این اخلاق، تقوای و عقلانیت ایشون واقعا در بین سیاسیون خاص و کمیاب هست. 🔴آقای جلیلی بعد از ۴۵ دقیقه جلسه با حضرت آقا، از ایشون پرسیدند شما راضی بودید؟ تعابیر دقیق؛ آقا فرمودند: راضی؟! خیلی راضی هستم و باید شما اجازه ندهید این حدود 14 میلیون دلسرد و سست شوند و با قدرت این مسیر را ادامه دهید و نشاطشان رو حفظ کنید و ارزش این رأی به این است که شما بدون تنازل از مواضع انقلاب اسلامی عمل کردید و سطح منازعات رياست جمهوری رو ارتقا دادید و ...
🔴 دیدار با شیخ حسین انصاریان: خیلی‌ها در لباس‌های مختلف به شما بی‌محبتی کردند و خلاف اخلاق حرف زدند! خداوند می‌گوید به رخشان نکشید! 😐 🔹 پزشکیان: حتما، انشاالله! 😳 ✍ ما تقریبا ۱۴ میلیون نفری که به دکتر سعید رای دادیم، از همین تریبون از شیخ حسین انصاریان عذرخواهی می‌کنیم که آقای پزشکیان در مناظرات بارها با ادبیاتی اهانت‌آمیز دکتر رو خطاب قرار میداد و باز هم عذرخواهی می‌کنیم که دو تن از یاران اصلی پزشکیان، یعنی آذری‌جهرمی و ظریف و برخی دیگر از نزدیکانِ پزشکیان به ما مردم گفتن "طالبان، خشک‌مغز، چماق به دست، تندرو، متحجر و ..." _ اهانت‌های پی‌درپی یارانِ پزشکیان به آیت‌الله و همچنین پاره کردن عکس در میتینگ‌های تبلیغاتی کاندید اصلاحطلبان هم به کنار. و پزشکیان تمام این موارد رو دید و بدون هیچ برخوردی با اهانت‌‌کنندگان، سکوت کرد و کاری نکرد و سخنی نگفت ... و اما ... بدون هیچگونه بی‌احترامی و با حفظ حرمت جایگاه حوزوی این استاد عزیز، قضاوت بین ما ۱۴ میلیون نفر و شیخ حسین انصاریان باشه با خداوند متعال در سرای عقبی و روز جزا ... وَ لاَ تَقْفُ‌ مَا لَيْسَ‌ لَکَ‌ بِهِ‌ عِلْمٌ‌ إِنَ‌ السَّمْعَ‌ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُ‌ أُولٰئِکَ‌ کَانَ‌ عَنْهُ‌ مَسْئُولاً از آنچه به آن آگاهی نداری، (چه در گفتار و چه در کردار) پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند. سوره مبارکه الإسراء آیه ٣٦ https://eitaa.com/ahlghalam
Ali-Fani-Elahi-Azumal-Bala-320.mp3
9.08M
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِی یا عَلِی یا مُحَمَّدُ اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ التماس دعای فراوان برای ظهور آقا (عج) و آزادی هر چه زودتر حاج سید کاظم روحبخش 🙏
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق 🕌 #قسمت_دوم به صفحه گوشی نگاه کردم،.. سایت العربیه باز بود و ردیف اخبار سوریه
🕌 🕌 سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت : _آره خب!کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و بسیجیها درافتادیم! سپس با کف دست روی پیشانی اش کوبید و با حالتی هیجان زده ادامه داد : _از همه مهمتر! این پسر سوریه ای یه دختر شرّ ایرانی شد! و از خاطرات خیال‌انگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید : _نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود! در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم : _خب تشنمه! و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد : _منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم! تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابرش چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد : _نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونواده ات رو زدی! و این منصفانه نبود که... بین حرفش پریدم : _من به خاطر تو کردم! مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد : _! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟ از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد : _ هم به خاطر من گذاشتی کنار؟ 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 📔📒📕📗📘📙
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق 🕌 #قسمت_سوم سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت : _آره خب
🕌 🕌 _چادرت هم به خاطر من گذاشتی کنار؟اون روزی که لیدر اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی! به قدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود _تو از اول با خونواده ات فرق داشتی و به خاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگی ات بودم چه نبودم! و من آخرین بار خانواده ام را در محضر و سر سفره عقد با «سعد» دیده بودم.. و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در مناظره شکستم داده که با فندک جرقه ای زد و تنها یک جمله گفت _مبارزه یعنی این! دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم. مچم را رها کرد،.. شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد _بخور.! گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب نشینی عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده مستانه سعد بلند شد... که وحشتزده اعتراض کردم _میخوای چیکار کنی؟ دو شیشه بنزین و فندک و مردی که با همه زیبایی و عاشقی اش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد.. و من باورم نمیشد در شیشه های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم _برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟!! بوی تند بنزین روانی ام کرده و او... 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 📔📒📕📗📘📙📓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفته عفاف و حجاب گرامی باد.