eitaa logo
سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
2.7هزار دنبال‌کننده
47 عکس
56 ویدیو
63 فایل
کانال سبک و شعر (کربلایی سعید صادقی) ارائه اشعار مناسبتی مذهبی به همراه سبک ارتباط با مدیر 👇 @saeedsadeghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
◾نوحه ی سینه زنی ◾شهادت امام رضا(ع) ◾بنداول تا ز دستان مامون زهر کین را چشیدم بین کوچه عبا را روی سر میکشیدم سر به زانو نهادم یاد مادر فتادم(۲) من رضایم رضایم(۳) ◾بنددوم خواهر من کجایی در خراسان غریبم داغ هجران رویت گشته اینجا نصیبم زهر کین زد شراره قلب من پاره پاره(۲) من رضایم رضایم(۳) ◾بندسوم از مدینه جوادم آمده در کنارم وقت رفتن رسیده طاقتی من ندارم ای علی اکبر من نور چشم تر من(۲) من رضایم رضایم(۳)
السلام علیک یا رسول الله سبک : ای صفای قلب زارم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 رحمةً للعالميني وحی حق را تو امینی کلِّ قرآنی و مولا تو رسول آخرینی سیه پوشِ غمت زمین شد ای رسول تویی آیات نور تویی شأن نزول با دلی پُر از تأَلُّم بر لبت مانده تبسم چشمت ای ام ابیها زد به خاک غم تَیمُّم اذانت را بگو بلال امشب که من نماز دیگری بخوانم با حسن در مدینه چه خبر شد قلب زهرا شعله ور شد با خبرهای سقیفه داغ زهرا تازه تر شد شروع فتنه ها یِ تازه رو شده مدینه ، تازگی پر از زالو شده استخوان ِ در گلویند خار چشم اند و نَرویند جز درون مُزبَله، این طایفه ،چه زشت خویَند به زهرا خیره ای امیرالمومنین نشسته آنطرف مُغَیْره در کمین رفتی و آتش مهیا شد برای دربِ زهرا آسمان می بیند امشب رقص خشم شعله ها را نگاهت مانده بر نگاهِ فاطمه شب است و لبْ پُراز دعا و زمزمه وَه چه اشباحُ الرجالی در کمینند این حوالی عزم خود را کرده ای جزم بر امیر خود ببالی مدینه بعد از این گواه فتنه هاست من ِ زهرا ،غریب و تنها مرتضاست من و یک دلْ ،شَرَر من و چشمانِ تر تو وُ پیکِ اجل خدا حافظ پدر
زبانحال ☑️بنداول اون کوچه ی باریک شد مثل شب تاریک وقتی حرومی شد به مادرم نزدیک صداشو بالا برد دل منو آزرد دستش که بالا رفت به روی مادر خورد وقتی افتاد مادر رو خاکا دیده های من شدن چون دریا دستش گرفته بودم اما نمیشد بلندشه حتی رو پا وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ☑️بنددوم تو وسط کوچه حسن همون دم مُرد که دست اون نامرد به روی مادر خورد گوشواره ی مادر شکسته و خونی روی زمین افتاد به غیرتم بر خورد چشمای مادر من کم میدید ولی چشم من همش غم میدید آخه اون حرومیِ بی غیرت به زمین خوردن زن میخندید وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ☑️بندسوم مادرم و دیدو تو کوچه تنها زد ن با دست سنگینش سیلی به زهرا زد قباله رو وقتی گرفتش اون نامرد پشت سر بابام نامرد چه حرفا زد مادرم با دیده کم راه می رفت با یه دنیا درد و غم راه می رفت دستش و گرفته بود به دیوار تا خونه با قد خم راه می رفت وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• 💠💠💠9⃣4⃣5⃣💠💠💠 به قلم شاعران اهل بیت
۲۴ ای زینت شهر نبی مدینه حسن جان حسن جان گردیده ای شهید زهر کینه حسن جان حسن جان در خانه ی خود هم آقا غریبی حسن جان حسن جان چون فاطمه مولی تو غم نصیبی حسن جان حسن جان همسر تو گردیده قاتل تو حسن جان حسن جان شرر زده با زهر بر دل تو حسن جان حسن جان با زهر کین شرر زده به جانت حسن جان حسن جان سوزانده است تا مغز استخوانت حسن جان حسن جان از زهر کین جانت رسیده بر لب حسن جان حسن جان آمد کنار بستر تو زینب حسن جان حسن جان ظلم و ستم کس مثل تو ندیده حسن جان حسن جان نقش زمین دیدی تو یاس چیده حسن جان حسن جان تو دیده ای آتش زدند به خانه حسن جان حسن جان بر مادرت می زد به تازیانه حسن جان حسن جان تو دیده ای زخم علی نمک خورد حسن جان حسن جان میان کوچه مادرت کتک خورد حسن جان حسن جان تو دیده ای مادر تو زمین خورد حسن جان حسن جان یاس علی از ظلم و کینه پژمرد حسن جان حسن جان اشک تو شد از دیده ات روانه حسن جان حسن جان دیدی تو غسل مادرت شبانه حسن جان حسن جان تو دیده ای ظلم و ستم فراوان حسن جان حسن جان زینب شده از داغ تو پریشان حسن جان حسن جان
‍ . اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم چادرم چادرم برده شد ز سرم خون رود از چشم ترم بابا گَرد صحرا شد معجرم بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله ........ اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند عوض تسلیت عمه­ ام را زدند موی من از خون تو گلگون شد جگرم خون شد، جگرم خون شد ابی عبدالله، ابی عبدالله ....... خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر خیز و ما را به سوی مدینه ببر کوفیان ظالم کودکان تنها تو و خاک و خون ما و دشمن ما ابی عبدالله، ابی عبدالله ......... پیکرت مانده در دشت کرب و بلا با سرت می­روم سوی شام بلا اشکم آب غسل تنت بابا خاک صحرا شد کفنت بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله ......... بر دل عالم از غم شراره زدم بوسه بر حنجر پاره پاره زدم وقت بوسیدنت کعب نی خوردم دم­ به دم زنده گشتم و مردم ابی عبدالله، ابی عبدالله ........ گریه بر این تن غرقه خون می­کنم گیسویم را ز خون لاله­ گون می­کنم می­رسد بر گوشم در این صحرا وا حسینای مادرت زهرا ابی عبدالله، ابی عبدالله .......... کعب نی بر تن من نشانه زده کی پدر کشته را تازیانه زده جان بابا من دخترت هستم وارث زهرا مادرت هستم ابی عبدالله، ابی عبدالله
ای اختر مدینه،ای یاس بی قرینه گردیده ذکر عالم،یا حضرت سکینه یا حضرت سکینه۲ در آسمان عترت،تو شمس مشرقینی مادر تو رباب و،تو دختر حسینی یا حضرت سکینه۲ با مادرت رباب و،همراه عمه زینب دیدی پدر شهید است،جانت رسیده بر لب یا حضرت سکینه۲ دیدی تو کربلا را،رنج و غم و بلا را پیکر پاره پاره،سر روی نیزه ها را یا حضرت سکینه۲ گل های چیده دیدی،قلب دریده دیدی در کربلا به نیزه،سر بریده دیدی یا حضرت سکینه۲ بعد از حسین زهرا،آتش به خیمه دیدی تن های غرقه در خون،سرها به نیزه دیدی یا حضرت سکینه۲ راحت شدی ز غم ها،رفتی به سوی عقبی در جنت خداوند،مهمان شدی به زهرا یا حضرت سکینه۲ .
‍ . اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم چادرم چادرم برده شد ز سرم خون رود از چشم ترم بابا گَرد صحرا شد معجرم بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله ........ اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند عوض تسلیت عمه­ ام را زدند موی من از خون تو گلگون شد جگرم خون شد، جگرم خون شد ابی عبدالله، ابی عبدالله ....... خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر خیز و ما را به سوی مدینه ببر کوفیان ظالم کودکان تنها تو و خاک و خون ما و دشمن ما ابی عبدالله، ابی عبدالله ......... پیکرت مانده در دشت کرب و بلا با سرت می­روم سوی شام بلا اشکم آب غسل تنت بابا خاک صحرا شد کفنت بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله ......... بر دل عالم از غم شراره زدم بوسه بر حنجر پاره پاره زدم وقت بوسیدنت کعب نی خوردم دم­ به دم زنده گشتم و مردم ابی عبدالله، ابی عبدالله ........ گریه بر این تن غرقه خون می­کنم گیسویم را ز خون لاله­ گون می­کنم می­رسد بر گوشم در این صحرا وا حسینای مادرت زهرا ابی عبدالله، ابی عبدالله .......... کعب نی بر تن من نشانه زده کی پدر کشته را تازیانه زده جان بابا من دخترت هستم وارث زهرا مادرت هستم ابی عبدالله، ابی عبدالله
۹ ای نور دل زهرا(هستی به رباب دختر)۲ در محضر آل الله(هستی تو چنان کوثر)۲ تویی دخت والا و بی قرینه دخت حسین بن علی سکینه آجرک الله یا حسین زهرا۲ راحت شدی از غم ها(رفتی تو از این دنیا)۲ چشمش به رهت باشد(در باغ جنان زهرا)۲ بودی ای نور دیدگان زهرا لحظه های آخر یاد کربلا آجرک الله یا حسین زهرا۲ دیدی تو به دشت خون(گل ها همه شد چیده)۲ دیدی تو علی اصغر(با حنجر ببریده)۲ دیده ای ای گل باغ مدینه اشک رباب و زینب حزینه آجرک الله یا حسین زهرا۲ از دشمن دین دیدی(ظلم و ستم افزون)۲ دیدی تو برادر را(غلتان به میان خون)۲ دیدی گل گلشن ام لیلا علی اکبر شده اربا اربا آجرک الله یا حسین زهرا۲ دیدی تو عمو عباس(در علقمه افتاده)۲ دست و سر و چشمش را(در راه خدا داده)۲ دیده ای دستانش از تن جدا شد با عمود آهن فرقش دو تا شد آجرک الله یا حسین زهرا۲ دیدی تو به چشم خود(شد نقش زمین بابا)۲ با پیکر غرق خون(افتاده در آن صحرا)۲ دیدی از بابایت حرمت دریدند از قفا سر پاک او بریدند آجرک الله یا حسین زهرا۲ .
یا سکینه تو دختر حسین زهرایی نور دل اهل تولایی در کرم و سخا تو غوغایی ای نور چشم شاه عالمین بر ربابی تو نور هر دو عین تالی عمه زینبت تویی ای دختر مظلومه ی حسین مولاتی سکینه بنت حسین۴ یا سکینه مولاتنا تو روح ایمانی تو حامی مکتب و قرآنی بر تن مادرت رباب جانی هستی از نسل ام النجبا می نازد بر تو شاه شهدا در سفر مدینه کربلا بودی تو همراه خون خدا مولاتی سکینه بنت حسین۴ یا سکینه تو دیده ای امام بی یاور تو دیده ای غرقه به خون اکبر پیکر پاره شبه پیغمبر دیدی بابا آمد کنار او کم شد طاقت او قرار او دیدی از ظلم و کینه ی عدو گلگون از خون گشته عذار او مولاتی سکینه بنت حسین۴ یا سکینه مصیبتی زد به دلت آذر به روی دست پدرت اصغر به تیر حرمله شده پرپر دل تو و عمه شده کباب با دیدن اشک و آه رباب دیدی اصغر روی دست پدر رفته با تیر حرمله به خواب مولاتی سکینه بنت حسین۴ یا سکینه بودی تو در کنار خیر الناس غربت او نموده ای احساس وقت شهادت عمو عباس تو دیدی جان او فدا شده دستانش از پیکر جدا شده تو دیدی فرق سقای حرم با عمود آهن دو تا شده مولاتی سکینه بنت حسین۴ یا سکینه تو دیده ای همراه آل الله در کربلا غربت ثار الله ذکر لب تو بوده یا الله تو دیدی پدر از فرس فتاد سرش بر روی خاک غم نهاد از ظلم و کینه های دشمنان جانش را در راه خدا بداد مولاتی سکینه بنت حسین۴ یا سکینه دیدی پدر نقش زمین گشته ز کینه بشکسته جبین گشته گل علی فدای دین گشته دیدی به سویش شمر دون دوید در کنار او خنجرش کشید در موج خون با شمشیر ستم سر حسین را از قفا برید مولاتی سکینه بنت حسین۴
منم باقي مانده ء صحراي غمها به ديدارت مي آيم اي تشنه بابا من از باغت جاماندم پس از تو اشك افشاندم مصيبت ها مي خواندم واويلا ......... به همراه خواهرت آمدم گودال لگد خوردم با چكمه من رفتم از حال تنت را بي سر ديدم زدم بر سر لرزيدم گلويت را بوسيدم واويلا ........ بهارم شد يكباره فصل پاييزي اشاره شد بر من با قصد كنيزي تو در طشت و من سويت نظر كردم بر رويت پر از خون بود گيسويت واويلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷ مولای من زینت شهر سامرایی تو به درد شیعیان دوایی تو ز کار ما گره گشایی تو بر شیعیان دارالامان تویی با لطف و جود بی کران تویی از تبار آل محمد و پدر صاحب الزمان تویی آجرک الله صاحب الزمان۴ مولای من ای مظهر شهامت و ایثار تو دیده ای ز دشمنان آزار به تو شده جور و جفا بسیار ای که از تبار پیمبری مولای من امام عسکری از بس که ظلم و کینه بر تو شد دلخونی با دست ستمگری آجرک الله صاحب الزمان۴ مولای من بوده ای از حق خودت محروم غریبی تو شد چنین معلوم ز زهر کینه گشته ای مسموم ای که بودی تو حیدری عذار آثار سجده در تو آشکار از ظلم و کینه های دشمنان بوده ای در زندان تو بی شمار آجرک الله صاحب الزمان۴ مولای من کنار تو محرم راز تو با او بود راز و نیاز تو مهدی تو خوانده نماز تو پسرت آمد در کنار تو گردیده مهدی بی قرار تو در هنگامه ی غسل و دفن تو خون گریه کرده یادگار تو آجرک الله صاحب الزمان۴