eitaa logo
سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
2.8هزار دنبال‌کننده
47 عکس
56 ویدیو
64 فایل
کانال سبک و شعر (کربلایی سعید صادقی) ارائه اشعار مناسبتی مذهبی به همراه سبک ارتباط با مدیر 👇 @saeedsadeghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشعار زمینه حضرت مسلم علیه السلام اومده دیگه دمای آخر من شد تموم تو شهر کوفه سفر من هی میخوام خیره بشم به راهت اما از خجالت پایین افتاده سر من گذشته آب از سر من نمونده راه پیش و پس فقط میگم کوفه نیا من توی آخرین نفس اینجا شده مثل قفس برگشته برگ زموونه اینجا شبیه زندونه اشک از تو چشمام روونه حسین جان یه شبه شدم غریب و تک و تنها نارو خورده مسلمت از این نامردا الهی تا قیامت آواره باشن که تورو آواره کردن توی صحرا باور نداشتم یه شبه غریب بشم تو این دیار روضه ی من همین شده زینب و با خودت نیار ای وای امون از روزگار هستند به فکر سر تو نیار آقا دخترتو هو میکنند خواهرتو اهل کوفه دل به دنیاشون سپردن آبروی مسلمو پیش تو بردن وای اگر خیرات بدن نون به یتیمات اینا که نون علی باباتو خوردن اصلا مهم نیست براشون رو خوبیا پا بذارن دختر حیدر و میخوان تو کوچه بازار بیارن حیا و مردی ندارن کوفه به فکر درهمه دردم فقط همین غمه اینجا پر از نامحرمه شاعر:مجتبی صمدی اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه شب دوم – ورود به کربلا ولوله به پا شده تو عرش اعلا میاد از تو آسمون ناله زهرا بین دوتا نهر آب یه شاه مظلوم به پا کرده خیمه گاه میون صحرا انگاری که پیداست دیگه این خونه ی آخرشه آشفتگی همه از دلشوره ی خواهرشه یاد خدا توسرشه دق کنه زینبش به جاست پرسید آخه اینجا کجاست گفتن زمین کربلاس ….. اسم کربلا پر از سوز و گدازه یکم آرامش برا حرم نیازه واسه ی همیشه که داره علمدار خیمشو مث سپر جلو میسازه وقتی حسین گفت زیر لب انا الیه الراجعون بغضای خواهر ترکید شد مثه یه آتیش فشون شد دل زینب پر خون غصه داره میشه زیاد خدا خودت برس به داد بوی جدا شدن میاد ….. بین محرما جوونای با غیرت عمه از ناقه پیاده شد با عزت به خدا خطور نمیکنه به ذهنی چند روز دیگه باید بره اسارت اکبر کجاست قاسم کجاست وقتیکه میکنه خطاب اون وقتی که بسته میشه دستای زینب باطناب کاش سقف عالم شه خراب این بانوی جلیله رو – هو میکنند عقیله رو بزرگ این قبیله رو شاعر:مجتبی صمدی اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها کلبه ی تاریک من صفا گرفته رو لبم خنده دوباره جا گرفته با سر زخمی بابا تا که رسیدی همه زخمام انگاری شفا گرفته من به تو رو زدم بیا تو نزدی رومو زمین حالا مث یه عروسک رو پای دخترت بشین تو این دمای وا پسین داره میلرزه دهنم یاری نمیده دهنم که خوب باهات حرف بزنم بابا حسین خوشم که از اینکه اومدی کنارم از خوشیه بابا دارم بال درمیارم عمه رو دیدم که تو گودال چیکار کرد مثل او لب به روی رگات میذارم فقط منم سه ساله ای که خیری از دنیا ندید تو بیابون دنبال تو تاول پاهام ترکید رقیه خیلی غم کشید این شامیا خیلی بدن منو واسه خنده زدن یتیم کشی رو بلدن میخوام از تو بگیرم بابا اجازه تا بگم از غصه هام که کثل رازه از موهام منو گرفت یه آدم بد رو خاک کشید منو مثل جنازه بذار یواشکی بگم بابا چی اومده سرم خودت ببین دیگه موهام نمیرسه تا کمرم من دیگه بی بالو پرم رنگین کمونه سر تا پام در نمیاد دیگه صدام مثل لب تو شد لبام شاعر:مجتبی صمدی اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه ابناء الزینب سلام الله علیها روتو برنگردون از گلای خواهر التماس من کن از چشای خواهر التماست میکنم من اونقدر تا بذاری سهمی کنار برای خواهر پیش چشم اهل حرم نذار خجالت بکشم من حاضرم هزار دفعه پیش تو منت بکشم تا بار مهنت بکشم ندارم آروم قرار به خواهرت محل بذار تحفه هامو نزن کنار حسین من نیگاه کن که بچه هام یه پارچه مردن بعد قاسم بعد اکبر پر دردن مثل پروانه دلم میخواد سراشون روی نی دور و بر سرت بگردن دلم میخواد اونوقتیکه سنگ میزنن سفت تو سرت جلو سر تو باشن و بشن شبیه سپرت برات بمیره خواهرت تموم زندگیم فدات طفلام فدای بچه هات بسته جونم به یک نگات حسین من وقتیکه قرار من برم اسیری دیگه معنی نمیده خرده بگیری یعنی تو دلت میاد دوتا پسرهام ببینند من و تو مجلس حقیری راضی نشو تا ببینند منو با چکمه میزنن نذار بمونن ببینند گوشواره هامو می کنن بذار برن فدات بشن یادمه تو کوچه ها مادرمون پیش بابا افتاد به زیر دست و پا شاعر: اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام ۱ وقتی دیدم افتادی میون گودال مرغ پر کنده شد ی میزنی بال بال وقتی دیدم نوک نیزه رو لباته داری زیر تیغو نیزه میری از حال زدم به سیم آخرو شدم سپر رو بدنت من اومدم تا تیر هارو در آرم از روی تنت سوراخ سوراخِ جوشنت سرباز آخرت منم سایه بون سرت منم لاله ی رو پیکرت منم عمو حسین ۶ اومدم تاکه نگن بدون یاری چقدر زخم دهن وا کرده داری مث یه درخت خشکیده شدی تو نیزه رو تنت نوشته یادگاری عمو به این دلخوریه دلم بیا بده جواب نگفتی شرمنده میشم بعد علی پیش رباب بزن به من حرف حساب رو اسم من خط کشیدی دلت رو از من بریدی شاید یتیمیمو دیدی عمو حسین ۶ اومدم کاری کنم برات کارستون تا بمونه قاتلت مبهوت و حیروون دستی که سپر نشه برات نمیخوام بذار از تنم بیوفته تو بیا آبروداری کنم اینجا به جای پدرم به عشق تو سه شعبه کاش گیر کنه توی حنجرم من غصه دار اصغرم میگیرم از خونت وضو ده سالمه ولی عمو میدم به عشق تو گلو شاعر: اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه شب ششم قاسمم دوماد در خون آرمیده چشاتو وا کن ببین عمو رسیده مث بذر فرو رفته بین خاکی نعل اسبا بسکه رو تنت روئیده آرزو های عروست تو خیمه رفته به باد هرکاری میکنم تنت از توی خاک در نمیاد سوخته دلم خیلی زیاد پنجه زدن به گیسوهات هلال هلال شد سرتا پات بگو چیکار کنم برات حسین شده قاطی عسل لب تو با خون جاریه خون از تنت شبیه ناودون مث مادرم که پشت در گیر افتاد دنده هات از توی سینه زده بیرون شکسته شد استخونات شبیه مادرم شدی انگاری معجزه شده هم قد اکبرم شدی لاله ی پرپرم شدی لخته ی خون گلوتو بست چهار چوب تنت شکست پشت عمو از پا نشست زنده شد با رجز تو یاد بابات میشورم با گریه هام خون از رو چشمات میکِشی پا مث اسماعیل رو خاکا شاید آبی بجوشه از زیر پاهات پاشو ببین زن ها برات کل میکشن تو خیمه ها لطمه به صورت میزنن عروسی تو شد به پا عطر تو پخش تو هوا نزن به روی خاکا چنگ نقل دومادیت شده سنگ شده عروسیت چه قشنگ شاعر: اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه شب هفتم بابا رو حلال کن ای گل بهارم مث حلق تو گره خورده به کارم حتی من از دشمنات منت کشیدم ولی هیشکی آب نداد برات بیارم من یه دفعه شوکه شدم دقیق زدن به حنجرت تیر از تو حلقت رد شد و چسبید به کتف پدرت از رو تنت پرید سرت تیر به دل بابا زدن صید روی هوا زدند این همه جا کجا زدند ((لای لای علی لای لای علی )) کاش نمی آوردمت میون لشگر تا نشی رو دست من لا له ی پرپر تیر پهلوون کش زدن به حلقت کاش می مردی از عطش رو دست مادر سرگردونم چیکار کنم شده چه خاکی به سرم با بی قراری مادرت منتظره دم حرم وای پسرم وای پسرم نبود ببینه که عموت هم نمیاد زخم گلوت حیروون شدم قسم به موت … مادرت آرزو داشت تو پا بگیری واسه مادر بشی عصای پیری توی میدونا مث عموت بجنگی هظ کنن همه بگن چه بچه شیری تا مادرت نیومده میرم یه گوشه عزیزم تا که نشی نیزه نشین رو قنداقت خاک میریزم از درد و غصه لبریزم مثل من آخرش بابا میری رو نیزه ها بالا میوفتی بین کوچه ها شاعر: اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه شب هشتم پاشو ای ستاره ی امید بابا پیش من چرا بلند نمی شی از جا همه جای پیکرت زده جوونه مثل گل درومده از دل صحرا به رخصت افتاده پدر تا ببره پیکر تو وا شده تا به ابروهات چجوری ببندم سرتو وا کن چشای ترتو پخش تنت تا دور دورا توروخدا تورو خدا جوابم بده بابا حسین بمیرن این کوفیا خیلی نامردن پی هر راهی واسه قتلم میگردن پدر شهید تو بالا جنازت اومدن یکی کی مسخره کردن تو عبا با چه زجری من دستو پاتو چیدم علی دندونای سفیدتو تو لخته خون دیدم علی تو بودی امیدم علی با نیزه شونه شد موهات عقیق سرخ رو لبات بگو چی شد قد و بالات … پاشو باز معجزه کن مث پیمبر چش وا کن ببین که اومده دلاور صدای پوزخندشون بلنده بابا عمه رو ور دار ببر از توی لشگر عمه داره با زجه هاش قلب منو خون میکنه اگه نیای با هم بریم گیسو پریشون میکنه بابارو حیرون میکنه پاشو بازم قدم بزن سایه روی حرم بزن مث عموت علم بزن شاعر: اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه شب نهم باورم نمیشه این تویی دلاور که جلو چشمهای من افتادی با سر من باید خاک به روی سرم بریزم کی رسونده پشتتو به خاک دلاور یه ماه غرق خونی و باز از همه زیباتری بلند بلند داد میزنم تو بهترین برادری پناه من تو لشکری به این روز افتادی چرا من میون این ناکسا تنها چه کار کنم حالا … ببین آتیش میباره از ناله من سرو از ضربه شده مچاله ی من اگه کم بشه سایت از سر خیمه کم میشه موی سر سه ساله ی من بی تو میافته تو دل اهل حرم هول و ولا از سینه ریز قیمتی پر میشه خورجین اینا پاشو بریم تورو خدا الهی من بشم فدات در اومده چرا چشات کوچیک شده قد و بالات عباس من… اینجوری که حالا تو نقش زمینی بعیده که بتونی رو پات بشینی عمود آهن چه کرده وای بمیرم وا شده فرق سرت تا زیر بینی چی می بینم رو پیکرت چه زخمای عمیقیه از بس که تیر خوردی تنت شبیه جوجه تیغیه پر خون و عقیقیه تو زیر قول نمیزنی – ناجی اصغر منی قبرمو داری میکنی شاعر: اجرای سبک: @sabkemoharram
زمزمه شب عاشورا آخرین شبیِه که هستی کنارم میخوام آروم سر روی پاهات بذارم باورم نمیشه باید عصر فردا از تن تو نیزه هاروُ دربیارم میخوام که امشب داداشی یه دل سیر نگات کنم کاش بذاری که قبل تو برمُو جون فدات کنم سرمو خاک پات کنم دلم گرفته به خدا – منُ تو غم نکن رها از رفیقت نشو جدا حسین جان دلهره داره منُ میکشه امشب دعاکن که قبل تو بمیره زینب تو خودت بگو که من چطور ببینم رشته های حنجرت رو نامرتب شاید که آروم بگیرم دست می ندازم به گردنت چطور ببینه خواهرت، دراومده پیرهنت غارت زده شده تنت روی تنت گل میکارم – رو دهنت پا میذارن هجوم سر من میارن حسین جان تن بچه ی رباب مث آتیشه ترک افتاده لبش شبیه شیشه هرچی رفت تو خیمه ها اینور و اونور ب ه خدا یه قطره آب پیدا نمیشه شیش ماهه داره از عطش لب به روی لب میسابه امشب شب آخره که رقیه آروم میخوابه تو خیمه قحطی آبه فردا شهید میشه باباش – میره خار صحرا تو پاش کم میشه یکدفعه موهاش شاعر: اجرای سبک: @sabkemoharram