eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
361 دنبال‌کننده
16هزار عکس
10.4هزار ویدیو
37 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ من شنیدم . . . سر عشاق بہ دامان شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد هزاران جان شیرین هم اگر بود پرستـو بودم و وقت سفـر بود سـرم را داده‌ام ... الحمـدلله که مرگ بی‌شهادت دردسر بود ◽️تاریخ ولادت :۱۳۶۵/۰۴/۱۶ ◽️محل ولادت : تهران ◽️تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۰۸/۱۸ ◽️محل شهادت: دیرالزور_سوریه ◽️رجعت پیکر: ۱۳۹۶/۰۹/۰۵ دوست دارم در منتهای بی‌کسی باشم. در منتهای گمنامی دوست دارم بدنم زیر آفتاب سه شبانه‌روز بماند. دوست دارم بدنم از زخم‌های جای پای دشمنان خدا و دین پر باشد و دوست دارم سرم را از پشت سر ببرند، همه این ها را دوست دارم زیرا نمی‌خواهم فردای قیامت که حضرت زهرا(س) برای شفاعت امت پدرش ظهور می‌کنند من با این جسم کم ارزش خود سالم حاضر باشم. دوست دارم وقتی نامه عمل من باز شد و سراسر گناه بود حضرت اشاره‌ای و نگاهی به بدن من کنند و بگویند به حسینم او را بخشیدم. ان‌شاءالله خدا ما را فردای قیامت شرمنده حضرت ام‌ابیها(س) قرار ندهد. به ما رحم کن ای ارحم الراحمین! و ای ستارالعیوب! و ای غفار الذنوب!» .....🕊🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ای نفس گیر ترین حادثه ی فصل خـزان من بـہ اسمت بِرسم ، سخت نَبارم سخت است . . . ◽️تاریخ ولادت: ۱۳۶۱ ◽️محل ولادت : مشهد مقدس ◽️تاریخ شهادت :۱۳۹۶/۸/۱۸ ◽️محل شهادت : دیرالزور_سوریه ✔️روحانی شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام تقی پور به دلیل شهادت در روز اربعین به معروف شده است. «خیلی زود یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد.(مرگ در پیش است) یادتان نرود که ان الله مع الصابرین. دوست ندارم در مرگ من لباس عزا بر تن کنید و گریه و زاری کنید. خصوصا اگر خداوند توفیق شهادت در راه خودش را عطا کرد. سائل الزینب سلام الله علیها انشا الله شهید میرزا محمود تقی پور 🕊🍃🕊🍃🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💢قسمتی ازوصیتنامه شهید وصیت نامه اینجانب علی محمد قربانی با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد و آرزوی سلامتی و ظهور آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف)و سالمتی رهبر عزیزم امام خامنه ای (حفظه الله) و شهدای عزیز که ما از قافله آنها جامانده بودیم و از اینکه به لطف خداوند متعال توانستم راه دوستان عزیز و شهیدم را ادامه بدهم خیلی خوشحال هستم و اشک شوق میریزم... خدا را سپاسگذارم که این سعادت نصیب من شد تا دوباره در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت داشته باشم و به آرزوی خود رسیدم؛ :۱۳۴۶/۸/۲۰ :۱۳۹۴/۱۱/۱۹ محل شهادت:🔰 عملیات‌آزادسازی‌نبل‌والزهرا_سوریه محل‌مزارشهید:گلزارشهدای اندیمشک ...🌿🌺🌸🌺🌿 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 به قدری به حضرت آقا ارادت داشت ❤️ و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود📜 هر که دارد بر بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان☝️ و می‌گفت: "کسی که را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد☝️. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(ع) و همه این‌ها به هم وصل هستند."🌸 🥀 🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک‌ بالان عاشق﷽ 🥀نام را گمنـام‌تر ڪن رو سفیـدت می‌ڪند عاشق زهرا (س) شوی ؛ آخـر شهیـدت می‌ڪنـد ...🕊 📖ڪلام شهید : 🌹اگر پیڪرم برگشت ... دوســت دارم سنگ قبری برایم نگذارند برایم سخـت است سنگ مزار داشته باشم و حضرت زهرا بی‌نشان باشند.🕊 💐ولادت : ۱۳٦٦/۱۲/۰۹ تهران 🌷شهادت: ۱۳۹٦/۰۸/۲۳ دیرالزور سوریه(البوکمال) 🥀 🕊🌹🕊🌹🕊 🔰فرازی از : دوست دارم اگر شهید میشوم؛پیکری نداشته باشم تا وقتی ارباب بی کفن در محشر آن سان حاضر میشوند،شرمنده ایشان نباشم.از ادب به دور است که در پیشگاه ارباب، با بدنی سالم و با کفن محشور شوم. اما اگر پیکرم برگشت، دوست دارم سنگ قبری برایم نگذارند تا لااقل شرمنده مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها نباشم.برایم سخت است که من سنگ مزار داشته باشم و بی بی، بی نشان باشند! 🌷شهید مرتضی عبدالهی🌷 🏴السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ 🏴 صلوات ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۲۴ آبان سالروز شهادت مدافع حرم" تاریخ تولد: ۱۳۵۶/۰۴/۱۵ محل تولد: فسا تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۲۴ محل شهادت: سامرا_عراق وضعیت تأهل: متأهل_داراے‌دوفرزند محل مزار شهید: گلزارشهدای‌زادگاهش : به‌راستی شهــدای‌مان . . . آن انسان‌های راستینی هستند ڪہ سایه ستایش فرشتگانند و خداوند به شهیـد و رقص خونینش در جبهه‌ هایِ نبرد فخر می‌فروشد و آیه تبارڪ‌الله و احسن الخالقین نازل می‌ڪند ... شهیـــد پیرو حسینـی است ڪہ خون خـدا و ثـارالله است. 🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۲۴ آبان سالروز
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💢 در ۱۵ تیرماه ۱۳۵۶ در روستای امیر حاجیلو از توابع شهرستان فسا دیده به جهان گشود ، وی اولین فرزند خانـواده بود. تحصیلات خود را تا دوره راهنمایی در روستای محل‌تولد با موفقیت گذراند، و برای ادامه تحصیل بهمراه خانواده‌اش به شهرستان فسا عزیمت ڪردند، دوره متوسطه را بطور ناتمام رها کرد و در سال ۱۳۷۴ در سن ۱۸سالگی با توجه به علاقه‌ای که به نهاد مقدس سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی داشت به عضویت این نهاد در آمد . دوره آموزشی عمومی خود را سال ۱۳۷۴ در پادگان شهید حبیب الهی اهواز آغاز کرد و دوره تخصصی اولیه توپخانه را با گرایش قبضه سال ۱۳۷۵ در پادگان ۶۳خاتم الانبیا تهران با موفقیت به اتمام رساند و بعد به گروه توپخانه موشکی ۵۶ یونس (ع) سروستان معرفی و در گردان جندالله بعنوان فرمانده قبضه مشغول خدمت شد و پس از مدتی خدمت در این گردان بنا به نیاز به گردان غدیر منتقل شد. در سال ۱۳۷۷ گواهینامه پایان دوره آموزشی راکت‌انداز ۲۴۰ م‌م را گرفت. در زمستان ۱۳۸۶ چندماه در کردستان در منطقه‌عملیاتی پیرانشهر با گروه پژاک مبارزه کرد و در سال ۱۳۹۰ به فرماندهی رسد دیدبانی از آتشبار هدفیاب منصوب گردید. وی در طول بیست سال خدمت صادقانه اش در مناطق مختلف حضور فعال و چشمگیری داشت . از جمله ماموریت های تنب بزرگ، تنب کوچک ، بندر عباس، قشم، کردستان . در سال ۱۳۹۳ برای اولین بار برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) راهی کشور عراق شد و ماموریت اول او منجر به آزاد سازی شهر صلاح‌الدین و تکریت گردید، در ماموریت دوم در مهر ۱۳۹۴ به تهران و از تهران به بغداد اعزام شد و سرانجام در تاریخ ۲۴ آبان ماه سال ۱۳۹۴ در سامرا در جوار مرقد ملکوتی امام حسن عسکری (ع) و امام علی النقی (ع) به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاکش طی یک تشییع با شکوه در زادگاهش روستای امیر حاجیلو در گلزار شهدای امامزاده شهیدان به خاک سپرده شد. 🕊🌹🕊🌹🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ ‍💕 ‌از اول نامزدیمون با خودم کنار اومده بودم که من، اینو تا ابد ڪنارم نخواهم داشت یه روزے از دستش میدم اونم با شهـادت... وقتی كه گفت میخواد بره انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد انگار میدونستم ڪہ دیگه برنمیگرده... اونقد ناراحت بودم... نمیتونستم گریه کنم... چون میترسیدم اگه گریه ڪنم، بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم يه سمت ايمانم بود و يه سمت احساسم ... احساسم ميگفت جلوش وایسا نذار بره ولی ایمانم اجازه نمیداد... یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت چطور میتونم تو چشمایِ امیرالمؤمنین (ع) نگاه کنم و... انتظار شفاعت داشته باشم در حالیکه هیچ‌کاری تو این دنیا نکردم اشکامو که دید: دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت: "دلمو لرزونـدی ولـی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـااا" راحت ڪلمه‌ی ...دوستت دارم... ...عاشقتم ... رو بیان می‌‌ڪرد ... روزی که میخواست بره گفت: "من جلو دوستام، پشت تلفن نمیتونم بگم " دوستت دارم " میتونم بگم دلم برات تنگ شده... ولی نمیتونم بگم دوستت دارم... چیکار کنم...؟!" گفتم."تو بگو یادت باشه، من یادم میفته... از پله ها که میرفت پایین... بلند بلند داد میزد... یادت باشـه... یادت باشـه... منم میخندیدم و میگفتم: یادم هسسست... یادم هسسست... ✍ راوی : همسر شهید ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ ‍💕 ‌از اول نامزدیمون با خودم کنار اومده بودم که من، اینو تا ابد ڪنارم نخواهم داشت یه روزے از دستش میدم اونم با شهـادت... وقتی كه گفت میخواد بره انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد انگار میدونستم ڪہ دیگه برنمیگرده... اونقد ناراحت بودم... نمیتونستم گریه کنم... چون میترسیدم اگه گریه ڪنم، بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم يه سمت ايمانم بود و يه سمت احساسم ... احساسم ميگفت جلوش وایسا نذار بره ولی ایمانم اجازه نمیداد... یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت چطور میتونم تو چشمایِ امیرالمؤمنین (ع) نگاه کنم و... انتظار شفاعت داشته باشم در حالیکه هیچ‌کاری تو این دنیا نکردم اشکامو که دید: دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت: "دلمو لرزونـدی ولـی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـااا" راحت ڪلمه‌ی ...دوستت دارم... ...عاشقتم ... رو بیان می‌‌ڪرد ... روزی که میخواست بره گفت: "من جلو دوستام، پشت تلفن نمیتونم بگم " دوستت دارم " میتونم بگم دلم برات تنگ شده... ولی نمیتونم بگم دوستت دارم... چیکار کنم...؟!" گفتم."تو بگو یادت باشه، من یادم میفته... از پله ها که میرفت پایین... بلند بلند داد میزد... یادت باشـه... یادت باشـه... منم میخندیدم و میگفتم: یادم هسسست... یادم هسسست... ✍ راوی : همسر شهید 🦋🦋🦋 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✍#خاطرات_شهدا📃 🍃بسیار اهل بازی کردن با بچه‌ها بود؛ دخترم
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🥀🕊🕊🌷🕊🕊🌹 🌷🕊 💐یکی از دوستانش تعریف می کرد که الیاس روزهای اول خیلی سر به سر همه میگذاشت اما چند روز آخر خیلی ساکت شده بود.گفته بود:الیاس یا تو ترسیدی یا خیلی پیر شدی که آنقدر ساکتی، الیاس جواب داده بود نه پیر شدم،نه ترسیده ام،انشالله جلو که رفتیم می فهمیم. دوستش می گفت بعد از شهادتش متوجه حرف هایش شدم. 🥀دوستانش تعریف کردند:به خاطر شرایط بسیار سختی که در آن گرفتار شده بودیم به ساختمانی رفتیم،فرمانده پشتش را به نیروها کرد و گفت:هرکس می خواهد جلو بیاید دستش را روی دستم بگذارد و الیاس دستش را گذاشت. به همراه الیاس به خط زدیم.بین ما و الیاس خمپاره ای اصابت کرد اما الیاس همچنان پیش رفت تا اینکه خمپاره ای به نزدیکی اش خورد اما چون آتش زیاد بود نتوانستیم از جایمان بلند شویم لذا پیکر شهید به همان صورت در منطقه ماند.بعد از آن چند نفر از نیروها خواستند پیکرش را بیاورند اما موفق نشدند و پیکر شهید در همان محل شهادت ماند. ما از چیزی خبر نداشتیم،تنها،دخترم خواب دید که الیاس از او خداحافظی کرده است.خبر شهادت را که شنیدم خدارا شکر کردم.🕊😭 ✍به نقل از:همسر شهید 🌹 🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌷🕊 💐من و شهید زکریا خیلی باهم صمیمی بودیم به خاطر همین اگه میخواستیم جایی بریم باهم میرفتیم.پدر یکی از همکارامون که خونشون تو یکی از روستاهای شهرستان الموت بود فوت کرده بود و سنگ قبر پدرشو تو قزوین سفارش داده بود.همکارمون بخاطر اینکه شهید زکریا شیری وانت داشت به زکریا گفته بود که سنگ قبرو ببره.قرار بر این شد که من و زکریا باهم سنگ قبرو ببریم این شهید بزرگوار به قدری به دوستان و همکاراش ارزش قائل بود که با وجود اصرار همکارمون بخاطر حمل سنگ قبر حتی کوچکترین هزینه ای قبول نکرد و گفت رفاقت به درد همین روزا میخوره. 🥀موقع برگشتن با شهید زکریا کنار درختی که بین مسیرمون بود نگه داشتیم برای استراحت،من از زکریا پرسیدم که آیا دوست داری شهید بشی،  برای چندمین بار بود که میپرسیدم شهید زکریا در جوابم گفت مگه میشه دوست نداشته باشم،کی از شهادت بدش میاد، من آرزومه که شهید بشم،اما شهادت دل میخواد،لیاقت میخواد.بعد از شهادتش ثابت کرد که هم دل داشت هم لیاقت و به آرزوش که شهادت بود رسید. ✍به نقل از:دوست شهید 🌹 🌷 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ °•|🌿🌸 √ : +هـر خانمے ڪہ ، چادر بہ سر ڪند و عفت ورزد ، و هر جوانے ڪہ ،نماز اول وقت را در حد توان شروع ڪند ، اگر دستم برسد سفارشش را ، بہ مولایم امام‌ حسین علیه‌السلام خواهم‌ ڪرد . . . °•|🌿🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🥀🕊 🌹آقا میثم به شهدا خیلی ارادت داشتن مخصوصا شهدای گمنام،بیشتر وقتایی می تونستن آخر هفته می رفتیم بهشت زهرا زیارت شهدا،وقتی به شهدای گمنام می رسیدیم یک بطری پیدا می کردن تا جایی که می تونستن مزار شهدا رو می شستن بعد می شستیم و زیارت عاشورا می خوندیم .خیلی معتقد بودن شهدای گمنام حاجت میدن هر وقت حاجت داشتن متوسل به شهدای گمنام می شدن.برای خادمی کردنشون تو دوکوهه هم از شهدای گمنام میخواستن چون از طرف سر کارشون بهش اجازه نمی دادن برن ، می گفت : رفتن من نیاز به اجازه هیچ کسی نداره باید از خود شهدا بخوام .🕊 ✏️راوی: همسرشهید 🥀 🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
‍ 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔸 " در محضــر شهیــــد " ... ✍ اگر جهـان خواران بخواهند درمقابل دین ما بایستند ، ما در مقابـل آنان خواهیـم ایستاد و تا نابـودی ڪامل آن‌ها از پای نخواهیـم نشست یا همه آزاد می‌شویـم یا از مـرگ شرافتمنـدانه استقبـال خواهیم ڪرد اما در هـرحال پیـروزی باما خواهد بود. 🌴ای مردم مسلمـان ما برای خـاک نمی‌جنگیـم برای اسلام عزیـز می‌جنگیـم ... 🌷من تا امروز مُرده بـودم ... و در این لحظه‌ آغاز جهاد و شهـادت، گویی تازه متـولد شدم و زندگی جاویـد خود را آغاز کردم. شهادت انسان را به‌درجه اعلای‌ملکوتی میرساند واین فدا شدن در راه خـدا چقدر زیبـاست.🕊 💐ولادت : ۱۳٦۴ شهرستان نکا 🌹شهادت : ۱۳۹۴/۹/۱۶ سوریه 🌹 .....🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍✍📃 🌹(ع) 💐سجاد هر وقت دلتنگ میشد یک گزینه داشت ... امام رضا (علیه السلام) یکی از دوستانش میگفت یه بار به مشهد رفیتیم و یکی از رفقا را دیدیم ... گفت صبح رسیدم و عصر میخوام برگردم ... گفتم مگه دیونه ای این همه راه برا نصفه روز ؟ گفت با هواپیما اومدم... وقتی رفت دیدم سجاد تو حال خودشه ... گفته چته؟ گفت واقعا باید به حال امثال اینا حسرت خورد ... دلتنگ امام رضا (علیه السلام) شده و در حالی که کار داشته نصف روز اومده پابوس آقا ... با خانواده هم زیاد میرفت مشهد .. موقعی که اسم سوریه و اعزام و ... پیش اومد زنگ زد به یکی از رفقای مدافع حرمش .. گفت سجاد برو از امام رضا (علیه السلام) اجازه رفتن بگیر ... سجاد رفت مشهد ... معلوم نیست چی گفت به ضامن آهو که ضامن سجاد هم شد ... آری ضمانت سجاد را کرد و سجاد رفت سوریه ... سجاد شهید شد ... باز هم امام رضا (علیه السلام)... پیکر سجاد روز شهادت امام رضا (علیه السلام) سال ۱۳۹۴ در گلستان شهدا به خاک سپرده شد ...🕊 🌹 ......🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍✍#خاطرات_شهید📃 🌹#اذن_شهادت_ازامام_رضا(ع) 💐سجاد هر وقت
‍ 🌹🌹🕊🕊🌹🌹🕊🕊🌹 ✍📃 📿❣ 🌴نصف شب بیدار شدیم..عملیات بود.حال و هوای بچه ها عوض شده بود.معلوم بود اتفاقاتی می افتد..راه افتادیم.۷ نفر بودیم به فرماندهی شهیدسجادمرادی عملیات در شهر خلصه از توابع خان طومان و حلب بود.سوار ماشین شدیم.سجاد که خیلی شوخی میکرد و همیشه خنده بر لب داشت بیشتر از همه معلوم بود حالش دگرگون شده.در راه زیر آتش شدید دشمن بودیم.هر لحظه احتمال زدن ماشین ما بود.صدای انفجار ... تیر قناصه...تیربار ها ...تک تیرانداز ها ...بچه ها نگران انفجار ماشین بودن ...اما باز هم سجاد شروع کرد... شرط اول فرماندهی روحیه دادن به بچه هاست...سجاد شروع کرد به مداحی تا حواس بچه ها را پرت کند و به بچه ها گفت آهسته به خشاب ها بزنید ...(به جای سینه زنی) حدود ۱۵ دقیقه مداحی کرد .. شعر معروف سیدرضا نریمانی .. حسین جانم ... حسین جانم ... حسین جانم جانم جانم ... حسین جانم .. حسین آقام ... حسین مولام ... ادامه داد ... اذان گفته بودند و کم کم داشت آفتاب میزد و ما نماز نخونده بودیم ... بچه ها گفتن سجاد ، آفتاب داره میزنه و نماز نخوندیم ... چیکار کنیم ؟ سجاد اشاره کرد به سیدیحیی گفت :سید پیش نماز ماست ...آقا سید چیکار کنیم ؟ شهیدسیدیحیی براتی که آخرین ساعت های زندگی رو سپری میکرد عاشقانه گفت : به خدا همین نماز با پوتین و عقب ماشین اون دنیا دستمون رو میگیره ... 📿حدود ساعت ۱۰ صبح موشک و تانک و شهادت فرمانده و پیش نماز عاشق ...آری ...شهیدسجادمرادی فرمانده دلها بود ...شهیدسیدیحیی براتی پیش نمازی عاشق بود که بهترین نمازش را عقب ماشین به جا آورد ... یادمان باشد..شهدا هر کدام درس عبرتی هستند..پس این درس عبرت ها را برای دوستان خود بفرستید تا با شهدا آشنا بشن.🕊 🥀 🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۱۷ آذر سالروز شهادت مدافع حرم «علی‌اصحابی» سفارشم به شما این است : که تمام حرفتان حرف رهبری ، عمل‌تان عمـل رهبری ، و جانتان جان مقام رهبری باشد و نه عقب‌تر و نه جلوتر حرکت کنید. ....🕊🌸 🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم  صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 🥀🥀 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ کاش می‌شد ... تا خدا پــرواز کرد پای دل از بند دنیا باز کرد کاش می‌شد از تعلق شد رها بال زد همچون ڪبوتــر در هوا ... درون خودش کلنجاری داشت با خودش ؛ برای کسی آشکار نمی‌کرد اما گاهی توی حرف‌هایش، می‌زد بیرون؛ هر بار که بر می‌گشت و می‌نشستیم به حرف زدن، حرف‌هایش بیشتر بوی رفتن می‌داد و اگر توی حرف‌هایش دقیق می‌شدی می‌توانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل می‌کند. آن اوایل یڪبار که از معرکه برگشته بود وسط حرف‌هایش خیلی محکم گفت: «جانفشانـی اصلاً کار آسـانی نیست» بعد تعریف ڪرد که آنجا در نقطه ای باید فاصله‌ای چند متری را در تیررس تکفیری‌ها می‌دوید و توی همین چند متر ، دختـرش آمده جلوی چشمش ... بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است… تمرین‌های زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید؛ این بار که می‌رفت به کسی گفته بود « این دفعه از کوثر بریدم » ✍ به نقل از : احمدرضا بیضایی ( برادر بزرگوار شهید ) 🌷 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 📞 نصرت، نصرت... علی 🌴محمودرضا تو سوریه با اسم مستعارِ «حسین‌ نصرتی» شناخته می‌شد ولی خیلی از رزمنده‌های مقاومت برای رعایت اختصار، «نصرت» صداش میزدن! تو مقطعی که محمودرضا بعنوان دیده‌بان بچه های ادوات تیپ فاطمیون عمل کرده بود ، بچه‌های فاطمیون برای صدا زدنش تو بیسیم هم از همین اسم استفاده می‌کردن، مثلا اینجوری: «نصرت، نصرت... علی». یکی از بچه های فاطمیون می گفت هنوزم بعد چند سال از شهادت محمودرضا، ندای بیسیم‌ های ما «نصرت» هست. یعنی بچه‌های فاطمیون الانم دیده‌بان‌شون رو پشت بی‌سیم «نصرت» صدا میزنن! 🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ ┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ |💔| [همسرشهید🌹] •••🥀انتظار خیلی سخت است. خیلی سخت است آدم کسی را در راه دور داشته باشد و بگویند شهید هم شده و برگه شهادتش را هم تأیید کرده‌اند،اما هیچ وقت جسمی از او برنگردد. البته خودش قبل از رفتن به من گفت: "اگر پیکرم برنگشت،هیچ وقت حتی سر نمازهایت هم دعا نکن پیکرم برگردد.من دوست ندارم برگردم." من هم کاری که خواست را هیچ وقت انجام نمی‌دهم،اما چشم انتظاری درونم هست. گاهی که از خانه بیرون می‌روم،می‌گویم شاید وقتی برگردم حسن آقا پشت در باشد.شاید زنگ بزند و بگوید ۱۰ روز دیگر می‌آید. درست است، می‌دانم شهید شده ولی چون پیکری از او نیامده این انتظار را همیشه دارم. ولی دعا نمی‌کنم برگردد.گله‌ای ندارم چون هدفش بود.. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ تو خندیدی و چشمانت ز یادم بُرد رفتن را من از لبخنـدت آموختم ز این دنیا گذشتن را ... ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ مجتبی خیلی به شهدا ارادت داشت و در مراسم و یادواره های شه
🌹🕊🕊🌹🕊🕊🌹 🌷 🍃ارادت خاص پدر به امام حسن مجتبی(؏) باعث شد تا نام فرزندی که در بیستم آذرماه سال ۶۵ در روستای کهنوش از توابع تویسرکان همدان متولد شد را مجتبی بگذارند. 🌴سال ۸۲ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جزو نیروهای گردان تکاور ۱۵۴ حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام شد. همزمان در کنار آموزش های نظامی تکاوری توانست مدرک ڪارشناسی خود را بگیرد. سال ۸۸ در سن۳۲ سالگی ازدواج کرد، ثمره این ازدواج دختری به نام ریحـانه بود که در زمان شهادت پدر سه سال سن داشت. 💐او در سال ۹۱ در حین ماموریت های نظامی به شدت مجروح شد تا جایی ڪہ احتمال می دادند به شهادت برسد اما تقدیر صفحه سرنوشت او را جور دیگری رقم زد تا اینکه در دفاع از حرم آل‌الله و در ۲۵ مهرماه ۱۳۹۴ مصادف با سوم محرم با اصابت تیر تک‌تیراندازهای دشمن به سرش به همرزمان شهیدش پیوست. 📜او در وصیت نامه‌ای که از خود به جای گذاشته خطاب به دختـرش نوشته است : 💐اڪنون که باب جهـاد در راه خدا به امر ولی و مولایم ابلاغ شده عـازم نبـرد می‌ شوم به دختر سه ‌ساله‌ام ریحانه ‌جان بگویید که دوستش داشته و دارم ولی دفـاع از حـرم حضرت زینب (س) و دردانه‌ی سه ساله امام حسین (؏) واجـب بود . خیلی دوست داشتم که دخترم ریحانه حافظ قرآن شود اگر امکان داشت برایش محیا کنید . 🥀 .....🕊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ خواهـران گرامی‌ام به شما سفارش می ‌ڪنم با تاسی از حضرت زهرا (س) ، چادر را بعنوان حجاب برتر انتخاب کنید ڪہ همانا سیاهی چـادرهای شما در کنار معرفی خـون شهـدا می‌تواند از حریم اسلام ناب محمدی دفـاع نماید و انشاءالله زمینه ‌ساز ظهور و قیـام منجی‌ عالم بشریت مهـدی (عج) شود. .....🕊🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ هر چند رفته‌ ای و دل از مـــا گسسته‌ای ؛ پیوسته پیشِ چشم خیالم نشسته‌ای ... ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ هر چند رفته‌ ای و دل از مـــا گسسته‌ای ؛ پیوسته پیشِ چشم
💢 اولین شهید مدافع حرم بخش خفر و نهمین شهید شهرستان جهرم در ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ در خانواده‌ای فرهنگی مذهبی در روستای کراده از توابع بخش خفر شهرستان جهرم چشم به جهان گشود. سال ۱۳۷۷ به عضویت بسیج درآمد و ۲ دوره‌ی سه ساله به عنوان فرمـانده پایگاه مقاومت ولیعصر (عج) روستای کراده منصوب گردید. در تاریخ ۲۲ آذرماه ۱۳۸۴ به عضویت سپاه پاسـداران درآمد، در اوایل ورودش به سپاه در تیپ نیروی مخصوص المهدی(عج) جهرم مشغول به خدمت شد و بعد از چند سال با انتقال به تیپ مهندسی الهـادی شهرستان ڪوار به عضویت گردان تخریب آن یگان درآمد. وی در حین خدمت مقدس پاسداری ، چندین مرحله برای ماموریت جهت مقابله با اشرار عازم شرق کشور و شهرستان سراوان گردید. همزمان با حضور نیروهای داعش و تکفیری در سوریه و به خطر افتادن حرم حضرت زینب (س) برای دفاع از حـرم آل‌ الله و همچنین دفـاع از آرمان‌های انقلاب اسلامی و امنیت کشور عزیزمان عزم سفر به سوریه را کرد و در این راستا توانست سه نوبت عازم سوریه شود. بنا به گفته فرمانده وی، وقتی برای سومین بار درخواست اعزام کرد، با مأموریت وی موافقت نشد ، ولـی با اصرار بیش از حد و قسم‌ به حضرت زینب کبری (س) فرمانده را متقاعد کرد، و عاقبت در ۲۱ آذر ۱۳۹۶ در راه دفاع از حریم اهل‌بیت (ع) در بوکمال سوریه به آرزوی دیرین خود رسید و شربت شهادت را نوشید. از او یک پسر سه ساله به نام امیرعلی و پسری دیگر به نام محمدکریم که بعد از شهادت پدر متولد شد به یادگار مانده است . ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•