✅بعضی وقت ها واقعا باید برای خودمان #گریه کنیم
🍃تا بحال فکر کردیم
🍂وقتی که در برابر #شهوت های دنیا به زانو میاییم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که معصیت را می بینیم و #سکوت می کنیم و خوبی را می بینیم پشت می کنیم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که با دیدن یک فیلم یا خواندن یک داستان اشکمان می آید اما باصدای #قرآن هیچ حسی نداریم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی #غرق دنیا شدیم و هیچ تلاشی برای آخرت نمی کنیم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که خداوند را قبول داریم اما از #نافرمانی های خداوند دستبردار نمی شویم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که به امور بی فایده #مشغول هستیم با وجود اینکه در آخرت ثانیه به ثانیه در بارگاه خداوند باید جواب بدهیم اما اهمیت نمی دهیم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که #عبادت هایمان روح ندارد باید برای خودمان گریه کنیم
🍃 بله باید گریه کنیم
✅بیاید امشب را با خدایمان خلوت کنیم و در بارگاهش توبه کنیم توبه از گناهان گذشته و خداوند اشک های تضرعانه ات را بسیار دوست دارد
یاحق
╭━━⊰•🇮🇷•⊱━━━━━╮
🆔@sabokbalan_e_ashegh
╰━━⊰•🇮🇷•⊱━━━━━╯
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_ابراهیم_هادی
📅تاریخ تولد : ۱ اردیبهشت ۱٣٣۶
📅تاریخ شهادت : ٢٢ بهمن ۱٣۶۱
#شهیدابراهیمهادیوخوابحضرتزهـرا(س)
#جواد مجلسی می گوید:
#پائیزسال1361 بود،بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم.
این بار نَقل همه ی مجالس #توسلهای ابراهیم به حضرت زهرا(س)بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود.
خیلی از بچه ها #داستانها و حماسه آفرینی های او را در عملیات ها تعریف می کردند.همه ی آن ها با توسل به حضرت صدیقه ی طاهره(س)انجام شده بود.
به منطقه ی #سومار رفتیم.به هر سنگری می رفتیم از ابراهیم می خواستند که برای آن ها مداحی کند و ازحضرت زهرا(س)بخواند.
#شببودابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به #مداحی کرد.
صدای ابراهیم به #خاطرخستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود.
بعد از تمام شدن مراسم،یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم #شوخی کردند و صدایش را #تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی #ناراحت شد.
آن شب #قبلازخواب ابراهیم خیلی #عصبانی بود و گفت:من #مهم نیستم،این ها #مجلس حضرت را شوخی گرفتندبرای همین دیگر #مداحینمیکنم.
هر چه می گفتم:حرف بچه ها را به #دلنگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن،امافایده ای نداشت.
آخر شب برگشتیم مقر،دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم.
ساعت #یکنیمه شب بود خسته و کوفته خوابیدم.
#قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد.
#چشمانم را به سختی باز کردم چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود من را صدا زد و گفت: پاشو الان #موقعاذانه.
من بلند شدم با خودم گفتم:این بابا انگار نمی دونه #خستگی یعنی چی؟البته می دانستم که او هر ساعتی بخوابد،قبل از اذان بیدار می شود و #مشغول نماز.
ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد.بعد هم اذان گفت و #نمازجماعت صبح را برپا کرد.
بعد از نماز و #تسبیحات،ابراهیم شروع به خواندن #دعا کردبعد هم #مداحی حضرت زهرا(س)
اشعار زیبای ابراهیم #اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کردمن هم که دیشب #قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر #تعجب کردم ولی چیزی نگفتم.
بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم بین راه دائم در فکر کار های عجیب او بودم.
#ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی #بپرسی با اینکه #قسم خوردم،چرا روضه خواندم؟
گفتم: #خب آره،شما دیشب قسم خوردی که.... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا #زندهام جایی #نقل نکن.
بعد کمی #مکث کرد و ادامه داد:دیشب خواب به چشمم نمی آمد،نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم #وجودمقدس حضرت صدیقه ی طاهره(س) #تشریف آوردند و گفتند:
#نگونمیخوانم،ما تو را دوست داریم.
هرکه گفت #بخوان تو هم بخوان
دیگر #گریه امان صحبت کردن به او نمی دادابراهیم بعد از آن به #مداحی کردن ادامه داد.
#یافاطمه(سلام الله علیها) #بحقشهداعنایتی
#شهیدگمنام
#شهیدابراهیمهادی.
#سالروزولادت🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
به مناسبت سالروز تولد شهید محمدرضا تورجی زاده💐
🍃ای شهید...
در خاکریز های #جبهه، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی، ناله سردادی و #عاشق شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان #کمیل بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد😔
🍃با سوز دلت #ظلمت_نفسی بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان #گریه کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم.
🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه #حضرت_زهرا بخوان. برایمان از #در_سوخته بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در #توبه به رویمان باز شد😭
🍃از وصیت مادر به دختر و #پیراهن_کهنه بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی #گودال. اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های #علی تاب بیاریم..
🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی #اربا_اربا و یکی با پهلوی شکسته و #بازوی_کبود همچون خودت😞
🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به #مادر اقتدا کردی.
🍃این #عشق پایان ندارد....
سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر #زائر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو #خوشبخت می شوند. شاید هم اولین قدم برای #عاقبت_بخیری، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️
♡تولدت مبارک فرمانده♡
🌺به مناسب سالروز #تولد #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
🎂🎂🎂🎂💐🌷💐🌸🌺🪷🌼🌻🌻🎂🎂🎂🎂🍬🍬🍬
📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه
🥀مزار : اصفهان
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
بسیار زیبا 👌❤️❤️❤️❤️
خواب #حضرت_رقیه(س) رو دیده بود
بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از #گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم.
موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام #روضه حضرت رقیه بخون
گفتم نمیخونم، داری میری حسین #بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های #گریه میکرد.
#فرازے_از_وصیت_نامہ.
هر خانمے ڪہ چادر بہ سر ڪند و عفت ورزد، و هر جوانی ڪہ نماز اول وقت را در حد توان شروع ڪند، اگر دستم برسد سفارشش را بہ مولایم امام حسین (ع) خواهم ڪرد و او را دعا مے ڪنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالے قرار گیرد.
#شهید_حسین_محرابی🌷
#یادش_با_صلوات
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•