اسلام؛ رؤوف یا گوشت تلخ؟
شب بیست و سوم ماه رمضان، شبکه سه سیما بسان هرسال سخنرانی شیخ حسین انصاریان را پخش کرد. شیخ حسین را می توان یکی از محبوب ترین گویندگان گرایش عرفانی به دین قلمداد کرد که تلاش دارند اسلام را زیبا و محبوب معرفی کرده و جذب حداکثری و یا به تعبیر خود او جذب صددرصدی را محور تبلیغ دینی خود قرار دهند. اوج سخنان او شاید در دو جا بود : یکی وقتی که از نماز خواندن پیامبر ص بر پیکر زنی بدکاره گفت که به سبب آب دادن به یک سگ، مورد لطف خدا و پیامبرش قرار گرفته و زمینه نهی پیامبر نسبت به سرزنش کنندگان متدین آن روز را فراهم ساخته است.
دومی هم زمان دعای پایان شب قدر که ثواب عبادت آن شب را به هم زنان اهدا و مسوولان را بابت ناتوانی هایشان سرزنش کرد.
چند شب بعد همان شبکه سه، حجه الاسلام پناهیان در سخنان خود، پیامبر ص و امیرالمومنین ع را افرادی گوشت تلخ معرفی کرد که نسبت به احکام دین خدا خشن بوده اند به حدی که خود این معصومان نیز نسبت به این ویژگی ها اظهاراتی فرموده اند. رویکردی که قایل به ضرورت بازخوانی فقهی جدیدتری از اسلام مبانی بر فقه حکومتی است، دیدگاهی که بویژه پس از حوادث سیاسی دهه ۷۰ و رشد مفاهیم مرتبط با اسلام رحمانی با جدیت بیشتری وارد گفتمان سازی شد.
نکته نخست، سپاس از شبکه سه است که هر دو گرایش به اسلام را پخش می کند و رسانه ملی را به درستی معنا می بخشد.
نکته دیگر اظهاراتی است که مدعی جسارت به پیامبر ص و امیرالمومنین ع در سخنان آقای پناهیان بودند. بنده نه جسارتی دیدم نه چنین برداشتی از مجموع کلام ایشان داشتم.
اما نکته مهمتر از دو مورد پیشین تقابل یا همزیستی این دو خوانش از اسلام است که قرنهاست در فرهنگ ما وجود دارد. چالش های ادبیاتی ما در لسان حافظ و دعوای میان درویش و محتسب یا فقیه و صوفی امروز همچنان زنده است.
یکی اسلام را دین رحمت و رأفت می داند و دیگری دین خشونت و سختگیری. یکی خدا را رحمان و رحیم و ستار می داند و دیگری منتقم و شدیدالعقاب.
بی تردید هیچ کدامشان هم قائل به نفی صفت مقابل در خداوند نیستند بلکه جنبه غالب تبلیغی شأن از خدا و دین اوست که چنین تمایزی را میان ایشان ایجاد می کند.
این چالش چند قرنی گاه بیش از سایر زمان ها جلوه می کند که می توان در ادبیات و تاریخ مان به خوبی ببینیم.
از دید من زمانه ما یکی از همان دوره هاست. دوره ای که #نئورادیکالیسم ، جلوه غالب جامعه شده و #افراط و #تفریط از دو سو جامعه را به سمت خود می کشند.
یک طرف تلاش می کند مردم را با خدا آشتی دهد ولو با نادیده گرفتن برخی از شریعت و دیگری راه رستگاری را در اجرای کامل شریعت می داند.
اولی، مردم کوچه و بازار را بندگان خوب خداوند می داند که باید به هر وسیله پیوندشان را با خدا و دین ولو در کمترین حد حفظ کرد و دیگری کوچه و بازار را عرصه حیات الهی می داند که نباید از حدودش گذشت و باید خاطی را به سختی نقره داغ کرد.
یکی بر رجا استوار است و دیگری بر خوف.
اولی مسوولان را مقصر می داند و دومی مردم خطاکار را.
اولی دولت را طبیب دوار می داند که حال اضعف مردم را درک می کند و با رأفت برخورد می کند و دومی دولت را محتسب شهر می داند که با ترکه ای در خیابان به دنبال خطاکاران است.
من آنقدر سواد ندارم که یکی را درست و دیگری را نادرست بدانم اما این را می فهمم که چالش امروز نه دعوای تاریخی #شریعت و #طریقت است نه جنگ درویش و محتسب بلکه نماد و نمود روشن رشد نئورادیکالیسم و برآمدن قطب های افراطی گری و کشیده شدن بخشی از جامعه به این دو سر طیف و رهاشدگی میانه این میدان و میلیون ها شهروندی است که دیندار اما سرگردان و بی و پناه است.
این، #حکمرانی_شایسته است که باید جایگاه خود را در میانه این میدان بیابد و سیاست و فرهنگ و جامعه را با قواعد فقهی و قوانین فراگیر راهبری کند.
#حکمرانی_شایسته
#سرمایه_اجتماعی
#رسانه_ملی
#نئورادیکالیسم
#اسلام_رحمانی
#اسلام_گوشت_تلخ
#پناهیان
#انصاریان
#طریقت
#شریعت
به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید.
https://eitaa.com/sabzkhat