امام باقر(ع): از كسى كه تو را مى‌گرياند اما #خيرخواه توست پيروى كن و از كسى كه تو را مى‌خنداند اما با تو رو راست نيست پيروى مكن! 💎 #دُرّ_گران ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃

#راستی کن که راستان رستند در جهان، راستان قوی دستند #صداقت #راستی 💐«همه چیز برای زندگی زیبا» 🌲 @sad_dar_sad_ziba

🍂 دروغگو کم حافظه است! #تلخند ☺ 😔😔 🌈 @sad_dar_sad_ziba

🌋 ملتی که می تواند آتشفشان شود و فوران کند! 🎤 «حسن رحیم پور» #فانوس /روشن بینی و روشنگری 🌙 🌕 ……………………………………… 🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد» ╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─

⚙ نقش مردم، تولیدکنندگان و مسئولان در #رونق_تولید_ملی 🎤 امام خامنه ای (سایه ی بلندشان پایدار) #دسترنج: /تولید ایرانی 🌾 🔩 💊 ……………………………… 🗞#مجله_ی_مجازی صد در صد 🌱 @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ ⚙🛠 🔩ঊঈ═┅─

🗓 روزی برای تو! 🖌 در هر حال #دانشجو باش! 🖋 @sad_dar_sad_ziba

📢 #مؤذن باش! 🖋 @sad_dar_sad_ziba

‌‌🌿 🌸 سفارش های امام خامنه ای (سایه ی بلندشان پایدار) به دانشجویان و تشکل های دانشجویی #نگین 💍 🔷 @sad_dar_sad_ziba 🔷 ۩๑▬▬▬✨✨✨▬▬●

🍃🍃🍃 روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرورفت و از شدت درد فریادی زد. سوزن را چند متر دورتر پرت کرد. مردی حکیم که از آن مسیر عبور می‌کرد، ماجرا را دید، سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد. «درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن آنگه که خارش خوری» این سوزن منبع درآمد توست، این همه فایده حاصل کردی، یک روز که از آن دردی برایت آمد، آن را دور می‌اندازی! اگر از کسی یا وسیله‌ای رنجشی آمد، به یاد آوریم خوبی‌هایی که از جانب آن شخص یا فوایدی که از آن حیوان، وسیله، درخت یا انسان در طول ایام به ما رسیده است. آن گاه تحمل آن رنج، آسان‌تر می‌شود. 🌱 #داستانک 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌱 @sad_dar_sad_ziba 🌱‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🍂 پاییز دیدنی #روستای_دهبار /طرقبه /خراسان رضوی #ایرانَما /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄

🌿🌿🌿 📒 «راهبی که فِراری اش را فروخت» ⏪ بخش ۳۵: فصل ۷: «باغ خارق العاده» هفت دقیقه از نیمه شب گذشته بود و عجیب این که ذره‌ای هم خسته نشده بودم. این موضوع را که با جولیان در میان گذاشتم، خندید و گفت: «همین الان اصل دیگری برای داشتن زندگی آگاهانه‌تر آموختی. در اکثر موارد، خستگی زاییده ی ذهن است. خستگی بر زندگی کسانی تسلط می‌یابد که مسیر مشخص و رؤیایی ندارند. مثالی برایت می‌زنم: آیا تا به حال شده است یک روز بعد از ظهر که در دفتر کارت مشغول مطالعه ی گزارش خشک یک پرونده‌ای، ذهنت منحرف شود و احساس خواب آلودگی کنی؟» درحالی که نمی‌خواستم بفهمد این کار هر روز من است، پاسخ دادم: «گهگاهی.» _«مطمئناً همه ی ما دائماً سر کار احساس خواب آلودگی می‌کنیم.» «با این حال، اگر همان شب دوستی با تو تماس بگیرد و بخواهد که با او، برای بازی بیرون بروی یا درباره بازی گلفش نظرت را بخواهد، شک ندارم دوباره سرحال می‌شوی و اثری از خستگی در تو باقی نخواهد ماند. آیا حرف منصفانه‌ای نیست؟» _«منصفانه است جناب وکیل.» جولیان می‌دانست که فرمان دست اوست: «پس خستگی فقط زاییده ی ذهن است، عادت بدی است که در ذهنت ایجاد شده. خستگی جزئی از کار کسل کننده‌ای است که انجام می‌دهی. امشب مسلماً جذب داستانم شده‌ای و برای آموختن دانشی که بر من نمایان شده، مشتاقی. تمایل و تمرکز ذهنی به تو انرژی می‌دهد. عصر امروز، ذهنت در گذشته یا آینده نبوده است، ذهنت مستقیماً روی زمان حال یا گفتگویمان متمرکز بود. وقتی دائماً ذهنت را هدایت می‌کنی که روی حال متمرکز باشد، ساعت هر زمانی را نشان دهد، احساس می‌کنی انرژی نامحدود داری.» به علامت توافق سرم را تکان دادم. دانش جولیان به نظر بدیهی می‌رسید، ولی هنوز اکثر آن را تجربه نکرده بودم. فکر کنم یافتن فهم و حس مشترک چندان هم معمول نیست. نوجوان که بودم، پدرم همیشه می‌گفت: «جوینده، یابنده است.» کاش او هم این جا بود. ⏺ پایان فصل هفتم ⏪ داستان ادامه دارد... ……………………………………… 🌱 #حس_خوب ☘ @sad_dar_sad_ziba ☘

🥀 ز هر چه غیر یار استغفرالله! 💎 #دُرّ_گران ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃

🌿🌿🌿 ز هرچه غیر یار استغفرالله ز بود مستعار استغفرالله دمی کان بگذرد بی یاد رویش از آن دم بی شمار استغفرالله زبان کان تر به ذکر دوست نبود ز سرّش الحذر استغفرالله سر آمد عمر و یک ساعت ز غفلت نگشتم هوشیار استغفرالله جوانی رفت، پیری هم سرآمد نکردم هیچ کار، استغفرالله نکردم یک سجودی در همه عمر که آید آن به کار استغفرالله خطا بود آنچه گفتم و آنچه کردم از آنها الفرار استغفرالله ز کردار بدم صد بار توبه ز گفتارم هزار استغفرالله شدم دور از دیار یار ای فیض من مهجور زار استغفرالله «فیض کاشانی» 🌺🌺🌺🌺🌺 #شور_شیرین_شعر فارسی   ┏━🦋━━•••━━━━┓ 🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋 ┗━━━━•••━━🦋━┛ 

🔹شما باسوادید یا بی سواد؟ 📲 #سواد_رسانه_ای #جهان_جادو /جهان رسانه 📡 💻 📱 ╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─

🍃🍃🍃 🐴 خری به درختی بسته بود. رهگذری خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد. زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید، تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و کشتش. صاحب خر وقتی صحنه را دید، عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد، صاحب خر را از پای درآورد! به رهگذر گفتند چه کار کردی؟! گفت: من فقط یک خر را رها کردم! 📎 هرگاه می‌خواهید ویرانی به بار آورید، خران را آزاد کنید و آزادی عمل به آن ها بدهید! 🌱 #داستانک 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌱 @sad_dar_sad_ziba 🌱‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#سفر کن و به کسی نگو! #عاشقانه زندکی کن و به کسی نگو! با #شادی زندگی کن و به کسی نگو! زیرا برخی مردم چیزهای زیبا را خراب می کنند. 🌸 @sad_dar_sad_ziba

#باغچه: /خانوادگی💑 یک سال بندگی، #به_راحتی_آب_خوردن ✅آره خانم خانما! این جا خانه ی شماست. @sad_dar_sad_ziba 🏠🏡🏡🏡🏡🏡🏠

 تمام افرادی که به موفقیتی بزرگ دست یافته‌اند، دست کم یک بار تا یک قدمی سقوط رفته اند و برخی از آن‌ ها حتی سقوط کرده و دوباره برخاسته‌ اند. همه به شما می‌گویند: «روز خوبی داشته باشید.» اما راستش را بخواهید هیچ‌ کس نمی‌ تواند روز خوبی داشته باشد، مگر این که آن را بیافریند! 🌸 روزهای خوب را باید ساخت. دلهره، فردا را خالی از اندوه نمی‌کند، بلکه امروز را خالی از قدرت می‌ نماید. ⚜ @sad_dar_sad_ziba ⚜

«عقرب زرد » لقبی بود که عراقی ها به این فرمانده جوان اطلاعات عملیات لشکر ۳۲ انصار الحسین(ع) داده بودند، چون نه مانعی در شناسایی ها جلودارش بود و نه می شد از تبعات دردآور طرح های عملیاتی اش فرار کرد. صدام برای سرش جایزه گذاشته بود، اما نامش لرزه به تن بعثی ها می انداخت و کسی جرأت رویارویی با او را نداشت. در عملیاتی تمام نیروهایش شهید شدند و تنها مجبور به عقب‌نشینی شد. در مسیر به گروهانی از عراقی ها برخورد کرد. با شهامت خود را معرفی کرد و گفت: من علی چیت‌سازیان هستم؛ «عقرب زرد»؛ اگر مقاومت کنید تا آخرین گلوله با شما می‌جنگم، تسلیم شوید و جان به سلامت ببرید. ساعتی بعد دیده‌بان خودی خبر داد: «یک گروهان عراقی در حال حرکت به سمت ما هستند، ولی یک نفر به دورشان می‌چرخد، از نحوه دور زدنش به نظر می رسد علی باشد، صبر کنید نزدیکتر بیایند، نزنید صبر کنید.» با نزدیکتر شدن آنها چهره علی نمایان شد. این جمله معروف از او در مناجات نوشته هایش به یادگار ماند: «کسی می‌تواند از سیم‌های خاردار دشمن عبور کند که در سیم‌های خاردار نفس خود، گیر نکرده باشد.» 🌿 شادی روح شهدا «صلوات» #یکی_از_میان_ما ...🌷... /یاد یاران ……………………………… ☘@sad_dar_sad_ziba ☘

روزی برای همه ی ما، برای تو که این همه خوبی برای ما که تو را داریم! #پرستار 👨‍⚕ 🌿 @sad_dar_sad_ziba

شب تا به سحر، آیه ی بیدار، پرستار پروانه صفت، مخزن اسرار، پرستار در بارگه عرش الهی چه نوشتند؟ دریادل و در جامه ی ایثار، پرستار 🍀🌸🍀🌸🍀 🔹 روز گذشته به فراخور فرارسیدن #روز_پرستار ، دقایقی را در خدمت یک گروه از گل های نوشکفته ی #دارالقرآن بودیم. 💠 @sad_dar_sad_ziba

🌿🌿🌿 جان من! جان مرا چون ضرر از بیماری است نظری کن که به جانم خطر از بیماری است حال من نرگس بیمار تو داند زان روی که در او همچو دل من اثر از بیماری است هر طبیبی که علاج دل بیمار کند تو مپندار که او را خبر از بیماری است تا جدا مانده‌ام از روی تو ای سیمین بر رنگ روی من بیدل، چو زر از بیماری است چه شود گر به عیادت قدمی رنجه کنی که فغانم همه شب تا سحر از بیماری است من #پرستار دو چشم خوش بیمار توام گرچه بیمار پرستی بَتَر از بیماری است «خواجوی کرمانی» 🌺🌺🌺🌺🌺 #شور_شیرین_شعر فارسی   ┏━🦋━━•••━━━━┓ 🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋 ┗━━━━•••━━🦋━┛ 

🌺 «یادت باشه! = دوستت دارم» 🌷 شهید مدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی 🌿 شادی روح شهدا «صلوات» #عشق_پاک #یکی_از_میان_ما ...🌷... /یاد یاران ………………………………… @sad_dar_sad_ziba ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─

🌫 «ما #ابد در پیش داریم!» 🎤 حجت الاسلام مسعود عالی از علامه طباطبایی #نردبان /دینی، اخلاقی ……………………………………… 💐 @sad_dar_sad_ziba

🍁 هر چیزی آفتی دارد... 💎 #دُرّ_گران ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃

🌿🌿🌿 📒 «راهبی که فِراری اش را فروخت» ⏪ بخش ۳۶: فصل ۸: «برافروختن آتش درون» [به خود اعتماد کن. به گونه‌ای زندگی کن که همه ی لحظات زندگیت، شاد باشی. با تبدیل جرقه‌های امکانات به شعله‌های موفقیت، خود را به بهترین شکل، بساز.] …………………………………… جولیان گفت: «روزی که یوگی رامان در بلندی‌های هیمالیا، داستان کوتاه و رمز آمیزش را برایم تعریف کرد، از خیلی جهات درست شبیه امروز بود.» _ «واقعاً؟» _ «جلسه ی ما عصر شروع شد و تا شب طول کشید. حس تفاهمی که بین ما وجود داشت، فضا را سرشار از شور و حال می‌کرد. همان طور که گفتم، به محض این که برای اولین بار رامان را دیدم، احساس کردم، برادری است که هرگز نداشته‌ام. امشب هم که کنار تو نشسته‌ام و از دیدن فریفتگیت لذت می‌برم، همان انرژی و رابطه را حس می‌کنم. باید اعتراف کنم از وقتی دوست شدیم، همیشه احساس می‌کردم، برادر کوچکم هستی. حقیقت این است که خیلی از خصوصیاتم را در تو می‌بینم.» _ «جولیان تو وکیل مدافع بی نظیری بودی. هرگز قدرت تأثیرگذاری تو را فراموش نخواهم کرد.» واضح بود که تمایلی ندارد هیچ گریزی به گذشته‌اش بزنیم. _ «جان، می‌خواهم عناصر داستان یوگی رامان را برایت توضیح دهم، اما قبل از آن، باید قولی به من بدهی. الان چند راهبرد بسیار مؤثر را آموخته‌ای که اگر در انجام آن‌ها استمرار داشته باشی، در زندگیت اتفاقات شگفت انگیزی روی می‌دهد. هر آنچه را می دانم و در قلبم است، امشب در اختیارت خواهم گذاشت که البته وظیفه‌ام است. فقط می‌خواهم بدانی که چه قدر مهم است که تو هم این دانش را در اختیار کسانی بگذاری که نیازمند این راهنمایی‌ها هستند. در دنیایی بسیار آشفته زندگی می‌کنیم. منفی گرایی در آن شایع شده است و بسیاری از انسان‌ها مانند کشتی بی سکان روی آب شناورند، روح‌های خسته در جستجوی فانوس دریایی‌اند تا آن‌ها را از برخورد با صخره‌های ساحل نجات دهد. باید مانند ناخدای کشتی به آن‌ها خدمت کنی. به تو اطمینان کردم تا پیغام خردمندان را به همه برسانی، همه ی کسانی که به آن نیاز دارند.» بعد از در نظر گرفتن همه چیز، با اطمینان به جولیان قول دادم که مأموریتش را قبول می‌کنم. سپس با شور و اشتیاق ادامه داد: «زیبایی این تمرین آن است که هرچه برای بهبود زندگی دیگران تلاش می‌کنی، زندگی خودت به سطوح بالاتری ارتقا می‌یابد. این حقیقت بر پایه ی الگویی کهن است برای داشتن زندگی خارق العاده.» _ «سراپا گوشم.» _ «اصولاً، خردمندان زندگیشان را طبق قانونی ساده پیش می‌برند: هرکس بیشتر خدمت کند، از نظر احساسی، فیزیکی، روانی و معنوی حاصل بیشتری می‌برد. این راه رسیدن به آرامش درونی و کمال دنیای بیرونی است.» در کتابی خوانده بودم کسانی که درباره ی دیگران مطالعه و تحقیق می‌کنند، انسان‌های عاقلی هستند ولی کسانی که درباره ی خودشان مطالعه و تحقیق می‌کنند، انسان‌های روشن بینی هستند. اینک، شاید برای اولین بار کسی را می‌بینم که حقیقتاً خود را می‌شناسد، شاید بالاترین حد خود را می‌شناسد. در آن لباس بی پیرایه و لبخندی که به چهره‌اش وقار می‌بخشید، به نظر می‌رسید که جولیان منتل همه چیز دارد: سلامتی ایده آل، شادی، و حسی از نقش مهم خود در این دنیای رنگارنگ، ولی با وجود این، صاحب هیچ چیز نبود. جولیان درحالی که هنوز تمرکزش روی هدفش بود، گفت: «این موضوع معنای فانوس دریایی را برایم روشن کرد.» ⏪ ادامه دارد... ……………………………………… 🌱 #حس_خوب ☘ @sad_dar_sad_ziba ☘

☁️ ابر و #باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا مسئولان، راحت بخوابند! 💨 لحظه‌ای که باد دود تهران را جارو می‌کند. 📸 عکاس: اسد رجبی ☀️ @sad_dar_sad_ziba

هر کسی مرکز جهان خویشتن است. مولوی چه زیبا می گوید: ️ای نسخه ی نامه ی الهی که تویی ای آینه ی جمال شاهی که تویی بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی # خودشناسی 🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋

حوضچه‌های نمکی که نمی‌توان در آن غرق شد! 🔹 واحه ی سیوا منطقه‌ای نسبتا دورافتاده در مصر است که پنج ساعت با قاهره فاصله دارد. این واحه با ۲۳ هزار نفر جمعیت به خاطر حوضچه‌های نمک آن معروف است. 🔹 غلظت نمک در این حوضچه‌ها به اندازه‌ای است که تقریبا فرورفتن در آب غیر ممکن می‌شود و به عبارت دیگر هرگز در آن غرق نخواهید شد. 🌳 @sad_dar_sad_ziba 🍃

😌 خودشیفته! 💎 #دُرّ_گران ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃