13.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 علت حضور ما در #سوریه چه بود؟
🎤 #شهید_سردار_حاج_حسین_همدانی
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🍃🌸🍃🕯🍃🌸🍃
پای تویی، دست تویی، هستی هر هست تویی
بلبل سرمست، تویی جانب گلزار بیا
روشنی روز، تویی شادی غم سوز تویی
ماه شب افروز، تویی ابر شکربار بیا
ای نفس نوح بیا، وی هوس روح بیا
مرهم مجروح بیا، صحت بیمار بیا
«مولوی»
#همدلانه ☕
☁️🌨☁️
🌨💚🌨
☁️🌨☁️
༻☕ @sad_dar_sad_ziba ☕༺
🍃🌸🍃🕯🍃🌸🍃
آفریدگار کائنات، همه ی خواسته هایت
را برآورده می کند،
اگر بخواهی و بکوشی و آرام باشی،
از درگیریهای ذهنی، رها باشی
و از همه مهم تر،
اگر باور و ایمانت قوی باشد!
#بیداری ⏰
💠|↬ @sad_dar_sad_ziba
⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
📚 پرونده هات رو درست کن!
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
هدایت شده از رو به راه... 👣
💠 مسجد؛ پایگاه عبادت و تربیت
🔰 سی و یکم مرداد هر سال به نام روز جهانی مساجد نامگذاری شده است. در سال ۱۳۴۸ در چنین روزی مسجدالاقصی که قبله ی اول مسلمین جهان است توسط صهیونیست ها به آتش کشیده شد.
🔰 در فرهنگ دینی، نام #مسجد یادآور بندگی و کرنش در پیشگاه خداست؛ در حقیقت، برترین و اصیل ترین محل برای عبادت و تقرب جستن و جایگاه عبادت و پرستش خالصانه خداوند متعال مسجد است.
🔰 در ایران مساجد علاوه بر مسایل دینی در تربیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مردم نقش بسیار زیادی داشته است.
🔰 در دوران مبارزات انقلابی و مقاومت هشت ساله ایرانیان در دفاع از حریم کشور مساجد مهمترین نقش را در بسیج سیاسی مردم داشته اند. مساجد ایرانی بازتابی از هنر و معماری اصیل است. اغلب بدون امکانات امروزی به گونهای ساخته شدهاند که از نظر طراحی و تقارن در دنیا بینظیرند.
☘ هنرڪده
⇨🔹 http://eitaa.com/rooberaah
🔹⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃
🦌 گویا این ها اعتقادی به جاذبه ی زمین ندارند!
🌿 #طبیعت
༻🍄 @sad_dar_sad_ziba 🍄༺
🌿🌿🌿
ما را برای رونق بازار میخواهی
ای باغبان تا چند، گُل را خوار میخواهی
اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت
تقویم را بی هوده در تکرار میخواهی
پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست
حق با من است اما مرا بر دار میخواهی
ای دل چرا دست از سر من بر نمیداری؟
تا کی مرا از زندگی بیزار میخواهی؟
ای عشق، ای سنگ صبور روزهای من
امشب خودت هم محرم اسرار میخواهی
«فاضل نظری»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🌸🍀
📱 این بازی ها مناسب سن بچه ها نیست!
─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─
#باغچه
/خانوادگی
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
💐[همه چیز برای زندگی زیبا]
@sad_dar_sad_ziba
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «الهه ی عشق» ⏪ بخش ۲۱ : سرم داشت منفجر می شد. پاهایم سست شده بود. این دیگر چه بازی
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «الهه ی عشق»
⏪بخش ۲۲ :
...گفتم:
ــــ «بگذریم خاله جون!
حالا فرصت زیاده. داستانِ اومدن من هم داستان هزار و یک شبه؛ باشه سر فرصت می گم.
اما این که برای چی اومدم هم، سوال به جایی هست که به موقعش جواب می دم.
اما الآن اگر اجازه بدید من مرخص می شم تا شب.
آخه یکی از دوستام بیرون منتظره و باید سری بهش بزنم...»
ــــ حالا می موندی، از راه رسیدی خسته ای؛ یه کم استراحت می کردی بعد.
ــــ بر می گردم خاله جان...! یه سر و سامانی به اوضاعِ دوستم بدم، بر می گردم.
تا اون موقع، الهه هم برگشته، اون وقت بهتر می توانیم صحبت کنیم.
🔹🔹🔸🔹🔹
با هر بدبختی که بود تا غروب، یک جای سرپوشیده در یک کارگاه متروکه پیدا کردیم و قرار شد چند روزی را آن جا سر کنیم.
یک ساعت از غروب نگذشته بود که خودم را به منزل آنها رساندم.
خاله مریم خودش در را باز کرد و از من استقبال کرد.
نمی دانم به خاطر چی رفتارش عوض شده بود.
خیلی تحویل میگرفت.
لابد با این عمل می خواست که جلوی کارهای غیر معقول و نابه جای مرا بگیرد.
مثل این که بو برده بود که برای چی آمده ام.
به هر حال من هم خیلی سنگین تشکر کردم و نشستم.
آقا سهیل هنوز نیامده بود.
از الهه هم خبری نبود. پذیرایی مفصّلی از من شد؛ این جا هم مستخدم داشتند.
شامِ مفصّلی هم تدارک دیده بودند که بعد از آمدن آقاسهیل نوش جان کردیم.
سر میز شام، قبل از این که خاله مریم شروع به بحث ها و سؤال های الکی بکند، پرسیدم:
«راستی الهه خانم شام هم بیرون می مانند؟»
آقا سهیل جواب داد:
« بله. اِلی این روزها سرش خیلی شلوغه، یک سری کارهای عقب مونده داره که باید هرچه زودتر انجام بده. تازه دیر هم شده.»
نمی دانم قضیه چه بود که با این جمله ی آقاسهیل، خاله مریم دست و پایش را گم کرد و با عجله حرف های آقاسهیل را قطع کرد و گفت:
«آره... الی جون این روزها یه کم تنبلی کرده و کارهای تحقیقاتیِ دانشگاهش رو به موقع انجام نداده.
حالا هم با دوستش رفتند خرید وسایل لازم برای تحقیقاتش.»
با این حرف های خاله مریم، چشم های آقاسهیل کم مانده بود از حدقه بزند بیرون.
آقاسهیل نگاهی چپ چپ به خاله مریم کرد و گفت:
«ماری، معلومه چته؟! مثل این که حالت خیلی خوش نیست!»
خاله مریم یا به قول خودشان، خاله ماری، آهی کشید و جواب داد:
«نه چیزیم نیست. از صبح یه کم سردرد داشتم که چند تا قرص مسکن خوردم و بهتر می شم.
شما هم بهتره دنبال این حرف رو نگیرید و اجازه بدید مجتبی جان از ایران برامون تعریف کنه.»
رو کرد به من و با خنده گفت:
«خُب خاله جون! از اوضاع ایران چه خبر؟ شنیدیم آخوندها، مملکت را قبضه کرده ن . واکنش مردم چیه؟ لابد خیلی ناراضی اند. نه؟!»
من که از این حرف های ردّ و بدل شده گیج شده بودم، احساس کردم که اگر جلوی این مغلطه کاری را نگیرم، شاید دیگر نتوانم حرفم را بزنم.
بنابراین بهتر دیدم که حرف آخر را اول بزنم؛ تازه موقعیّت خوبی هم بود.
چرا که الهه یا به قول آقا سهیل «الی خانم» هم تشریف نداشتند که خجالت بکشند. به هر حال، نفسی کشیدم و گفتم:
«خاله جان! اولاً من از اوضاع ایران کاملاً بی خبرم. حدود یک سال است که از ایران خارج شدم و هیچ خبری هم ندارم.
ثانیاً اگر شما و آقاسهیل اجازه بدید می خوام فلسفه ی اومدنم به آلمان رو بگم که مثل یک گلوله ی آتشین! چند سالی است که در گلویم گیر کرده.»
خانم مریم خواست جلوی حرفهایم را بگیرد که آقاسهیل گفت:
« آره، فکر خوبیه. وقت هم داریم که بشنویم.
راستی شما چه جوری و برای چی اومدید آلمان؟»
دلم را به دریا زدم و آن حرفی را که سالها پیش باید می زدم، زدم:
«آقا سهیل، خاله مریم، اگر شما اجازه بدید، می خوام الهه را از شما خواستگاری کنم.»
⏪ ادامه دارد....
...................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 زندگی زیبا
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼✨🌻✨✼══┅┄
🌳 شیعه...
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 #حدیث_عمار
روشن و آشکار،
برای کسی که بخواهد حق را ببیند و بپذیرد.
🎤 «حجت الاسلام حامد کاشانی»
#آینه_ی_عبرت
تاریخ، بدون دستکاری 🎥
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد»
🌱 @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─