🔹 کار زیبای یک مغازه دار
🔹 یک تبلیغ ساده
✋🏽 #همه_با_همیم!
🌿 @sad_dar_sad_ziba
🌧
اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری؛ به تو بگوید نگران نباش و غصه بدهیهایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم، ببین این حرف او چه قدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی!
خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است:
«أَلیسَ الله بکافٍ عبدَه؟»
«آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟»
یعنی ای بنده ی من!
برای همه کسری و کمبودهایِ دنیوی و اُخرويت، من هستم. این سخن خدا چه قدر انسان را راحت میکند و به او آرامش میبخشد!
برای این است که فرمود:
«ألا بذکر الله تطمئن القلوب»
«دلها تنها با يادِ خدا آرامش مییابند.»
«حاج محمد اسماعیل دولابی»
#نردبان
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
صبح را زودتر بیدار میشوم،
تا بیشتر دوستت بدارم.
🕊 «زندگی زیباست»
🌿 @sad_dar_sad_ziba
📖
«آگاه باشيد نام نيکى که خداوند پس از درگذشت انسان براى او در ميان مردم قرار مى دهد بهتر از مالى است که انسان آن را به ارث براى کسانى مى گذارد که هرگز سپاسش را نمى گويند.»
[خطبه ی ١٢٠]
🌌 #راه_روشن
/ نهج البلاغه
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠 ☀️ 💠ঊঈ═┅─
پایداری
مقاومت
ایستادگی
تنهایی...
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بود»
⏪ بخش ۷۷:
حق داشت، اما پدر من سر سوزنی مال شبهه ناک بر سفره ما نیاورد که اگر چنین میکرد عایدی اش از سی سال جان کندن یک خانه ی نقلی در منطقه ی متوسط شهر نبود و کاخ سازی میکرد در بهترین نقاط این سرزمین؛ شبیه به مهر پیشانیهای یقه سفید که از خدا ترسی فقط استغفارش را برای تاراج دین و دنیای مردم دکور کردهاند.
عطر گس سیگار و تلخی کلامش دلم را چنگ میزد. درد دل که تمام کرد، عازم کار شد. باز من ماندم و آن چهاردیواری بی مشتری. تا کی میتوانستم این جا بمانم؟ حال خوشی نداشتم. دلشوره و درد زانو امانم را بریده بود. گوشی ام زنگ خورد تماس را برقرار کردم.
_ شهرت چه حسی داره، خانم نویسنده؟
از تحقیرم لذت میبرد. حرفی نزدم. دلم نمیخواست عجز و اضطراب را در لرزش تارهای صوتی ام بشنود و خوشش بیاید.
_ میبینی؟ این همه سال واسه همین جمهوری اسلامی نوشتی و هیچ کسی تو رو نشناخت، اون وقت من توی یک چشم به هم زدن تبدیلت کردم به شهره این ور و اون ور آب. فعلاً چند ساعت از پخش عکسها و فیلمها گذشته؛ صبر کن تا فردا که خبرها حسابی دست به دست چرخید، اون وقت دیگه نمیتونی پات رو توی خیابون بذاری.
میان حالی بین اضطراب و خشم، گیر افتاده بودم. با آرامشی چندش آور ادامه داد:
_ این دنیای مجازی هم خیلی خوبهها از این ور ما تولید میکنیم، از اون ور یه عده با چشمهای بسته نشخوار میکنن. اصلاً شهر هرتی که می گن همین دنیای مجازیه. کی به کیه؟ با لطف مسئولینی که پشت در سفارت خونههای خاص تربیت شدن، این ملت اون قدر خسته و عصبی هستند که واسه شون مهم نیست خبر خیانت یه آقازاده راسته یا دروغ. فقط اگه دستشون بهت برسه، عین قصاب، گوشت تنت رو رشته رشته میکنن. حالا به فرض محالم که ثابت بشه تو بیگناهی؛ دیگه کی باور میکنه؟! این روزها مردم دوست دارن بد بودن بالادستیهاشون رو باور کنن، نه خوب بودنشون رو. مهر خیانت تا آخر عمر عین داغ بزرگی، از رو اسم حاج اسماعیل و خونوادهاش پاک نمیشه.
دوست داشتم آن قدر جیغ بکشم تا خون از گلویم سرازیر شود. نفسهایم را عمیق کشیدم. منفورانه خندید.
_ هستی دیگه؟ خب بریم سر اصل مطلب! با احتیاط از نمازخونه میزنی بیرون. می ری سمت باجه ی فروش بلیط و تو صف میمونی. یه لندهور با موهای فرفری می آد. یه کیفه که باید ازش تحویل بگیری، هر سوالی کرد، می گی:
«من نمیدونم، از انتظامات بپرس!»
انگار زیر چشمان آن ملعون قدم برمی داشتم. حتی میدانست در نمازخانه مترو پناه گرفتم. اما کیف، چه چیزی در آن کیف بود؟ من نمیخواستم بیشتر در این منجلاب فرو روم. برزخ شدم.
_ این کار رو نمیکنم.
پیروزی را از آن خود میدید، لحنش لبخند برداشت.
_ هر طور راحتی! من هیچ وقت کسی رو مجبور به انجام کاری نمیکنم. فقط شرایط رو می گم تا خود شخص انتخاب کنه؛ مثلاً به تو از طاها، چشماش و جونش می گم. انتخاب با خودته!
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
🌿🌸🌿
وقتی یه ویژگی زیبا توی کسی دیدی،
حتما بهش بگو!
شاید واسه تو یه ثانیه طول بکشه،
اما برای او میتونه مدت ها باعث انگیزه و رشد باشه!
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سواحل دریاچه تاهو
بعد از برگزاری یک جشن!
🇺🇸 آمریکا
🔸 #مدعیان_بی_فرهنگ
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
╭─┅═💠🌏💠═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─
🌊 حال خوب دریاچه ی ارومیه
آشتی فلامینگوها با طبیعت زیبای ایران
#ایرانَما
/ نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌿🍁🌿
این روزها سخاوت باد صبا کم است
یعنی خبر ز سوی تو این روزها کم است
این جا کنار پنجره تنها نشسته ام
در کوچه ای که عابر دردآشنا کم است
من دفتری پر از غزلم، ناب ناب ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است
بازآ ببین که بی تو در این شهر پرملال
احساس، عشق، عاطفه، یا نیست یا کم است
اقرار می کنم که در این جا بدون تو
حتی برای آه کشیدن هوا کم است
دل در جواب زمزمه های بمانِ من
می گفت: می روم که در این سینه جا کم است
«محمد سلمانی»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
2_144178960570100628.mp3
7.25M
🌿
🎶 «عشق ترین»
🎙 رضا بیجاری
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
مردمدار باش،
نه مردم مدار!
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔹🔻🔹🔹
دیدگاه زیبای «محمد علی کِلِی» درباره ی نماز
🔹 «محمد علی کلی» قهرمان آمریکایی مشت زنی جهان که مسلمان شد!
#تلنگر 👌🏼
💢 @sad_dar_sad_ziba
🌿🌸🌿
وقتی کسی مرا ناراحت میکند، از خود میپرسم:
آمده است تا چه درسی به من یاد بدهد؟
فاقد کدام ویژگی شخصیتی و روانی هستم که باعث شده متحمل این رنج شوم؟
انسان های عصبانی، آرامش را،
انسان های تحقیرگر، عزت نفس را،
انسان های لجباز، انعطاف را
و انسانهای بی احساس، عشق و محبت را
به ما می آموزند.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شمار دو چشم، یک تن کم
وز شمار خرد، هزاران بیش
🌷 به یاد پدر...
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🍀🌺🍀
یکی از قشنگ ترین حالاتی که یک نفر میتواند برای ما بسازد،
حس ارزشمند بودن و دوست داشتن خودمان است.
قدر این آدم های زندگیمان را بدانیم!
─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─
#باغچه / خانوادگی
مشاور
💐 [همه چیز برای زندگی زیبا]
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
🌿🍁🌿
جهان را غوطه ور در هاله ای از نور خواهد كرد
مرا یک روز، برق چشم هايت كور خواهد كرد
كنارت ساعت روی مچم برعكس می چرخد
حضور تو مرا از روز مرگم دور خواهد كرد
تمام عمر تک آورده بودم غافل از اين كه
خدا جفتی شبيه تو برايم جور خواهد كرد
به گل های به روی دامنت جان داده ای آن قدر
كه اطراف تو را شهدش پر از زنبور خواهد كرد
نشستی بر لب حوض و حضورت ماه را هر شب
به رفتن در حجاب ابرها مجبور خواهد كرد
پس از مرگم بيا روی مزارم، شک نكن عطرت
مرا ملزم به بيرون آمدن از گور خواهد كرد
«جواد منفرد»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مثـل بیـروت بود»
⏪ بخش ۷۸:
در آن سرما حس حرارت داشتم. بغضم را قورت دادم. در اجبار محض فرورفته بودم. بیچارگی ام را که دید شروع به توضیح دادن کرد و بیتعلل تماس را قطع نمود. فرصت زیادی نداشتم.
لنگان از نمازخانه بیرون زدم و به سمت باجه رفتم. شلوغ بود. سر به زیر توی صف ایستادم. قلبم تند تند میزد. حس میکردم همه ی آدمها صدایش را میشنوند. یک صدا نجوا میکرد:
«اگر کسی من را بشناسد چه؟»
و صدای دیگر نعره میزد:
«چه آتشی در آن کیف است؟ نکند ناخواسته ضامن نارنجکی خانه خراب کن را بکشم که خون روی خون بر گردنم بیفتد؟»
آخرین نفر در صف بودم. چند لحظه بعد جوانی ریزنقش با موهایی شبیه به لانه ی کلاغ پشت سرم ایستاد؛ بی حرف، بیکلام. یعنی خودش بود؟
به سختی جان کندن، افسار نگاه مضطربم را دست گرفتم و چشم دوختم به مقابل. چند قدم که جلو رفتیم پرسید:
«ببخشید خانم، چه جوری میتونم با مترو برم دانشگاه تهران؟»
چانه ام از شدت ترس میلرزید.
ــــ نمیدونم. از انتظامات بپرسید.
لبخندی مهربان و عادی زد. جرئت چرخاندن سر را نداشتم. چیزی از دستش افتاد. خم شد. حس کردم کولهای کنار پایم و نزدیک دیوار باجه قرار گرفت. قطرات سرد عرق، یکی پس از دیگری، روی شقیقه ام سبز میشد. جوان ایستاد. نگاهی ساده به اطراف انداخت. گوشی اش زنگ خورد.
_ روی پله هایی؟ بمون، اومدم. خب حالا! یادم رفت دیگه.
حین مکالمه از کنارم دور شد؛ شبیه به همه ی آدم های معمولی این شهر. باید کیف را برمی داشتم. دستپاچگی از حال و روزم می بارید. صف به جلو حرکت کرد. عابران آن قدر درگیر روزمرگی هایشان بودند که کسی توجهش پرت من نبود. چادر را روی سرم کش و قوس دادم؛ سپس تا آن جا که می شد، به شکلی عادی، کوله را از کنار پایم برداشتم. سر که بلند کردم، نگاهم به دوربین مترو روی دیوار مقابل افتاد. تلاطم درونی ام طوفان شد. ملتهب اطراف را بررسی کردم. همه چیز عادی به نظر می رسید. اگر شناسایی شده بودم، در چشم بر هم زدنی دستگیرم می کردند؛ پس خطری وجود نداشت. نرم از تیررس دوربین خارج شدم. گوشی ام زنگ خورد.
_ می ری به همون نشونی که برات می فرستم. فقط یادت باشه که تحت هیچ شرایطی، توی کیف فضولی نمی کنی.
کف دستانم گز گز می کرد.
_ چی تو این کیفه؟
تماس را قطع کرد. حال کارگری را داشتم که خانه ی کاهگلی اش بر سرش آوار شده. پیامی به تلگرام آمد. نشانی یک پیست سوار کاری بود در منطقه ای خاص. با هر قدم بیشتر در این باتلاق فرو می رفتم. لنگ لنگان از مترو خارج شدم. درد زانو بر پریشان حالی ام رحم نمی کرد.
⏪ ادامه دارد...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردی که درمانش تو باشی دوست دارم
بغضی که بارانش تو باشی دوست دارم
🎵 #آواز
🌿 «زندگی زیباست»
🌿 @sad_dar_sad_ziba
🔹🔹❇️🔹🔹
«فریبا وفی» در یکی از نوشته هایش میگوید:
«هیچکاری بیمعنیتر از آن نیست که بخواهی برای کسی که برایش مهم نیستی از خودت بگویی.»
باید از یه جایی به آدم هایی که یا دوستمون ندارن، یا می گن دوستمون دارن ولی دوست داشتنشون رو حس نمیکنیم و براشون مهم نیستیم، از خودمون نگیم.
🍃«زندگی زیباست»
❇️ @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دم خروس ولنگاری و بی بندوباری بیرون می زند!
بی بندوباری های جنسـی
بیماری های آمیزشی
🇬🇧 انگلیس
🔸 #فرنگ_بی_فرهنگ
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁
╭─┅═💠🌏💠═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─
2_144178960573218317.mp3
6.08M
🌿
🎶 «کهکشان عشق»
🎙 محمد نوری
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄