امروز ، فکر مرگ عزیز ،
منو داغون کرد...
این رفتن بی برگشت ،
این نبودن همیشگی...
این خیلی دردناکه :)!
و من از این ترسیدم.. ترسیدم..
امروز که خبر بیمارستان و بد شدن حال عزیز رو شنیدم ، دیدم چقدر مرگ نزدیکه و چقدر نبودن عذاب آوره.. این داغ نبودن...
نمیدونم فقط وای...
از اول شعبان تا به امشب
میخواهم که بنویسم برایتان.
زبانم نچرخید یا شاید هم قلمم ، که بتوانم بنویسم..
با خودم ساعت ها کلنجار رفتم..
و هی پرسیدم چرا ؟
رسیدم به این که این طبیعی است..
از روز و ساعتی به بعد عاشق
دیگر با کلام آرام نمی شود،
وصال می خواهد، ضریح می خواهد،
حرم می خواهد، هیچ کدام نشد؟
اینها بهانه اند برای دیدنتان...
جانش را بگیرید و بگذارید یکبار رویتان را ببیند
و از آن به بعد تا ابد با خیالِ رویتان بنشیند کنار مجنون و از شما بگوید و فخر بفروشد
به تمام عُشاق عالم..
دیگر از ما
حرف زدن گذشته #حضرتِصدُبیستُهشت... ،
خودتان را می خواهیم :)
شب نیمه شعبان سه مرتبه سوره یس خوانده شود و سپس اگر حاجت خاصی بود، برای هر حاجت سه مرتبه دیگر خوانده شود.
- حاج آقا ناصری.