128:)🇵🇸
#حضرتِصدُبیستُهشت
پناه دهنده بی پناها..
امید قلب ناامیدها..
آبرو بخش بی آبرو ها...
قرار بی قرارها..
من امشبی نه برایت اشک ریختم
نه به سر سینه زدم و
نه حال اکنون توان نوشتن دارم...
اما فقط یک چیز را میدانم ، من برایت
به اندازه تمام آب های فرات که
شما را محروم کردن از آن ، گریه دارم ،
من دنیایی از دلشکستی و گریه ام...
اینجا کسی به غیر تو ما را محل نداد
ما بندهی توایم فراموشمان مکن (:
#حضرتِصدُبیستُهشت...
غم ، میآید دقیقا مینشیند وسط
قلب بی جانم ، غم بر روی غم مینشیند..
دلتنگی بر دلتنگی ، یک جسم و هزار غم و یک دل و یک جهان دلتنگی...
اما #حضرتِصدُبیستُهشت میان تمام
این غم ها ، این دلتنگی ها..
میون همه این درد ها..
این غم شما و دلتنگی برای حرم شماست
که عمیقتره که عزیزتره...
#حضرتِصدُبیستُهشت
میگویم دلتنگم و بیمار فراقتان..
این اشک ها هم گواه من..
به قول آن صوت معروف قدیمی..
« ببخش که اینقدر بد شدیم
ولی هنوز ما اسمتو میشنویم بغض میکنیم(: »
حال گریه میشویم ، و اشک ها میریزیم
تا اسم حرم میآیند..
دلتنگیم.. و بیمار فراقتان..
الحمدلله که اشک شده گواه ما...
من آشفتهی درمانده ،
من پریشون دلتنگ...
من ، اصلا من که نیست ،
این عاشق و شیفته شما...
این رو سیاهِ غمگین...
این گدای همیشه درگاهتان..
این ، حالش خوب نیست .
شکسته است و محتاج نگاهی از شماست .
گریه زبانش و نگاه شما خواسته ای این گدا..
این گدا شرمنده ، دلش تنگ شماست..
گوشه چشمی به دل ویرانش بیندازید..
که شما کریمی و با مرام #حضرتِصدُبیستُهشت
از اول شعبان تا به امشب
میخواهم که بنویسم برایتان.
زبانم نچرخید یا شاید هم قلمم ، که بتوانم بنویسم..
با خودم ساعت ها کلنجار رفتم..
و هی پرسیدم چرا ؟
رسیدم به این که این طبیعی است..
از روز و ساعتی به بعد عاشق
دیگر با کلام آرام نمی شود،
وصال می خواهد، ضریح می خواهد،
حرم می خواهد، هیچ کدام نشد؟
اینها بهانه اند برای دیدنتان...
جانش را بگیرید و بگذارید یکبار رویتان را ببیند
و از آن به بعد تا ابد با خیالِ رویتان بنشیند کنار مجنون و از شما بگوید و فخر بفروشد
به تمام عُشاق عالم..
دیگر از ما
حرف زدن گذشته #حضرتِصدُبیستُهشت... ،
خودتان را می خواهیم :)
وسط این آشفتهبازار دنیا، آغوش تو
کشتی نوح منه که دوون دوون
خودمو بهش میرسونم ... :)
#حضرتِصدُبیستُهشت...