تو راه خیمه ها رفتم داروخانه تا داروی مادر نرجس رو که سه روزه سزارین شده و پماد عفونت چشم برای حیدر بگیرم.
اینجا داروخانه وپمپ بنزین خیلی زیاده
یعنی تو هر خیابون دوتا یا سه تا داروخانه و حتما یه پمپ بنزین هست چون خیلی گرونند و پرسود
اما این داروخانه ها، داروهای مردم سوریه رو بهشون نمیدن، می ترسند پول نداشته باشند.
حتی از من که چندبار رفتم و میدونن ایرانی ام هردفعه میپرسند پول داری بعد دارو رو میارن.
دیروز هم که نسخه رو دید گفت پول داری؟ من که کمی ناراحت شده بودم مجبور شدم برای رفع این احساس تحقیر به دکتر بگم که ما در ایران شرکتهای داروسازی بزرگی داریم که و مردم ما مثل شما درگیر پول دارو نیستند و حتی پزشکان و داروسازهای ما کلی پیام دادندکه میخواهند دارو به لبنان بفرستند تا ما مجبور نشویم هردفعه به شما تاکید کنیم پول برای خرید دارو داریم... و دکتر که فهمید من ناراحت شدم عذرخواهی کرد و توجیه و...
یک بسته قرص معادل سفکسیم خودمون ویه پماد استریل چشمی شد ۱۴دلار یعنی حدودا یک ملیونو دویست
باز زمزمه ای در مغزم پیچید
کجایی ایرانِ من
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
وارد خیمه مادر نرجس که شدم کپسولشون تموم شده بود چنتا پتو انداخته بود سرش
ازش پرسیدم بخیه هات درد نداره؟
گفت خیلی نه فقط وقتی از سرما شکمم میلرزه یا سرفه میکنم درد میکشم 😔
راست میگفت اینجا از سرما مدام روده ها و فکمون میلرزه😢😢
#سوریه
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد چند روز آب سرویسهای بهداشتی وصل شده بود و بچه ها داشتند با ذوق سرویسها رو می شستند.
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ها هم مشغول بازی با هرچیزی که تو خرابه پیدا بشه
فقط اون هادی که از پشت لاستیکو هل میده تا بچه ها بیفتن😂😂😂
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
21.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند روز پیش خیمه مادر وکودک به همت بچه های تاسیسات احداث شده بود وحالا نوبت میرسید به موکت کردنش
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
29.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکت کردن خیمه مادر وکودک هم حال وهوایی داشت
بچه ها اومدن پای کار
با دستای کوچیکشون، سنگها رو از کف زمین جمع می کردند
بدو بدو میرفتن جلو در انبار کارتن خالی میاوردن
و یاعلی گویان موکت رو جابجا میکردن...
اینها همونهایی بودند که یاعلی گفته بودند وپای عشقی که با نام علی آغاز شده بود،مردانه ایستاده بودند واکنون مثل پروانه در شعله عشق علی بال وپر میسوزاندند...
عشق تو آتش به دل افروخته
❤ یاعلی❤
#سوریه
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسط کار مامان یکی از بچه ها اصرارکرد بریم خونشون
خانمی تمیز که مرتبی خونش نشون میداد چقدر تو خونه زندگی خودش کدبانو بوده
اصرار کرد بنشینم وخستگی در کنم گفتم ان شالله برگشتید خونه تون حمص میام وحسابی چند روز میمونم پیشتون
گفت تفضلی تفضلی...
اتفاقا خونه ما خیلی بزرگه یه سالن بزرگ و چهارتا اتاق خواب داره و هرکدوم از بچه ها برای خودشون اتاق دارند.
یه اتاق هم مخصوص مهمانهامونه
دلم گرفت
چقدر سخته از اون خونه و زندگی دل بکنی و بیای اینجا گوشه یه خرابه خیمه بزنی...
بعد گفت بیا بریم خونه دخترم اونم همینجاست چون شوهرش به دخترای من نامحرمه برای خودشون یه خونه دیگه ساختن
پس راهی شدیم سمت خونه دخترش
خونه که نه خیمه...
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
دخترش ۱۸سال داشت و دوسالی میشد ازدواج کرده بود
بایک جوان رعنای حزب الله
و یک دختر کوچک پنج ماهه ثمره این عشق
هیچ بخاری ومدفعی نداشتند
کل زندگیش چند پتو و تشک بود و با بنرهای ایران همدل هم دیوار کشیده بود
گفت دستهای دخترم را ببین،
دستهایش از سرما کبود شده بود
چقدر این خانه وخانواده سه نفره باصفا بود
همیشه گفته بودم آرامش در گرو آسایش نیست
اما انچه را در کتابهای روانشناسی خوانده بودم در این خیمه کوچک لمس کردم...
آسایش نبود اما دریایی از وقار وطمانینه و آرامش در آن موج میزد...
#سوریه
#جبهه_مقاومت
#هرمل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیر وقت بود وهوا بشدت سرد وهمه بچه های تیم که از صبح چیزی نخورده بودند گرسنه
اما خانه نرجس سرد بود و باید امشب برایش کپسول نصب میشد
اقا امید مشغول بود وبقیه هم دورش
انقدر حال وهوای بچه های جهادی پر از نشاط وانرژی بود که اگر می دیدی باورت نمیشد اینها مردان خسته وگرسنه ای هستند که الان همه شان به یک جای گرم ویک استکان چای داغ نیاز دارند،
از این شوخیها وخنده های بچه های جهادی، تبسم وشعف روی چهره بچه های خیمه و ام نرجس نشسته بود.
#سوریه
#جبهه_مقاومت
#هرمل
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
حسین هم سرش رو از خونه همسایه در آورده بود تو داشت تو خونه نرجس سرک می کشید و پابه پای علی وجعفر وهادی میخندید😂😂
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan