eitaa logo
کتابخانه نقد تصوف و عرفان🕸صفیر شیطان🕸
514 دنبال‌کننده
373 عکس
85 ویدیو
104 فایل
📚اولین کتابخانه دیجیتال نقد تصوف و عرفان 🌟معرفی آثار تخصصی و دانلود رایگان جستجو بر اساس مولف، موضوع،زبان، قرن 🛡 تلگرام: 🆔 https://telegram.me/safiresheytan 🛡 ایتا: 🆔 https://eitaa.com/safiresheytan وبلاگ: 🌐 http://safiresheytan.blogfa.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ ✍به قلم آیت الله 🔹آقا اسماعیل با آقا جمشید دو مغازه دار و همسایه دیوار به دیوار بودند. اسماعیل آن قدر از عالَم و و شهودشان سخن می گفت که مردم را به تنگ آورده بود لذا کسی به مغازه او مراجعه نمی کرد. زیرا مراجعه همان و شروع گزارش طولانی از فضایل مرشد، همان. اکنون بیکار بود دکان خودش را می گذاشت و می آمد در مغازه جمشید می نشست. 🔸 مرتب از احولات می گفت: کشف می کند، می کند، غیب می داند، می کند، می نماید و... و... هر کدام از داستان هایش وقت طولانی ای را می گرفت. جمشید نیز از دستش به تنگ آمده بود و دنبال بهانه بود که به اصطلاح روی اسماعیل را کم کند. ⚠️روزی دزدان، شبانه سر وقت مغازه کریم رفته هر چه داشت به سرقت بردند. دو روز بعد آقا اسماعیل وارد مغازه جمشید شد و پس از سلام تسبیح ۴۵ دانه ای درشتِ قرمز رنگ را که در دستش با ترق و شرق می چرخانید، روی ویترین گذاشت. پیت حلبی را جلو کشید و روی آن نشست. 📿جمشید گفت: این تسبیح به تو که مرید حضرت هستی نمی آید تو باید یک تسبیح صد دانه ای به دست بگیری و ذکر کنی! ـ دلت پاک باشد. اهل سیر و سلوک کسی است که ذرات وجودش به ذکر خدا مشغول باشند لقلقة زبان که چیزی نیست. ـ این موضوع را مرشدت برایت گفته؟ ـ نه، ولی یعنی همین. راستی جمشید حضرت می تواند دزدان مغازه کریم را از طریق کشف و شهود بشناسد. جمشید که دنبال بهانه بود گفت: این مرشد تو هیچ چیزی نمی فهمد تا چه رسد به غیب. ❌اسماعیل عصبانی شد: درست حرف بزن، جسارت نکن همین الآن حضرت ایشان این جسارت شما را کشف می کند.🤨 جمشید با سخنان خودش اسماعیل را بیش از پیش عصبانی کرد. بالاخره اسماعیل از روی پیت برخاست و گفت: خُب بیا همین حالا برویم پیش خودش، برایت بگوید که دزدان را می شناسد. 👥جناب مرشد نشسته بود، دو نفری وارد شدند اول اسماعیل از ته دل دست او را بوسید. جمشید هم ادای او را در آورد. پس از صرف یک استکان چائی اسماعیل سر سخن را باز کرد که... . 🔸مرشد گفت: نه، حقیر دزدان را نمی شناسم، آن چه گفتم یک بود که این تیپ آدمها مشخص هستند، معلوم است که این کارها از دست چه کسانی برمی آید. حقیر که تعیّنات و تشخّصات مصادیق معیّنه را اِحراز نتوانم کرد، قضیه کلیّه هم که مصداق را تعیین نمی کند.🤔 🔹دو همسایه بازاری با این که از مفردات سخن آقا سر در نمی آوردند، لیکن از روی هم رفته ی آن فهمیدند که آقا اظهار می فرماید که دزدان را نمی شناسد، دَم در که رسیدند جمشید گفت: دیدی که دزدان را نمی شناسد ـ؟ ـ نه، او می شناسد تواضعاً گفت نمی شناسد حتماً می شناسد❗️ ـ مرد حسابی او می گوید نمی شناسد، تو می گوئی می شناسد❗️ ـ بی خود گفت، بیهوده گفت که نمی شناسد، عصبانی تر شد: او نمی فهمد علم غیب خودش را انکار می کند.😂 ناگاه هر دو متوجه شدند که مرشد پشت سرشان است و گفتگوی شان را می شنود. 🔆دیگر اسماعیل نتوانست با مرشد روبه رو شود و رشته قطع شد و از آن به بعد مغازه اسماعیل رونق گرفت. ---------------- 📚به نقل از مجله نورالصادق شماره ۲۵و۲۶ ص۴۷ 🆔 @safiresheytan🕸‌