eitaa logo
کتابخانه نقد تصوف و عرفان🕸صفیر شیطان🕸
513 دنبال‌کننده
373 عکس
85 ویدیو
104 فایل
📚اولین کتابخانه دیجیتال نقد تصوف و عرفان 🌟معرفی آثار تخصصی و دانلود رایگان جستجو بر اساس مولف، موضوع،زبان، قرن 🛡 تلگرام: 🆔 https://telegram.me/safiresheytan 🛡 ایتا: 🆔 https://eitaa.com/safiresheytan وبلاگ: 🌐 http://safiresheytan.blogfa.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
#تنزیه_المعبود_فی_الرد_علی_وحده_الوجود سید قاسم #علی_احمدی 📚معرفی اجمالی : ✍نگارنده به جهت تسلط خوبی که بر فلسفه وکلام دارد، ابتدا ۲۰ مورد از لوازم فاسده اعتقاد به وحدت وجود مانند سنخیت ، جبر ،قِدَم عالَم، و..را تبیین میکند ❌سپس در مقایسه ای میان مکتب وحی و مدرسه فلسفه وعرفان ، ۱۹ تفاوت این دو دیدگاه را در #توحید بررسی می نماید. ✅هم چنین به آیات وروایاتی که برای وحدت وجود تمسک شده پاسخ داده است ✅در فصل چهارم ضمن تاکید بر یکی بودن #عرفان و #تصوف از ملاصدرا به خاطر جدا کردن اعتقاد جهله صوفیه از دیگران انتقاد می کند. 🔸در ادامه با اشاره به رواج اعتقاد به #وحدت_وجود و موجود در میان عارفان هند وایران قدیم وزردشت، و وارداتی بودن فلسفه از یونان آن هم توسط امویان وعباسیان به #ملا_صدرا اعتراض میکند که چگونه میگوید وحدت وجود اعتقاد راسخون فی العلم است⁉️ 🔹سپس #مکاشفه و #کرامت و #رویا و #تجلی را از نظر چیستی وحجیت واقسام هریک مورد تدقیق قرار داده است. ⚠️درخاتمه مخالفت ۲۰ تن از بزرگان شیعه همچون علامه حلی و مجلسی و... با وحدت وجود را مطرح کرده است . #کتاب #عقائد #عربی #قرن۱۵ @safiresheytan🕸
🤡 🌼 🔹درويشي پيش ملانصرالدين رفت و ادعاي کرامت کرد و گفت: من مي توانم کاري کنم که لال مادر زاد مانند بلبل به زبان بيايد‼️ 🔸ملانصرالدين گفت: اي درويش! اگر مي خواهي من به تو ايمان بياورم کاري کن که زبان زن من بند بيايد تا دستت را ببوسم و يک عمر مريد و ثناگوي تو باشم😂 🎊✨🎊✨ 🎊✨🎊 🍄 (فیلم ، عکس و متن ) خود را برای ما ارسال نمائید تا با نام خودتان در کانال به اشتراک بگذاریم. @A_mobarez. 👈 ارسال آثار📨 🆔 @safiresheytan🕸
🚦 🌼 ⚜طایفه ششم [از اهل غرور] و و فریفتگان اند. و مغرورین ایشان از هر طایفه بیشتر است . 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🔮جمعی از آنها صاحب اند،که آنها را خوانند، که نه معنای را فهمیده اند و نه هِرّ را از بِرّ شناخته اند 📛ونه از، ایشان را اثری ،و نه از خدا و پیغمبر ، آنها را خبری است. 🧟‍♂ روزگار خود را به و سوال از مردم صرف نموده و نام و ترک دنیا را بر خود بسته اند ⚠️و این طایفه و عالَم اند. 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🔮و گروهی دیگر خود را به هیئت آراسته و لباس در بَر کرده و گفتار ایشان را فراگرفته و بعضی از کردار های ایشان را بر خود بسته‌اند و ▫️و سر به گریبان می کِشند و ▫️و آواز خود را نازک می سازند ▫️و نَفَس های بزرگ سر می‌دهند ▫️و حرکت عَرضی و طولی می‌نمایند ▫️و گاهی سری می جُنبانند ▫️و زمانی دست بر دست می‌زنند ▫️و بسا باشد که از این تجاوز کرده به می آیند ▫️و می کِشند. ▫️وذکرها می کنند ▫️و بر هم می بندند ▫️و غیر اینها از را مرتکب می شوند تا بندگان خدا را کنند‼️ 💔و گاه باشد که کلامی از حقّ یا شعری که متضمن باشد بشنوند و خود را بر زمین اندازند و کف بر لب آورند و معذالک از و و سِرّ محبّت، ایشان را مطلقاً اطلاعی نیست. ❌و چنان پندارند که با این حرکات و می‌شوند و به درجات و ترقّی می کنند و داخل زمره و می‌گردند زِنهار زِنهار . 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🔮و گروه دیگر، دست از برداشته و اساس دین و ملت را نابود انگاشته و احکام خدا را پشت پا زده و مباحی مذهب گشته اند، نه حرام می دانند و حلال ‼️ 💰از هیچ مالی ،اجتناب نمی کنند و بر مائده اهل ظلم و عدوان حاضر می گردند و بسا باشد که گویند: المالُ مالُ الله و الخَلقُ عیالُ الله ❌وگاهی گویند: که خدا از ما بی نیاز است و چرا خود را به عبث رنجه داریم . ❌و زمانی گویند که را باید عمارت کرد و را چه اعتبار ⁉️ و دلهای ما واله و حیران محبت خداست و در انواع و فرو می روند . ❌و می گویند : که نفس ما به مرتبه رسیده است که امثال این اعمال، ما را از راه خدا باز نمی‌دارد و و ضعفاء النفوس محتاج عبادت و طاعتند . ✴️ و این ، مرتبه خود را از مرتبه پیغمبران و اوصیاء بالاتر می دانند، زیرا ایشان می فرمودند که امور مباحی دنیوییه ما را از یاد خدا باز می دارد چه جای گناهان و معصیت . بلکه گاه بود که به واسطه ترک اَولائی که از ایشان سر می زد سال های بسیار بر خود می گریستند . ⚠️و شکی نیست که این طایفه و ایشانند و بر مومنین احتراز از ایشان لازم، بلکه قلع و قمع ایشان متحتم است. ♨️ 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🔮وبعضی دیگر از ، کسانی هستند که ادّعای و یقین و وصول به می‌نمایند و دعوای مشاهده و مجاورت از مقام محمود و وصول به مرتبه می کنند. ▫️ و طاماتی چند ساخته و تُرّهاتی چند پرداخته‌اند ▫️و و ورثه احکام سیّد المرسلین را به چشم حقارت نظر می‌کنند و طعن به ایشان می زنند ▫️و از برای خود ثابت می‌کنند و اموری چند به خود نسبت می‌دهند که هیچ پیغمبر و وصّی پیغمبری ادّعای آن را نکرده و حال آنکه ایشان را نه مرتبه ای است از علم ونه پایه ای است از عمل‼️ ❌هیچ ندانسته اند به غیر از کلماتی چند، که آنها را دام خود قرار داده و جمعی از اهل دنیا را به دام خود کشیده و دین ایشان را بر باد می دهند و مال ایشان را می خورند . ⚠️این طایفه در نزد خدا از فُجّار و منافقین و در نزد ارباب بصیرت و یقین از اند و از آنچه ادّعا می نمایند بی خبر و از درگاه خدا از همه کس دورترند. 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 🔮و اما جماعتی دیگر هستند که ایشان را می نامند ،که را مرتکب می گردند و را به جا می‌آورند ❌ و چنان پندارند که این موجب رفع اخلاق ذمیمه و کسر هوا و هوسِ نفسِ خبیثه است ‼️ حال اینکه خود این افعال ، در مذموم و مرتکب آنها مُعاتَب و مَلوم است... ------------ 📚 معراج السعاده ،باب چهارم، فصل طوائف اهل غرور ص۵۴۸ 🆔 @safiresheytan🕸
🔆 🔖بازخوانی اندیشه استاد در نقد تصوف وعرفان(۵) ♨️ 》 قدرت(کرامت) 🚥🚥🚥🚥🚥🚥 💪قدرت چهره ها دارد و مرحله ها دارد. از قدرت ماهیچه گرفته تا قدرت ماشین،از قدرت نگاه ها گرفته تا قدرت اراده . 🔹ممکن است که نیروهایی داشته باشی و به قدرت‌هایی رسیده باشی، اما قدرتِ کنترل آن را نداشته باشی، اسیر آن باشی و ذلیلِ آن . 🔸تو به دنبال قدرت، به دنبال دست و زبانت باشی نه آنها به دنبال تو. آنها تو را ببرند و اسیر کنند و به هر کجا که رفتند، تو را روانه کنند. این قدرت است و اما عزت، آن قدرتی است که ذلیلِ تو باشد . ☑️ عزیز کسی است که هم قدرت دارد و هم اسیر آن نیست که امیرِ آن و حاکمِ بر آن است و آن را به دنبال می‌کِشد و در جایگاه مناسبش، آن را به کار می‌گیرد . ▪️قدرت به اضافه "حکمت"، می‌شود عزّت و ▪️قدرت به اضافه "تسلط" می‌شود عزّت . ▫️قدیر کسی است که توانایی دارد و ▫️عزیر کسی است که می‌تواند این توانایی را با حکمت همراه کند و آن را در جایگاه خود بگذارد . ✊توانایی دارد که با یک مشت، طرف را اعلامیه بر دیوار کند. 💥با یک نگاه او را به خاک بنشاند . 💥با یک کلمه جان او را بگیرد و 💥با یک امضا هستی او را ساقط کند اما نمی کند و از این توانایی می‌گذرد و به این فکر می‌کند که با چه وسیله ای باید با او طرف شد و او را ساخت و در نتیجه اگر او را می‌کوبد نه از غیظ و خشم است و اگر او را می نوازد نه از ترس و عجز. ❤️و این عزت برای خداست، برای پیغمبر است، برای آنهایی است که به رسیده‌اند و بر عشق‌ها و محبت‌ها _محبت به دنیا و به نفس و ... تسلط یافته‌اند و این عشق ها را، در راه آن عشق بزرگ تر به جریان انداخته اند.[۱] 👈 اینها هستند که به قدرتها می‌رسند، اما این قدرت را وسیله چپاول و و نمی‌کنند. 👈 نیروهایی دارند و این نیروها را خود نخواسته‌اند که در راه و در حرکت به این همه رسیده‌اند و به آن‌ها شده و حتی خود به آن بی‌توجه هستند و از کرامت ها غافل هستند 👈و اگر جایی کسی از آنها مشاهده ای کرد، او را به سکوت و پنهان کردن دعوت می‌کند تا نشوند و خلق را اسیر نسازند. ✅ قدرت ها مهم نیستند، مهم این است که با این قدرت چه چیزی را دنبال کنیم و چه چیزی را بخواهیم و چه کسی را نشان بدهیم ؛ ▫️خویش را و یا او را ▫️خود را و یا خدا را . ⭐️قدرت مسئله ای نیست که تسلّط بر قدرت و امیر بودن و عزیز بودن مطلوب است . آنها که قدرت‌ها را در دست دارند بزرگتر از آنهایی هستند که قدرت‌ها آنها را در دست دارند. -------------- 📚 روش نقد ج۳ص۷۶ [۱].وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ (منافقون/۸) وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ (بقره/۱۶۵) 🆔 @safiresheytan🕸
🚦 🌸 🗣آنچه درباره صوفیان به عنوان گفته می‌شود_ با همه سر صدایی که دارد_ 👈اولا: وقوع آنها ثابت نیست و 👈ثانیا: بر فرض وقوع بعضی از آنها می گوییم، مجرّد صدور امر خارق عادت دلیل بر حقّانیت و و تقرّب شخص نزد خدای متعال نمی باشد؛ همچنان که جوکی های هند در راه باطل و در اثر خود موفق به امور عجیب و غریبی می گردند. 🔻صاحب کتاب "قصص العلما" می‌نویسد که عمّ ایشان آخوند ملا عبدالمطلب گوید که؛ ▫️به زیارت امام ثامن علیه السلام مشرف شدم چندی در آن بلده مبارکه اقامت داشتم. پس درویشی که معروف به طیّ الارض بود پیدا شد و من با آن درویش رفاقت انداختم. از آن پس از او خواهش نموده که را به من تعلیم کن. گفت:تو قابل نیستی. ▫️پس از اصرار بسیار، گفت: اکنون که طالب آنی و خود را قابل آن می دانی، پس دو شرط را با تو می‌گویم؛ عمل کن؛ از آن پس از طیّ الارض را به تو تعلیم می نمایم. ❌شرط اول اینکه؛ این امامی را که مدفون در این مرقد است باید امام ندانی❗️ ❌دوم اینکه تا یک هفته را باید ترک کنی❗️ 👤گفتم چنین کنم! پس آن درویش رفت وقت نماز در رسید. با خود گفتم که: 💥امام را امام دانستن امر باطنی است وآن را خبر از باطن من نیست؛ در ظاهر می گویم که امام نیست و در باطن اعتقاد به امامت آن بزرگوار دارم . 💥و اما نماز، درِ خانه را می بندم و وضو می گیرم و نماز می‌خوانم و به درویش می‌گویم که: من نماز نکرده‌ام پس درِ خانه را بستم و وضو ساختم و به نماز ایستادم. ☠ ناگاه دیدم درویش در نظر من حاظر شد! به من گفت که: من به تو گفتم که تو قابل نیستی! پس برفت و او را دیگر ندیدم! ---------------- 📚عارف وصوفی چه می گویند ؟ ص۱۲۵ 🆔 @safiresheytan🕸
📚معرفی اجمالی: ✍نویسنده با انتقاد از که هر از گاهی از یک شخص گمنام و مجهول یک عارف مشهور و صاحب ساخته و او را در ردیف می نشانند و حق هر گونه چون وچرا را بر همه می بندند، اسلام ناب محمدی را در معرض خطر دانسته و بنابر از دین، به نقد و بررسی داستان ها و کرامات منتسب به پرداخته است. 🔸مولف ضمن تاکید بر اینکه"ما نوشته ها را ملاک نقد قراردادیم نه شخص حقیقی آن مرحوم را" بیان می دارد؛ ❌بعد از انتشار کتاب هایی به نام رجبعلی خیاط آن هم در تیراژ های بالای ۲۰۰ هزار، ده ها نفر دیگر، عینا همان ادعاها ارتباط با امام زمان و علم غیب و ... را کرده اند، فلذا اگر ادعاهای ایشان نقد وبررسی شود در واقع مدعیان دیگر نیز نقد شده اند.💯 🔹حکایت ها و داستان ها، غالبا از کتاب ، انتخاب شده اند اما گاهی از کتب دیگری چون ، ، ، نیز نمونه هایی ذکر شده است. 💠🔅💠🔅💠🔅💠 📛برخی از داستان ها و نقدهایی که درباره ایشان مطرح شده، از این قرار است: 👈 لگد زدن از داخل شکم مادر، برای پرهیز از غذای شبهه ناک (ص۱۷) 👈 استفاده از القاب و عناوین غلو آمیز مانند خلیفه ونماینده خدا(ص۲۴) 👈 گاهی از او می پرسیدند کجا بودید می فرمود عند ملیک مقتدر (ص۲۸) 👈 در جلسات دعا در عین گریه قادر بود بخندد(ص۲۸) 👈 پاسخ گویی به سوالات فیزیک، میدان های الکتریسته وعلوم جدید بدون داشتن سوادکافی (ص۳۲) 👈 اهانت به عامه مردم [فقط یکنفر را به چهره آدم دیدم/بلافاصله باطنش تبدیل به خر شد(ص۳۷) 👈 ادعای مشاهده مانند (ص۴۰) 👈 اگر شیخ در زمان زنده بود، خدا به واسطه او قوم نوح را عذاب نمی کرد(ص۴۳) 👈 فهمیدن زبان حیوانات مانند (ص۵۵) 👈 گفتگو با گیاهان و اطلاع از خواص هر یک از طریق مکالمه با آنها(ص۵۹) 👈دیدم در دوزخ پنکه ای جلوی مخترع آن گذاشته اند😬(ص۷۵) 👈 در عالم معنا به من گفتند: دعای یستشیر بخوان(ص۷۹) 👈 گفتگو با تمام ارواح برزخی از آغاز خلقت(ص۸۵) 👈 من قالب برزخی اشخاص را می بینم(ص۸۵) 👈 مشاهده دو شیطان در چهره دو زن بی حجاب در خیابان وغیب شدن آن ها(ص۸۷) 👈 احضار روح، کشف مال مسروقه، خواندن فکر مردم (ص۸۶) 👈 دیگر گول خدا را نمی خورم(ص۱۰۵) 👈 خدا در حق من فرموده و من قالب برزخی اشخاص را میبینم(ص۱۰۸) 👈گفتگو با برسر مزار😱 (ص۱۱۳) 👈 از آیت الله تقلید می کرد چون می دید آقای حجت از همه مراجع بی هواتر بود (ص۱۱۹) 👈آیت الله بروجردی به من گفت از دنیارفتم.مجلس ختم من در مسجد عزیزالله یادت نرود😂(ص۱۲۵) 👈 رفقا این حرفهایی که من به شما می زنم از آخرین کلاس عرفان است❗️ (ص۱۲۹) 👈تفسیر قرآن واحادیث بدون داشتن تحصیلات لازم (ص۱۲۹) 👈 ارتباط با امیران ارتش شاه (ص۱۳۴) 👈دیدار و ملاقات مکرر با امام زمان (ص۱۳۹) 👈 آموزش ذکر برای تشرف خدمت امام زمان (ص۱۴۰) 👈 دیدار همسر رجبعلی با حضرت علی علیه السلام(ص۱۴۸) ۱۵ 🆔 @safiresheytan🕸
❄️ ✍به قلم آیت الله 🔹آقا اسماعیل با آقا جمشید دو مغازه دار و همسایه دیوار به دیوار بودند. اسماعیل آن قدر از عالَم و و شهودشان سخن می گفت که مردم را به تنگ آورده بود لذا کسی به مغازه او مراجعه نمی کرد. زیرا مراجعه همان و شروع گزارش طولانی از فضایل مرشد، همان. اکنون بیکار بود دکان خودش را می گذاشت و می آمد در مغازه جمشید می نشست. 🔸 مرتب از احولات می گفت: کشف می کند، می کند، غیب می داند، می کند، می نماید و... و... هر کدام از داستان هایش وقت طولانی ای را می گرفت. جمشید نیز از دستش به تنگ آمده بود و دنبال بهانه بود که به اصطلاح روی اسماعیل را کم کند. ⚠️روزی دزدان، شبانه سر وقت مغازه کریم رفته هر چه داشت به سرقت بردند. دو روز بعد آقا اسماعیل وارد مغازه جمشید شد و پس از سلام تسبیح ۴۵ دانه ای درشتِ قرمز رنگ را که در دستش با ترق و شرق می چرخانید، روی ویترین گذاشت. پیت حلبی را جلو کشید و روی آن نشست. 📿جمشید گفت: این تسبیح به تو که مرید حضرت هستی نمی آید تو باید یک تسبیح صد دانه ای به دست بگیری و ذکر کنی! ـ دلت پاک باشد. اهل سیر و سلوک کسی است که ذرات وجودش به ذکر خدا مشغول باشند لقلقة زبان که چیزی نیست. ـ این موضوع را مرشدت برایت گفته؟ ـ نه، ولی یعنی همین. راستی جمشید حضرت می تواند دزدان مغازه کریم را از طریق کشف و شهود بشناسد. جمشید که دنبال بهانه بود گفت: این مرشد تو هیچ چیزی نمی فهمد تا چه رسد به غیب. ❌اسماعیل عصبانی شد: درست حرف بزن، جسارت نکن همین الآن حضرت ایشان این جسارت شما را کشف می کند.🤨 جمشید با سخنان خودش اسماعیل را بیش از پیش عصبانی کرد. بالاخره اسماعیل از روی پیت برخاست و گفت: خُب بیا همین حالا برویم پیش خودش، برایت بگوید که دزدان را می شناسد. 👥جناب مرشد نشسته بود، دو نفری وارد شدند اول اسماعیل از ته دل دست او را بوسید. جمشید هم ادای او را در آورد. پس از صرف یک استکان چائی اسماعیل سر سخن را باز کرد که... . 🔸مرشد گفت: نه، حقیر دزدان را نمی شناسم، آن چه گفتم یک بود که این تیپ آدمها مشخص هستند، معلوم است که این کارها از دست چه کسانی برمی آید. حقیر که تعیّنات و تشخّصات مصادیق معیّنه را اِحراز نتوانم کرد، قضیه کلیّه هم که مصداق را تعیین نمی کند.🤔 🔹دو همسایه بازاری با این که از مفردات سخن آقا سر در نمی آوردند، لیکن از روی هم رفته ی آن فهمیدند که آقا اظهار می فرماید که دزدان را نمی شناسد، دَم در که رسیدند جمشید گفت: دیدی که دزدان را نمی شناسد ـ؟ ـ نه، او می شناسد تواضعاً گفت نمی شناسد حتماً می شناسد❗️ ـ مرد حسابی او می گوید نمی شناسد، تو می گوئی می شناسد❗️ ـ بی خود گفت، بیهوده گفت که نمی شناسد، عصبانی تر شد: او نمی فهمد علم غیب خودش را انکار می کند.😂 ناگاه هر دو متوجه شدند که مرشد پشت سرشان است و گفتگوی شان را می شنود. 🔆دیگر اسماعیل نتوانست با مرشد روبه رو شود و رشته قطع شد و از آن به بعد مغازه اسماعیل رونق گرفت. ---------------- 📚به نقل از مجله نورالصادق شماره ۲۵و۲۶ ص۴۷ 🆔 @safiresheytan🕸‌