eitaa logo
غـرۆب خـوࢪشید
634 دنبال‌کننده
91 عکس
15 ویدیو
0 فایل
🌊 دریا باعث زیبایی ساحل؛ و ساحل بانی آن شده که آدم ها از دریا دیدن کنند . اگر غروب خورشیدی هم آنجا باشد؛ چه بهتر . 🤍قلمِ اینجـا: دُخـتࢪِ آفـ‌تـاب < نویسنده؛ از جنس نور ؛ دلباخته‌ی اباعبدالله > کپی؟ نه اصلا؛ راضی نیستم قشنگِ من. < ورود آقایون ممنوع >
مشاهده در ایتا
دانلود
غـرۆب خـوࢪشید
خوش اومدی قشنگِ من🫀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②③⓪ حضرت رقیه همونی بود که باعث و بانی نجات ما از اون خرابه‌ی وحشتناک شد. همونی بود که نورا خواب دیده بود اومده بود پیش من.. حضرت رقیه همونیه که اگر پیش امام حسین ناز کنه همه چی حله.. همه چی.. اینقدر خسته بودم که گفتم یکم دراز بکشم... که تا سرمو گذاشتم روی فرش نمازخونه خوابم برد. با صدای جیغ و خنده ای از خواب پریدم. هوا تاریک شده بود. نورا رو می دیدم که در حالت سجده بلند خداروشکر می کرد و می خندید و هق هق می کرد. پاشدم و با صدای خواب آلودی دلیل این کارشو پرسیدم. دریا: چرا..اینجوری میکنی نورا؟ نورا برگشت طرفم و سریع اومد به سمتم. نورا: دریااااا دریااااا ساحل زندستت ساحل حالش خوبهه زندستتت چشمام قفل دهان نورا بود که بتونم هضم کنم این کلماتشو.. ساحل زنده بود؟ خواهر بزرگه‌ی من زنده بود؟ تنها کس زندگیم زنده بود؟ بلند شدم و جلوی آینه شالمو روی سرم درست کردم.. بعد سراسیمه به طرف پایین دویدم. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②③① گریه می کردم و با دستام اشکامو کنار می زدم تا بتونم جلومو ببینم و نخورم زمین. نورا: دریا ندو میفتی! اهمیت ندادم و فقط دویدم به طرف پرستار. نفس نفس می زدم. _چی شده عزیزم؟! دریا: خواهرم..ساحل حسینی... _آهاان؛ شما خواهرشی؟ گفته بودن که خوابت برده. می تونید از پشت شیشه ببینیدش؛ در حال معاینست. دویدم به طرف جایی که انگشت پرستار اشاره می کرد. کف دستامو به شیشه چسبوندم و زل زدم به ساحل. چشماش بسته بود و چندتا دکتر و پرستار بالا سرش بودن. نورا هم اومد پیشم. نورا: میبینی؟ اینه کار حسین؛ اینه کار ابوالفضل. به نورا نگاه کردم. دریا: اینه کار رقیه:) •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
49.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم صرفا جهت دیدن هنرنمایی بچه ها و دلبری فاطمه کوشولو گذاشته شده🙂💘 اگه تمایل به ادیت دارید مشکلی نیست💗> اگه جایی ببینم لینکو پاک کرده باشین یا قول آماری بذارید گزارش میشید..🤏🏻👀 بعد دیدن لف هم ندید !
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②③② به چشمای قشنگ نورا خیره شدم و لبخند زدم. دستامو از شیشه ول کردم و محکم بغلش کردم. دریا: ممنونم؛ نورا. نورا: کاری نکردم که دریا خانوم ! دریا: خیلی دوست دارم. خیلی به من و ساحل کمک کردی. نورا: من با خواهران حسینی خیلی خوشبختم ! لبخندی زدم و اشکی از سر ذوق چکید روی گونه هام. به چشمام نگاه کرد و با گوشه‌ی انگشتش اشکمو پاک کرد. نورا: این دیگه برا چی؟ ساحل که حالش خوبه! خندیدم و دستامو به چشمام مالیدم. دریا: خوشحالم ـ نورا: همچنین؛ همچنین.. با لبخندی که از رو لبام پاک نمیشد به ساحل نگاه کردم. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
هَـر چه‌ بـود گُـذَشـت ؛ مـا جـوانـه‌ زَدیم‌ و سَبز شُدیم :) 🪴 @SAHEL1289
غـرۆب خـوࢪشید
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②③② به چشمای قشنگ نورا خیره شدم و لبخند زدم. دستامو از شیش
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②③③ باز هم خوابم میومد. رفتم نشستم روی صندلی و سرمو به دیوار تکیه دادم و دوباره خوابیدم. با درد عجیبی پلکامو آروم آروم تکون دادم و چشمامو باز کردم. همه جارو تار میدیدم. نمیتونستم گردنمو تکون بدم. انگار داخل سرم توخالی شده بود. حس خیلی عجیبی بود! به مغزم فشار آوردم و عرض یک ثانیه تمامی اتفاقا از جلو چشمم گذشت. با نگرانی اسم دریا رو صدا زدم. ساحل: دریا..دریا.. سعی میکردم بلند فریاد بزنم. بلند و بلندتر.. اسم خودمو نامفهموم میشنیدم. صندلی ای که روش خوابیده بودم کنار آی سی یو بود. یهو از خواب پریدم و صدا رو دوباره شنیدم. سراسیمه از تو پنجره نگاه کردم و با اشک شوق بی توجه به اینکه باید لباس مخصوص بپوشم درو باز کردم و همون لحظه پرستاری از سر رسید. پرستار: عزیزم کجا؟! برو اول از رو لباست بپوش اشاره کرد به یه کمد فلزی کوچیک. من هم رفتم پوشیدم و بعد به طرف ساحل رفتم که پرستار بالا سرش بود. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• Part ②③④ نشستم روی صندلی و دستای ساحلو گرفتم. دستاش مثل همیشه آرامش خاصی داشت. لبخند عمیقی زده بودم و چشمامو از روی چشماش برنداشتم. ساحل: حالت..خو.. دریا: هیش! من باید از تو بپرسم. حالت خوبه آجی؟ ساحل سرشو تکون داد. دریا: نورا هم اومده. ساحل: ک..جاس.. دریا: یه کاری براش پیش اومد رفت؛ بر میگرده. آهی کشیدم و دستاشو محکم فشار دادم. دریا: نمیدونی چقدر نگرانت بودیم. میترسیدیم..میترسیدم..که تو.. ساحل: هیچی..نگو..الان.. که خوبم. نفس عمیقی کشیدم. دریا: خیلی خوشحالم حالت خوبه ساحل. •٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠•٠٠• @SAHEL1289
یه چیزی آوردم براتون ناااب !👀💘 خوراک ادیت هاتونه😌 . . . این عکس از زاویه کنار از بچه ها گرفته شده که خیلییی نازهههه به خصوص لبخند یاس و نگاه دخترا 🥺🎀:))) یعنی اگه این پیامو بخونی و عضو نشی واقعا این عکس خوشگلو از دست دادی🗿.. _تازه هرکس عضو بشه در کنار این بهتون عکس امضای حلما بانو رو هم می‌دم ! همشووون کمیابن و جایی پخش نشدن و ممبرا بهم دادن🛐؛ عضو چنل زیر بشید: https://eitaa.com/SAHEL1289 بیاید پیوی با مدرک: @A_moon_110