eitaa logo
تنها ساحل آرامش
71 دنبال‌کننده
4هزار عکس
108 ویدیو
5 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم داستان ها و داستانک ها تولیدی است. لطفا مطالب تولیدی را فوروارد بفرمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : حَسْبُ اَلْمَرْءِ مِنْ ... عِرْفَانِهِ عِلْمُهُ بِزَمَانِهِ ✨ امام على عليه السلام فرمود: در معرفت آدمى، همين بس كه... آگاه به زمان خويش باشد. 📚 ميزان الحكمه ,جلد1 ,صفحه133؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۷۵ , صفحه۸۰ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید ابراهیم الماسی:درود و سلام گرم به رهبرم، یاری‌‌دهندۀ مستضعفین که مرا این‌‌چنین شاد و خرم به‌‌سوی شهادت راهنمایی کرد تا بتوانم بعد از گذشت چندین سال در نبرد حق علیه باطل در رکاب امام زمان و نایب بر حقش و برای اسلام و قرآن قدمی بر داشته باشم و این بار گران‌‌بها را از گردن خود بردارم تا شاید جسم و روحم را بشوید و گناهانم را بخشیده و همراه شهدای راهش جایگاهی قرار دهد و مرگ هر لحظه امکان دارد سراغ ما بیایید پس چه بهتر که ان مرگ در راه خدا باشد. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار ابراهیم الماسی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 به نیت شهید بزرگوار ابراهیم الماسی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
345.mp3
1.99M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار ابراهیم الماسی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📄 👨‍👩‍👧 ساعدش را جلوی صورتش گرفت تا از برخورد ضربات مشت جلوگیری کند. صورت سبزه اش گلگون شد. مشت های گره کرده پدر مثل پتک بالا می رفتند و بر سر و بدن او می خوردند. سلامش را با هل دادن به درون اتاق جواب داده بود. قبل از اینکه بپرسد:« چی شده؟» در قفل شد و سیلی صورتش را به سمت پنجره چرخاند. اشک هایش مثل جوی از میان چشم های کشیده اش بر صورتش جاری شدند. می دانست اگر هق هق گریه اش بلند شود، ضربات شدیدتر خواهند شد. صدایش را در گلو خفه کرد. چشمهایش بی اجازه می باریدند. ضربات پشت سرهم بر پیکر لاغر و استخوان های نحیفش ردی از کبودی و سیاهی به جا می گذاشت. صدای خس خس سینه پدر، تند و شدید شد. دست هایش دیرتر پایین آمدند. منا چشمهای بسته اش را باز کرد. نور سرک کشیده به اتاق چشم هایش را زد. با چشم های تارش به در لرزان اتاق نگاه کرد. تکان می خورد؛ مثل منا راه فراری از دست مشت و لگدها نداشت. مادرش جیغ می زد:« تو رو خدا نزنش، حمید! تو رو خدا نزنش.» یوسف عربده می کشید:« باز کن، بازکن این در لعنتیو.» به یاد حرف یوسف افتاد:« نکن دختر خوب، بالاخره میفهمه. این کارها فایده ای نداره.» اما او به حرفش گوش نداد. حالا پدرش فهمیده بود. جز درد چیزی را حس نمی کرد. پدر از زدنش دست برداشت. صدای خس خس سینه اش را در نزدیکترین فاصله از خودش شنید. هیچ وقت از پدرش کتک نخورده بود، تا 8 سالگی همیشه روی زانوی پدر جا داشت. اما بعد از ورشکستگی دیگر لبخند را روی لب های پدر ندید. کم در خانه می ماند. اخم میان ابروهای کوتاهش جا گرفته بود. کنار پدر نشستن به حسرتی چند ساله برای منا بدل شده بود. دوست داشت کنارش بنشیند. پدر روی موهای نرم و صافش دست بکشد و مثل بچگی هایش بر سر او بوسه بزند. اما دیگر صحبت کردن با پدر هم به آرزوهایش اضافه شده بود. حالا پدر کنارش بود؛ در یک قدمی اش. اما نه برای نوازش و صحبت. صدای خس خس در صدای خراشیده اش گم شد:" هرجا گم وگورش کردی، تاشب ورش میداری میاری وگرنه دوباره کتکت میزنم." چشمانش بارید. صدای خس خس دور شد. قامت لاغر پدر را نزدیک در دید. دست های متورمش را بر روی زمین اهرم کرد . استخوان هایش فریاد کشیدند؛ به سختی بلند شد. یوسف پشت در بود؛ بلند قد، چهارشانه و عصبی. پدر قفل در را باز کرد. مادر با موهای پریشان و یوسف با صورت سرخ داخل اتاق پریدند. راه خروج از اتاق بسته شد. منا لنگان و دست به کمر دو سه قدم به سمت آنها برداشت. صورت کبود منا، رگ گردن یوسف را متورم کرد. با صورت سیاه شده اش مثل عقاب به پدرش خیره شد. منا دستش را روی بازوی یوسف گذاشت. آرام صدایش کرد:" یوسف!" یوسف سینه جلو داد. یک قدم به سمت پدر برداشت. دست منا کشیده شد. صدای آخش بلند شد. یوسف از میان دندان های به هم فشرده اش گفت:" برو کنار، ی چیزیت میشه، مامان! ببرش دوا درمونش کن. من اینجا کار دارم." منا لب های کوچکش لرزید:" داداش تورو خدا ول کن. من چیزیم نیس." یوسف به منا و چشم های لرزان و آماده اشک ریختنش نگاه کرد. ابروهای کلفت و کشیده اش را درهم برد:" چیزیت نیس!؟ صورتت هیچی نشده کبود شده." رویش را به سمت پدر برگرداند:" زورت به دخترت میرسه. ولی به رفقاتو مواد نمیرسه؟ " منا و مادرش هم زمان با هم گفتند:" یوسف!" یوسف به چشم های فرورفته در سیاهی پدرش نگاه کرد. صورت منا را نشان داد:" همون دخترته که بهم میگفتی از برگ گل بهش نازکتر نگم. یادته می گفتی هواشو داشته باشم تا کسی اذیتش نکنه. حالا اذیتش کردن، زدنش. کی، برای چی؟ " منا تمام بدنش به لرزه افتاد؛ ولی نمی خواست یوسف ادامه بدهد:" داداش بس کن." پدر به منا خیره شد. یوسف دست منا را گرفت:" باشه ، باشه ولی بگذار یِ بار بهش بگم که با ما و خودش چی کار کرده. چی بوده و چی شده. مواد همه چیزش شده. فهمید موادشو برداشتی، نگفت دخترم می خواد ترک کنم. اون همه چیزش الان مواده، نه دخترش که می گفت جاش رو چشامه." پدر دستی بر موهای سفیدش کشید. بدون اینکه به آنها نگاه کند، از کنارشان گذشت. صدای بسته شدن در ورودی به گوش شان رسید. منا پاهایش جان نداشت. روی زمین افتاد. اشک از چشمانش جاری شد:" میره ترک کنه؟" 🖊 📝 @sahel_aramesh
‌ 🌹 ات را نسبت به ستمی که به من روا داشته بیامرز و در با حقی که از من کرده فرما و درباره آنچه با من کرده مکن و بدی هایش را پیش چشمش نیاور که خاطر شود و این و گذشتم را از آنان و چشم پوشی و کار که بدون داشت نسبت به آنان انجام دادم، از پرفایده ترین صدقه دهندگان و بالاترین عطاهای پیشگاهت قرار ده. 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 🔺 قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ يَزْدَادَنَّ أَحَدُكُمْ كِبْراً وَ عِظَماً فِي نَفْسِهِ وَ نَأْياً عَنْ عَشِيرَتِهِ إِنْ كَانَ مُوسِراً فِي اَلْمَالِ. 🔻 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر یکی از شما ثروتمند شد، هرگز کبر و غرورش را نیفزاید و از خاندانش فاصله نگیرد. 📚 الکافي , جلد۲ , صفحه۱۵۴ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید محمد مهدی ربانی املشی: به همه مسئولین سفارش می کنم که خدای نکرده از پیشرفت کارها، از فرامین الهی و تقوی و فضیلت و درستی منحرف نشوند و تصور نکنند که به این طریق می توانیم پیروز شویم. بدانند که تنها سلاح پیشرفت ما اتکا به خدا و اطاعت از فرمان اوست و اگر در کارها رضای او را نادیده بگیریم این بهترین سلاح خویشتن را کند ساخته ایم و به همان اندازه به ثبات نظام جمهوری اسلامی لطمه وارد نموده ایم. تنها با اسلام و تمسک به حبل الله پیروز می شویم و با تمسک به غیر آن هر چه باشد شکست می خوریم؛ چون که دیگران در تمسک به مسائل غیر خدایی از ما قویتر و ما را یارای رقابت با آنان نیست. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار محمد مهدی ربانی املشی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 به نیت شهید بزرگوار محمد مهدی ربانی املشی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
346.mp3
2.01M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار محمد مهدی ربانی املشی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🌹 سرنوشتی را که رقم خورده از تو می کنم و از سرنوشتی که رقم خورده به تو می آورم. 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💪 💥 قَالَ اَلصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ :«مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ اَلنِّيَّةُ» 💥 امام صادق عليه السلام فرمود : هيچ بدنى در انجام آنچه نيّتِ بر آن قوى باشد، ناتوان نيست. 📚 ميزان الحكمه ,جلد دوازدهم,محمّد محمّدی ری شهری,صفحه 505؛ من لا يحضره الفقيه , جلد۴ , صفحه۴۰۰ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید محسن قاجار:انسان در اثرخصوصیات نفسانی و هوای درونی که دارد چه در رابطه با خود و چه در رابطه با جامعه اش معمولا: اسیر لغزش ها و انحراف هایی از صراط مستقیم می گردد. گناهان مانند لکه سیاهی که اگر روی آینه صافی قرار بگیرند به مرور زمان آنچنان آینه را سیاه می کنند که دیگر بازگشت به سفیدی ممکن نباشد انسان نیز چنین است اگر آلودگی به گناهان را از طریق صحیح جبران ننماید در خطر سقوط قرار خواهید گرفت. برای پیشگیری از این آلودگی ها باید نفس اماره مورد مواخذه و سوال و تنبیه قرار بدهیم که اگر نفس آزاد باشد معتاد به خیانت و و معصیت می گردد و در این صورت بازگشت مشکل است و روش دیگر پیشگیری نیاز به تمرین یک سوی مسائل معنوی است تا برای او به صورت ملکه درآید و آنچنان با خوبی ها انس بگیرد که دیگر از گناه متنفر باشد در این رابطه بافت درونی انسان به طریقی است که میل دارد برای اکثر و گاهی اوقات بنشیند و درد دل کند و خواسته ها و معصیت های درونی خویش را با معشوق خود بیان کند. حال اگر این معشوق خدا باشد او را به عنوان محرم انتخاب کنید مطمئن بدانید نجات خواهد یافت. انسان باید در همه حال از حرکت سکون به جانب خدا توجه داشته باشید و اورا مراقب کارهای خود بدانید که خداوند به اعمال و افکار همه بیناست و از تمام اسرار و رازها آگاه می باشد. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار محسن قاجار قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 به نیت شهید بزرگوار محسن قاجار قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh