eitaa logo
تنها ساحل آرامش
71 دنبال‌کننده
4هزار عکس
108 ویدیو
5 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم داستان ها و داستانک ها تولیدی است. لطفا مطالب تولیدی را فوروارد بفرمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 🔺 قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ يَزْدَادَنَّ أَحَدُكُمْ كِبْراً وَ عِظَماً فِي نَفْسِهِ وَ نَأْياً عَنْ عَشِيرَتِهِ إِنْ كَانَ مُوسِراً فِي اَلْمَالِ. 🔻 امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اگر یکی از شما ثروتمند شد، هرگز کبر و غرورش را نیفزاید و از خاندانش فاصله نگیرد. 📚 الکافي , جلد۲ , صفحه۱۵۴ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید محمد مهدی ربانی املشی: به همه مسئولین سفارش می کنم که خدای نکرده از پیشرفت کارها، از فرامین الهی و تقوی و فضیلت و درستی منحرف نشوند و تصور نکنند که به این طریق می توانیم پیروز شویم. بدانند که تنها سلاح پیشرفت ما اتکا به خدا و اطاعت از فرمان اوست و اگر در کارها رضای او را نادیده بگیریم این بهترین سلاح خویشتن را کند ساخته ایم و به همان اندازه به ثبات نظام جمهوری اسلامی لطمه وارد نموده ایم. تنها با اسلام و تمسک به حبل الله پیروز می شویم و با تمسک به غیر آن هر چه باشد شکست می خوریم؛ چون که دیگران در تمسک به مسائل غیر خدایی از ما قویتر و ما را یارای رقابت با آنان نیست. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار محمد مهدی ربانی املشی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 به نیت شهید بزرگوار محمد مهدی ربانی املشی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
346.mp3
2.01M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار محمد مهدی ربانی املشی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🌹 سرنوشتی را که رقم خورده از تو می کنم و از سرنوشتی که رقم خورده به تو می آورم. 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💪 💥 قَالَ اَلصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ :«مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَتْ عَلَيْهِ اَلنِّيَّةُ» 💥 امام صادق عليه السلام فرمود : هيچ بدنى در انجام آنچه نيّتِ بر آن قوى باشد، ناتوان نيست. 📚 ميزان الحكمه ,جلد دوازدهم,محمّد محمّدی ری شهری,صفحه 505؛ من لا يحضره الفقيه , جلد۴ , صفحه۴۰۰ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید محسن قاجار:انسان در اثرخصوصیات نفسانی و هوای درونی که دارد چه در رابطه با خود و چه در رابطه با جامعه اش معمولا: اسیر لغزش ها و انحراف هایی از صراط مستقیم می گردد. گناهان مانند لکه سیاهی که اگر روی آینه صافی قرار بگیرند به مرور زمان آنچنان آینه را سیاه می کنند که دیگر بازگشت به سفیدی ممکن نباشد انسان نیز چنین است اگر آلودگی به گناهان را از طریق صحیح جبران ننماید در خطر سقوط قرار خواهید گرفت. برای پیشگیری از این آلودگی ها باید نفس اماره مورد مواخذه و سوال و تنبیه قرار بدهیم که اگر نفس آزاد باشد معتاد به خیانت و و معصیت می گردد و در این صورت بازگشت مشکل است و روش دیگر پیشگیری نیاز به تمرین یک سوی مسائل معنوی است تا برای او به صورت ملکه درآید و آنچنان با خوبی ها انس بگیرد که دیگر از گناه متنفر باشد در این رابطه بافت درونی انسان به طریقی است که میل دارد برای اکثر و گاهی اوقات بنشیند و درد دل کند و خواسته ها و معصیت های درونی خویش را با معشوق خود بیان کند. حال اگر این معشوق خدا باشد او را به عنوان محرم انتخاب کنید مطمئن بدانید نجات خواهد یافت. انسان باید در همه حال از حرکت سکون به جانب خدا توجه داشته باشید و اورا مراقب کارهای خود بدانید که خداوند به اعمال و افکار همه بیناست و از تمام اسرار و رازها آگاه می باشد. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار محسن قاجار قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 به نیت شهید بزرگوار محسن قاجار قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
347.mp3
1.84M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار محسن قاجار قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📄 🏆 😌 "پسر خیلی کارت درسته. چطوری درستش کردی؟" صدای حسام بود. ولی محسن جوابش را نداد. رباطِ فوتبالیست قرمز رنگش را برداشت. کاپ و جعبه جایزه را در دست دیگرش گرفت. از کنار سن و همکلاسی هایش به سمت احمد گوشه سالن راه افتاد. احمد دولاشده بود. وسایل رباطش را داخل جعبه گذاشت. زیر چشمی به سن نگاه کرد تا برای آخرین بار کاپ نقره ای رنگ را ببیند. کاپ در دست محسن بود که قدم به قدم به او نزدیک می شد. وسایلش را برخلاف همیشه بدون نظم بر روی هم انداخت. قبل از اینکه محسن به او برسد، جعبه اش را میان دستان کوچکش گرفت. پشت به سن سالن آمفی تئاتر کرد. محسن ایستاد و با صدای بلند گفت:" تحمل باخت نداری، مسابقه نده." احمد لحظه ای نایستاد. رفت. محسن منتظر به قامت کوتاه و لاغر او نگاه کرد تا موقعی که بین اشعه های خورشید راهرو محو شد. کاپ و رباط هر دو از گنجینه های جا گرفته در بغلش به آویزی در دستانش تغییر جا دادند. فرید و حسام کنارش ایستادند:" پسر نگفتی چه کار کردی؟ " دیدن چشم های متعجب احمد موقعی که رباطش توپ ها را بدون خطا وارد دروازه می کرد، لبخند بر لب هایش آورده بود. نگاه خیره احمد به کاپ هم قند در دلش آب کرده بود. ولی دلش می خواست چشم در چشم بهتر بودن خودش را به رخ او بکشد. رفتن احمد، تمام خوشی های قبلش را از بین برد. سماجت بچه ها را نتوانست تحمل کند. به آنها با کلماتش حمله کرد:" ول کنین دیگه، یِ مسابقه بود که تموم شد. رفت پی کارش." فرید روی شانه ی کوچک محسن دست گذاشت:" نه، تموم نشده. " محسن شانه خالی کرد. به چشم های سبز فرید خیره شد:" چی میگی؟ نفرات برتر که انتخاب شدن. جایزه هام داده شد. چیزی نمونده ." فرید از حرکت محسن خوشش نیامد. کاپ را از دستش کشید. در هوا چرخاند:" قراره شما جلو بقیه بگی رباط تو چه تغییری دادی که اینقد دقیق ضربه می زد." فرید ایستاد. کاپ را به سمت حسام پرتاب کرد:" آقا معلم با مسئولای مسابقه هماهنگیاش رو داره میکنه تا 5 دقیقه دیگه باید ابتکارت رو توضیح بدی." محسن تمام اجزاء صورتش آویزان شد. قلبش مثل ساعت به تیک و تاک افتاد. زمان و مکان برایش منجمد شد. تغییر رنگ محسن از زردی به سفیدی، فرید و حسام را متوقف کرد. فرید کاپ را به سینه محسن چسباند:" نمیخواد سکته کنی، کاپتم مال خودت. نمیخوام بلایی سرش بیارم." محسن کاپ را زیر بغل زد. به سمت خروجی سالن رفت. آقای محمودی صدایش زد. شنید. ولی به راهش با همان سرعت ادامه داد تا خیال کنند صدا را نشنیده است. دلش می خواست هر چه زودتر به راهرو برسد و از در شیشه ای بیرون برود. وارد راهرو شد. نفس راحتی کشید. به سمت در خروجی رفت. بازوی لاغرش گرفتار دست مردانه ای شد:" مگه صدامو نمی شنوی؟باید بریم سالن کناری همه منتظرند." ادامه دارد ... 🖊 📝 @sahel_aramesh
‌ 🌹 مرا در اصحاب درآور و به جانب های یافتگان هدایتم کن و در گروه قرار ده و در وسط جایم ده. 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا