eitaa logo
تنها ساحل آرامش
70 دنبال‌کننده
4هزار عکس
108 ویدیو
5 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم داستان ها و داستانک ها تولیدی است. لطفا مطالب تولیدی را فوروارد بفرمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
با پاهای زده برگشت. خاله و خانواده اش برای دیده بوسی و قبولی به دیدارش رفتند. شوهر خاله و پسرش کنار او نشستند. سینا، پسر خاله اش لبخندی زد و گفت:«خب، تعریف کن حمید آقا چطور بود؟ راضی بودی؟» حمید دست زیر چانه زد. اندکی فکر کرد. جواب داد:«تا شما بخواهید از کدام به آن نگاه کنید؟» سینا رو به پدرش کرد. در حالی که می خواست از او تأیید بگیرد، گفت:«شاید بهتر باشد از آب و هوا و نحوه پذیرایی ها برایمان تعریف کنی.» پدر، حرف او را تأیید کرد. حمید با حالت تأسف گفت:«یعنی ما انسان ها به این است که در حد نیازهای دنیایی خودمان را نگه داریم؟ باشد. هر طور شما بخواهید. وقتی راه می رفتیم هوا خیلی گرم می شد. بین جمعیت احساس مرغی را داشتیم که داخل قابلمه دارد آب پز می شود. مثل سیل عرق می ریختیم. اما پذیرایی موکب های بین راه عالی بود. انواع شربت که شاید بعضی را تا به حال نخورده بودیم. غذا هر چه بخواهی. ماساژ و پاشویه هم به راه بود.» سینا با حسرت گفت:« جای ما حسابی خالی بوده است؟» حمید جواب داد:«بله، خیلی. اما هیچ کدام از برای و نیامده بودند.» پدر سینا دستی به ریش های جوگندمی اش کشید. متفکرانه گفت:«بله، حتماً همینطور است. آخر چه کسی رختخواب و بالش گرم و نرمش را رها می کند و با هدف غذای رایگان، در به در تف دیده می شود؟» سینا در حالی که شیطنتی در چهره اش پدیدار شد، بلند گفت:«من آقا جان.» حمید پوز خندی زد. پدر سینا با خشم به او خیره شد. گفت:«بیا. پسر بزرگ کن. بیست سالش است؛ اما هنوز به خانه عقل ننشسته.» حمید گفت:«سینا جان، تنها چیزی که مردم را آواره بیابان کرده، عشق است؛ . کسی هم که عاشق شد نمی تواند عشقش را تعریف کند. من می توانم از آب و هوا، از نوع و نحوه توزیع غذا یا چیزهای دیگر برایت تعریف کنم؛ اما هرگز نمی توانم عشق و جاذبه ای را که به طرف امام کشاندم تعریف کنم.» سینا خنده ای کرد و گفت:«چه حرف ها میزنی پسر خاله، عشق کدام است. باور کن بیشتر مردم به خاطر همان خوراکی ها یا شاید برای شهرت یا چه میدانم هزار دلیل دیگر به آن سمت روان می شوند.» حمید سر تکان داد و گفت:«باشد. حق با شما. اما کسی که عاشق نشده نمی تواند عشّاق را به قضاوت بنشیند. شما هم هر وقت این نوع عشق را تجربه کنی نظرت عوض خواهد شد.» @sahel_aramesh
هدایت شده از نامه خاص
🌸بسم الله الرحمن الرحیم 💌شما از: س_سرشار به: منجی عالم بشریت 🔸🔹🔸زیارتی بدون مرز 🍃وقتی دلم از همه کس و همه جا می‌گیرد، با پای دلم به می‌روم. گاهی رو به روی پنجره فولادم و باز شدن گره‌های عزیزانم را از آقا طلب می‌کنم. 🍃گاهی رو به روی بی‌بی ایستاده‌ام و وسط نجواهایم، خادمی با چوب‌پرش روی شانه‌ام می‌زند که سر راه ایستاده‌ام و باید کناری بروم. 🍃گاهی سجده شکرم را روی فرش‌های مسجد جمکران به جا می‌آورم. 🥀لحظه‌ای دیگر کنار قتله‌گاه هستم و شعری که زمزمه لبان شهید محمد‌خانی بود را زمزمه می‌کنم: از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین، دست و پا می‌زد حسین، زینب صدا می‌زد . 🍂لحظه‌ای دیگر در کنار ضریح ساله اربابم و از بی‌بی می‌خواهم دعایم را به اجابت برساند: گر دخترکی پیش پدر ناز کند، گره کربُبلای همه را باز کند. 🌿به خودم که می‌آیم، خودم را در همان دنیایی می‌بینم که همه چیزش در چارچوب قوانین و مقررات خاصی است و با خودم می‌گویم: «چنین زیارت جامعی در یک روز، فقط در تصور امکان پذیر است.» آرزو می‌کنم ای کاش در حد نبود و در دنیای واقعی هم امکان پذیر بود که هر وقت دلم برای زیارت پر می‌کشد، در بند قوانین مرزها و محصور بودن برخی شهر‌های زیارتی به دست اشغالگران نبودم و بدون هیچ نگرانی به زیارت می‌رفتم. 🌷اما این آرزوی من، زیاد هم در حد تصور نیست. وقتی امام زمان ارواحنا فداه ظهور کنند، تمام مرزها برداشته می‌شود و همه زمین تحت یک و یک قانون اداره می‌شود و هر کس در هر زمان که بخواهد می‌تواند به مشرق و مغرب عالم مسافرت کند و کسی مانع او نخواهد شد.۱ 🍀اما این امر را خیلی‌ها آرزویی و دور از دسترس می‌دانند، ولی برای ما شیرین و نزدیک است.۲ 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 📚(۱)دعا برای سلامتی و ظهور صاحب امر ارواحنا فداه و فوائد آن، گردآورنده جمعی از طلاب مسجد حسینی، ص۱۸ 📚(۲) اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا؛ فراز آخر دعای عهد عجل الله تعالی فرجه الشریف 🆔 @parvanehaye_ashegh