eitaa logo
تنها ساحل آرامش
70 دنبال‌کننده
4هزار عکس
108 ویدیو
5 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم داستان ها و داستانک ها تولیدی است. لطفا مطالب تولیدی را فوروارد بفرمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِذَا دَعَا أَحَدُكُمْ فَلْيُعِمَّ فَإِنَّهُ أَوْجَبُ لِلدُّعَاءِ. 🌹 پيامبر مهربانی صلى الله عليه و آله فرمود:هر گاه يكى از شما دعا كرد، براى همه دعا كند؛ زيرا اين، دعا را به اجابت نزديك تر مى سازد. 📚 الكافی ,جلد2 ,صفحه487 ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید حسن آقاسی زاده:هر فردی‌ در دوران‌ زندگی‌، بخصوص‌ در دوران‌ جوانی‌ و نوجوانی‌، برای‌ خود دوست‌ و رفیق‌ و همکار و همسایه‌ و هم‌سخنی‌ دارد، معلمی‌ و استادی‌دارد، معتمد، و رازداری‌ دارد پشتیبان‌ و حمایت‌ کننده‌ای‌ دارد، همه‌ی‌ اینها در زندگی‌ من‌، پدرم‌ بوده‌ و هست‌. در همه‌ سختیها، تنهایی‌ها، رنجها و مشقّتهای‌ زندگی‌ مرا راهنمایی‌ و یاری‌ نموده‌ و همه‌ جا وسایل‌ رشد و ترقی‌ و کسب‌ علم‌ و فن‌ و دین‌ و علوم‌ رافراهم‌ نمود، و در دورانی‌ که‌ طاغوت‌ بود، فساد بود، گناه‌ بود، مرا از لغزشها و انحرافها مواظبت‌ و حراست‌ نمود و من‌ به‌ هیچکس‌ غیر از پدرم‌ بدهکار نیستم‌. برادرانم‌ در احترام‌ به‌ والدین‌ رعایت‌ بیشتری‌ بکنند که‌ همه‌ چیز تابع‌ این‌حکمت‌ است‌. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار حسن آقاسی زاده قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار حسن آقاسی زاده قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
406.mp3
1.81M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار حسن آقاسی زاده قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📄 ❤️ صورتش خیس عرق شده بود. لبانش را برهم فشرد تا فریاد نزند. با انگشتان ظریفش به حصیر چنگ زد. رد دندان روی لب هایش سوخت. دلش نمی خواست کسی صدای آه و ناله اش را بشنود. قطرات اشک از چشمانش جاری شد. یاد آوری حرف های مستخدم خانه اشک هایش را سیل آسا سرازیر کرد. مستخدم سر به زیر با دستان در هم گره کرده گفته بود:" در هر خانه ای را که بگویید زدم. همینکه خواسته شما را گفتم یا در را به رویم بستند یا گفتند که ... چون شما به حرفاشون گوش نکردین و با یتیم بی مال و منالی ازدواج کردین، بهتون کمک نمی کنند." درد امانش را بریده بود. چشم هایش را بر هم فشرد. صدای باز شدن در اتاق را شنید. به گمان اینکه همسرش آمده چشمانش را باز کرد. اما به جای همسرش چهار زن گندمگون را دید. دردش را فراموش کرد. چشم هایش از دیدن آنها گرد شد. ضربان قلبش اوج گرفت. آنها را نمی شناخت. زنان شهر دست رد به سینه اش زده بودند اما حالا چهار زن بلند قامت درون اتاقش بودند. دستانش را سپر فرزند درون شکمش کرد تا مبادا به او آسیبی برسانند. خدا را زیر لب صدا کرد. تنها بود و جز خدا یار و یاوری نداشت. یکی از آن چهار زن گفت:" خدیجه(س) نترس، خدا ما را فرستاده و ما خواهران تو هستیم. من ساره همسر ابراهیم خلیلم و این آسیه همسر فرعونه که همدم تو در بهشت خواهد بود. مریم دختر عمران و کلثوم دختر موسی بن عمران و ما در کنارت هستیم. خدای تعالی ما را فرستاد تا در وضع حمل به تو کمک کنیم." لبهای خدیجه به لبخند گشوده شد. نگرانی از وجودش پر کشید. آنها به سمت خدیجه (س) رفتند و در چهار طرف او نشستند. یکدفعه خدیجه(س) درد شدیدی احساس کرد و دختری پاکیزه و نورانی به دنیا آورد. نور نوزاد از اتاق خارج شد و به آسمان تابید. تمام خانه های مغرب و مشرق زمین از نورش روشن شدند. در اتاق دوباره باز شد. این بار ده حوری وارد شدند که در دستشان تشت و کوزه بهشتی پر شده از آب کوثر بود. یکی از زن ها فاطمه (س) را با آب کوثر شست. دو جامه سفید به دستش دادند که از شیر سفیدتر و از مشک خوشبوتر بود. سر و بدن فاطمه(س) را با آنها پوشاند. فاطمه (س) در میان قنداق لب به سخن گشود و به یگانگی خدا، رسالت پدرش، امامت شوهر و فرزندانش شهادت داد. فاطمه (س) به یکایک زنان نگاه کرد. نام آنها را به زبان آورد و سلام کرد. زنان به رویش لبخند زدند. حوری های زمین و آسمان خندان تولد فاطمه (س) را به یکدیگر تبریک گفتند. خدیجه چشم انتظار در آغوش کشیدن فرزندش بود. زنان فاطمه (س) را در بغل خدیجه گذاشتند و گفتند:" ای خدیجه! این مولود پاک و پاکیزه را بگیر. او فرخنده است. خدا به او و نسلش برکت داده است." خدیجه به چهره نورانی فرزندش خیره شد. 🖊 📝 @sahel_aramesh
‌ 🌹 چه سان از درگاهت و بازگردم كه به تو بس خوش‌گمانم كه مرا یافته و بازگردانی؟ 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
🍃 قَالَ الإمامُ الحسينُ عليه السلام:مَنْ طَلَبَ رِضَا اَللَّهِ بِسَخَطِ اَلنَّاسِ كَفَاهُ اَللَّهُ أُمُورَ اَلنَّاسِ وَمَنْ طَلَبَ رِضَا اَلنَّاسِ بِسَخَطِ اَللَّهِ وَكَلَهُ اَللَّهُ إِلَى اَلنَّاسِ. 🍂 امام حسين عليه السلام فرمود: هركه خشنودى خدا را با ناخشنودى مردم بطلبد ، خداوند او را از امور مردم بى نياز كند و هركه خشنودى مردم را باناخشنود كردن خدا بجويد ، خداوند او را به مردم وا گذارد . 📚 ميزان الحكمه ,جلد چهارم,صفحه 488؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۶۸ , صفحه۲۰۸ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید حسین زارع کاریزی:هم‌اكنون كه اين وصيت نامه را مى‌نويسم در حال آماده شدن هستيم تا در يك فرصت مناسب بر دشمن دين و ميهن بتازيم و اگر در اين راه كشتيم نيروهاى دشمن را، كه پيروزيم و اگر كشته شديم باز هم پيروزيم. بدانيد و آگاه باشيد كه اين راه كه راه شهداء صدر اسلام است من آگاهانه انتخاب كرده‌ام و از بازماندگانم مى‌خواهم كه راهم را ادامه دهند و صبر و استقامت را پيشه خود سازند. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار حسین زارعی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار حسین زارع کاریزی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
407.mp3
1.85M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار حسین زارع کاریزی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نامه خاص
✨ سلام بر تو ای ام ابیها ✋ اجازه هست صدایتان کنم؟ مادرجان نور ولادتان سرتاسر را پوشانده است. بر سر ما هم دست را هبه کنید. ✋ اجازه هست شکایتی محضرتان عرضه کنم؟ شکایت می کنم از طولانی شدن فرزندتان. از بی پناهی . از دورماندن از اماممان. مادرجان یقین دارم منتظر واقعی خودتان هستید. شما که عزیز خدایی، برای آمدنشان دعا کن. 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ همراه اسم انتخابی تان برای آیدی @taghatoae در ایتا ارسال نمایید. 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 ✨ با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با شریک شوید. سلام الله علیها ارواحنا فداه 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌿 علیهم السلام 💐 قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا مُحِقَ مَنِ اِتَّبَعَ أَمْرَنَا لَحِقَ مَنْ سَلَكَ غَيْرَ طَرِيقَتِنَا سُحِقَ - لِمُحِبِّينَا أَفْوَاجٌ مِنْ رَحْمَةِ اَللَّهِ وَ لِمُبْغِضِينَا أَفْوَاجٌ مِنْ سَخَطِ اَللَّهِ - طَرِيقُنَا اَلْقَصْدُ وَ أَمْرُنَا اَلرُّشْدُ 🌻 امام على عليه السلام فرمود : هر كه به ما چنگ زند ، به ساحل نجات مى رسد و هر كه جز راه ما را بپيمايد ، غرق مى گردد . براى دوستداران ما، فوج هايى از رحمت خداست و براى كينه توزان ما، فوج هايى از خشم خدا . راه ما مستقيم است و امر ما، موجب هدايت و رستگارى است . 📚 تحف العقول , صفحه 116 ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید سید علی حسینی: خستگی دنیا و بودن در هیچ مرا بی تاب کرده است. خداوندا مرا از تنهایی نجات بخش. خدایا جز راه تو هیچ راهی نخواهم رفت. کمکم کن که محتاجم. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار سید علی حسینی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار سید علی حسینی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
408.mp3
2.16M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار سید علی حسینی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 👨 سارا کنار زهرا ایستاد. دستش را دور گردنش انداخت. آهسته کنار گوشش گفت: فردا خونه ما دعوتید. میای دیگه؟ زهرا کمی خودش را عقب کشید. چشم در چشم سارا شد. گفت: به چه مناسبت؟ سارا لبخندی زد. گفت: فردا تولد آبجی کوچیکه اس. مامانمم کشته مرده شه. برا همین قول یه جشن حسابی بهش داده. به منم گفته به دوستات بگو بیان. خونه شلوغ تر باشه بچه ام بیشتر ذوق می کنه. زهرا روی جدول کنار باغچه حیاط مدرسه نشست. گفت: کی تا حالا دیدی بچه با دیدن چارتا غریبه ذوق کنه؟ سارا مانتوش را بالا زد و روی زمین ولو شد. دستان زهرا را درون دستانش گرفت. گفت: اولا که سمانه دیگه بچه نیست. هفت سالشه. دوما چند دفعه دیدیش اونم ازت خوشش اومده. خودشم می گفت ازت دعوت کنم. -باشه باید از بابام اجازه بگیرم. اگه اجازه دادن میام. -إن شاءالله که اجازه میدن. روز بعد همه را مجبور به شرکت در کلاس جبرانی ریاضی کردند. التماس های سارا برای زودتر برگشتن به خانه فایده نداشت. بعد از کلاس، زهرا و فاطمه همراه سارا به سمت خانه شان حرکت کردند. فاطمه روبه سارا کرد و گفت: جشن تولدتون خودمونیه دیگه؟ -آره بابا. فقط یه چندتا زنای همسایه رو هم مامانم دعوت کرده. زهرا چادرش را جمع کرد. سرش را پایین انداخت و تغییر مسیر داد. فاطمه و سارا به سمتش برگشتند: سارا داد زد: کجا میری؟ خونه ما اون وری نیست که. زهرا سرش را برگرداند و گفت: آخه نگفته بودی همسایه هاتونم هستن. سارا به سمت او دوید. دستش را گرفت و گفت: مرد که دعوت نکردیم. همه زن هستن. بیا بریم تو که خجالتی نبودی؟! -آره خجالتی نبودم. ولی ... - ولی نداره. بیا بریم. هر سه به خانه رسیدند. سارا کلید انداخت. در را باز کرد. هر سه وارد شدند. صدای ساز و آواز از داخل اتاق به بیرون درز کرده بود. زهرا، گوشه چادر فاطمه را کشید. گفت: من از دلینگ و دولونگ بدم میاد. بیا بریم. سارا دست هر دو را گرفت و به داخل کشاند. وقتی پایشان به داخل اتاق رسید، هر سه خشکشان زد. عده ای زن و مرد غریبه وسط اتاق درهم می لولیدند. زهرا به سرعت خودش را از در بیرون انداخت. خواست از در حیاط بیرون برود، اما در قفل بود. مادر سارا از پشت سر گفت: عزیزم کجا؟ مگه من بذارم مهمونم غذا و شربت نخورده از خونه بیرون بره؟ زهرا با حال زاری گفت: تو رو خدا، من غذا نمی خوام. روی پله های سرسرا نشست. چادرش را توی صورتش کشید. موبایلش را آرام از کیفش درآورد. زیر چادر به پدرش پیام داد: بابایی من تو خونه سارا گیرافتادم. اینجا مجلس مختلطه بیا نجاتم بده. مادر سارا آنها را به اتاقی برد و گفت: دخترا اینجا می تونید لباساتون رو عوض کنید. زهرا زیر لب ذکر گفت و از خدا کمک خواست. روی صندلی گوشه اتاق نشست. اشک روی گونه هایش جریان داشت. ناگهان با صدای زنگ در از جا پرید. پلیس از سر و کول خانه بالا می رفت. خانه محاصره شد. همه دستگیر شدند. پدر زهرا بین شلوغی ها دنبال او می گشت. زهرا با دیدن صورت پر از استرس پدرش قند توی دلش آب شد. 🖊 📝 @sahel_aramesh
‌ 🌹 تا آن گاه که مرا می داری، به آنچه داده ای قانعم گردان و عیوبم را بپوشان و مرا دار و آن که مرا می میرانی، مرا بیامرز و مشمول خود قرار ده. 🌹 ❤️ 📝 @sahel_aramesh
🍃 قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : إِنَّ أَحْسَنَ مَا يَأْلَفُ بِهِ اَلنَّاسُ قُلُوبَ أَوِدَّائِهِمْ وَ نَفَوْا بِهِ اَلضِّغْنَ عَنْ قُلُوبِ أَعْدَائِهِمْ حُسْنُ اَلْبِشْرِ عِنْدَ لِقَائِهِمْ وَ اَلتَّفَقُّدُ فِي غَيْبَتِهِمْ وَ اَلْبَشَاشَةُ بِهِمْ عِنْدَ حُضُورِهِمْ. 🍃 امام على عليه السلام فرمود : بهترين وسيله اى كه مردم با آن دلهاى دوستان خود را به دست مى آورند و كينه ها را از دلهاى دشمنانشان مى زدايند،خوشرويى هنگام برخورد با آنان است و جوياى احوال آنان شدن در غيابشان و گشاده رويى با آنان در حضورشان 📚 ميزان الحكمه ،جلد اوّل،صفحه 555؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۷۵ , صفحه۵۷ ❤ 📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید سید علی اکبر حسینی راوندی: ای مردم! ای ملّت شهید پرور! ای ملّتی که با فدایی کردن فرزندان خود اسلام را سرافراز کردید! دل پیغمبر را شاد کنید، مبادا سختی ها در شما راه پیدا کند شما را به اسلام مبادا خدای نکرده بد کند. در جنگ انسانهای خالص مشخّص میشود، مبادا روز قیامت حسرت بخوریم و انگشت ندامت به دندان بگیریم که دیگر آن روز دیر است. جوانها مبادا در خطّ شیطان قرار بگیرند، من یک گله ای دارم، خدا رحمت کند شهید حسین شمس زاده که او هم گله می کرد و آن این است که چرا بیدار نمی شوید! چرا آسیاب شیطان شده اند ؟! روز پنج شنبه به صورت مفتضح بیرون می آیید کنار قبر شهیدان، خجالت نمی کشید، دردتان نمی آید اینطور عزیزان ما غریبانه به خاک و خون غلطیدند، بدنهایشان میسوزد و مفقود میشوند، شما چگونه روز قیامت جواب خواهید داد ؟! یک مقدار به خود بیایید. من هر وقت می آمدم زیارت با یک دنیا ناراحتی می رفتم، یک مقدار از فرزندان و طفلان شهدا درس بگیرید، این فرزندان هر وقت به یاد پدران خود گریه می‌کنند مسئولیّت شما بیشتر می‌شود. 🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار سید علی اکبر حسینی راوندی قرائت خواهیم کرد. 🌹 📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار سید علی اکبر حسینی راوندی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
409.mp3
2.18M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است. 🌷 به نیت شهید بزرگوار سید علی اکبر حسینی راوندی قرائت بفرمایید. ❤ 📝 @sahel_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا