eitaa logo
ساحل رمان
8.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
821 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
• یادمه می‌گفت: تصویر اگر زیبا نبود، نقاشِ خوبی نیستی‌... از نو! دوباره رسم کن‌... خلاصه که اگه حالِ الآنت رو دوست نداری، بوم رو عوض کن و با هر رنگی که دوست داری نقاشی بکش! :) دنیا که به آخر نرسیده رفیق..🌍🫂 SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت پنجاه‌وهشتم » «رمان بگذارید خودم باشم» فصل بعد بیلچه خوبیاش این است که توی فرو نشسته در خودت را بلند نمی‌کند که بخواهی حرکتی کنی. هربار که فرو می‌کنم بین خاک‌ها، خودم بیرون می‌ریزد؛ در خیال آن نامرد! یک بار به سرم زد جوراب تابه‌تا پوشیده بودم، دلم میخواست ببیند، روی چمن‌ها کفشم را درآوردم، دید، ذوق هم نشان داد و تمام! الان نه جوراب است و نه.... کلماتش یادم می‌آید چه کلمات زشتی به کار برده بود. او چه میکدید در ساق پای من، چه خیالی برداشت ذهن من. راست می‌گفتن که مردها چشمی هستند، هرچه لذت می‌خواهند با دیدن اتفاق می‌افتد، همین هم هست که طرفدار این هستند که ما کمتر و تنگتر بپوشیم، لذت خودشان تأمین می‌شود. بلد بود با من چه کند، بلد بود با دخترها چه کند، زبان‌باز بود، جنس ما زن‌ها هم که شنوایی‌پسند است. با هر کلمه‌اش خاطره می‌ساختم و لذت می‌بردم. صدای دایی پخش می‌شود وسط افکارم: - همین‌جوری ادامه بده من دیگه بیل نمیکخواد بزنم. محل نمی‌گذارم. - مزد هم بهت می‌دم. سرم را از روی زانوانم بلند می‌کنم. - چند روز بیشتر هم نگه‌ت می‌دارم که کود هم بدی، دوبرابر مزد می‌دم! تمام صورتم از تصور کود درهم می‌شود. - چیه؟ بدت اومد؟ - شما بدت نمی‌آد؟ - من از کود ذهنی و روانی بیشتر از کود حیوانی بدم می‌آد. چشم درشت‌کرده نگاهش می‌کنم. - دایی. این دیگه خیلی جدید بود! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•[ 🪟 ]• تو آرزوی بزرگی نمی‌توانم گفت که با نیامدنت ترک آرزو کردم... SAHELEROMAN | ساحل رمان
تمایل به تعامل با هم؟📨=) " • کدوم پست‌های کانالِ خودت رو بیشتر از بقیه می‌پسندی؟ • جای چی اینجا خالیه؟ جای ادمین بودی چی رو توو برنامه کانال می‌گنجوندی؟ ' ' بگو برام! می‌شنومت دوستم;)🌱 @sahele_roman
• ایده جالبی بود! حتما روش فکر می‌کنیم.👐🏻 راستی! شما چه جور پاتون به وادی کتاب‌ باز شد؟🤔 •
• وقتی اعضایی داری که خستگی کل هفته‌ رو از تنت بیرون می‌کنن:🥲 •
نمکتاب‌جان می‌فرماید که: • غذا بدون نـــــمــــک نمی‌شه؛ زندگی بدون کتاب نمی‌شه! این شد که شدیم نمکتاب:)🧂📚 • پ.ن: [اینجا] یه جوری ادمیناش خاطر مخاطب‌ رو می‌خوان و کتابای خفن معرفی می‌کنن، که اصلا نگم براتون!😎 •
• - چی شد که کم نیاوردی؟ + پیام‌های انرژی مثبت‌شون. •
• و تکرارِ مکررِ این جمله: ما به امید حالِ خوبِ شما شبانه روز برای ساحل رمان وقت می‌ذاریم. :)🤍🌱 •
• خجالت‌مون ندید خوبی از خودتونه🥲😂 •
• حقیقتش هم‌نظریم! انقدر بچه‌های گرافیک‌مون خفن و با جون و دل براتون ادیت می‌زنن، که نمیشه دوسشون نداشت!🥺🎈 •
با نویسنده جان صحبت شد که پا قدمی اعضای جدیدمون، یک تخفیف جانانه بدن برای کانال ؛ در ضمنی که شب جمعه هم هست و لذت تعطیلی رو همراه کنیم با خوندن قسمت‌های بیشتر رمان!🤓👐🏻 " اذن دادن که از ساعتِ: ۸ امشب، تا ۲۴ ساعت، با قیمت تخفیفیِ ۲٠ تومان، خوشحال‌تون کنیم!🪄 " شما هم کانال خودتون رو برای پنج نفر از دوستان‌‌ تون بفرستید و خوشحالمون کنید;) " پ.ن: اونجا قسمت۹۳ هستیما!🌚 هماهنگی از طریق: [ @sahele_roman ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت پنجاه‌ونهم » «رمان بگذارید خودم باشم» - خیلی جدید نبود، توی زندگی‌هاتون جریان داره کود انسانی، فقط دورش سلفون می‌کشن، آهنگ می‌ذارن، رقص نور می‌ذارن، آرایش می‌کنند، مبالغه، لبخند، از این‌ها چاشنی می‌کنن شما متوجه نمی‌شی داری چه ... می‌خوری، می‌شنوی، میگی! - دایی، عقل دارم، عقل! - نه بوی بد داره، نه تصویر بد داره، نه ظاهر بد داره... - پس خوبه! - دیدی! باید می‌پرسیدی درونش چی؟اصالتش چی، هدفش چی؟ یه سلبریتی مشهور بود، از این مردایی که دخترها می‌میرند براش، مدفوعش رو کنسرو می‌کرد می‌فروخت به طرفداراش. تمام غذایی که خورده بودم یکجا طغیان می‌کنند و تا به خودم بیایم در حلقم هستند، فقط رو می‌گردانم از دایی و دیگر...! - ای بابا! فرشته! با دستم اشاره می‌کنم که نزدیک نشود، خودم از بوی ترشیدگی حالم بد می‌شود، دلم نمی‌خواهد در ذهن دایی بماند. - برم برات آب بیارم! بلند می‌شوم و با لرزی که در پاهایم است می‌نشینم کنار شیر آب. سرمای آب حالم را خوب می‌کند و تصویر حرف دایی دوباره عق می‌شود ته گلویم! لیوان آب به دست عقب می‌ایستد و می‌گوید: - پس آب خوردی دیگه، این رو خودم می‌خورم. نگاهش نمی‌کنم. دوباره عق می‌زنم. باید از اینجا بروم جایی که این تصویرسازی در ذهنم خراب شود. سر می‌چرخانم به امید مکان نجات، نگاهم روی هیزم‌هایی که آهسته می‌سوزند ثابت می‌شود. - بیا کنار آتیش. می‌رسانم خودم را و ولو می‌شوم روی زیلوی کهنه! تمام تلاشم را می‌کنم که تصویر آتش جایگزین تصویر قبلی بشود. - خوبیه آتیش اینه که می‌سوزونه می‌بره. - این که بده. . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بکن معامله ای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صدهزار درست..🪔 • • - - جناب حافظ SAHELEROMAN | ساحل رمان
" لوکیشین: ارتفاعِ بسیار مرتفعِ آقای کوه! هدف: انعکاس آرامش و هوای خوبش، به اهالیِ ساحل! ظهر پاییزی‌تون خوش=)🌤🍁 "
و فرمود: - قلوب ما ظرف‌هایی است برای اراده الهی؛ پس هرگاه او بخواهد، ما نیز می‌خواهیم.🌿 • . SAHELEROMAN | ساحل رمان
- . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت شصت » «رمان بگذارید خودم باشم» - خوب و بد رو باهم داره. اما من برای حال الانت گفتم، شعلۀ آتیش رو ببین، ترکیب رنگ‌ها و حرکاتش عالیه! بهتری؟ - به لطف شما. - من لطفم کامل بود. تو خیلی پاستوریزه‌ای! - دفعه دیگه از این حرف‌ها برای سوده جانت بزن. نگاه خیره‌اش خیلی طول نمی‌کشد و می‌شود قهقهه! غر می‌زنم. - برای سوده جانش مدیریت زمان می‌گه، برای من، اَه اَه... بیشتر می‌خندد؛ دهان کج می‌کنم و ادای سوده جان، خانمم، بانوجانش را درمی‌آورم. - آی، آی، دخترک حواست باشه. - شما حواست هست؟ - دِ خب حواسم هست که دارم حواس تو رو هم سرجاش میارم! اما همیشه باید حواست باشه خصوصاً اون وقتی که موبایل دستت بود، حواست بود که چی؟ کجا؟ کی؟ کِی؟ چرا؟ اگر جواب بدهم راستش باعث خجالتم است، دروغش هم که دروغ است، می‌بیند ساکت شده‌ام می‌گوید: - دوربین مداربسته راست ثبت می‌کنه یا دروغ؟ منتظر است. نگاه از آتیش برنمی‌دارم. - دوربین مداربسته نمی‌تونه دروغ ثبت کنه، دوربینه! آدم‌ها هستند که اگه پست باشند دروغ می‌گن. اون همیشه هرچی دیده نشون می‌ده! - اما همه گفتند دوربین رو ولش کن، دوربین داشت نشون می‌داد که کسی نه زده و نه کشته! - خب ترسیده بود. - می‌رفتی می‌دیدی که ده‌ها نفر از ترس سکته کردند، پس چرا یقه کسی رو نگرفتند؟ فیلم کنسرت موسیقی توی اروپا و آمریکا هست که وقتی اوج می‌گیره شنونده‌ها از خود بی خود می‌شن و به جون هم می‌افتن، چندتا کشته و زخمی می‌ده، کشتی کج می‌زنند تا فرد بمیره، بوکس و فوتبال برای اون‌ها هم شما می‌ریزید توی خیابون؟ موسیقی رو ترک می‌کنید! . . . ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...