eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
812 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوچهل‌وهفتم » «رمان بگذارید خودم باشم» - موانع چی دایی؟ - بدترین مانع بی‌هدفی و بی‌برنامگیه که خب اصلش می‌رسه به ناامیدی! اصلا می‌دونی چرا خدا آخرت رو گذاشت وسط زندگی بشر! - تا حالا بهش فکر نکردم. - برای این‌که امید از بین نره! من وقتی بدونم که تموم نمی‌شم و هستم تا خدا هست، حالم خیلی متفاوت میشه از وقتی که بدونم دو روز دیگه همه‌چی، هیچه! دوم هم این‌که می‌دونی چرا خدادارها، خوشبختی براشون تموم نمی‌شه حتی اگه ده‌بار زمین بخورن؟ لب می‌زنم! - چون مهربونی و لبخند خدا همهٔ زندگیشون رو گرفته، باور دارند این مهربونی رو، دست قدرتمند خدا هم همهٔ ضعف‌ها و می‌تونه برطرف کنه، باور دارند این قدرت رو! دایی می‌گوید: - همینم هست که خودکشی بین خدا باورها معنا نداره، و همینم هست که آمار اسلام آوردن اروپا و آمریکا داره بالا می‌ره همینم هست که تمام سرمایه‌دارای مستکبر دقیق شدند روی بچه‌مسلمونا بخصوص ایران تا این خدا رو بگیرن. وقتی خدا رو دادی دیگه تموم. . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• اگه پنبه‌زنی که اون بالا نشسته خداست، باید هم برفِ امروز انقدر دلبر باشه! ❛ ᴗ ❛✨
•• اینجوریه که امروز کل دانشجوها فقط به نیت برف‌بازی اومدن دانشگاه! همینقدر طالب کسب علمیم ما🥸😂 !=)
•• خیلی وقته نذاشتیم نه؟ یکی بریم نظرتونه؟ اگه آره، یه [
نظرمه
] بفرستید مطمعن‌ شم زیر برف و بوران دفن نشدید!☃️🌚 @sahele_roman ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوچهل‌وهشتم » «رمان بگذارید خودم باشم» نگاهش می‌کنم و می‌گویم: تو خالی می‌شه انسان! ظاهرا راحت می‌شه از پوشش، از ادب، از نماز، از همه‌چیز... اما تو تجربه نکردی دایی، یک‌هو خالی می‌کنه آدم! من این رو دیدم، حس کردم، هم با خدا زندگی کردم، هم بدون خدا! روز و شب گذروندم، مثل چشمه پرآب و چشمه‌ی خشک می‌مونه آدم! خدا باور که هستی چشمه پرآبی، همه رو هم سیراب می‌کنی، خدا که حذف می‌شه، چشمه خشک می‌شی، بقیه هم با بودن کنار تو، ناراحتی و نا‌امیدی میاد سراغشون! سوده دل‌رحم تر از دایی می‌آید سراغم و می‌گوید: - فرشته تو دیروز یه هفت ساعت طلایی داشتی! الان هم برای این‌که برای همیشه تموم کنی و جوشنده باشی، اول خیالت رو از گذشته راحت کن، اگر فردی اشتباه کردی که خدا خودش فریاد زده که می‌بخشه، بالاتر هرکی طلب بخشش کنه، ثواب هم می‌ده به اندازه گناهاش، اگر حق دیگران بوده که یه یاعلی می‌خواد جبران بشه! الان تمام دور خودت رو شلوغ کن تا یاد گذشته نیفتی، رو به جلو هم که عمر هست و تو هستی و خدا هست و امید! می‌خندد دایی، لبخند می‌زنم من، صلوات می‌فرستد سوده و مجبورم می‌کنند که بلند شوم برای برف بازی! سوده این بار در تیم من نیست، کنار شوهرجانش در تیم حریف ایستاده است‌. گلوله‌ی برفی می‌سازد تا دایی به من بزند. اول فقط فرار می‌کنم و جاخالی می‌دهم . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسرارِ غمش گفتم در سینه نگه دارم، رسوایِ جهانم کرد این رنگ پریدن‌ها...😶‍🌫 . SAHELEROMAN |