eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
817 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان جآن به غم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز... 👤 🏝📚@saheleroman📚🏝
🌱 ﴿رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند﴾
﴿ذوق یک لحظه وصال تو به آن می‌ارزد که کسی تا بقیامت نگران بنشیند...﴾
🌱 🌿!مگذرازمن؛ اۍڪھ‌درراه‌توازهستےگذشتم...
🍃 سلام خدا قوت:) داشتم عکسای کانال رو میدیدم دیدم چقدر کتابخونه تون قشنگه😃😍 منم دلم همچین کتابخونه ای میخواست واسه همین به دوستام گفتم خواستین کادو تولد بیارین فقط کتاب نشد دو نفر یه کتاب نشد سه نفر... چند روز پیش از یه دوستام شنیدم که یه شهید مدافع حرم بودن که قبل از شهادتشون البته😅هرچی کتاب میخریدن و میخوندن، نذر فرهنگی میکردن😊 یکم فکر کردم دیدم چقدر خوب مثلا من خودم بار ها شده یه کتاب بخوام و برم کتابخونه شهرمون اما نداشته باشنش... منم توانایی خریدشو نداشته باشم بعضیاشم خریدم،دیدم بقیه نیاز دارن اما کتابخونه نداره نیت کردم کتابامو نذر فرهنگی کنم وقتی خوندم بدم بره:) نمیدونم چرا اما دلم خواست بهتون بگم😁 میدونین فکر کنین به کتاباتون چشم دارم😄 هیچی دیگه😂 عاقبتتون بخیر♥️😊 ❣@saheleroman
______🦋______ امشب یه شعر ویژه از طرف نویسنده داریم براتون😍 منتظر باشیــــــ🤩ــــــد.... پ.ن: رفقاتون رو هم دعوت کنین، شعرخونی دسته جمعی مزه داره😋 ❣@saheleroman
و امــــــــــ😍ــــــــا رو نمایی از این شعر برای دوستان ساحلــ🏝ــــے...
دخترم با تو سخـن می‌گويم گوش کن! با تو سخـن می‌گویم زندگي در، نگهم گلــــزاريست ‏ و تو با قامت چون نيــلوفر شاخه ي پر گــ🌱ــل اين گلزارے من به چشمان تو يک خرمن گــ🌸ــل مے‌بینم گل گیسو، گل لب‌ها، گل لبخند شباب گل عفت ، گل صدرنگ اميــ✨ــد ‏ گلــ فرداي بزرگ گلــ فرداي سپيد من به چشمان تو گلــــهای فراوان دیدم مےخرامی و تو را مےنگرم... چشم تو آينه ي روشن فــ💡ــرداي من است ‏ تو همان خُرد نهالی که چنین بالیدے🌱 راست چون شاخه‌ے سرسبــ🌱ــز و برومند شدے... هم‌چو پرغنچه درختی همه لبخند شدی ديده بگشا و در انديشه گل چينان باش همه گلــ🥀ــچين گل امروزند... همه هســ🌎ــتے سوزند... ‏ کس به فرداي گل باغ نمےانديشد... ‏ آن‌که گرد همه گلـ ــها به هوس مےچرخد بلبل عاشــ❣ــق نيست ‏ بلکه گل‌چين سيه کرداريست🥀 ‏ که سراسيمه دود در پے گلـــہای لطيف ‏ تا يکي لحظه به چنگ آرد و ريزد بر خاک دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک تو گل شادابے به ره باد مرو غافل از بــــاغ مشو... اي گل صد پــ🌹ــر من! با تو در پرده سخن می‌گویــم: ‏ گل چو پژمرده شود جاي ندارد در بــاغ گل پژمرده نخندد بر شــ🥀ــــاخ... کس نگيرد زگل مُرده ســ🥀ــراغ دخترم با تو سخن مےگويم... گوش کن با تو سخن مےگویم... عشــ❣ــق دیدار تو بر گردن من زنجیریست و تو چون قطعه ی الماس درشــ💎ــتی کمیاب گردن آویز براین زنجیرے تا نگهبان تو باشم زحرامے در شــــب... خواب بر دیده من هست حرام برخود از رنج بپیچم همه روز دیده از خواب بپوشم همه شام دخترم ، گوهــر من! تو که تک گوهـــ💎ــر دنیــــای منے دل به لبخند "حرامے" مســ❌ــپار "دزد" را "دوست" مخوان چشم امید بر ابلیس مدار دیو خویان پلیدی که سلیمان رویند همه گوهر شکنند ‏ "ديو" کے ارزش گوهــ💎ـــر داند؟ ‏ نه خردمند بود، آن‌که اهریمن را، از سر جهــــل، سلیمان خواند دخترم! ای همه هستی من! تو چراغی، تو چراغ همه شبــــهای منے دخترم گوهــر من تو که تک گوهـــر دنياي منے تو یکے گوهر تابنده بے مانندے خويش را خار مبين ‏ ای سراپا المــ💎ــاس از حرامی بهراس ‏ قيمت خود مشکن ‏ قدر خود را بشناس قدر خود را بشناس ❣@saheleroman
ــــــــــــــــــ🌱❣️🌱ـــــــــــــــــ ؛ما 🍃 ┄┄┅┅┅❅ما❅┅┅┅┄┄ ✍🏻💙 حال نوشتن ندارم این روزها! دیدمت شاید بگویمت! بابت آن‌شب هم متاسفم! 🍃https://eitaa.com/joinchat/1299841067Cf9aa36c49c🍃
🌱 ﴿دل ز تن بردی و در جانی هنوز دردها دادی و درمانی هنوز...﴾ ❣@saheleroman
هدایت شده از نمکتاب
🧐یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان 💢 3️⃣ 🤯✍🏻اعتیاد می دانید چیست؟ یک عادت که خیلی بد است، ضرر دارد، بدبختت می کند، روز و عمرت را می سوزاند. 🌈✍🏻 من اما حس می کردم این از آن دسته هایی است که دارد روزم را رنگین کمان می کند و شب هایم را پرستاره. 🌍✍🏻 باور کنید همین هم هست که از 92 درصد دختران ایران‌ زمین بپرسید، همین را می گویند که... 📚✍🏻به‌ غیراز دوستانم، هدی و نرگس و مهدیه... خودشان مثل من رمان خوان بودند و حال، چند روزی است که برای خواندن درس‌ها برنامه ریخته اند و من را در منگنه‌ی درس درمانی گذاشته اند. 🧕🏻✍🏻نرگس می‌گفت: هر ماشین شاسی بلندی که از کنارم میگذره، حس میکنم آرتان یا آرشام یا دانیار یا علیرضا و امیر و دانیال الآن پشت فرمان نشستند. باذوق سرک میکشم. 😒✍🏻 اغلب یک پیرمرد مو سپید یا یک مرد جاافتاده کچل پشت فرمانه؛ هرچند که من قیافه بگیرم مثل دخترهای رمان، اون‌ها که نه دلبرند و نه دلداری برای من. 🙄✍🏻از این ‌همه کنف شدن خسته شدم. جوون های دوروبرم دو زار پول ندارند. تهش یک موتور دارند یا یک پراید پیت حلبی. خنده‌ام میگیرد از استدلال نرگس. 💰✍🏻مهدیه هم میگوید: من که پولدار دوروبرم نیست، اما الآن دلم نمیخواد یک پسر پولدار بیاد خواستگاریم. بس که رمانهایی که خوندم پولدارهاشون، بدبختی هاشون گریهم رو درآورد. همین بابایِ کارمند اداره آبم با خونه قسطیمون رو میپرستم. ❌✍🏻مخالفت میکنم و شروع میکنم به استدلال آوردن. اما میگوید: چرا در «آمین دعایت باشم» سه تا دختری که برای سه خانوادهی پولدار بودند از بس پدرشون به مادرشون خیانت کرده بود یا دعوا و مشکل بی‌توجهی داشتند، از خونه بیرون زده بودند؟ یا در رمان «این مرد امشب میمیرد» با اون زندگی سلطنتیشون همشون یکجور بدبخت بودند. ◀️ ادامه دارد... ╭┅──────┅╮ 📖 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯