eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
949 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
•• حس می‌کنم آماده‌اید تحویل ۱۱٠ بدید منو🌝😂
ساحل رمان
•• اهالی ساحل می‌خوام خدمت‌تون یه اعترافی بکنم!😶‍🌫 کی هست کی نیست؟ 👐🏻@SAHELE_ROMAN ••
•• حقیقت اینه که میزان مشارکت تو چالش به طرزعجیبی از چیزی که ما تصورش رو می‌کردیم بیشتر بوده! گمان نمی‌کردیم ایننننهمه این چالش رو دوست داشته باشید!🥲🪐 و خب ما حیف‌مون میاد با این میزان مشارکت، فقط یه برنده داشته باشیم!🌚 ••
•• واسه همین با هم مشورت کردیم و به یه نتیجه خوب رسیدیم! بنر پین شده‌ی کانال رو دیدید؟ اگه تعداد ویو این بنر رو تا آخر شبِ ۳ شهریور به ۵k برسونید، ما سه برنده خواهیم داشت!👐🏻😌 و خب اینجوری احتمال اینکه شما دریافت‌کننده‌ی هدیه‌ی ما باشی، سه برابر میشه;)🎁 ••
ساحل رمان
•• [ ساحل رمانه و چالش‌های جذابش! ] چای دوست داری؟☕️ عکاسی هم؟📸 تلفیقش کن رفیق! بزن بریم برای یه
•• اگه بنر رو برای دوستان و آشنایانت ارسال کردی، اسکرین‌شات بگیر و برامون بفرست کار داریم باهات! ؛)🪄 ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دهم / قسمت پنجاه‌ونهم خودش باید ادامه می‌داد، کلافه دستی به صورتش کشید، می‌دانست حرف‌های درست مهدوی راست است اما تمام اتفاقات تلخ زندگیش کاری کرده بود که گاهی برای پذیرفتن عمدا با همه لج کند. فکرش می‌پذیرفت و حس‌های درگیرش زمینش می‌زد، میان همۀ این‌ها با دل گرفته حرف را ادامه داد: - آقا ما می‌فهمیم می‌شه واقعیت رو شناخت، اگه ردش می‌کنیم چون می‌خوایم خودمون رو توجیه کنیم. شما که قیاس رو توی ریاضی دیدی، اگه زاویۀ «آ» و «ب» مساوی باشند، دوخط «م» و «ه» با هم موازی می‌شند، حالا اگه این دوخط موازی بشن، دو زاویۀ «ج» و «د» مثلا قائمه می‌شند! با همین روش به تمام اون چیزایی که واقعیت داره می‌شه رسید اما خب، نمی‌شه آقا! مهدوی از این فهم‌های پنهانی همیشه لذت می‌برد، جواد همیشه همین بود، زود سر پا می‌شد. - پس می‌تونی بفهمی که واقعیت‌ها دقیق هستند و قابل استدلالند! - نه همیشه آقا! احتمال هم این وسط هست. شما قیاس رو می‌گی فقط! - نه! برو با احتمال هم چونه بزن! خودت قبول می‌کنی که احتمالا یه بچه نشسته کنار میز کامپیوتر، احتمالا یه سری کلید فشار داده، احتمالا کتاب فیزیک شما نوشته شده! دستی میان موهایش کشید و گفت: - مزخرفه این حرف! - پس بررسی شده یه درصد هم احتمال نمی‌دن اینو، آمار دقیق و حساب شده وجود داره برای اثبات حقیقت که حساب احتمالات رو می‌ذارن کنار. - صفر نمی‌شه آقا. اعتماد بردار نیست! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزم تاجرِ عطری! برندِ مطرحی داری! تو می‌آیی و می‌گیرد فضا را بویِ نیلوفر...🍃 . @SAHELEROMAN |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دهم / قسمت شصتم - تو به یک به توان هزار اعتماد می‌کنی، به تجربه‌ای که با این همه آزمایش به دست میاد شک می‌کنی؟ آمار ارائه می‌دن برای آزمایش‌ها، فراگیر امتحان می‌کنند، تنوع آزمایش به خرج می‌دن! جواد جوابی نداد، یک دردی آرام داشت جمجمه‌اش را در هم می‌پیچاند و آرامشش را می‌گرفت، مصطفی از سکوت بچه‌ها استفاده کرد و گفت: - هیچکدوممون نمی‌تونیم نفی کنیم اما خب پیش میاد دیگه! از اول خلقت آدم، آدم بوده با دو تا چشم بالای سر و الی آخر، این نظمه دیگه! باید یکی بالای سر همه‌چیز باشه اما خب دیگه! بشر سخت قبول می‌کنه! وحید دهمین سیب‌زمینیش را هم نمک زد و قبل از آن‌که به دهان بگذارد گفت: - وَ کانَ این مدل بشراٌ قلدراٌ بی‌منطقاٌ یک کم هم پر رو که وایمیسته می‌گه حرفت راسته، دلیلت درسته اما من قبول ندارم، می‌تونم قبول نکنم و می‌زنم زیر میز! کسی اعتراض نکرد جز چشمان مهدوی. آرشام سیب‌زمینی را از دست وحید گرفت و به چشمان معترض او اهمیتی نداد و گفت: - سخت از این جهته که می‌بینی اگه اون درست باشه تو باخت دادی. جواد حس می‌کرد که معنی باخت را از همه بهتر می‌فهمد، خصوصا با این اتفاقاتی که افتاده بود، با اعتراف تلخ آرشام چشمانش را از درد بست: - باخت رو که دادیم. زندگی‌های حالی به حالی هممون همینه دیگه. و ترجیح می‌داد دیگر ادامه ندهد. نمی‌دانست با فهم واقعیت باید تعاملش با زندگی چه‌طور پیش برود! خودش می‌فهمید که دارد یک چیزهایی را درونش پیدا می‌کند که داشته و مدفون شده بوده است. . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخت و اقبال مرا با بودنت خوش کرده‌ای ای دلیل حال خوبم؛ صبح زیبایت بخیر !🌤 . @SAHELEROMAN |
ساحل رمان
•• و ما هنوز هم پذیرای عکس‌های شیرینِ چای‌های تلخِ شما هستیم!؛)☕️ #چالش | #آب_حیات
•• این داستان ادامه دارد... :)👣 پ.ن: مهلت ارسال عکس‌ها تا فردا، ۱۲ ظهر. |
ساحل رمان
•• معرفیجات امروز رو مهمون اهالی ساحل هستیم! تو یه کتاب معرفی کن بهمون؛) 📚 @SAHELE_ROMAN پ.ن: خلاق
•• معرفی کتاب‌های جالبی اومد سمت‌مون!👀 از رمان‌های خارجی مثل پدرخوانده و کیمیاگر گرفته، تا ایرانی‌هاشون مثل پس از بیست سال و بانوی اول! اما خلاقانه‌ترین معرفی از کاربر [ Haghverdi ] بود! کانال vip مبارک‌تون بزرگوار !🍓^^ ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل دهم / قسمت شصت‌ویکم اگر هم بعضی‌ها را نداشته می‌تواند دنبالشان برود تا بداند و بشود. شده بود یک گنج‌یاب که با دستگاه در بیابان می‌افتند در پی یکی دو کوزه. کوزه‌ها هست، پنهان است. مهدوی حال بچه‌ها را می‌فهمید، کمی گذاشت به سکوت بگذرد که آرشام گفت: - ممکنه فکر ما اشتباه کنه؟ مصطفی سکوت ادامه‌دار مهدوی را شکست و گفت: - دارایی‌های قبلی که اشتباه باشه نتیجه هم اشتباه می‌شه. وحید زمزمه کرد: - یه وقت یکی مثل من دارایی‌ها و اعتقاداتش رو خانواده درست دادند اما باز هم اشتباه می‌کنه؛ چرا؟ علیرضا گفت: - تو بس که نفهمی و همۀ دارایی‌های درست رو بد استفاده کردی! غلط نشنیدی، غلط نخوندی، غلط باهات برخورد نکردند، خودت از عقل و فکرت استفاده نکردی حرومشون کردی! - چه به هم ور شد آقا! حقیقت هست، ما می‌بینیم، اما طوری وانمود می‌کنیم که انگار نیست؟ معلومه هست، ولی چرا نمی‌بینیمش! مهدوی از حرف وحید خنده‌اش گرفت و گفت: - موبایلت با امواج کار می‌کنه، امواج رو دیدی؟ نه! اما ایمان داری بهش! فکرت با استدلال می‌گه هست چون اثرش هست. الان هم حستون داره می‌گه گرسنه‌اید و به خاطر همین دارید مخ من رو می‌خورید! این علم حضوری قیاسی احتمالی فکری رو قبول کنید پاشید بساط غذا رو راه بندازید تا من نماز می‌خونم و از دست شما به خدا پناه می‌برم! - ممنون آقا شیطون هم شدیم. علیرضا گفت: - بودی آرشام خبر نداشتی! - تو خودت چی هستی؟ - برادر آرشام! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از این شب‌های دوری، رو به صبح روشنی دارم؛ که جای خواب دیدن، خوب دیدن را بیاموزم!🪐 . @SAHELEROMAN |
ساحل رمان
•• این داستان ادامه دارد... :)👣 پ.ن: مهلت ارسال عکس‌ها تا فردا، ۱۲ ظهر. #چالش | #آب_حیات
•• ولی ما واقعا دلمان برای این حسِ خوبه هرروزه تنگ می‌شود! 🥲 کاش چالش‌مون یه ماهه بود🚶🏻‍♀ | |
و فرمود: - همانا مردم زمان غیبت، همان‌ها که امامت او را پذیرفته‌اند و منتظر ظهور اویند؛ برتر از افراد همه زمان‌ها هستند.💫 • . @SAHELEROMAN | ساحل رمان