من نظامی نیستم.
دادههای دقیقی هم ندارم!
کیفیت حمله، نوع تاکتیک دشمن
میزان نفوذ، میزان اثرگذاری!
این بخش را باید کارشناسان نظامی تحلیل کنند. نباید هم انتظار داشت در صحنه جنگ مقامات نظامی بصورت شفاف دم به دقیقه مقابل دوربین باشند و به مردم گزارش لحظه به لحظه دهند. آن وظیفه روابط عمومی ها یا سخنگوهاست.
من به حمله نظامی دیشب، از بُعد جامعه شناختی نگاه میکنم. پرسشم این است: چرا جامعه وحشت زده نشد! چرا وحشت عمومی جامعه ایرانی را فرانگرفت؟ لااقل برای ۲۴ ساعت مدارس تعطیل میشد! یا اولیا فرزندانشان را به مدرسه نمی فرستاند! بازار چند ساعت تعطیل میشد!
ما برخلاف صهیونیست ها شبکه ای از پناهگاه نداریم، سیستم هشدار عمومی نداریم. هنگام حمله موشکی به گوشی های ما پیام هشدار فرستاده نمیشود.
صدای پدافند مهیب بود، ترس لحظه ای شکل گرفت اما به ناامنی روانی و وحشتی که امور جامعه را مختل کند ختم نشد، جالب اینکه باز بخشی از جامعه ایرانی دست به لطیفه سازی زد و مردم هم به فروشگاهها حمله نکردند! حتی صبح زود پارک های سطح شهر پر بود از مردمی که مشغول ورزش بودند!
این رفتار شجاعانه مردم ایران قابل مطالعه است. بقول خودشان چهارمین ارتش جهان با پشتوانه آمریکا، انگلیس و سایر قدرتها به ایران حمله کرده است!
به نظرم چند موضوع مهم را باید پیش کشید:
۱. روحیه مقاومت ملی ایرانیان
۲. تجربه هشت سال جنگ تحمیلی
۳. اعتماد به قدرت نیروهای نظامی کشور
۴.اعتماد به فرماندهی و شجاعت رهبر
هر کدام از این موارد در اینکه جامعه در لحظه بحرانی از خود رفتاری شجاعانه بروز دهد موثر است. با رفتار جامعه صهیونیستی مقایسه کنید. در سالهای اخیر بسیاری تلاش نموده اند جامعه ایرانی را جامعه ناآماده برای دفاع معرفی کند.
باید به این رفتار مردم بیشتر پرداخت.
#شبهه
@SAHELEROMAN
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل هفدهم / قسمت صدوبیستوپنجم - اصلا هیچکی به همۀ خودش احاطه نداره
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل هفدهم / قسمت صدوبیستوششم
- میدونی این آقامهدوی میگه غیر از این عالم که همهچیزش قابل دیدنه،
یه چیزی هست به اسم غیب، ندیدنی!
اما هیچوقت نمیگه که ما از اذان صبح که چشم باز میکنیم توی موبایلمون تا شب که میخوابیم با موبایلمون،
توی خونه، توی خیابون، همه ما رو دعوت میکنند به دیدنیها!
حس میکرد که صدای نفسهای نازی را میشنود و همین برایش کافی بود،
باید چه میگفت دیگر خدایا؟
- نازی دیدم عجب حرفی میزنهها؛
آقامهدوی راست میگه؛
گربهمون وقتی مامان میخواد ببرتش بیرون خودش میره جلوی در!
- وای یعنی مامان هنوز آماده نشده اون میفهمه!
اشک جواد چکید از همراهی خواهرش در موضوعی دیگر!
زیر لب از خدا تشکر کرد و نوشت:
- اَه دستم درد گرفت بسکه تایپ کردم زنگ میزنم مثل آدم جواب بده!
هنوز پیامش نرفته تماس گرفت و امیدوارانه چشم دوخت به صفحه که تماس وصل شد،
از لذت اینکه به نتیجه رسیده است لبش را محکم گزید تا فریاد شادی نزند و در جا گفت:
- یادته تلفن که زنگ میخوره اگر بابا باشه،
گربهمون میره سراغ تلفن؟
نازی هر چند که کند و بی احساس اما بالاخره به حرف آمد:
- این چیه جواد؟
-فعلا تا الان که برای ما باعث خنده و تعریفه اما الان که دارم دقت میکنم یه نشونه و علامته!!
- علامت چی؟
- افتضاحه که یه جاهایی حیوونا درک بالاتری از ما پیدا کردن!
نازی خیلی دیر به حرف میآمد اما مهم بود که داشت مرور ذهنی میکرد از غیر از تلخیها!
- جواد یادته یه کتاب داشتی که توش از گوزنهای بالدار نوشته بود؟
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم معترض میگه: اگر امریکا هم به ما حمله کنه بهتر از این زندگیه که ما دارین
دوستان این کلیپ را انتشار بدهید.
#شبهه
@SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای توی کوچه رقصیدن...
نه جایی رو آتیش زدن، نه نظم و امنیت رو بهم زدن
فقط برای اعلام حمایت و همبستگی با فلسطین، چفیه سرشون کردن و رقص سنتی فلسطین(دبکه) رو داشتن اجرا میکردن...
پلیس میاد جلوشونو میگیره و باند و وسایل شونو توقیف میکنه و میبره!
لوکیشن: نیویورک آمریکا، مهد آزادی :)
#شبهه
@SAHELEROMAN
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل هفدهم / قسمت صدوبیستوششم - میدونی این آقامهدوی میگه غیر از ای
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل هفدهم / قسمت صدوبیستوهفتم
- که هفتصد هزار گوزن وقتی غذای یک مرتع تمام میشد،
نهصد و پنجاه کیلومتر میرفتند به مرتع دیگه!
- چهطور میفهمند که کجای کرۀ زمین غذا هست و اشتباه نمیرند؟
دیگر جواد از لذت صدای خواهرش نمیتوانست لبخندش را جمع کند.
-معلومه دیگه نازدونۀ خونه، حیوان حس ششم داره ولی تو حساب کن دیگه ببین برای ما آدما چه خبره!
- یعنی منم حس ششم دارم؟
- این آقای مهدوی افتاده به حرفای عجیب غریب برای ما؛
میگفت که توی این دنیا،
ما همش داریم حرکت و تغییر هرچی که اسم جسم مادی روش میذارن رو میبینیم!
- درس فیزیک میده؟
- آره بابا یه مخیه برا خودش میگه تو فیزیک خوندید که همه چیز (اجسام) از اتم درست شده و ذرات اتم هر ثانیه بارها دور هسته میچرخند، زمان رو هم که بذارید وسط،
مدام شما در زمان حال هستید پس یه زمانی حرکت کرده و رفته،
یه زمانی در حال حرکت به سمت ماست، گذشته و آینده دارید.
نازی نالید:
- خیلی بده که،
اینکه نمیشه آدم همزمان در گذشته و حال و آینده باشه!
انگار یه پرده افتاده بین این سهتا و نمیذاره دید داشته باشی!
- به خواهر منو ببین
عزیز من گفتم آقا گذشته با تمام افتضاحاتش دیدن داره؟
آینده یه امیده که شاید بتونیم تا فرداها، بهتر بشیم.
حال رو دریاب!
- مسخرت نکردن دوستات؟
- کیف کردن!
- دیگه چی میگه مهدوی؟
- اونکه یه دریاس!
- خوش به حالت مهدوی داری!
- نازی!
- مگه چی گفتم غر میزنی؟
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخراج فلسطینیان از منطقه جبالیا به زور سلاح
🔹نظامیان تیپ گیواتی ارتش اسرائیل در ادامه تلاش این رژیم برای اجرای «طرح ژنرالها» که خواهان تخلیه و تبدیل جبالیا به منطقه نظامی است، صدها نفر از فلسطینیان غیرنظامی ساکن این منطقه را به زور اسلح و تهدید به قتل و کشتار میکوچانند
#شبهه
@SAHELEROMAN
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو نمایشگاه نظامی ژاپن، مردم کرکره ی غرفه یک شرکت ۱سرایلی رو کشیدن پایین
چیزی که انتظار داشتیم از اون عربهای مسلمان ببینیم از ژاپنی ها دیدیم.
#شبهه
@SAHELEROMAN
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرمانده جدید محور مقاومت رو میشناسید؟
👈 این فرد کابوس اسراییل است.
#شبهه
@SAHELEROMAN
ساحل رمان
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل هفدهم / قسمت صدوبیستوهفتم - که هفتصد هزار گوزن وقتی غذای یک مر
••🫀🪐
.
.
•| رمان عاشق شو |•
فصل هفدهم / قسمت صدوبیستوهشتم
- تو نیازی نیست مهدوی داشته باشی،
خودم هستم صد پله بهتر!
نازی خندید و با صدای خندهاش انگار به جواد دنیا را دادهاند:
- کوفت، مگه نبینمت، صد دفعه نگفتم غیر از من ببینم داری با یه مرد حرف میزنی خونت پای خودته!
- حسودیتو دوست دارم!
- پر رو نشو!
اینم حسودی نیست، مگه من زنم؟
- باشه این غیرتت رو دوست دارم!
- آفرین فقط من رو دوست داشته باش!
- دیگه چی گفت مهدوی؟
- جالبه میگه جسم هم امتداد داره،
چند قسمتی دیده میشه.
مثل یه میز، که چوبش از میلیونها ذره است ولی ما یکی میبینیم.
در حالیکه حقیقتا یکی نیست و ذره از مولکول و اون از اتم و اون هم پروتون و نوترون و الکترون داره.
امتداد هم یعنی بالا و پایین و چپ و راست داره!
اینکه ما یکی میبینیم،
چون همه ذرات به هم متصل هستند یکی میبینیم!
- وای چه جالب!
- ببین چی بهت میگم، من قرار بوده تو رو ببرم وسط جنگل توی چادر یه شب بمونی یادته که؟
- بله که یادمه!
- اما الان که فکر میکنم میبینم حیفه تو رو خرس بخوره!
- بد نشو، عمدا من رو میترسونی که انصراف بدم!
- نه بابا،
من پای حرفم هستم ولی دارم فکر میکنم که تو رو باید موش کور بخوره که نفهمه چی خورده!
صدای جیغ پر اعتراض خواهرش را که شنید نفس راحتی کشید و هزار بار دلش شاکر کوی دوست شد.
- خیلی خب منظورم این بود که نفهمه پری دریایی هستی و الا نمیخورتت!
حالا هم حواست باشه من چند روز دیگه میام باید اتاقم مثل دستۀ گل باشه،
خودتم باید تمیز کنی تاکید میکنم خودت نه خدمتکاری که مامان میاره!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#عاشق_شو
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان