eitaa logo
ساحل رمان
8.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
840 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
••🌙 ✒️... افطار خوردند که نه، انگار بمب خورده بودند، خیالشان که راحت شد، اهالی خانه رفتند مراسم دعا و هرکدام طرفی ولو شده بودند! آرشام خنده‌اش گرفت و گفت: - خداوکیلی مصطفی من آدمی هستم که تا یه چیز رو برام زرق و برق ندن و منسجم نکنن جذبش نمی‌شم، کلاً مدلم عوض شده، اراده و استقلال هم ندارم باید حتماً یه دست تلقین و تبلیغ بشه، برم. جواد دستی برای مصطفی تکان داد و گفت: - ما بهش می‌گیم شوری شعوری! تو تعجب نکن، یه مدل غربیه! مصطفی ابرو بالا می‌اندازد و می‌گوید: - فکر کنم از ناخودآگاه فرد وارد می‌شن، به روح نفوذ می‌کنند و تاثیر می‌ذارن همینه که می‌گی استقلال و اراده هیچ! تو تصمیم‌گیری‌هاتون. آرشام گفت: - آره حرفم همینه، مدل خدات مصطفی اینجوری نیست، شهر فرنگی نیست! یه طوریه! مصطفی خنده‌‌اش گرفته: - چه طوریه! - یه جور دیگه‌ست! انگار خدا اول یه استپ می‌زنه، مجبور می‌شی وایسی، صبر کنی نگاه کنی، بفهمی، خودت طالب بشی! بعدش آزادت می‌کنه که همونی که دیدی و دریافت کردی رو با اختیارت به سمتش راه بیفتی! مصطفی می‌نشیند و می‌گوید: - خودتی آرشام! - آدم باش مصطفی! - نه جدی! من این‌طوری نگاه نکرده بودم! برای تشکر برم برات چایی بیارم. - نه توروخدا من الان ترکیدم معده هم ندارم! | @SAHELEROMAN