eitaa logo
ساحل رمان
8.7هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
840 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
••🌙 ✒️... جواد با حرف آرشام خواب از سرش می‌پرد. سر می‌گذارد روی متکای مصطفی و مات سقف می‌گوید: - حرفش عجیب بود! مصطفی لب تکان می‌دهد: - دوسِت داره! - کی؟ خدا؟ من رو؟ - ماه مهمونیشه! غریبه‌‌ها که مهمونی نمی‌دن. ما ها آشناشیم که دعوتمون کرده! دوستمون داره! - حتی منو! - فراخوان مسلموناس! میزبان سنگ تموم می‌ذاره وقتی اعلام می‌کنه تو مهمونی من خوابتون جایزه داره، نفس کشیدنتون هم،... آدم حس می‌کنه بی‌دلیل داره لطف می‌کنه. - چون دوستمون داره؟ - چون دوستمون داره، طرح تشویقی می‌ده، می‌گه یه آیه قرآن بخونی، یه ختم کامل برات حساب می‌کنم، انگار می‌خواد باهاش وقت بگذرونی، دوستمون داره! با بغض می‌گوید جواد: - بازم برام بگو از این حرفا! - یه کوچولو صدقه بدی، دو برابر نه، ۵ برابر نه، ده برابر نه، هفتاد برابر بهت جایزه می‌ده توی همین مهمونی یه ماهش، فقط هم چون دوستمون داره! - مصطفی! - اصلا هر عملی انجام بدی قبول می‌کنه هر، دعایی بکنی مستجاب می‌کنه! و نفس عمیق می‌کشد: - آره فقط چون دوستمون داره! جواد پلک روی هم می‌گذارد. می‌چرخد به پهلو، پشت می‌کند به مصطفی و در دلش زمزمه می‌کند: - شرط نگذاشتی، شاید من احساس غریبی کنم، اما تو با من آشنایی، حالا که دوستم داری. بگذار رو به تو بخوابم. با زمزمهٔ، دوستم داری دوستم داری عزیزدلم! | @SAHELEROMAN