eitaa logo
ساحل رمان
8.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
822 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا قرار شد ادمین یه سفر بیست روزه بره! اگـه دوست دارید همراه و هم‌سفرش باشید، یه [ بـــــــزن بریـــم ] بفرستید پیوی تا برنامه‌ی‌ سفرمون رو بگم بهتون!😃 • .
• جمعیت کثیر رو داشته باشید که یه مینیبوس بگیرم بیارم تا فردا😁 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت بیست و پنجم » «رمان بگذارید خودم باشم» _ تو هدیه خریدی؟ _ چیه تو هرچی شنیدی مردا ناز می‌کشن و خرج می‌کنن؟ نه فری جون تو نمی‌دونی من برای اولی چند میلیون جیرینگی گذاشتم وسط که حرومش باشه، برای دومی از ترس مثل اولی دو برابر خودمو خالی کردم ولی برای این سپهر یه پوست شکلات هم هزینه نکردم! _ تلافی کردیا! _ نه اولش خرج نکردم ببینم آدمه، بعد چرا دیگه الان بعضی وقتا شارژ موبایلش‌ رو هم می‌دم! آب دهانم را قور دادم و فکر کردم چه کار سختی است! _ اون تو کافه، هدیه رو دست نزد که هیچ، خیلی قبیح برخورد کرد که هان، چته! _ وای! _ حالم بدتر از وای بود. مثل ماهی درحال مرگ شده بودم، هی دهنم رو باز و بسته می‌کردم که حرف بزنم، قیافه و حالتش می‌بست. بعد از کلی بالا و پایین، راحت ولم کرد و رفت. _ رفت؟ جوابم را نمی‌دهد، در رویای خودش است یا شدت دردش زیاد است که عکس‌العملی نمی‌بینم، نمی‌دانم! اما زمزمه‌اش را می‌شنوم: _ انقدر خوشحال بودم که داشتم رمانم‌رو می‌نوشتم تا کانال بزنم و آنلاین ادامه بدم. حالا حسم به همه رمانا دروغه! من کنار اولی هم رویاهامو از دست دادم هم... رنگم می‌پرد از اعترافات فرزانه و دلم نمی‌خواهد ادامه دهد، اما او دلش حرف زدن می‌خواست که کاش من را انتخاب نمی‌کرد: _ گول خوردم و چندبار باهاش به مکان‌های خالی هم رفتم! معده‌ام درجا درهم می‌پیچد. _ من عاشقش بودم و حاضر بودم برای خوشحالیش هر کاری انجام بدم. دست می‌گذارم روی معده‌ام. _ تمام عاشقانه‌هامو سوزوند، مثل خاکستر ریخت وسط زندگیم و من از لجش ارتباط گرفتم با یکی از دوستاش. اگر چشم نمی‌بستم و طاق‌باز نمی‌شدم حتما بالا می‌آوردم. دیگر هیچ دست خودم نبود. _ آدم بعد از شکست خواه ناخواه پر از حس انتقام می‌شه، می‌خواستم جلوی چشمش باشم، خودم رو خوشحال نشون بدم تا انتقامم‌رو بگیرم. دومی یه احمقی بود مثل اولی و من. فقط از من احمق‌تر. دید که سکوت کردم نیم‌خیز شد روی صورتم و پرسید: _ فری خوبی؟ فقط می‌توانستم یک عکس‌العمل نشان بدهم _ هوم! . . . [ برای خوندن هر شب سه قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این قوم را به راه حقیقت کشانده‌ای موسای بی عبا و عصایی بزرگوار بر شانه‌های باد، جهاز تو حمل شد فرمانروای ملک صبایی بزرگوار گم کرده‌ایم کعبه حاجات و آمدیم نزد شما که قبله‌نمایی بزرگوار من گریه می‌کنم که نگاهی کنی مرا آری همیشه عقده‌گشایی بزرگوار... • • - SAHELEROMAN | ساحل رمان
[ قدم اولِـــــ① سفر! ] . . موقع زمزمه کردنش، کی پیش چشم‌تون قد عَلَم می‌کنه؟ کدوم مخاطب خاص؟;)💌 @sahele_roman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ...
و فرمود: - : اگر دلهاى شیعیان ما در وفا کردن به پیمانشان یکى بود هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تأخیر نمى افتاد❗️°• • . SAHELEROMAN | ساحل رمان
• فــکــر کردیــد ادمین دل نــداره؟ منم مخاطب خاص دارم خب چیه مگه!🚶🏻‍♀😁👀 اما مخاطب خاص این شعر ... •
[ قدم دومــــِ② سفر! ] شما به یک پویش جذاب دعوت شدید!😃 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت بیست و ششم » «رمان بگذارید خودم باشم» _ می‌دونی من برای اینکه به اولی اثبات کنم خودم‌و، طوری دور دومی می‌گشتم که باور کرد، انقدر باور کرد که قید دو سه تا دختر رو زد کثافت و چسبید به من! من حالم بهم می‌خورد حتی از قیافش! ذهنم فریاد می‍‌زند؛ وای! _ مثل کنه بود، جون کندم تا پرتش کنم پایین! الان هم هنوز رصدم می‌کنه و ردم رو هرجا که بتونه می‌زنه، شده مثل لولو، منم خرمن، کلا وصل شده سر خرمنِ زندگیِ نکبتِ من! با ناله می‌پرسم: _ یعنی دوسش نداشتی یه‌ذره هم؟ _ پسرک پیزوری دختر خوشگلی مثل من‌و تو خواب هم نمی‌دید اما حالا توی مشتش بود. نه بابا تو اصلا نمی‌دونی بعد از هر رابطه‌ای آدم چقدر مچاله می‌شه. باید یه دستی بیاد، باز کنه و تکون بده و پهن کنه روی طناب تا هوا و آفتاب بخوره حال آدم جا بیاد. من از همون اولی مچاله مونده بودم، نمی‌تونستم خودم رو باز کنم، خیلی حال وحشتناکیه هی مرور می‌کنه حال لامصبت خوشی‌ها رو، بعد می‌افته رو دنده لج چرا؟ چی شد؟ چگونه؟ آیا؟ ای کاش، وای، درد... روزی دوتا قرص می‌خوردم تا مثل آدم صاف راه برم و شب دوتا، تا مثل آدم بخوابم! پنج میلیون فقط ریختم تو حلقوم روان‌شناسه تا فقط من‌و گوش بده. پیرمرد احمق آخرش خودش هم طالب شد. لبم را چنان دندان می‌گیرم که دردش غلبه کند بر درد حرف‌هایی که شنیده‌ام! _حالام این سپهر رو توی دانشگاه دیدم. اول هم خودش اومد جلو اما حالا دارم خودم‌و به در و دیوار می‌زنم جلوش‌و بگیرم. . . . [ برای خوندن هر شب سه قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
هر کس که بیداره هر کس که پیام رو میخونه امشب برای غزه و مردم و رزمندگانش توسل بگیره....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا قدیم الاحسان بحق الحسین عجل لولیک الفرج.... خدایا نصرت تو همیشگی بوده و هست بحق مهدی فاطمه مجاهدان را یاری کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• سلام و آرامش! بریم برای قدم سومِ سفرمون؟✈️ •
[ قدم سومـــِ③ سفر! ] نیازمند یه عده آدم تیزهوش هستیم! از این عدد رمزگشایی کن و برای پویش تخفیف بگیر!🎉 • فرصت‌ها رو، روو هوا باید زد! در جریانی که رفیق؟!😌 • نتایج گران‌بهای ذهنت رو اینجا برامون بفرست: @p_namaktab 📨 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•⏳• درگیری‌ام با کسی نیست؛ من با زمان و مکانِ خود درگیرم..! SAHELEROMAN | ساحل رمان