| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوبیستویکم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
- یه گلولهٔ آتیش شدم، اما همون شب اومدم خونه، با بابا خیلی بحث کردم هر چی گفتم جواب داد، ظاهرا قبول نکردم اما باعث شد به تو زنگ بزنم، تو خیلی آروم مقابلم ایستادی.
اون گلولهٔ آتیش شد یه کبریت اما خب الان دیگه خبر ندارم
- توی اون کافه غیر از تو و کیان دیگه کی بود؟
هرکی اونجا بود از خودمون بود.
اصلا کافه شده بود اتاق برنامهریزی فقط کیان دوساعت جدا با من حرف زد، بعدش نشست بین بقیه و باهاشون کار رو بست.
- چه کار؟
- همهٔ این اتفاقاتی که افتاد.
من از وقتی اومدم توی این باغ دیگه خبر ندارم
- حمله به آمبولانس، بانک، مغازهها، لنتیا...
- کیان اون شب خیلی منطقی گفت که همونقدر که برای دخترای ما احساس ناامنی ایجاد کردند، باید براشون احساس ناامنی ایجاد کنیم که همهٔ اون گزینهها برای ایجاد ناامنی بود.
علوی با صدای آرامی پرسید:
- شد موقع این اتفاقا شک کنی؟
لبخندم از سر درد بود و شکر:
- یه دایی اگه هرکس داشته باشه که مثل دایه دلسوز باشه آره!
علوی میگوید:
- من چندتا نکته میگم و میرم.
ما با اجازۀ داییتون گوشی مبایل شما رو برسی کردیم فقط قسمت کیان و منیژه رو!
- دایی!
- توضیح میدم برات فرشته
- به یه سرنخهایی رسیدیم با کمک توضیحات محمد و گوشی شما!
فقط به قول خودتون دایی یعنی همین آقا
و با دست میکوبد روی شانۀ دایی و دستش مردانه بالا و پایین میشود و ادامه میدهند:
- کیان رو پیدا کردیم، منیژه رو هم.
البته من فقط به شما میگم نه به کس دیگه، شما هم چون میدونم فعلا توی این باغ هستید و دسترسی به کسی ندارید میگم...
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
••
فکرش رو هم نمیکردم یه روز بابت
شنیدن اسم دومادِ یه رمان، اینهمه
جیغ بزنم!🥺
بگم بهتون؟ نگم بهتون؟🚶🏻♀
@sahele_roman
••
⚠️توجه توجه⚠️
🦋۵ گام تا رهایی🦋
+قضیه از چه قراره❓
_قراره تو پنج دوره با ما کتاب بخونی و برنده بشی
+برندهی چی؟
جوایزی به ارزش
نفر اول: ۳ میلیووون توماااان
نفر دوم: ۲ میلیوووون توماااان
نفر سوم: ۱ میلیوووون توماااان
⏰ از اول بهمن تا آخر فروردین همراه ما باش
➕کتابهایی که باهم میخونیم در پوستر ببینید،
هم کتاب و هم پی دی اف بعضی موجوده و هر دو قبوله📚
❓😱 حالا اگر همه این کتاب هارو دارید یا مثلا یکیاش رو دارید باید چیکار کنید؟ لازمه بازم بخیرید؟
❕😁 خیر، شما فقط کافیه ۱۸ تومان صدقه کتاب به جای خرید کتاب بدید.
همراه پنج گام تا رهایی ما کیان؟👇🏻
@ketab98_99
#پنج_گام_تا_رهایی
@namaktab_ir
••
حالا که خیلی اصرار میکنید، نمیگم!
خیلی علاقه دارید بدونید، پاشید بیاید
درخواست کانال vip !
#همینه_که_هست
#خندههای_شیطانی_ادمین😈😂
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوبیستودوم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
منیژه اول انتخاب شده بوده تا تحت عنوان ورزش اون هم از نوع رزمی و این بساط دخترها رو دور خودش جمع کنه شناسایی کنه و نابهارو انتخاب کنه.
هدف منیژه دو گروه بودند، یکی دخترهای هنجارشکن با قدرت بدنی بالا، یکی هم خانوادههای مذهبی البته دخترهای خانوادههای مذهبی قرار بود توی یک مدل دیگه و توسط یه مربی دیگه که بعدا شد مربی تاتر جمعآوری بشن و تحت این عناوین جلو برند که اون مربی دوباره دست و پاش میشکنه، منیژه میاد جاش و شما دقیقا میشید شاگرد اون برنامه اصلی هم دور کردن دخترها از حال و جایگاه زنانه و تم مردانه پیدا کردن بوده طوری که چندنفر از اعضای گروه که اتفاقا مذهبی هم موندند خودشون شکایت کردند، توی گفتوگوهای روانشناس مشخص شده که در مقابل با همجنس خودشون و همسراشون به مشکل خوردن، گام دوم برای هنجارشکنها القای این بوده که شما دو جنسی هستید و ظلم داره میشه در حقتون و تلاش کنید تا تغییر جنسیت بدید و تمام اینا مقدمۀ دستهبندی بوده برای این اغتشاشا و هر اغتشاش دیگهای که قرار توی هر دورهای سروسامون بدن.
با این کارشون اول که ظاهرا متدین هستند درگیر خودشون و احساسات خودشون میمونند بدون اینکه نسبت به جامعه فعال باشند.
درگیریهای عاطفی بین خودشون و مسئول و بعد افسردگیها و تعاملات نابود شدۀ با خانواده و دوستان.
گروه دوم هم که کف خیابون!
البته ظاهرا بین شما دوتا فاصله بود درسته!
دستانم ناخودآگاه روی سرم مینشیند. دیگر نه میشنوم و نه میبینم، چقدر میگذرد تا سوده مقابلم مینشیند و صدایم میزند نمیدانم، شاید دهها بار صدایم زده است و من از ته چاه تاریکی میان همهمهها صدایش را تشخيص میدهم.
سر بلند میکنم
- حرف بزنم سوده!
کمکم
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
نه برف مرا میترساند و نه سرما؛
ولى در این حجمِ سنگینِ تنهاییام برایِ گرم شدن،
بهانهای ندارم جز اینکه دوستت داشته باشم...🤍❄️
.
#نزار_قبانی
SAHELEROMAN | #شعریجات
و فرمود:
- هر یک از شما باید کاری کند
که با آن به محبّت ما نزدیک شود.💛
•
.
#جمعه
SAHELEROMAN | ساحل رمان
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوبیستوسوم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
(فصل بعد)
سرم را میگذارم روی پای سوده و چشم میدوزم به طرحهای قالی کهنهای که سوده دارد با دستانش پرزهای کم پشتش را نوازش میکند. از حرکت آرام دستان سوده هوس میکنم و من هم آرام آرام کف دستم را روی پرزها حرکت میدهم!
رنگها زیر دستم جابهجا میشوند:
قرمز، کرمی، آبی، سورمهای، سفید!
- چقدر کهنه شدن!
سوده به حرفم لبخند میزند.
لبخندش را نمیبینم اما نسیمش را حس میکنم.
- اگر خواستم وسایل خونه بخرم تو هم میآیی؟
احترام میگذارد به من و درخواستش را سوالی مطرح میکند.
میگویم:
- سوده، تو که انقدر خوب بلدی زندگی کنی چقد زود ازدواج کردی؟
خم میشود روی صورتم و من چشمان درشت شدهاش را میبینم و میشنوم:
- اشتباه سوال کردی که!
چرا دیر ازدواج کردم؟
- واقعا؟
- به نظر من 16 تا 18 باید بذارند دخترها ازدواج کنند تا لذت عالم رو ببرند.
- سوده جان!
میخندد و میگوید:
- پاشو موهام رو بباف، من اگه شرایط مریضی بیبی و مشکل آسم بابا نبود انقدر دیر ازدواج نمیکردم!
مینشینم پشت سرش و بدون آنکه حس کنم دارم زنانگی به خرج میدهم با دقت زمان میگذارم برای بافت موهایی که یک ساعت نشده با اعتراض دایی و تعریفهایش دوباره افشان میشود!
- از وسایلت چی خریدی؟
میخندد و میگوید:
- بگو چی میخوای بخری؟
- واقعا!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
شاید فقط عاشق بداند او چرا تنهاست
کامل ترین معنا برای عشق تنهاییست.🪔
.
#فاضل_نظری
SAHELEROMAN | #شعریجات
•
چی قشنگتر از اینکه هربار وارد
خوابـــگاه میشی، ایـــن جــمله رو
ببینی و حالت سبز و نورانی بشه؟!🪴✨
#سوژهجات
SAHELEROMAN | ساحل رمان
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوبیستوچهارم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
- خب تا الان شرایط جور نبود...
- با این گرونی؟
- مختصر میخریم که زندگی راه بیفته، طبقطبق نمیخریم که مردم خوششون بیاد...
- بالاخره که چی؟
خیلی چیزا نیازه!
- قراره یه یخچال ساده بگیریم، سرویس مبل و میز نگیریم، بوفه هم نمیگیریم!
یه گاز بدون فر میگیریم، بقیه رو هم اندازه میگیریم دیگه!
گلسر را پایین موهایش میبندم و خودم را میکشانم مقابلش:
- اینکه نشد زندگی!!
ابرو بالا میدهد!
- واقعا! من فکر میکردم زندگی یعنی...
که صدای دایی نمیگذارد سوده صحبتی کند.
- زندگی یعنی من برای سوده، سوده برای من!
و خودش برای خودش دست میزند، سوده هم با خندۀ زیبایش همراهی میکند.
رو میکنم سمت دایی و میغرم:
- شما همهچیز رو به بازی میگیرید...
- آفرین.
این فهمت رو دوست دارم.
- دایی!
- اِ این جملۀ حکیمانه هم از خودت نبود؟
حیف شد!
- سوده تو حرفی بزن!
- درست اینه که زندگی با خوشی باشه، به کم و زیادش نیست. دنیا رو به بازی نگیره تو رو، تو دنیارو به بازی بگیر!
- نمیشه
سوده جدی میشود!
- من دوست ندارم به خاطر یهسری چوب و فلز و پشم و این بساط با مادر و پدرم بداخلاقی کنم یا به خاطر تالار و کارت دعوت که کاغذه و خرید که باز هم فلز و از این دست چیزاست روح و روان خودم و شوهرم رو به فنا بدم!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤔انتخاب شما برای ازدواج کدام است؟
گزینه یک یا دو؟
ما دخترا چه مردی دوست داریم😏
https://eitaa.com/saheleroman