eitaa logo
ساحل رمان
8.5هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
855 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
•• این هم از برترین‌های [روز سیزدهم] ••
•• و اهدای جوایز پنج شب گذشته رو مشاهده می‌کنیم🤝😃 ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🌙 ✒️... افطار خوردند که نه، انگار بمب خورده بودند، خیالشان که راحت شد، اهالی خانه رفتند مراسم دعا و هرکدام طرفی ولو شده بودند! آرشام خنده‌اش گرفت و گفت: - خداوکیلی مصطفی من آدمی هستم که تا یه چیز رو برام زرق و برق ندن و منسجم نکنن جذبش نمی‌شم، کلاً مدلم عوض شده، اراده و استقلال هم ندارم باید حتماً یه دست تلقین و تبلیغ بشه، برم. جواد دستی برای مصطفی تکان داد و گفت: - ما بهش می‌گیم شوری شعوری! تو تعجب نکن، یه مدل غربیه! مصطفی ابرو بالا می‌اندازد و می‌گوید: - فکر کنم از ناخودآگاه فرد وارد می‌شن، به روح نفوذ می‌کنند و تاثیر می‌ذارن همینه که می‌گی استقلال و اراده هیچ! تو تصمیم‌گیری‌هاتون. آرشام گفت: - آره حرفم همینه، مدل خدات مصطفی اینجوری نیست، شهر فرنگی نیست! یه طوریه! مصطفی خنده‌‌اش گرفته: - چه طوریه! - یه جور دیگه‌ست! انگار خدا اول یه استپ می‌زنه، مجبور می‌شی وایسی، صبر کنی نگاه کنی، بفهمی، خودت طالب بشی! بعدش آزادت می‌کنه که همونی که دیدی و دریافت کردی رو با اختیارت به سمتش راه بیفتی! مصطفی می‌نشیند و می‌گوید: - خودتی آرشام! - آدم باش مصطفی! - نه جدی! من این‌طوری نگاه نکرده بودم! برای تشکر برم برات چایی بیارم. - نه توروخدا من الان ترکیدم معده هم ندارم! | @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|🪞| خوشا به حالِ آینه‌... •• SAHELEROMAN |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عیدیامون رو دوست داریم قبول😉 اما خب خیلیا هستند که یه چیزایی دوست دارند و مستضعف هستند،😔 یه یاعلی بگیم و کمی یاری بدیم مستضعفان رو. 6104337338149907 خیریه زمزم کوثر
‌. خواهش مرغابیان را رد نکن قدری بمان رفتن تو حال دنیا را پریشان می‌کند...🖤 - برای تیم ساحل هم دعا کنید:) .
تک رنگ امشب پستهای خاصی گذاشت از سر شب تا سحر @takrang1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• خبر دارید ما انرژی‌مون از نظرات و پیشنهادات شما تأمین میشه؟!🤌🏻🥲 ① اینجا [کلیک کن] و تو نظرسنجی‌ مون شرکت کن ببینیم با چند چندیم!🧐 ②[اینجا هم] انتقادات و پیشنهادات‌ تون رو پذیراییم!👐🏻 ••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• خداست دیگه! همینقدر خاصه... :) 🌌
•• خــــــــــب! روز سیزدهمه و فکر کنم دیگه باید با خداحافظی کنیم! بریم سراغ موضوع آخرمون؟😎✊🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• موضوع: تو چه جوری قراره حال دنیا رو بهتر کنی؟💎 | SAHELEROMAN | ساحل رمان
•• ممکنه دیر برسیم خدمت‌تون، ولی خلاصه می‌رسیم! [روز چهاردهم] هم به لطف رفقا پر امید گذشت!🌱😇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🌙 ✒️... جواد نیم‌خیز شد و گفت: - پاشید جمع کنید بریم یه دور بزنیم! نالهٔ آرشام بلند شد! جواد کوتاه نیامد و مجبورشان کرد بزنند به دل کوچه‌ها! عمدا سمت خیابان نمی‌رفتند تا سر و صدای کمتری بشنوند و البته که مردم به خاطر افطار بیشتر در خانه بودند و خلوتیِ کوچه‌های سمت مصطفی تلنگری شد برایشان که جواد گفت: - آرشی دقت کردی، این سمت شهر که وضعیت مالی‌شون مثل سمت ماها نیست خدا باورترند اون‌وقت می‌گن وضعیت اقتصادی چون بده مردم با خدا در افتادن!!! آرشام شانه بالا انداخت و گفت: نقل این حرفا نیست! طغیان می‌کنند. کیا؟ اونایی که فکر می‌کنن وضعشون عالیه و از خدا بی‌نیازن! مصطفی سعی می‌کرد که حرفی نزند و دوستانش را ناراحت نکند. اما خود جواد گفت: - آدمی که خدا نداره، باید بهش گفت آدم حداقلی! دیگه بی‌نهایت طلب هم نیست! به یه ماشین میلیاردی و یه خونه میلیاردی‌تر و همین خوشی‌ها خفه می‌شه! دیگه می‌ره سمت بد شدن! مصطفی در دلش گذشت که خدا کنه بدی‌ها ان‌قدر نشه، فرصت‌ها رو ان‌قدر از دست نده که از چشم خدا بیفته! خدا کنه حداقلی که داره رو بکنه یه شروع برای صعود نه کمتر و کمتر بشه تا نبود بشه! رسیدند مقابل مسجدی که رفت و آمد زیادی داشت! مصطفی پیشنهاد نداشت اما آرشام دلش می‌خواست برود کنار حوض وسط حیاط مسجد بنشیند و دستی در آبش فرو کند. جواد مطیع بود و همراه شد! آرشام دوتا دستش را فرو کرد و نگاه انداخت و با خودش گفت: چه رمز و رموزی داره خدا و خندید! خندهٔ ناخودآگاهش چشم جواد و مصطفی را معطوف خودش کرد و خودش هم گفت: - باورتون می‌شه که خدا ان‌قدر راه باز کنه، من ببندم، دوباره راه باز کنه، من برگردم ده بار، صد باره تا بالاخره قبول کنم از این حال و احوال حداقلی در بیام، روزه بگیرم! هان جواد، تو چی مصطفی! الان منو باورت می‌شه که دلم مسجد دوست داره و حوضش رو، پارسال شبای رمضان می‌دونی کجا بودم، چه‌کار می‌کردم! مصطفی دست زیر آب برد و پاشید سمت آرشام و بلند شد و سرعتی خودش را رساند در ورودی. چند لحظه بعد گوشهٔ مسجد تکیه داده بودندو جوانی را رصد می‌کردند که داشت صحبت می‌کرد! | @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🇮🇷 مدفون کنمت دشمن صهیونی با آن خاک که بر گوشه ی پرچم افتاد. SAHELEROMAN |
هدایت شده از  تک رنگ
امشب البته عجیب مورد تاکید است، تو هم فقط فرج و سلامتی مولا رو نیت کن و از طرف شهدای غریب دیروز بهترین صدقه رو‌ بده. 6104337338149907 خیریه زمزم کوثر ولایت