eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
814 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|🗻|• به دستِ‌ تو دادم دِلِ پریشانَم بگو که از جانَم دِگَر چه خواهی؟! SAHELEROMAN | ساحل رمان
تا ساعت ۱۸ امروز، با بیست درصد تخفیف!🎉 هم اصل رمان و هم pdf اش! زرنگ باش و دل دل نکن، همین الان سفارش بده: @ketab98_99
- . . .
دســت دور لـیوان گرم می‌گــیرم و دوباره اشـــک می‌ریزم... +دایی من تولدم رو یادم نمی‌آد! نمی‌دونم کِی می‌میرم اما دوست دارم بمیرم! - منم یادم نمیاد و نمی‌دونم، اما توام خنگی که دوست داری بمیری! . . 📖- بگذارید خودم باشم 📽- SAHELEROMAN | ساحل رمان
از هدیه‌هایی که قراره به رفقایی که توو این پویش شرکت کردن داده بشه، یک‌ سری خبر و عکس شنیدم و دیدم که نگووو!🤩 . اصلا موندم چه طور هنوز یه سریا ثبت نام نکردن! مگهههه میشهههههه!!!😐🚶🏻‍♀ •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت چهلم » «رمان بگذارید خودم باشم» نمی‌توانم درجا جواب بدهم. من که نه، هیچ زنی در طول تاریخ خلقت تا الان این را قبول ندارد. - غیرت دارم منم دایی! - کاش معنی غیرت رو عوض نمی‌کردید تا ان‌قدر تلخی نصیبتون نمی‌شد! - ولی کیان این‌طوری نیست. صدایم ان‌قدر آهسته است که خودم هم نمی‌شنوم و دلی که می‌لرزد، پس می‌زنم تمام تلخی‌ها و گریه‌هایی که تنهایی‌هایم را پر کرده بود و نمی‌خواستم مرورش کنم. مقابل کیان ایستاده بودم و از فریاد گذشته نالیده بودم: - کیان من نمی‌خوام تو رو با کسی شریک باشم. کیان سیگارش را پرت کرده بود و بی‌توجه به اشک‌های من غریده بود: - این مزخرف‌گویی رو تموم کن فرشته. چشمان تارم را بسته بودم و لرزیده بودم. - کیان این‌که نمی‌خوام با کس دیگه بخندی و بری و بیایی مزخرفه؟ می‌فهمی چی می‌گی؟ و وقتی چشمم را باز کرده بودم نبود. سر که گرداندم داشت می‌رفت سمت خیابان. تمام پارک برایم شد یک بیابان برهوت. بی‌اختیار دوییدم تا به قدم‌های بلندش برسم. دستش را کشیدم و همین باعث شد تلخ‌تر بشود: - این دیوونه‌بازی‌ها چیه فرشته؟ - دیوونه‌بازی کیان؟ چرا متوجه حرفم نمی‌شی؟ - تمومش نمی‌کنی! نه!؟ ترسیده بودم از نگاهش و از تهدیدی که در کلامش بود. من یک بی‌چاره‌ای بودم که بی‌چاره شده بودم میان مکانی که خانه‌ام نبود تا احساس امنیت را داشته باشم، و میان افرادی که آشکار و ریزچشمی نگاه‌مان می‌کردند و اگر برای کیان مهم نبود، برای من مهم بود. من هنوز مثل دخترهای دیگر نشده بودم که هیچ چیز برایم مهم نباشد، بلند فریاد بزنم، فحش بدهم، قهقه‌هایم طعنه‌پذیر بشود، من خودم را دوست داشتم و احترام می‌فهمیدم و می‌طلبیدم. فقط به یک نفر بسته شده بودم و نمی‌خواستم دلم هرجایی حساب بشود! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
• بچه‌های کانال مثبت ساحل قسمت شصتم رو هم رد کردن! نمی‌دونید چه خبره اون‌طرف!!!🤫🤭 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا