eitaa logo
ساحل رمان
8.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
840 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
- . . .
و فرمود: - برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید، که فرج من فرج شما نیز هست.🕊 • . SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوسی‌ام » «رمان بگذارید خودم باشم» بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم (فصل بعد) خودم را به درو دیوار می‌زنم تا دایی را راضی کنم، دایی چنان ساکت این دیوانگی من را می‌بیند که صد رحمت به دعوایی که هیچ‌وقت ندیده‌ام، سوده هم نه جانب من را می‌گیرد، نه جانب دایی را، بی‌طرفی‌ها گاهی عین طرفداری است و سوده با این رفتارش دایی را همراهی می‌کند و من را همدلی. اصرارم را ادامه می‌دهم: - من فقط می‌خوام بدونم چرا؟ - چراها همیشه با جواب طرف مقابل به نتیجه نمی‌رسه. - پس چی؟ - خیلی وقت‌ها جواب چرا دقیقا خودتی. - باشه بذار از زبون نفر مقابل بشنوم - هر نفر مقابلی انقدر ارزشمند و فهیم و قابل نیست که پاسخ‌گوی چرای تو باشه! اهلش رو پیدا کن! - من الان تشنه‌ام، باید یکی این عطشی که تمام قلب و روحم رو تَرَک داده برطرف کنه. - دقیقا همینی که می‌گی! ولی این یکی «اون کثافت» نیست! من دارم سعی می‌کنم تو رو بفهمم، فرشته تو رو به هرکی که دوست داری تو هم سعی کن که خودت رو بفهمی، که خودت رو درک کنی، که حس کنی چه‌خبر بوده! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
-🫀'• نوشت: - و اگه امیدی در تو بمیره، خدا امیدهای فراوانِ دیگه‌ای درونت زنده می‌کنه. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ | بگو چه چاره کنم؟:) •• SAHELEROMAN |
• مود وقتی سر کلاس تو چشم استاد نگاه می‌کنه، ولی دلش پیش کارای گرافیکی و تبلیغات کاناله!😶‍🌫🚶🏻‍♀ SAHELEROMAN |
الله اکبر‌...🇮🇷 تا پایِ جان، برای ایران‌...🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوسی‌ویکم » «رمان بگذارید خودم باشم» - شما می‌خوای من آروم بشم! - قطعأ - آرامش من توی دیدن اونه! - کسی که زده تمام آب سرزمینت رو خشک کرده، مطمئن باش آبی که بهت تعارف می‌کنه، آب نیست، لجنه! آرومت نمی‌کنه، ناآروم‌ترت می‌کنه! چرا می‌خوای بری مقابل سگ هاری که داره دندون‌هاش رو نشونت می‌ده، که بارها زخمیت کرده، که تازه داره جای زخمت التیام پیدا می‌کنه، دوای زهر، زهر نیست فرشته! سوده لیوان آب را به من نمی‌دهد، مقابل دایی طوری می‌نشیند که من صورت برافروخته‌اش را نبینم و شاید بهتر باشد بگویم دایی دیگر من نادان را نبیند. آب را که می‌نوشد، سوده که بلند می‌شود، صورتش آرام‌تر شده است و حالش بهتر! - تو فکر می‌کنی اگه «اون نامرد» رو ببینی آروم می‌شی، حرف‌هاتو می‌زنی، ازش دلیل می‌پرسی، من فقط ازت یه خواهش دارم، تا شب احساسات رو بذار کنار و فکر کن! فکر کن به این‌که با این دیدن چی دستت رو می‌گیره! با این دیدن چی از دست می‌دی؟ من به «اون» کاری ندارم اما تو رو نمی‌تونم ندیده بگیرم! بعد هم مطمئن باش من هرچی نیاز باشه بهت می‌گم، حالا هم کمی رحم کن به خودت، به من، به سوده! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا پرچمِ سبز و سفید و سرخِ ایران در آسمان‌ها هم‌نشینِ آفتاب است «الله اکبر» ضامنِ پیروزیِ ماست «الله اکبر» ضامنِ این انقلاب است🇮🇷 SAHELEROMAN |
•• جشن ۴۵ سالگی انقلاب، مبارکمون‌ باشه‌!🥳✌️🏼 ••
خدا آزاد آفریده تو رو، اگه حرفی هم برات داشته، همون حرف معلمه که تدریس می‌کنه تا یاد بگیری، و تهش نمره و مدرک درست حسابی ! . 📖- بگذارید خودم باشم 📽- SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوسی‌وسوم » «رمان بگذارید خودم باشم» تصمیم همان لحظه اول گرفته شده بود! خودم هم می‌دانستم که نباید کیان را ببینم. اصلا چرا می‌خواستم ببینمش؟ آب دهان بیندازم به صورتش، تمام عقده‌هایم را تبدیل به ناسزا کنم و به صورتش بکوبم؟ چندبار بگویم چرا چرا چرا؟ این روزهای باغ اجباری دایی، روزهای فکر و بیداری من بود! خودم هم می‌فهمیدم که هر ساعت این باغ، یک فهم جدید دارد برایم اتفاق می‌افتد و من هم از این فهم متاسف نبودم. نمیدانم چقدر می‌گذرد از این خواهش، اما دقیقا وقتی که دیگر دلم کسی را می‌خواهد صدای قدم‌هایش می‌آيد؛ دایی که آمد مقابلم خودم پیشقدم شدم در حرف زدن: - بار اول بود که کسی فرصت می‌داد تا فکر کنم به کاری که اصرار داشتم انجام بدهم. - نتیجه؟ - اگه قرار شد یه روزی کسی رو قانع کنم به انجام دادن یا ندادن، فرصت فکر کردن بهش می‌دم! - قبلش فکر کردن رو یادش بده! - تو در حقم همین کار رو انجام دادی. - کاش دایی هزار تا فرشته بودم! - همین محدودیت دنیا آزاردهنده است! - خوبه که! نمی‌ذاره عاشقش بشیم، بال پرواز می‌سازیم! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| 🌒 | تو ماهِ شبمی‌... •• SAHELEROMAN |
برای خوندن بریده‌های بیشتر و دیدن عکس‌نوشته‌ها و استوری های جذابش، روی 👉🏻 برای سفارش pdf یا نسخه اصلی [ اینجا ] 📦 کلیک کن. ••
|👣| گاهی زمین خوردنم خوبه برات! انقدر نق نزن.🙄 |