eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
805 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از فطرسِ مَلَک به همه دل‌شکسته‌ها؛ حی علی کرامتِ گهواره‌یِ حسین‌...❤️‍🩹🕊 . SAHELEROMAN |
رفقای ساحل رمانی! لیست کامل کتاب‌های سرکار خانم رو ازمون خواسته بودید. ایشون‌ هستن!👐🏻😎 . . [قصه‌ی قهرمانان وطن🇮🇷] • از او - قصه شال • از او - عبدالمهدی • از او - ناخدا رحمت • از او - مادر شمشادها • از او - هنوز سالم است • از او - چهار قصه شورانگیز ● [جیبی‌های شگفت‌انگیز🪄] • پدر • مادر • سعید • خواهر • امیر من • امام من • معصومه • امام رئوف • حاج‌قاسم ۱ • حاج‌قاسم ۲ • محبوب من • سفر بیستم • میر و علمدار • دل های امیدوار • صاحب پنجشنبه‌ها • میر و علمدار مصور • آرزوی شیرین ● [رمان‌هایی از زندگیِ تو🫂] • اپلای • من نه ما • راز تنهایی • شطرنج‌باز • از کدام سو • هــــــوای من • سو من سه • مثبت یـــک • سیاه‌صورت • رنج مقدس۱ • رنج مقدس۲ • زنان عنکبوتی • عشق و دیگر هیچ
•• آقا اینجا برا ایشونایی که می‌بینید، یه برنامـه خــفــن تــدارک دیدن! اگه تونستی سر نزن!🤷🏻‍♀
تو این ایام جشن و شادی، می‌دونی چی می‌چسبه؟😃 یه دورهمی و جشن قشنگ، همراه با دوستامون😍 پس: چهارشنبه، ۲۵ بهمن ساعت ۱۵:۳۰ مفتح۹، پلاک۱۲۲، منتظرتیم🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دیدار با نویسنده بریم؟ اول نیت کن، بعد ببین. @sahele_roman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوسی‌وپنجم » «رمان بگذارید خودم باشم» گام اول را برمی‌دارم؛ فرار می‌کنم از تمام آن‌چه که می‌خواهد ذهنم را در منگنه بگذارد؛ تمام خاطرات، خیالات... پیشنهاد می‌دهم به سوده جان دایی: - مشاعره کنیم؟ شروع می‌کند همان اول: - در این درگه که گَه گَه کُه کَه و کَه کُه شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نه‌ای آگه نفسم حبس می‌شود؛ تا می‌آیم غُر بزنم که سوده جان کمی مدارا، کمی ساده‌تر، چکشت را بگذار زمین، قبلا اگر نفهم بودم و مغرور به حال و روز و زیبایی و هر کوفتی، مؤدب می‌شوم، هرچه داشتم، حالا تمام آن‌ها ریخته، آگه نبودم از فردایم که امروز می‌شود و به این بدبختی! _ 《ه》بده فری جون! _ همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تورا که من هم برسم به آرزویی - دوست داشتم اینو! مقاومت می‌کنم که حالم بد نشود و با ضربه پا چوب خشک را می‌شکنم و حرصم خالی می‌شود نه با اشک و ناله. با حرکت و بلند هم می‌گویم: - 《ی》بده سوده جان که بدون شوی عزیزت داری باخت را تجربه می‌کنی! با اره‌ای که دستش است و تلاش می‌کند چوب‌ها را ببرد اشاره‌ای تهدید آمیز می‌کند و می‌گوید: - یارا یارا گاهی دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن چشم تار دل را چو مسيحا به دمیدن آهی روشن کن . . . ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به میزانِ نظر، حُسن تو را با ماه سنجیدم؛ میانِ این و آن فرق از زمین تا آسمان دیدم...🌙 . SAHELEROMAN |