|❄️|
اسم این بیماری چیه که ازش میخوری و باز به خودش پناه میبری؟
SAHELEROMAN | #شعریجات
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوپنجاهم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
یکبار که با گریه و زاری شب را خانه مادربزرگ ماندم، موقع خواب بهانهام ادامه پیدا کرد و طلب لحاف چهلتکه کردم، مادربزرگم آن لحاف سنگین را آورد پهن کرد، نصفش را زیرم انداخت و وقتی دراز کشیدم نصف دیگر را رویم کشید.
موقعی که خواست برود دوباره بهانه گرفتم که یک قصه هم تعریف کند، بنده خدا نشست و قصهی گاو بنیاسرائیل را گفت:
- یه قومی بود زمانهای خیلی دور، قبل از پیامبر ما، دیگه ببین چقدر دور بوده، یه روز دیدند جنازه یکی از جوانهاشون افتاده گوشهای.
- یعنی چی؟
- یعنی اینکه یکی اون بندهٔ خدا رو کشته بود و فرار کرده بود.
خلاصه داغدار شدند و پیگیر که قاتل رو پیدا کنند، رفتند سراغ پیامبرشون و کمک خواستند، پیامبرشون هم از طرف خدا دستور داد که یک گاو بکشید؛ اون بندهٔ خدا زنده میشه ازش بپرسید!
رفتند دورهم که گاو رو چه کار کنند، هم دلشون میخواست قاتل رو پیدا کنند، هم دنبال این بودند که یه خورده از زیر هزینه فرار کنند، رفتند سراغ پیامبر که این گاوی که گفتید ذبح کنیم چه رنگی باشه، پیامبر خدا گفت، دوباره رفتند و برگشتند که چه شکلی باشه؟
پیامبر خدا گفت.
رفتند و برگشتند که فلان و بهمان باشه یا نباشه.
دوباره پیامبر خدا گفت، یک دفعه دقت کردند دیدند ای دل غافل این گاو با این خصوصیات که سخت گیر میآد.
حالا از کجا پیداش کنند.
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
•••
جوونهـا + رأیاولـــیهای کانــال
کجا نشستن؟ اعلام حضور کنید
ببینم! @sahele_roman🛴
( چــه اونــایی که قصــد رأی دادن
دارن، چه اونایـی که ندارن.🤝)
#چالش
•••
چالش اینبار رو، خود نویسنده براتون برگزار کردن!🤓
.
.
از نویسنده
به همهی خوانندگان بافرهنگ ساحل:
هر کس فردا با دو نفر از کسانی که نمیخوان رای بدن، بره سه تایی رای بدن، جایزه داره.🎁
(منظورم اینه که دو نفر رو راضی کنید همراه شما بیان رای بدن.)
عکس مهر شناسنامه رو برامون بفرستید؛ به هر سه نفرتون عیدی میدم.
شکوریانی که عاشق ایرانه،🇮🇷
شکوریانی که شما رو دوست داره،
شکوریانی که از بدخواه مدخواه ایران و شما
متنفره!🤝
#چالش
#نویسنده_نوشت
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوپنجاهویکم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
افتادند توی دردسر، با تمام وجودم گوش میدادم که پرسیدم:
- افتادند یا خودشون رو انداختند!
مادربزرگ خندید و گفت:
- من همینو میخواستم، میخواستم ببینم تو هنوز همون نوهی باهوش منی یا نه؟
و بعد سرش را بالا گرفت و گفت:
- خدایا این هوش و این فهم رو خودت داری، خودت هم یاریش کن که خرج راه خودت بشه!
من این حرف مادربزرگ را قبول داشتم، البته قسمت اولش را، دهبار شنیده بودم از دهنفر که هوش بالایی دارد، تیز است و ...
اما اولین بار بود که مادربزرگ هشدارگونه دعایم کرد.
آن شب متوجه نشدم و سوالم را دوباره تکرار کردم منتهی جوابگونه:
- به نظرم همون اول که خدا خیلی ساده گفته بود یه گاو بکشید، یعنی هر گاوی رو میشه به کار زد، اینا خودشون کار رو سخت کردند با سوالات بیجاشون.
خب چرا؟
مادربزرگ سرم را نوازش کرد و گفت:
- کار دنیا سخت نیست، ما سختش میکنیم.
- مثل دوختن این لحاف چهل تکه؟
کمی جا خورد از حرفم و ادامه دادم:
- خب یک ملافه بخرید و بدوزید، اینهمه تکه تکه پارچه دوختید تا بشه یک ملافه.
مادربزرگ سری تکان داد به رکگویی من و گفت:
- نه مادرجون، قصهی این ملافههای چهلتکه، قصهی سختیها و درد و بلاها و رنجهای زندگیه، که هم میشه انداخت دور و هم میشه به هم وصل کرد و قابل استفادهاش کرد!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
یادتون نره که امشب جایزه بارون نویسنده است.
دوستانتون رو هم عضو ساحل کنید و وعدهی نویسنده رو بهشون بگید.
جایزه رو میگم😉