••
اندر احوالاتِ شادمان شدنهای ادامینِ محترمِ ساحل، وقتی بقیهی رمان به دستشون میرسه و میرن که تا #قسمتدویستوهشتادم برای بچههای [کانال vip] پست بذارن!🤝😎
••
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوپنجاهوششم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
- خیلی سخته!
- سلام، منم خوبم سوده هم خوبه!
- سلام دایی
- آفرین، چی سخته!
- اینکه وقتی خودت رو زدی زشت کردی دوباره زیبا بشی!
با صدای بلندی میخندد و میگوید:
- به من بگن جایزه اسکار رو به کی باید بدن میگم به فرشته دایی که داره یک خرابه رو آباد میکنه با اختیار و انتخاب خودش!
- جایزه اسکار نمیخواهم، الان یکی رو میخوام منو ببره بیرون یه دور بزنم به شرطی که قول بده تا من حرف نزنم باهام حرف نزنه!
- به من بگن پر رو ترین دختر دنیا کیه؟
میگم فرشته!
لوس بازی رو بذار کنار به جای دور دور کردن یه خط هنری رو پیدا کن و دنبال کن آروم میشی.
الان هم زندگی آروم من رو بهم نزن!
خداحافظی میکنم و قول میدهم به خودم که لج نکنم.
توی دفترم مینویسم که من لجبازم.
شدیدا هم لج میکنم، مینشینم مرور میکنم که کی، چرا، چگونه لجباز شدم!
هزار بار شنیدهام که لجباز هستم و بدتر لج کردهام اما الان زمان بدتر کردن نیست!
هرچه فلش میزنم به گذشته میبینم که دلیل لجبازیام پدر و مادرم بودند، هرچه میخواستم فراهم میکردند، هرچه نمیخواستم با زور دور میکردم، هرجا خواستم و نخواستم طبق میلم رفتار کردم!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
توی مثبت ساحل یه خبراییه!!!
خواستگاری به هم خورد 😞
وای فرشته و امیرحسین و مامانش 😐😐
••
مجددا به ایشون حوالهتون میکنم🤝🥸
چندتاش رو تو کتابخونهت داری؟
عکسهاتون رو پذیرایم!🌚
@sahele_roman
••
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوپنجاهوهفتم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
آنها اوایل دوستم داشتند کوتاه میآمدند طبق خواستهٔ من، خواستههای من هم کوچک بود؛ شکلات و آدامس و عروسک و فیلم دیدن بود،
بعدها بزرگ که شدم خواستههایم بزرگتر شد آدامس دیگران، شکلات دیگران، عروسک دیگران را میخواستم و اگر نمیگرفتند از دیگری باید برایم میخریدند یکی مثل همان را.
و با گریههای من میخریدند!
نوجوان که شدهام خواستههایم دیگر شکلات خریدن آنها نبود، پولی بود که باید میدادند و مغازههایی بود که باید خودم میرفتم و میخریدم، بعد شد بزرگتر، بزرگتر، بزرگتر...
این وسط آنها هم عاصی شده بودند، برای رها شدن از من لجباز آنچه میخواستم را در اختیارم میگذاشتند تا راحت شوم و حالا من ناراحت بودم.
دقیقا الان یک دختر ۱۹ سالهٔ احمق هستم که زندگیم را خراب کردهام و اگر دایی نبود حتما تقصیر گردن پدر و مادرم هم بود و نمیفهمیدم که لجبازی من، خودخواهی من، همه چیز را خراب کرده است و من طبق عادت گردن دیگران انداختهام!
ساعتها فکر میکنم و مینویسم و خط میزنم و گریه میکنم؛
نه از ناامیدی، از خوشحالی اینکه دارم میفهمم و زمان دارم برای اصلاح نفهمیهایم!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
توی کانال خصوصی
قسمت «دویستوشصتوهفتم »
هستیم...
یه خبراییه🌝👇
- دایی جونم!
نفس عمیق میکشد و میگوید:
- این پیام رو امیرحسین برای آقای مهدوی فرستاده، یعنی پیام برای تو نیست، روح اون بندهٔ خدا هم خبر نداره.
در حقیقت یک خبر پراکنی غیر رسمیه.
شما هم امانت پیشت بمونه!
قلبم تپش نامنظم پیدا کرده از تو سلولهایم دهان باز کردهاند برای اندک اکسیژن که دایی میگوید:
- برات فرستادم.
بخون!
تماس را قطع نمیکنم پیام را باز میکنم:
.
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوپنجاهوهشتم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
فصل جدید
با امروز که دارم مینویسم ۳۹ روز است که پاک پاکم!
هر روز در دفترم نوشتهام؛
کارهایی که کردهام، کارهایی که باید میکردم، کارهایی که نکردهام، کارهایی که نباید میکردم، کارهایی که باید انجام میدادم و ندادم، کارهایی که نباید انجام میدادم و دادم!
میان همه این سیونه روز یک شب مانده به عروسی دایی و سوده جان رفتم خانهشان تا مثلا کمک سوده جانش کنم، به بابا گفتم:
- میشود برایم گل بخرید؟
- خودت گلی، خودم را ببر خانه داییات!
- بابا جون!
- دختر من، خودش گله، عطر و بوش هرجا هم بره پر میکنه
از تعریف بابا دلم حال میآید، البته که باعث هم میشود حسرت بخورم برای خودمی که این گل خوش عطر و بو را خیابانی کرد و هزار چشم دیدش زدند و هزار نفر از عطر و بویش تعریف کردند.
دلم میخواست برای یکی میبودم که چشمش پاک بود و مشامش فقط عطر مرا میفهمید، نه که فاضلاب باشد!
با زحمت زنگ خانه را میزنم و چشم میدوزم به چشمی آیفون و صدای دایی را میشنوم:
- خوشبخت کی بودم من که این فرشته زیبا در خونه من رو زده!
فقط لبخند نمیزنم.
تلاش میکنم که کمی از هنر بیانم هم استفاده کنم!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
-❤️🩹'•
نوشت:
- من ممکنه خودخواسته از همهکس دل بریده باشم، اما قطعا این تنهایی رو فقط زیر یکی از طاقهای حرمت میتونم دووم میارم.
.
و فرمود:
- علم و دانش ما به خبرهای شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمیماند.🕯
•
.
#جمعه
SAHELEROMAN | ساحل رمان
••
شاعر میفرماید که:
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره!🤓🎁
#کوله_پُر_کتاب
#کاپشنصورتیها