eitaa logo
ساحل رمان
8.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
📋دعای روز اول ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيامِي فِيْهِ صِيامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيامِي فِيْهِ قِيامَ القائِمِينَ،وَنَبِّهْنِي فِيْهِ عَنْ نَوْمَةِ الغافِلِينَ،وَهَبْ لِي جُرْمِي فِيهِ يا ألهَ العالَمِينَ،وَاعْفُ عَنِّي يا عافِيا عَنِ المُجْرِمِينَ💫 👇 ✨ تو این دعا از خدا می‌خوایم که بیدارمون کنه، نه فقط از خواب صبح، بلکه از خواب غفلتی که باعث می‌شه حواسمون از هدف اصلی زندگی پرت بشه. روزه و نماز فقط یه سری کارای ظاهری نیستن، بلکه یه فرصت طلایی‌ان برای اینکه دلمون رو صاف کنیم و به خدا نزدیک‌تر بشیم. ماه رمضون اومده که نه‌فقط گرسنگی و تشنگی بکشیم، بلکه دل و ذهنمون هم بیدار بشه و یه حال جدید پیدا کنیم! ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••💍 ❤️ . . •| من نه ما۲ |• قسمت دوم یعنی اگر در زندگی پول نبود، وسیله نبود، مرد پر کار اما کم مال و دارایی بود من می‌شوم چه؟ اصلا خوشمان نیامد از حیوانیت داشتن، خوشمان نیامد! از زخمی بودن هم خوشمان نیامد! محمد هم حتما همین‌طوری است. آدم اگر انسان باشد، یا انسان اگر آدم باشد از این‌که صفت یا اسم یک حیوان رویش بگذارند بدش می‌آید! من مطمئنم محمد هم همین است! هان؟ هست؟ نکند نباشد، آن وقت تمام این نفی و اثبات من برعکس می‌شود! چه کنم؟ باز هم رسیدم به چه کنم؟ عاقل می‌شوم و فکر می‌کنم چه کنم؟ با این خیالات و اوهامات فقط دارم بین خودم و محمد یک سری تصاویر حیوانی نقاشی می‌کنم و روی آن‌ها تصمیم می‌گیرم. تفکر خورشیدی‌ام روشن می‌شود؛ - بالاخره مرد است، نه نه بالاخره آدم است و گرسنه می‌شود. فقط مرد که گرسنه نمی‌شود، خسته نمی‌شود، خود خودم هم الان دلم می‌خواهد در خانه را که باز می‌کنم با بوی غذایی حالم را خوب کنم. خب چه کنم؟ بیست بار چه کنم را زیر و رو می‌کنم و خدا کمک می‌کند. کمک خدا هم بی‌نظیر است؛ در همین افکارم که محکم می‌خورم به کسی. خوردن من و پخش شدن میوه‌های آن خورده شده روی زمین همان! جیغ من با هیس او بلند می‌شود، محمد است. نه من هستم. من نه، ما. همین! دستم را از روی دهانم پایین می‌آورم با ذکر: - محمد جان! دستش را از سیب‌های گلاب پر می‌کند و می‌ریزد توی پلاستیک و می‌گوید: - سلام می‌کردی قبلا! بی‌اختیار می‌گویم: - آره آره - خب علیک سلام - آره - خوبی؟ من. من خوبم چه جورش هم! - نه. محمد... صدای ناله‌ام هم باعث نمی‌شود که نگاه از سیب‌های گلاب بردارد و به من بدهد! . . . ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••💍 ❤️ . . •| رمان من نه ما۲ |• قسمت سوم - از ته کوچه داشتی میومدی همین‌جوری بودی. این پنجاه قدم نگات کردم، اما اصلا توی این دنیا نبودی! خوبی؟ سلام! - چند بار سلام می‌کنی؟ - احسنت! جواب سلام که نمی‌دی، دعوام هم می‌کنی؟ خوبی؟ پلاستیک پر از سیب را از دستش می‌گیرم و غر غرکنان می‌گویم: - حواس نمی‌ذارید برای آدم. ده کیلو کم کردم از دست شما مردا! یعنی چی این کارا! چشمان محمد اول ریز، بعد درشت، بعد مات می‌شود. تا دهان باز می‌کند بگوید: - خوبی؟ انگشت اشاره‌ام را بالا می‌گیرم و می‌گویم: - فقط یه بار دیگه بگو خوبی؟ درجا می‌گوید: - سلام! ما نمی‌توانیم نخندیم! مرد ببر زخمی من می‌آید دنبالم داخل خانه. کمی بو هم می‌کشد، به خودم می‌جنبم و می‌گویم: - امروز از اون روزاست، محشره! یادش می‌رود دماغش یک مأموریت داشته، این بار نگاهش مأمور می‌شود که با تعجب در صورتم دوخته شود. می‌گویم: - شما هر روز که میومدی، اصلأ من رو می‌دیدی؟ نه! ان‌قدر که آشپزی من محشر بود همش معده و شامه و چشم و دست و دهانت پر می‌شد اما امروز اجازه داری، توفیق داری، روزی داری که خودم رو، حضورم رو، محبتم رو، زیباییم رو ببینی! برای من امروز محشره، محشر! می‌گویم و خودم هم می‌دانم چه سیاستمدار حرفه‌ای نیستم و این‌ها همه‌اش فی‌البداهه می‌آید و می‌نشیند روی زبان غلوگرم! سری تکان می‌دهم به ناز چادرم را تا می‌کنم. محمد تا بخواهد تجزیه و تحلیل کند ادامه می‌دهم: . . . ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••💍 ❤️ . . •| رمان من نه ما۲ |• قسمت چهارم - ولی چه کنم دیگه! ما زنا مرد پرستیم! با این‌که مثل خودت خسته‌ام، اما با عشق می‌رم برات یک تخم‌مرغ دبش درست می‌کنم! درضمن منو بازه چی میل دارید؛ نیمرو، آب‌پز، عسلی، با فلفل، بی‌فلفل، با گوجه، بی‌گوجه، با سیر، پیاز، خرما... این‌ها را می‌گویم و خودم را در آشپزخانه گم و گور می‌کنم. البته کلام شیرین را ان‌قدر ادامه می‌دهم که محمد می‌گوید: - زهرا نفس بکش! نفس بکش! نمی‌خوام سر سفره غش کنی! برمی‌گردم تا جوابش را دندان‌شکن بدهم، همان‌طور که دست و صورتش را می‌شوید می‌گوید: - سلام! خوبی؟ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° شکم مهم است بانو جان! خودت هم می‌دانی که وقتی مزۀ دست‌پخت بی‌نظیر شما زن‌ها زیر زبان ما می‌رود دیگر نمی‌شود ندیده‌اش گرفت! این یک. دوم این‌که از صبح تا هر وقت که بخواهی حساب کنی با انواع و اقسام آدم‌ها چانه‌زنی می‌کنیم که وقت آزاد باش یک سر بیائیم به اسکان شما نگو اسکان، بگو آرامش‌خانه، تا هم روحی صفا دهیم، هم معده‌ای جلا! تصور کن؛ مرد خسته از بند ارباب رجوع و دانشجو و کار و بار رسته وارد خانه می‌شود، تازه می‌بیند زنش بی‌حوصله، پر از غُر، بوی غذا هیچ، خانه به‌هم ریخته! تمام خیالات دود که بود، دودتر می‌رود هوا نه، می‌رود توی حلق مخاطب که خود مرد است! و الا هیچ مردی حق ندارد به خاطر شکمش، فکر کن به خاطر ده لقمه کباب، برنج و مرغ، مرصع پلو، فلافل، کوکو، کتلت... بانوی خانه‌اش را خوار کند. مرد نیست که، حیوان هم که نیست، پس جزو اشیاء پست و دسته دوم است. به‌خاطر شکم، یک انسان را آزار دادن از یک ببر هم بر نمی‌آید! . . . ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
خوبه که دور هم هستیم گفتم خانواده ساحل یه کار متفاوتی انجام بده تا اثری داشته باشه تو این دنیای ناشناخته. شاید ما هم بتونیم در این ماه مهربونیها دل چند نفر رو شاد کنیم هر کس به اندازه وسعش هر مقداری می‌تونه صدقه بده تا بتونیم برای خانواده‌های که روزه می‌گیرند اما غذای مناسبی ندارند برای سحر و افطار کاری انجام بدیم. هر کس اندازه‌ی وسعش، از پنج هزار تومان تا پنجاه و پونصد هزار تومان کمک کنید. حتی میتونید به پدر و مادر و دوستان هم بگید تا هر کس اندازه‌ی وسعش شریک بشه. ببینم خانواده ساحلی ما چه می‌کنه 6104337911747317 نرجس شکوریان فرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به دوستان تازه وارد خوش اومدید به کنار ساحل باصفای ما. شاید این سوال براتون پیش بیاد که جلد اول رمان من نه ما که چند چاپ رو هم پشت سر گذاشته موضوعش چی بود؟
خب جونم براتون بگه که رمان من نه ما یک رمان دو طرفه است یعنی از این طرف عروس می‌نویسه از شب اولی که دوماد میاد برای خواستگاری😉 از طرف دیگه دوماد می‌نویسه از شب اولی که میره خواستگاری دختر مورد نظرش😏 یه رمان دو طرفه که هم برای آقا پسرا خوبه هم برای دختر خانوما 😎 بیش از ۲۵ کتاب روانشناسی بررسی شده تا این رمان نوشته شده 😳 هم برای اونایی که می‌خوان تازه ازدواج کنن خوبه هم برای کسایی که ازدواج کردن و به مشکل خوردن یا می‌خوان زندگی بدون مشکلی داشته باشه ❤️ خلاصه اینکه یه کتاب روانشناسی برای زندگی مشترک که هم pdfش موجوده هم چاپ شده‌اش که می‌تونید با ادمین ارتباط بگیرید برای تهیه این کتاب جذاب😚 @sahele_roman @ketab98_99 @SAHELEROMAN
بچه‌های باحال ساحلی که خودخواهی رو ضربه‌فنی کردند تا دل بقیه رو هم شاد کنند