ساحل رمان
رفقای ساحل رمانی! لیست کامل کتابهای سرکار خانم #نرجس_شکوریان_فرد رو ازمون خواسته بودید. ایشون هس
رفقایی که علاقه به مطالعه
«کتاب همراه»✨
دارند...
میتونن به این آدرس مراجعه کنند و این کتابهای الکترونیک را مطالعه کنند...❣
https://namaktab.ir/product-category/buy/pdf/
هدایت شده از رضا حسنی | خوشنویسی
امام صادق (علیه السلام) :
خداوند به داود وحی کرد...
#خط_نسخ
🔷@Reza_Hassani_IR
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و داستان از این قرار است...
ایشان یک بلاگر ایرلندی است و مدت هاست در حال جهاد تبیین است. جهاد از جهد میآید. یعنی کوشش، تلاش. و تبیین یعنی روشنگری، آگاهی بخشی...
واقعا در عصر اطلاعات، رسانه قدرت دارد که شما را کامل بایکوت خبری کند. و یا کاملا وارونه واقعیت را به خورد شما دهد.
غالب کسانی که حقیقت را میفهمند، به دین، به اسلام، به معنویت، به انقلاب اسلامی، به جبهه مقاومت، رو میکنند و به استکبار، زندگی بیمایه دنیایی و جهان خواران پشت میکنند و البته هدایت دست خداست...
ما با خواندن معارف دینی فهمیدیم، در واقع بستگی دارد ورودی قلب و عقل شما به چه محتوایی تمایل داشته باشد که باز باشد وگرنه در همین عصر برخی خودشان تمایل به باور دروغ دارند و برخی عطش کشف حقیقت...
#شبهه
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
••💍 ❤️
.
.
•| رمان من نه ما۲ |•
قسمت ششم
همانطور که زنهای شایسته در کم و کسریها همپای مرد هستند مردها هم همینطور!
زهرا اگر با معذرتخواهی و شکستگی با محمد روبهرو میشد او را متوقع میکرد که چرا کم کاری کرده در آمادهسازی غذا!
راهحل پیشنهادی محمد هم خوب بود؛ که اقتدار مرد را حفظ کند و بگوید«چه کنیم؟»
یعنی تو امروز به من یاری بده برای غذا! تدبیر با توست! من به تو پناه آوردهام و از تو کمک خواستهام!
و «غذا میگیری» هم باز حس خوبی به مرد میدهد که همسرش در سختیها و بیحوصلگیها و کارهای دیگر، او را انقدر همراه میبیند که کمک و یاری بخواهد!
زبان شیرین و تدبیر دعوا را کرد به یک نیمروی خوشمزۀ زهراپز، همراه لقمههایی که محمد میگرفت!
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
یک هفته که نه، چند هفتهای میشود که نشده است حالی از دفتر بپرسم با این قلم! علتش بماند برای بعدها! اما حالا یک سه چهار روزی است که «محمد» نیست. هستها یعنی! اما خوب عین نبودن است!
بچههای کانون را برده است بیابان و دشت و دمن خدا برای اردو. من هم رفتم خانه مادر برای اردو!
او آنجا را شخم میزند و میکارد و میبارد (منظور آبیاری است دیگر، آبیاری بارانی) من هم خانۀ مادر را دارم شخم میزنم و میکارم و میبارم. منظور همان خانه تکانی است!
برای حل و حفظ قافیه و ردیف شد آنچه نوشتم! این دو سه روزه همهاش فکر کردم چرا؟ واقعاً چرا من؟ چرا زن؟ چرا خانه؟ کار خانه؟
مادر گاهی میخندید که ساکتم و برداشتش دلتنگی من برای اوشان بود.
من هم برای آنکه مادر بیشتر خنده کند تا فرشتهها خبر مرا برای خدا ببرند و خندۀ خدا نصیبم بشود بیشتر «ادا» درمیآوردم و آوازهای «ای یار» «غم عشقت» «بسوزد پدر عاشقی» و«چه کنم؟ گریه نکنم»ها را سر میدادم.
.
.
.
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#من_نه_ما۲
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
خبر خوب✨
به دلیل درخواستهای شما رمان عاشقشو دوشنبه از توی کانال پاک میشه😉
تا دوشنبه وقت دارید برای خوندن🤓
@SAHELEROMAN
خوبه که دور هم هستیم
گفتم خانواده ساحل یه کار متفاوتی انجام بده تا اثری داشته باشه تو این دنیای ناشناخته.
شاید ما هم بتونیم در این ماه مهربونیها دل چند نفر رو شاد کنیم
هر کس به اندازه وسعش هر مقداری میتونه صدقه بده تا بتونیم برای خانوادههای که روزه میگیرند اما غذای مناسبی ندارند برای سحر و افطار کاری انجام بدیم.
هر کس اندازهی وسعش، از پنج هزار تومان تا پنجاه و پونصد هزار تومان کمک کنید.
حتی میتونید به پدر و مادر و دوستان هم بگید تا هر کس اندازهی وسعش شریک بشه.
ببینم خانواده ساحلی ما چه میکنه
6104337911747317
نرجس شکوریان فرد
📔هنوز جلد۱ کتاب من نه ما رو نخوندی؟
📓خوندی ولی فکر میکنی حتما باید در خانه داشته باشی اونو؟
📚کتاب رو خوندی ولی میخوای این کتاب رو داشته باشی که بتونی به بقیه امانت بدی بخونن؟
🎁تصمیم داری به یه زوج جوان هدیه بدی؟
.
.
.
🔍خوشبختانه ۳ جلد از این کتاب داریممممم😄
برای سفارش و پست این کتاب و کتب دیگر دوستان کتاب دوست ما در خدمتتون هستند:
@ketab98_99
••💍 ❤️
.
.
•| رمان من نه ما۲ |•
قسمت هفتم
البته که در غیاب پدر بود! حیا خوب چیزی است که الحمدالله دارمش و نگهش داشتهام!
اما واقعیتش این بود که سوالهای بالا برایم بود.
واقعا چه فرقی است که مرد خوش بگذراند در «دشت و دمن» من و مادر در «اتاق و حیاط».
شب که کار را خسته کرده بودیم و با مادر تکیه به در و دیوار داده بودیم تا چای داغ بخوریم و نبات مشهدالرضا را، طاقت نیاوردند کلمات و از ذهنم سر ریز کردند روی زبان که «این تفاوت و ظلم را چه کسی پاسخگو خواهد بود؟»
باید کلی هم ظرافت به خرج میدادم که مادر گمان نکند از کار در خانۀ او خستهام و به هذیانگویی افتادهام!
مادرِ مشاور و ارشد خواندۀ من هم چنان جوابی داد که قانع شدن در ورای آن اگر نبود در هیچ جای دیگرش هم نبود.
بسیار پس و پیش کردم هیچ نبود:
- معلومه هنوز مونده عقلت برسه! وقتی «رسید» «میرسی»!
چایی پرید توی گلویم، مادرم خندید و رفت.
البته قبلش دوتا مشت کوبید بین دو کتفم تا زنده بمانم، بعد خندید و رفت! من ماندم و این قلم و دفتر.
از خود محمد میپرسم، البته شجاعت میخواهد! خدا هم همین نزدیکی است و البته یاری میدهد!
بالاخره بعد از سه روز زنگ زد و گوشی را چنان برداشتم که همه خندیدند.
کنج اتاق من بودم و او که گفت:
_ زنگ زدم صدات رو بشنوم
زنگ زده بود صدایم را بشنود. میشد غر زد که سه روز پیش تا حالا کجا بودی؟ که میشد غر نزد را استفاده کردم.
به قول استادمان عقل انتخاب بین خوب و بد نیست، انتخاب بین خوب و خوبتر است و انتخاب بین بد و بدتر!
من عاقل هستم و خوبتر را انتخاب کردم.
دلش را به دست آوردم و دل خودم را گذاشتم کنار:
.
.
.
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#من_نه_ما۲
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان